English | فارسی
پنجشنبه 12 شهریور 1394
تعداد بازدید: 1052
تعداد نظرات: 0

سسله مباحث اخلاقي حضرت آيت الله علوي بروجردي پيرامون حديث صفات الايمان

سسله مباحث اخلاقي حضرت آيت الله علوي بروجردي پيرامون حديث صفات الايمان

بسم الله الرحمن الرحيم

عدل، پایه و اساس ایمان

«قال الباقر – علیه السلام – : سئل أميرالمؤمنين – عليه السلام – عن الايمان، فقال: إن الله عزوجل جعل الايمان على أربع دعائم: ... وَ الْعَدْلُ عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ غـَامـِضِ الْفَهْمِ وَ غَمْرِ الْعِلْمِ وَ زَهْرَةِ الْحُكْمِ وَ رَوْضَةِ الْحِلْمِ فَمَنْ فَهِمَ فَسَّرَ جَمِيعَ الْعِلْمِ وَ مـَنْ عـَلِمَ عـَرَفَ شـَرَائِعَ الْحـُكـْمِ وَ مـَنْ حـَلُمَ لَمْ يُفَرِّطْ فِى أَمْرِهِ وَ عَاشَ فِى النَّاسِ حَمِيدا ً...».[1]

امام باقر – علیه السلام – فرمودند: از امیرالمؤمنین – علیه السلام – پرسیده شد که ایمان چیست؟ حضرت در پاسخ فرمودند: خدای عزوجل ایمان را بر چهار ستون نهاده است: صبر؛ یقین؛ عدالت و جهاد. ... از این میان، عـدالت چهار شعبه دارد: 1. فهميدن امر مشكل (دقت در فهميدن)؛ 2. رسيدن به حقيقت دانش؛ 3. روشنى حكم (داورى)؛ 4. خرمى شكيبایى. پس هر كه بفهمد، همه دانش را تفسير كند؛ و هر كه بداند، آبگاه ­و آبشخورهاي حكمت را بشناسد؛ و هر كه بردبارى ورزد، در كارش زياده ­روى نكند و ميان مردم ستوده زندگى نمايد...

حلم، از ارکان عدل و عامل ثبات ایمان

عدل يكی از پایه­ های اساسی ایمان است که خود بر چهار ركن استوار است. یکی از این ارکان، حلم است. بنابراین، حلم نقشي اساسي و بنيادین در تحقق، تثبيت و بقاي ايمان دارد. انسان وقتی ایمان پیدا کرد و در نفس خودش به جزم و یقین دست یافت، باید از آن محافظت کند. ایمان در ابتدا تصویری ذهنی از دعائم دین در ذهن و نفس انسان است. پس از تصور، نوبت به تصدیق می­رسد که امری نفسانی و قلبی است. اين تصدیق برای اینکه به مرحله ایمان برسد، بايد ثبات پيدا كند. ایمان كسي كه هر چيزي را باور مي­كند و تصديق می­نماید، ارزشی ندارد. ايمان باید ثبات و استمرار داشته باشد.

یکی از عوامل استمرار ایمان، عدل است. اگر شخص مؤمن عادل نباشد، هيچ حافظي براي ايمان خود ندارد؛ براي اينكه در مقابل عدل، ظلم است و ظلم انسان را در عمل منحرف مي­كند. گمان نکنیم به صرف اینکه در دل ایمان و جزم قوي داریم، در مقام عمل مشکلی نخواهیم داشت. اگر هر کار درست و نادرستی از انسان صادر شود، به ايمان او لطمه وارد خواهد شد. گاهي برخی تصور مي­كنند كه اگر ايمان به اعم و اخص داشته باشند، گناهانشان شفاعت مي­شود و مشكلي از حيث عمل ندارند. اين تصور اشتباهی است. خداوند می­فرماید: «ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاؤُوا السُّوأَى أَن كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ».[2] عاقبت كساني كه در مقام فعل نمي­توانند بر كار خود تحفظ داشته باشند، تكذيب آیات الهی است.

بنابراین، يكي از امور تأثیر گذار در حفظ ایمان در مقام فعل، عدل است و يكي از مهم­ترین جنبه­ های عدل، حلم می­باشد. حلم یعنی بردباري و صبوري، که یکی از آثار آن، پرهیز از زیاده­ روی و افراط است؛ چنان­که امام در این روایت مي­فرمايند: «وَمَن حَلُمَ، لم يفرط في امره»؛ کسی که بردباری ورزد، در کارهای خود زیاده­ روی نکند.‌ بنابراین، حلم و بردباری، یکی از امور مطلوب در زمینه ايمان است.

روحانیت و لزوم توجه و مدارا با مردم

ما در سال­های پیش از انقلاب برای تبلیغ به منطقه ­اي به نام بادرود می­رفتیم. در آنجا پيرمردی حضور داشت که اهل علم و فضل و از شاگردان مرحوم آقاميرزا سيدعلي يثربي كاشاني بود.[3] ايشان نقل مي­كردند كه بنا به درخواست مردم این منطقه و موافقت میرزا قرار شد به اینجا بیایم. وقتی می­خواستم از ایشان جدا شوم و حرکت کنم، به من فرمودند: «با مردم بساز و با آنان مدارا كن. خيال نكن كه مردم تربيت الهي دارند و تحت تربیت پيامبر بوده­ اند و باید همه آداب اسلامی را رعايت كنند. توقع نداشته باش كه آنان به تو سلام كنند یا پشت سرت نماز بخوانند يا به تو پول بدهند. مردم این طورند؛ با آنها مدارا كن».

 مدارا يعني با مردم ساختن. واقعاً در روستاها ماندن و دوام آوردن و با مردم جوشيدن و به ­جا حق را حفظ كردن، كار ساده­ ای نيست. متأسفانه امروزه هجرت طلبه­ ها به شهرها و مناطق خودشان بسيار كمرنگ شده است. امروز در بسیاری از مناطقی که در گذشته حوزه­ هاي علميه بزرگ و حتي مراجعی داشتند، حتی يك روحانی ساده نیست كه به سؤالات شرعی مردم پاسخ بدهد.

 برای نمونه، شيراز زمانی یکی از مراکز حوزه­ های علمیه بود و مرحوم حاج­ شيخ بهاءالدين محلاتي، از بهترين شاگردان مرحوم آقا ضياء عراقي، در آنجا مرجعيت داشت و تمام استان فارس و عشاير آنجا، بلكه تمام منطقه جنوب از ايشان حرف­شنوي داشتند. ایشان در انقلاب اسلامی هم نقش اساسي داشتند؛ به گونه­ ای که در جریان قیام سال 1342، سه نفر از مراجع دستگیر شدند: حضرت امام (ره)، حاج آقا حسن قمي در مشهد و حاج شيخ بهاءالدين محلاتي در شیراز. ایشان در شیراز، حوزه علمی و کرسی درس داشتند و حتی برخی از طلبه­ ها از قم به شیراز مي­رفتند تا از محضر ايشان استفاده كنند. گاهي نیز ایشان به قم يا تهران مي­آمدند و طلاب و فضلا دور ايشان را مي­گرفتند و سؤال مي­پرسيدند. اما الآن در شيراز به­ جز چند نفر از سابقین، چه كسي مانده است؟ چرا طلبه ­ها در حوزه نشسته ­اند و برای تبلیغ به مناطق خودشان نمي­روند؟ درست است؛ مشكلات زیادی در این زمینه وجود دارد؛ در برخی مناطق، نه­ تنها استقبال نمی­کنند، بلکه مخالفت و اذیت هم می­کنند؛ اما به هر حال، اگر شهرها استوانه ­های علمی و دینی خود را از دست بدهند، اعتقادات مردم دستخوش تغيير مي­شود.

مأموریت آیت­ الله بروجردی به آیت ­الله خوانساری در تهران

آیت ­الله بروجردي (ره) يكي از خصوصياتشان اين بود كه علما و روحانیون را الزام می­کردند که به شهرها و مناطق خودشان بروند و در هر شهر و منطقه­اي افرادی را تعیین کرده بودند؛ کسانی در سطح آقا سيد احمد خوانساري كه از بهترين شاگردان آقا ضياء عراقي بودند و نماز باران ایشان معروف است. ایشان در آن زمان در مقام مرجعيت بودند؛ با این حال، برای تبلیغ به تهران رفتند. روزی از ایشان پرسیدم، شما با آن شأن و مقامتان چگونه حاضر شدید به تهران بیاید؟ ايشان فرمودند: آیت­ الله بروجردي مرا احضار كردند و فرمودند: «در تهران حاج ­آقا يحيي سجاديان از  علمای بزرگواری كه در مسجد سيد عزيز الله نماز مي­خواند، فوت کرده است. برخی از بازاریان و علمای تهران نزد من آمدند تا امام جماعتشان را تعیین کنم. من هم هر چه فكر كردم، کسی را جز شما براي اين كار مناسب نديدم.

ایشان سه دلیل برای این انتخابشان بیان کردند: نخست اینکه در تهران از نظر فقهي شخصيت­ هايي مثل حاج­ شيخ محمد آملي و از نظر فلسفي شخصيت­ هايي مثل ميرزا احمد ­آشتياني حضور دارند». (شخصیت­ هایی كه حتی بسياري از علمایی كه امروزه در سطح مراجع هستند، نزد ایشان مي­رفتند و از محضر آنان استفاده مي­كردند.) آیت ­الله بروجردی می­فرمودند: «به همین دلیل، شخصيتي كه مي­خواهم به تهران بفرستم، بايد از نظر علمي در حدي باشد كه بر اينها حاکمیت داشته باشد.

دلیل دوم اينكه خود مردم تهران موضوعيت دارند. بازار تهران وجوهات حوزه قم و نجف را تأمين می­کند. بنابراین باید كسي در اين مركز باشد كه بتواند اعتقادات مردم را نگه دارد و از نظر عملي و تقوا و ورع در حدي باشد كه سرمايه ديني مردم را حفظ كند. وقتی مردم و بازاری­ ها متدين باشند، وجوهات خود را براي حوزه­ ها می­فرستند.

دلیل سوم هم اينكه تهران پایتخت سیاسی کشور و شاه­نشين است. بنابراین بايد کسی آنجا باشد كه بتواند در عين تعامل با حکومت، اهل سازش و فریب خوردن نباشد و بتواند با حفظ اصول، جايگاه حوزه را حفظ كند و من شما را عاقل و پخته و اهل حزم و دورانديشي ديدم». آیت­ الله خوانساري دو سال محضر مرحوم آخوند خراسانی را درك كرده و دوران مشروطه را ديده بودند و در نتیجه در سياست پخته بودند.

آیت ­الله خوانساري فرمودند: من به آیت ­الله بروجردي عرض كردم: «آقا شما به من امر مي­فرمايید كه بروم»؟ ایشان سرشان را پايين انداختند. بعد سر بلند کردند و فرمودند: «من از شما استدعا مي­كنم». اين را گفتند و من دو روز بعد به تهران آمدم.  آیت­ الله بروجردی از ایشان استدعا کردند و ایشان هم با آن شأن و مقامشان بدون اینکه تأمل کنند، راهی تهران شدند و در دوران طولاني اقامتشان در تهران، به­ خوبی از عهده مأموريت­ها و وظايفشان برآمدند.

امیرالمؤمنین(ع) الگوی حلم و مدارا

به هر حال، مدارا از لوازم ایمان است. اميرالمؤمنين (علیه السلام) الگوی خوبی در این زمینه هستند. آن حضرت حتی با دشمنان خود نیز مدارا مي­كردند. چنان­که نقل شده است که در جنگ صفين معاویه گاه با لباس مبدل نزد اميرالمؤمنين (علیه السلام) می­آمد و تقاضاي نصيحت می­كرد و آن حضرت، با آنکه در طول جنگ صفين و جریان حكميت خون ­دل­ های زیادی از او خورده بود، با او مدارا می­کردند.

در جنگ جمل هم که همسر پيامبر (صلی الله علیه و آله) بر امیرالمؤمنین (علیه السلام) خروج کرد و آن فتنه را به راه انداخت، حضرت پس از پایان جنگ نه ­تنها او را توبيخ نكرد، بلکه به ­عنوان حرم پيامبر محترمانه به مدینه بازگرداند و چهل زن را در لباس مردان نظامی به فرماندهی برادرش محمد بن­ ابی­ بکر، برای محافظت از او گماشت. نقل شده است که همسر پیامبر در میان راه گلایه می­كرد که علی (علیه السلام) حرمت حرم پیامبر را حفظ نکرده و مرا در میان مردان نامحرم قرار داده است؛ که محمد بن ­ابي­بكر به او گفت: همه اينها زن هستند؛ اما لباس مردانه پوشيدند تا کسی خیال تجاوز به حریم حرم پیامبر (صلی الله علیه و آله) به سرش نزند.

نقش رفتار و کردار علما در اعتقادات مردم

اميرالمؤمنين (علیه السلام) الگوی حلم و بردباري هستند؛ به­ویژه براي ما كه اهل علم هستيم و خداوند این منصب و مقام الهي را به ما داده است. مردم رفتار و کردار ما را زیر نظر دارند. روزی من از محل درس برمی­گشتم و برخی از طلبه­ها در اطراف من بودند و سؤال می­پرسیدند. در این حین، بدون اینکه متوجه باشیم، وقتی چراغ قرمز بود، از خیابان رد شدیم. چند نفر از این عزیزان به من تذکر دادند که شما دقت نکردید و از چراغ قرمز رد شدید. ما باید به قوانین و مقررات عقلایی ملتزم باشیم. ما خودمان به مردم این گونه التزامات را توصیه می­کنیم؛ حال اگر خودمان عمل نکنیم، مردم انتقاد می­کنند كه چرا خودتان به حرف­ هایی که می­گویید عمل نمي­كنيد.

مرحوم آیت ­الله بروجردي در درس خود به طلبه­ ها مي­فرمودند: توجه داشته باشيد که مردم ايمانشان را از روي استدلال و برهان به دست نیاورده­اند. مردم عادي كتاب­های کلام و فلسفه نخوانده­اند که ابتدا وجود خدا و بعد نبوت و امامت را اثبات کنند. بلکه ايمان مردم به دلیل وجود عالمي در منطقه آنها بوده که در میانشان زندگی می­کرد و مردم از نزدیک او را می­دیدند و او هم با عمل خود مردم را پرورش می­داد. ايشان مي­فرمودند: «هر جا چنین عالمی بود، مردم آن منطقه متدين و عالم ­دوست و اهل وجوهات بودند؛ اما منطق ه­اي كه چنین شخصیت­هایی نداشت، مردم آنجا هم چندان متدین و معتقد نبودند».

ما در میان مردم هستيم و نمي­توانيم خود را از آنان جدا كنيم. هرچند برخی از مردم گمان مي­كنند که حكومت دست ماست و از ما فاصله مي­گيرند، ولی ما نباید از آنان دور شویم. روحانیت همیشه پناه مردم بوده است. هر گاه به مردم ظلم می­شد به روحانیت پناه می­آوردند؛ نان گران مي­شد یا قطحي و خشك­سالي مي­شد، به سراغ روحانیت مي­آمدند. حوزه همیشه در كنار مردم بوده است و اين همراهی با مردم، حزم و تحمل مي­خواهد. مردم درجات مختلفي دارند و بايد آنها را تحمل كرد. توجه داشته باشیم که همه توقعات ما از مردم برآورده نمي­شود.

حلم و مدارای پیامبر(ص) در برابر مرد یهودی

انتظار نداشته باشیم که همه مردم از نظر اعتقادی و اخلاقی بسیار خوب باشند. در زمان ائمه و دیگر بزرگان هم کسانی بودند كه پوزخند مي­زدند و مسخره می­کردند. نقل شده است که برخی از جاهلان بر سر عارفی خاكستر ريختند. آن بزرگ نفس خود را خطاب قرار داد و گفت:

که اي نفس من در خور آتشم                   ز خاکستري روي درهم کشم؟

آن مرد یهودی نیز بر سر و روی پیامبر (صلی الله علیه و آله) خاكستر و زباله مي­ريخت. اين جریان در مدينه و در زمان حاکمیت آن حضرت بوده است؛ چون مكه اصلاً يهودي نداشت. اين مرد يهودي به گونه ­ای تنظیم کرده بود که در ساعت مشخصي که پيامبر از آنجا رد مي­شد، به بهانه تمیز کردن خانه، زباله­ های خانه­اش را بر سر آن حضرت می­ریخت. پيامبر هم می­رفتند و لباسشان را عوض مي­كردند. این اتفاق هر روز تکرار می­شد تا آنکه يك روز پیامبر دید خبری از آن مرد یهودی و زبال ه­­اش نشد. از همسایگان درباره او پرسید. گفتند که مریض شده و در خانه خوابیده است. آن حضرت نیز وقتي شنيدند که او مريض شده است، به عيادتش رفتند.

اين حلم و بردباری و یکی از ارکان ايمان است که اهل علم، به­ طور ویژه باید به آن آراسته باشند. ما از همان روز اول که در این کسوت وارد شدیم و این رسالت را پذيرفتيم، باید اقتضائات و التزامات آن را نیز بپذیریم. بختیاری­ ها می­گویند: كسي كه تفنگ به من داد، حرمت آن را هم به من آموخت و هرگز این تفنگ در برابر مظلوم قرار نمی­گیرد. همین طور کسی که عمامه سر ما گذاشت، حرمت آن را هم به ما آموخت و این عمامه جز در راه خدمت به مردم و ارشاد آنان استفاده نخواهد شد.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته



[1]. شيخ كليني، الكافي، ج2، كتاب الايمان والكفر، باب صفة الايمان، ص50، ح1.

[2]. سوره روم، آیه 10.

[3]. میرزا سیدعلی یثربی از بهترین شاگردان مرحوم آقا ضياء بود. شيخ محمدتقي بروجردي كه تقريرات آقا ضياء را در نهاية الافكار بسیار عالی نوشته است، نقل می­کرد: ايشان از سطح علمی ما ناراضی بود و بارها به ما مي­گفت كه ببيند روزگار من به كجا رسيده است كه آقاميرزاها بايد بروند و شماها بمانيد. ایشان خودشان مي­گفتد كه من از آقاميرزا علي يثربي بيشتر استفاده می­كردم تا او از من که استادش بودم.


كابران گرامي براي مشاهده جلسه گذشته روي همين لينك كليك نماييد

تصاویر
  • سسله مباحث اخلاقي حضرت آيت الله علوي بروجردي پيرامون حديث صفات الايمان
ارسال نظر جدید

نام

ایمیل

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

کلیه حقوق این سایت متعلق به دفتر حضرت آیت الله علوی بروجردی می باشد. (1403)
دی ان ان