بسم الله الرحمن الرحيم
امام سجاد علیه السلام در ادامه دعای مکارم الاخلاق می فرمایند:
«وَ أَغْنِنِي وَ أَوْسِعْ عَلَيَّ فِي رِزْقِكَ».[1]
غنا در مقابل فقر مادی نیست
در ادعيه ما به صورت فراوان، دعای وسعت رزق و بینیازی آمده است. در این مقطع از دعای شریف نیز قبل از طلب وسعت رزق، تعبير «أَغْنِنِي» آمده که نیازمند دقت است؛ یعنی اگر این تعبیر فقط به معناي ثروت و رزق مادی باشد، با قسمت بعدی، یعنی «وَ أَوْسِعْ عَلَيّ فِي رِزْقِكَ» همخواني ندارد؛ پس این نکته، نشان دهنده آن است كه قبل از اینکه انسان از خداوند بخواهد که رزق و روزی او را زياد كند، باید از خداوند طلب غنا کند. این واژه در مقابل فقر مادي نیست، بلكه مراد از آن، در السنه روايات، معاني مختلفي است که در جايگاههاي مختلفي نیز استعمال میشود.
غنا، بی نیاز از غیر خداوند است
در اینجا مراد از غنا، حالت بینیازی است كه فرد از خداوند طلب ميکند و كساني هستند كه در عين فقر غنا دارند و یا در عين گرفتاري و ابتلا، غنا دارند. بنابراین، امام علیه السلام در ابتدا از خدا میخواهد که خدايا حالت بينيازي نسبت به بندهها را به من عطا فرما؛ حالت و صفتی به من عطا بفرما كه حتي در شدائد هم به غير تو اظهار نياز نكنم؛ البته، نیاز من را همان نياز طبيعي و فطري و قهري قرار بده كه همواره به خودت نیازمند باشم.
بنابراین، استغناء از غیر خدا، در واقع یک فعل و صفتی است که باید خدای متعال با عنایت خود آن را در دل انسان قرار بدهد که عبد، جز خدا را شايسته اظهار نياز نبيند، و بلکه اصلا غير او را موثر در عالم نداند. و اين واقعيت را درک کند، اگر خدا چیزی را نخواهد، کاری انجام نميشود.
اگر تیغ عالم بجنبد ز جای نبرد رگی تا نخواهد خدای
یعنی اگر او اراده نكند، امكان ندارد کاری انجام شود؛ همانطور که در قضیه ذبح اسماعیل، تيغ، تيز و برنده بود و گلوي اسماعيل، پوست و گوشتی باريک و نازک، ولی وقتي او چنین اراده كند، همين تيغ تيز فولادي در برابر آن پوست و گوشتی كه بريدن طبيعت آن است، قاصر خواهد بود؛ یا آتشي که اقتضاي آن سوزاندن است، اگر او نخواهد، هرگز نميسوزاند. برخی خيال ميكنند، آتش گلستان شد یا خاموش گردید، در حالی که چنین نبود و با اراده الهی، خود همین آتش، از نسيم بهاري هم لطيفتر شد.
استغنا، مستقل ندیدن دیگران است
بنابراین، تاثير همه اسباب و مسببات در تمام شئون عالم هستی به اراده الهی است؛ و فهم اين مسئله كه ما واسطهها را مستقل نبینیم، بسيار مشكل است؛ مثلا، اين آقا نسبت به من لطف داشته و كار من درست شده است و اگر اين آقا نبود، كار من انجام نميشد.
حالت استغنا همین است که اين ريشه و عقیده در وجود و قلب ما نباشد. معروف است كه ابومسلم مدتي در خراسان حاکم بود، در يكي از شبها، مردم نسبت به انسان مومنی، خطایی را نسبت دادند و مامورها نیز او را گرفتند و به زندان بردند. او دست به دعا بلند كرد كه خداوندا من نمیخواهم که حتی یک شب هم اینجا بمانم. رسول خدا (صلي الله عليه و آله) به خواب ابومسلم آمد که همين الان برخیز و به زندان برو يك انسان مظلوم در آنجا افتاده است و او را آزادش كن. ابومسلم با آن قدرتنمايي كه آن زمان داشت از خواب بيدار شد و به زندان رفت و به زندانبان گفت: چه كسي را امشب اينجا آوردند؟ او نیز همین فرد را به او نشان داد. ابومسلم به آن مرد زندانی گفت: ای مرد برخیز و برو که آزادي. وقتی که او ميخواست از آنجا برود به او گفت: صبر كن.
ابومسلم از پرسید: آیا تو كاري با ما داري كه ما آن را برای تو انجام بدهيم. گفت: نه.
ابومسلم گفت: من ابومسلم هستم و حاكم بزرگم. بگو که براي تو كاري كنم.
اين مرد يك جملهاي به ابومسلم گفت و رفت. او گفت: ای ابومسلم، آن كسي كه خدايي به چنین عظمت دارد كه ابومسلم را نصف شب برای آزادیش از زندان، از خوابش بيدار ميكند، احتياج به خود ابومسلم ندارد.
حالت استغنا همین است که ما اين باور را نسبت به خدا داشته باشيم، خدايي كه ميتواند تمام امور را برايش محيا كند، نياز به ديگري ندارد. البته، خداوند در بعضي مواقع مصلحت نميداند، همه چيز را براي عبد خود فراهم آورد.
کثرت اولاد فاطمی، نشانه اراده الهی
بنابراین، ما باید اين واقعیت را در حركت عالم ببينيم. فخر رازي در تفسير سوره كوثر ميگويد: یکی از احتمالات مهم در تفسیر كوثر از كوثر در (إِنّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ) را فاطمه زهرا میداند. و اين وجه، را وجه بسيار خوبي برمیشمارد و ميگويد: با وجود آنكه بني اميه بر مردم مسلط شدند و فاطمه زهرا (سلام الله عليها) را و نیز ابي عبدالله الحسین را به شهادت رساندند و كار به جايي رسيد كه حتی در زمان هارون الرشيد، اظهار سيادت جرم بود؛ لذا، سادات سيادت خود را انكار میكردند، ولی امروز در زمان ما ـ سال هفتصد و چند بوده ـ با اينكه صدها هزار نفر از سادات توسط حكومتها كشته شدند و از بين بردند، اما نسل فاطمه (سلام الله عليها) شرق و غرب عالم را گرفته است، اما در مقابل، از بني اميه كه در برابر فاطمه (سلام الله عليها) و فرزندان ايشان ايستاده بودند، حتی يك نفر هم امروز نيست كه ادعا کند من از نسل بني اميه هستم.
این در حالی است، در آن روزگاري كه اسرای کربلا را به شام برده بودند، برخی از مورخان نوشتند: در خانههاي آل اميه، بيش از هزار گهواره طلا، نوزادهاي آنها را حركت ميداده است؛ و از آل فاطمه، تنها علي بن الحسين (عليه السلام) مانده بود. البته، این مسئله به نقلي است كه امام باقر (عليه السلام) را در كربلا ذکر نکرده بود و فقط امام سجاد (عليه السلام) مانده بود.
به هر حال، اين همان اراده الهی است که از نسل خانم فاطمه زهرا (سلام الله عليها) كه از زمان زنده بودن حضرتش او را مورد هجمه قرار دادند و سپس فرزندانش را شهید کردند، امروز نسل ايشان همه عالم را فرا بگیرد و اما از نسل آنهايي كه پول، زر و زور داشتند، هیچ نشانهاي باقی نماند.
بنابراین، اغنني، یعنی خدايا اين حالت غنا را به من بده تا بفهمم در اين دنيا چه خبر است و حقايق اين دنيا را درک کنم.
والسلام عليكم و رحمة و بركاته
[1]. الصحيفة السجادية، ص92.