بسم الله الرحمن الرحيم
در ادامه سلسله مباحث مكارم الاخلاق كه در سال گذشته از آيت الله علوي بروجردي براي شما عزيزان منتشر شد به حول و قوه الهي به مرور ادامه آن مباحث گرانقدر منتشر ميشود.
امام سجاد علیه السلام در دعای مکارم الاخلاق می فرمایند: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اكْفِنِي مَا يَشْغَلُنِي الِاهْتِمَامُ بِه وَ اسْتَعْمِلْنِي بِمَا تَسْأَلُنِي غَداً عَنْهُ، وَ اسْتَفْرِغْ أَيَّامِي فِيمَا خَلَقْتَنِي لَهُ».1
اشتغال به امور مسئولانه توفیق الهی است
وجود مقدس امام سجاد علیه السلام در اين دعا ميفرمايند: بار پروردگارا، مرا به آن كارهايي بگمار كه فردا در مورد آنها از من سوال و بازخواست ميكني؛ يعني دقيقاً به همان چيزي كه من را نسبت به آن بازخواست ميكني، بگمار. به ویژه آنکه گماردن و واداشتن خداوند در این مسیر واقعا، یک توفيق والای الهی است.
البته، به طور تكويني، سیر زندگی انسان در دست خود انسان است كه چه مسيري را پيش بگيرد و در آن اهتمام داشته باشد. لذا، این فرمایش امام در این دعا، ظهور در توفيق بودن تعیین مسیر زندگی انسان دارد؛ یعنی خدايا خودت توفيقات خودت را به من عنايت كن، تا من بتوانم در دوران زندگي خودم، نسبت به آن چيزهايي كه مورد سوال واقع ميشوم به آنها اهتمام داشته باشم. و در نهایت، من نسبت به مسئوليتهای زندگاني خودم، يعني با آنچه قابليت سوال واقع شدن از من دارد آشنا باشم. همانطور که دولتها بايد در مقابل مردم جواب بدهند و چون در مقابل همه مردم نميتوانند جواب بدهند پس در مقابل نماينده آنها در مجلس بايد جوابگو باشند.
لزوم دقت زیاد در ریز و درشت اعمال
ما در دوران زندگي از زماني كه چشم باز ميكنيم و به حد تميز ميرسيم، تا آن لحظهاي كه اين چشم را ميبنديم، مورد سوال خواهیم بود؛ به طوری که حتي در روايت آمده، برگهایی كه از درختان ميافتد و سبب ایجاد صدمه به برگ دیگری ميشود، مورد سوال واقع ميشود؛ درحالی ما اصلا متوجه آن نیستیم. اصولا، حشر و نشر در غير زندگی ما قابل فهم نیست. فقط انسان در این عالم نيست بلکه سایر جانداران، مانند اجنه و سایر مخلوقات هم هستند. لذا، از اميرالمومنين پرسيدند: آیا قبل از ما هم كسي در عالم بوده است؟ فرمود آدم، باز همانجور، حضرت فرموند هفتاد بار هم بشميريد من ميگويم که در آن دورانها هم آدم بوده است؛ چون ما تنها ساكنين اين عالم نيستيم و قبل از ما انسانهای دیگری بودند و بعد از ما هم هستند و همراه ما هم هستند.
ما تصویری از حشر و نشر آن انسانها نداريم و نسبت به آنها فكري نداريم؛ لذا ما نسبت به حيوان فارق از عالم خودمان حتي نسبت به فرشته واقعا اطلاعی نداريم؛ اما تمام كارهاي عالم روي حساب و كتاب است به طوری که حتي حيوان هم روي حساب و کتاب خودش حركت ميكند و اگر از حركت خودش خارج شود صدمه ميبيند، ولی ما کیفیت آن را نمیدانیم. بنابراین، سماوات و ارض يعني همه عالم تكوين، بر اساس عدل و حساب خودش خلق شده است.
در روايات آمده است، انسان حتی نسبت به نفس كشيدن خودش هم مسئول است؛ چرا که همه اندامهای انسان خلقت خداوند است؛ و اکنون در اختيارش گذاشته شده و مثل ابزاری است که براي روح عمل ميكند تا وی با اين محمل و ابزار در دنيا زندگي كند. پس این بدن، امانت خدا در دست روح و نفس انسان است؛ اين نفس در قیامت مسئول است، از اين ابزار چگونه استفاده ميكند. اين نفس مسئول است، با اين گوش چه شنیده و با چشم خودش چه دیده است و با بدنش چگونه رفتار کرده؟ و زندگي را چگونه صرف کرده است؟ اينها همه مورد سوال است.
توجه به رضایت الهی در همه امور
بزرگان سعي ميكردند در تمام حركاتشان جز رضاي خدا توجهی نداشته باشند و قبل از هر کاری، در ذهن خودشان بررسی میکرد؛ آيا رضاي خدا در اين عمل هست یا نه و سپس بر اساس آن عمل ميكردند. ولی در مقابل، برخی از مردم اختیار اعضای بدنشان را ندارند و چشم و گوش آنها هرزه است؛ هر كجا و هر صدايي را میشنود و هر چيزي را میبيند. ديدن هم منحصر به ديدن نامحرم نیست؛ ما حق نداريم با چشم ظاهر، عيب ديگران را تجسس و پرس و جو كنيم تا عيب او نمایان شود و بعد آن را علني كنيم؛ در حالی که غیبت از بزرگترین گناهان است.
ما نباید فكر كنيم گناهان غیر اخلاقی فقط اهميت دارد، بلکه اين نوع از گناهان هم اهميتش كمتر از آنها نيست؛ چرا که «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤَادَ كُلُّ أُولئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولاً»[2] ؛ وقتي زبان سخن ميگويد بايد مسئولانه باشد. گاهي يك سخن، زندگي فردی را نابود میکند و آبروی او را ميبرد. باید توجه داشت، اثر این کار تمام نميشود. و لذا، ما نباید با خودمان بیرحمانه رفتار کنیم.
ما باید بدانیم، ریختن آبروي ديگران یا مختل کردن زندگی دیگران، به چه میزان در سقوط انسان تاثیر دارد؟ قلم نیز همانند زبان، ممکن است موجب آبروریزی و سبب سقوط انسان شود؛ همانطور که ممکن است با نگاهمان تجسس كنيم یا با گوشمان مطالبي كه نبايد بشنويم. ورودي بدن ما، همان چشم و گوش است که مصيبت اصلي ما از این جا است و بعد از آن، دست و پا و امثال اينها است. در این میان، زبان نقش بارزتری دارد و نباید هیچ یک از آنها به حرام بیفتد. لذا امام می فرماید: «وَ اسْتَعْمِلْنِي بِمَا تَسْأَلُنِي غَداً عَنْهُ»؛ یعنی خدایا به من توفيق بده، طوری عمل كنم و به گونه اي در زندگي حركت كنم كه فردا قابل جواب گفتن باشد؛ يعني آن مقداري كه ميتوانم پاسخگو باشم، كار كنم و خارج از آن و بیش از آن در هر امری که باشد، حركت نكنم.
حاج شيخ جعفر شوشتري در مسجد سپه سالار تهران میفرمود: همه انبيا و اوليا بر توحید تاکید دارند. ولی من به مردم می گویم: در این زمان مشرک باشید؛ یعنی لااقل کمی خدا را هم در اعمال خودتان و در کنار سایر امورتان شریک قرار بدهید و بیتوجه به خدا نباشيد؛ به عبارت دیگر، براي خدا هم در حد یک وزیر و وکیل، حسابي باز کنید و او را در نظر بگيريد. امروزه به گونهای شده است که ما دیگر هيچ وحشتي از اينكه فردا مورد سوال واقع میشويم نداریم و هيچ توجه نداريم، زندگي ما زندگي مسئولانه است و لحظاتش مورد سوال واقع ميشود. ما نمیتوانیم از این واقعیت فرار كنيم. لذا، اميرالمومنين، در دعاي كميل می فرماید: «ولايمكن الفرار من حكومتك.» شخصی خدمت امام رفت و گفت من خيلي گناه ميكنم و اختیاری ندارم. آن حضرت فرمودند: يك چيزي به تو ميگويم که با توجه به آن، اگر توانستي، هر گناهي که ميخواهی انجام بده. وی گفت چه فرمایشی است؟ آن حضرت فرمودند: برو در جايي كه خدا نباشد، هر گناهي که ميخواهی انجام بده؛ یعنی يك راهي پيدا كن كه از حكومت الهی بتواني خارج شوی. اما ما كه نميتوانيم از این وضعیت فرار كنيم، پس جز زندگي مسئولانه چارهاي نداريم، ولی باز باید توجه داشت، همواره نفس انسان او را به بدی امر می کند، مگر آنکه رحمت الهی شاملش شود. لذا، يوسف هم در گرفتاريها خود به عنايت خدا محتاج بود لَوْ لا أَنْ رَأى بُرْهانَ رَبِّهِ كَذلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السّوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصينَ.[3] لذا امام سجاد علیه السلام، در اين دعاي مبارك ميفرمايد که خدايا مرا در سیر تکاملی خودم در زندگي به کاری بگمار و توفيقی به من بده كه بتوانم فردا جوابگوی تو باشم. والسلام.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1] . الصحيفة السجادية، ص92.
[2] . إسراء ، آيه 36
[3] . سوره يوسف، آيه 24.