بسم الله الرحمن الرحیم
حضرت آیت الله علوی بروجردی دامت برکاته با اشاره به ایام شهادت حضرت صدیقه کبری فرمودند:
مقام و منزلت حضرت زهرا سلام الله علیها
سیوطی در كتاب جمع الجوامع، روایتی را درباره مقام و منزلت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از ابوهریره نقل میکند که: «اول شخص یدخل الجنة فاطمه بنت محمد، مَثَلها فی هذا الامه مَثَل مریم بنت عمران».[1]
این روایت در کتابهایی نظیر ینابیع المودة، کنزل العمال، لسان المیزان، و بیشتر کتب روایی اهل تسنن آمده است و عجیب این است که عبدالسلام ابن عجلان، از کسانی است که این روایت را نقل میکند؛ ابن حبان نیز در کتاب الثقات، وی را تعدیل میکند و میگوید که او از رواتی است که روایتش مورد قبول اصحاب ما واقع شده است؛ اما افرادی مثل ذهبی و دیگران، این شخص را تضعیف میکنند. وجه ضعف هم فقط به خاطر این است که او همین روایت را نقل کرده است!!
اعتراف اهل سنت به منزلت فاطمه سلام الله علیها
به هر روی، منابع معتبر اهل تسنن، این روایت مهم را نقل کردند که مَثل این بانو (فاطمه) در میان امت پیامبر صلي الله علیه و آله مَثل مریم بنت عمران است، و او اولین فردی است که داخل بهشت خواهد شد.
آزار فاطمه آزار پیامبر است
همچنین، در روایات دیگری هم مثل همین روایت نقل شده که رسول اکرم فرمودند: «فاطمه بضعة منی، من آذاها فقد آذانی، فمن آذانی، فقد آذی الله».[2]
این روایت، روایت مشهوری است که شیعه و سنی آن را نقل کردند، اما از این عجیبتر، این است که رسول اکرم صلي الله علیه و آله در این روایت، تصریح فرمودند که:« ان الله عز و جل لیغضب لغضب فاطمه و یرضی لرضاها».[3] و در روایت دیگری هم رسول اكرم صل الله علیه و آله خطاب به فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمود:« ان الله یغضب لغضبک، و یرضی لرضاك».[4] این روایت را هم بزرگان از محدثان اهل سنت مانند حافظ، ابن حجر عسقلانی، ابن عساکر، حاكم نیشابوری (صاحب مستدرک)، ابونعیم اصفهانی و طبرانی نقل کردهاند. یکی از این افراد، ابو موسی بن مثنی (صاحب مسند مثنی) هست که خطیب بغدادی (صاحب تاریخ بغداد) در موردش میگوید: او فردی موثق و مورد اعتماد ائمه اهل تسنن است؛ و به احادیث او اقامه حجت میکنند.
این مطلب را که خطیب بغدادی درباره ابوموسی گفته است، دیگران هم در کتابهایی مانند تهذیب التهذیب، ثقات ابن شاهین و سیرة اعلام النبلا نقل شده است.
همترازی محبان فاطمه با پیامبر اکرم در بهشت
در روایت دیگری هم درباره مقام آن حضرت آمده است که:«أخذ النبی(ص) بید الحسن و الحسین فقال: من احبنی و احب هذین و ابا هما و امهما کان معی فی درجتی یوم القیامه».[5]
احمد بن حنبل هم در مسندش این روایت را نقل میکند. ترمذی در سننش، طبرانی در معجم و دیگران، بیش از پنجاه نفر از بزرگان اهل تسنن، همین روایت را نقل کردهاند. یکی از روات این حدیث، نصر بن علی است.
عبدالله ابن احمد بن حنبل، به نقل از تاریخ بغداد و تهذیب میگوید: زمانی که نصر بن علی این روایت را نقل کرد، متوکل که در آن زمان خلیفه بود او را گرفت و زندانی کرد و دستور داد که هزار تازیانه به او بزنند.
جعفر ابن عبدالواحد، که از شخصیتهای آن زمان بود با متوکل، مفصل و مکرر صحبت کرد، که این فرد، شخصی سنی است و شیعه نیست تا اینکه متوکل او را آزاد کرد.
ابن حجر هیثمی بعد از این که این روایت را نقل میکند در بیان معنای معیت میگوید:« لیس المراد بالمعیة هنا المعیة من حیث المقام، بل من جهة رفع الحجاب، نظیر ما فی قوله تعالی فاولئک مع الذین انعم الله علیه من النبیین و الصدیقین و الشهدا و الصالحین و حسن اولئک رفیقا»؛ یعنی این معیت فقط معیت در مقام و رتبه پیغمبر نیست، بلکه، بیش از این حرفهاست؛ یعنی همان حجابی که از رحمت خدا برای پیغمبر صلي الله علیه و آله برداشته میشود، برای اینها هم برداشته میشود.
دشمنی با امیر المومنین، دشمنی با پیامبر اکرم است
روایت دیگری که از منابع اهل تسنن نقل شده این است که: « لا تسبوا علیا، و من سب علیا سبنی، ومن سبنی فقد سب الله».[6] این روایت را حاکم در مستدرک نقل میکند و در کنزل العمال فاضل هندی هم نقل شده است.
ابن عباس همین روایت را این گونه نقل میکند که «من سبّ علیا فقد سبنی، و من سبنی فقد سب الله، و من سب الله فقد غضب الله». البته، در کتاب معجم طبرانی و حلیة الاولیا، این نقل به گونه دیگری آمده است که: «لا تسبوا علیا فانه منصوص بذات الله».
در مسند احمد و مستدرک حاکم و تاریخ ذهبی آمده است که ام سلمه به ابو عبدالله بجلی گفت: «سمعت رسول الله من سب علیا فقد سبنی»، و احمد بن حنبل خودش نقل میکند که أبورجاء گفت که بعد از روایت «لا تسبوا علیا» میگوید: «إن جارا لنا من بلهجيم جاءنا من الكوفة ،فقال : ألم تروا إلى الفاسق ابن الفاسق قتله الله [ يعني ] الحسين بن علي. قال: فرماه الله بكوكبين في عينيه فذهب بصره لعنه الله».
این مطلب را صوائق المحرقه هم نقل میکند و احمد بن حنبل هم این نقل را دارد، و نیز در همین منابع نقل شده که ابو سعید خدری که از صحابه و انصار بود این تعبیر را زیاد به کار میبرد که«انا کنا لا نعرف المنافقین الا ببغضهم علی ابن ابیطالب».
این روایاتی که خوانده شد صرفا روایاتی نیست که مجلسی در بحار یا کلینی در کافی آورده باشد که از سوی آنان، ادعای جعل و ساختگی بودن در میان باشد؛ بلکه اینها در کتب معتبر اهل سنت آمده است. البته، علی رغم اینکه آنها فضائل اهل بیت را حذف کردند، اما هنوز هم در این کتب و حتی در همین چاپهای موجود چنین مطالبی هست.
ابن ابی الحدید میگوید: به استادم ابوجعفر نقیب گفتم جناب استاد، أکانت فاطمه صدیقة؟[7]، ایشان یک لحظه تامل کرد و از منبر پایین آمد و رفت و درس را تعطیل کرد. فردا پرسیدم استاد چرا این گونه رفتار کردید؟ گفت سوالی کردی که جواب ندارد. اگر بگویم فاطمه سلام الله علیها صدیقه نیست، خدا من را تکذیب میکند، و اگر بگویم صدیقه هست لوازمش را باید بپذیرم و در این حال، چگونه باید زندگی کنم!! باری، در لابه لای این اعترافات و این سخنان، گاهی نوشتههایی از خود آقایان میبینیم که از ما تندتر هستند.
اتمام حجت حضرت زهرا با مردم
شما نظر عبدالفتاح عبدالمقصود را در سقیفه ببینید. نظر عبدالله علائلی را هم در کتاب امام حسین ببینید. آنها چه تعبیراتی دارند و چه چیزی میگویند؟ مثلا یک از این تعابیر آن است که چرا فاطمه زهرا سلام الله علیها باید چهل شب در خانه مهاجر و انصار برود!! آیا علی ابن ابی طالب علیه السلام که حاضر است شب را گرسنه بخوابد و طعامش را به فقیر و یتیم و اسیر بدهد، برای مال دنیا، گردن کج میکند؟!.
آیا فاطمه زهرایی که شب عروسی پیراهن عروسیش را به فقیر میدهد و با پیراهن کهنه خانه شوهر میرود، برای پست و مقام، در خانه این و آن میرود؟ پس فاطمه زهرا سلام الله علیها برای اتمام حجت در خانه اینها رفت.
آیا علی علیه السلام دنبال حکومت بود؟ آن زمانی که خود مردم ریختند جلوی در خانه ایشان و با فشار و اصرار او را مجبور به خلافت کردند، آن زمان با این خلافت چه کرد؟ این خلافت چه گلی بر سر علی زد؟ آیا زندگیش تفاوت کرد؟ آیا نان خشک جوینش تبدیل به غذای آن چنانی شد؟ آیا رفتارش با فرزندانش تفاوت کرد؟
در زمان خلافت علی ابن ابی طالب علیه السلام وقتی که دخترش از ابو رافع (خازن بیت المال) گلو بندی را به صورت مضمونه عاریه گرفت. ایشان ابو رافع را شدیدا توبیخ کرد و فرمود اگر عاریۀ مضمونه نبود، دست دخترم را قطع می کردم!!
ابو رافع گفت چرا این قدر خودت را اذیت میکنی، من عاریۀ مضمونه دادم. فرمود ای ابو رافع اگر فرد دیگری از دختران مسلمان میآمد، آن را به او میدادی؟ یا چون او دختر من بود به وی دادی. پس تو خائن به مسلمین هستی!!
این ریاست علی ابن ابی طالب است، پس چرا وقتی چهل شب در خانه مهاجر و انصار را کوبید آن جوابها را شنید؟!. و آن برخوردها را دید؟! آیا جز این بود که او میخواست با مردم اتمام حجت کند.
تبیین این حرکت از زبان فاطمه زهرا (س) در آن خطابهای است که به مهاجر و انصار بیان فرمود که که: « ...وأبشروا بسيف صارم وهرج شامل واستبداد من الظالمين...».[8] این جملات، تعبیرات عجیبی است؛ یعنی شما الآن این کار را اختیار کردید، اما بدانید که این اختیار شما، در آینده شمشیر برندهای بر بالای سرتان خواهد شد. شما در زحمت و رنجی خواهید افتاد که در تمام شئون زندگی شما تاثیر بگذارد.
یزید وقتی بر کرسی خلافت قرار میگیرد، چطور میخواهد تشخیص بدهد و دین و اسلامیت را حفظ کند؟ ایشان اخطار میدهد که شما معیارهای خدایی را کنار میگذارید و معیارهای غیر خدایی را میگیرید و ای کاش که معیارهای غیر خدایی، معیارهایی عقلایی بود، نه معیارهای جاهلی که در همان قدم اول آن را به نام دین بر خود حاکم کردید!! یعنی چون مردم مسلمان شدهاند و به هر حال به پیغمبر علاقه دارند، یک مرتبه نمی شود گفت که نعوذ بالله، رسول الله مات و فات! هرچند که بعضی جرأت کردند و گفتند که « لعبت هاشم بالمُلک فلا خبر جاء ولا وحی نزل. [9] او در حال مستی یا غیر مستی آنچه در دلش بود را بیان کرد.
قصد دشمن بر نابودی دین اسلام بود
آری، قصه این بود که رسول الله نفی شود!! و نفی امتیازاتی که رسول الله (ص) به عنوان اسلام آورده بود. هدف هم همان طور که قبلا گفتم، علی ابن ابی طالب و فاطمه زهرا نبود، هدف خود پیغمبر بود. هدف خود خدا بود و لذا، اگر فاطمه زهرا بلند نمیشد و دفاع نمیکرد، همه چیز تمام میشد. یعنی خیلی عادی، در گوشه از تاریخ مینوشتند که یک حادثهای اتفاق افتاد و یک مرد عربی به عنوان پیغمبر، قیام کرد و عدهای دورش جمع شدند و بعد تمام شد!!
جفای دشمن به پیامبر اکرم
متاسفانه در برخی از کتب این بحث را مطرح میکنند که آیا مقام رسول الله بالاتر است یا مقام خلیفه الله؟! یعنی همین خلفای اموی و عباسی! همین مستهای داخل محراب!! بعد میگویند که رسول الله تنها یك فرستادهای بوده است که مطالبی را به او گفتند که بگو!! اما خلیفه، خلیفه الله است!! جای خدا نشسته، مقامی که خلیفه دارد قابل مقایسه با رسول الله نیست!!
واقعا، چه کسانی این مطلب را بحث کردند؟! این کار انجام شد، و به قول سلمان فارسی که گفت انجام دادید، ولی ندیدید چه انجام دادید!!
اما درد اینجاست که حتی امروز هم که عقلها و فکرها به سمت حکومت منطق به پیش میرود و تعصبها دور ریخته میشود، چرا بسیاری از این بزرگان نمیبینند و نمیفهمند. هنوز هم که هنوز هست علی بن ابی طالب علیه السلام در شرافت و مقام مثل خلفا است و خلیفه چهارم شده است!! تازه این مطالب را افراد خوبشان میگویند، که جزو محبین هستند؛ اما برخی از آنان، علی بن ابی طالب علیه السلام را حتی در زمره خلفای راشیدن هم نمیدانند!!
دشمنی با امیر المومنین برای حذف اسلام بود
چرا وقتی معاویه بن ابوسفیان، بخشنامه کرد که سب علی بن ابی طالب علیه السلام واجب است، صحابه ساکت شدند؟! و چرا دانایان و آگاهانشان چیزی نگفتند؟ و چرا اعتراض نکردند که این امر برای یک جامعه مایه ننگ است؛ چرا با اینکه معاویه و یزید مردند و آل امیه رفت به آل مروان رسید، هنوز سب علی بن ابی طالب تا سال 102 یا 103 مانده بود؟! مگر علی بن ابی طالب چه کرده بود؟ اگر علی بن ابی طالب نبود که درباره ایشان فرموده شد که« ضربة علیا یوم الخندق...»[10] آیا اگر علی بن ابیطالب نبود، پیغمبر باقی میماند؟ چرا باید علی را کوبید؟! ظاهرا نشانه را و آن آیت تام را میکوبند، تا ذی الآیه از بین برود؛ در حالی که اکثراً می فهمیدند، ولی برای زندگی خودشان و برای اینکه مبادا بچهام گرفتار شود، و با غم برود، و تجارتم کم شود سکوت کردند؛ سکوت!
به هر روی، در كتاب صحیح بخاری ـ که برای آنها مثل قرآن است نقل شده ـ «ان الله یغضب لغضب فاطمه»، در این کتاب آمده است که فاطمه زهرا (س) از دنیا رفت در حالیکه نسبت به ... غضب داشت فاطمهای که بعد از رسول اکرم صلي الله علیه و آله 45 روز یا 75 روز یا 95 روز عمر کرد و با وفات فاطمه سلام الله علیها وجه علی علیه السلام هم از بین رفت. [11]
در تاریخ آمده است که عایشه تا قبل از شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها به عیادت ایشان نیامده یود. برخی از زنها بعد از مدتی به سراغش رفتند که فاطمه زهرا سلام الله علیها ، دختر پیغمبر و تنها باز مانده پیغمبر صلي الله علیه و آله در حال مرگ است چرا به عیادت او نمیروی؟
خلیفه و شخصیتهای مملکتی هم فقط در آخر، یادشان افتاد که فاطمه زهرا سلام الله علیها هم هست !! فاطمه زهرا هم در همین خطبه خود مطالبش را بیان کرد. اما چه شد؟ چرا صدایی بلند نشد؟ فاطمه زهرا سلام الله علیها بعد از پیغمبر صلي الله علیه و آله این غربت را داشت؛ فاطمهای که به نقل منابع اهل سنت، هر روز پیامبر صلي الله علیه و آله صبح و عصر درِ خانه به ایشان سلام میکرد و میفرمود:«السلام علیکم یا اهل بیت النبوۀ، انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس».
آیا اینها این مطالب را یادشان رفته بود؟! به فاصله یک ماه !! دو ماه بعد از پیغمبر، سه ماه بعد از پیغمبر چه اتفاقی افتاد؟ چی شد؟ مشکل کار کجاست؟ مشکل کار فقط دست چهار نفر جلودار است که این حرمت شكنيها، هتاكيها و اتفاقات ناگوار و تلخ را به پا کردند، یا مشکل دست کسانی است که آگاهانه مسئولیت خودشان را فراموش کردند؟ مسئولیتی را فراموش کردند که مربوط به نسلهای بعد بود و سرنوشت و آینده اسلام و مسلمین را مشخص میکرد.
استیضاح رئیس حکومت توسط حضرت زهرا
فاطمه زهرا سلام الله علیها چقدر زیبا بیان میکند که «قبحا لفلول الحد، واللعب بعد الجد»؛ در همین خطبه، که مهاجرین و انصار بودند فرمود: آیا شما همانهایی هستید که در بدر و احد شمشیر میزدید، یا عوض شدید؟! قال الله تعالى : و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل ، افان مات او قتل انقلبتم...».[12]
به تعبیر قرآن مجید، همین طور هم شد:« ارتد الناس بعد النبی...» این تعبیر در بعضی کتابهای آنان هم هست، ولی آنها ارتداد را توجیه میکنند و چنین معنا میکنند که شما به گذشتگان خودتان برگشتید!!
باری، فاطمه زهرا سلام الله علیها با سن کم خود، رئیس مملکت را در مسجد پیغمبر صلي الله علیه و آله استیضاح میکند؟! و آنها برای اینکه پای ایشان به مسجد نرسد و این استیضاح صورت نگیرد، تازیانه و کتک زدند. اینها واقعیت دارد.
خود امام مجتبی علیه السلام به نقل صحیح به مغیره فرمود «انت الذی ضربت امی فاطمه...» این ضرب برای چه بود؟ امام صادق علیه السلام فرمود: « سبب وفاتها أن قنفذا مولى عمر لكزها بنعل السيف بأمره، فأسقطت محسنا، ومرضت من ذلك مرضا شديدا».[13] این را امام صادق علیه السلام میفرماید.
همه این کارها را برای این کردند که پای ایشان به مسجد نرسد و وقتی که پشت در ماند، در خانه را به پهلویش زدند تا اینکه محسن سقط شد. سقطی که فقط منابع شیعه آن را نمینویسد، بلکه اهل تسنن هم آن ثبت کردند. ایشان، از هوش رفته و به هوش آمدند، دامن علی بن ابی طالب را گرفتند ولی آنها به دستش و به سینهاش کوبیدند؛ چه کردند من نمی دانم.
اما پای او به مسجد رسید و رئیس حکومت را استیضاح کرد. با خطبهای كه جز با حقه بازی قابل جواب دادن نبود و مسلمانها این خطبه را شنیدند و اگر مسلمانها این خطبه را نمی شنیدند، فراموشی به جایی میرسید که اثری از اسلام باقی نماند و همه چیز زایل میشد.
این خطبه مثل نمکی بود که بر زخم بریزند و مثل روغنی بود که بر آتش بریزند؛ پس فروزان شد و در دلها جای گرفت، اما نه در دل همه، بلکه دل بعضی از اهل خلوص؛ همانند همان دعایی که ابراهیم کرد:«ربنا انی اسکنت من ذ ریتی بواد غیر ذی زرع عند بیتک المحرم ربنا لیقیمواالصلوه، فاجعل افئده من الناس تهوی الیهم، وارزقهم من الثمرات لعلهم یشکرون ».[14]
دلهایی رامتوجه کرد و این دلها، اسلام را و ولایت امیر المومنین علیه السلام را حفظ کردند، محبت فاطمه زهرا سلام الله علیها را حفظ کردند. محبتی که برای اقامه عزای فاطمه زهرا موضوعیت دارد؛ اعتلاء نام حضرت زهرا، مطلوب وجود مقدس امام زمانعجل الله فرجه است و اگر دیگران این خطا را کردند، ما نباید این خطا را تکرار کنیم.
ما امیدارویم که خداوند خودش ما را از محبان فاطمه زهرا سلام الله علیها قرار بدهد و ما را از کسانی قرار دهد که محب امیر المومنین علیه السلام و معتقد به ولایت ایشان باشیم. و در آن معیتی باشیم که رسول اکرم صلي الله علیه و آله فرمود که همراه من در اعلاء درجه جنت هستند. البته، هر کسی که در هر شکلی، سبب اعلای این کلمه و در همین مسیر باشد، این گونه خواهد بود ان شاء الله.
والسلام علیکم عليكم و رحمة الله وبركاته
[1] شرح احقاق الحق،السید المرعشی،ج10،ص135؛المنتخب من الصحاح السته،محمد حیاه الانصاری،پاورقی ،ص37؛مجله تراثنا، موسسه ال البیت،ج17،ص121؛ الفصول المهمه فی معرفته الائمه،ابن الصباغ،ج1، ص659؛ نظم دررالسمطین، الزرندی الحنفی،ص180.
[2] بحار الانوار، علامه مجلسی، ج27، ص62؛ علل الشرائع، الشیخ الصدوق،ج1،ص186؛ الامالی، شیخ الصدوق، ص165؛زبده البیان، المحقق الاردبیلی، ص189.
[3] حموینی: فرائد السمطین، ج 2، ص 64.
[4] حاکم نیشابوری : المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 154؛ همچنین، ر.ک: ابن مغازلی : المناقب ،ص 370؛ و نیز الاصابة،ج8، ص265؛ و نیز اسد الغابة ج4، ص400.
[5] الكليني في الكافي، ج2، ص379 ؛ والنجفي في الموسوعة،ج 5، ص23 ؛ المجلسي في البحار ، ج 71،ص215 ـ 71/20؛ الصدوق في الأمالي ،ص153 وايضا في فضائل الاشهر الثلاثة ص77 والمجلسي في البحار، ج 42،ص190.
[6] ترجمة الامام الحسين، ابن عساكر ص 369.
[7] شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید،ج16،ص284؛النصو الاجتهاد، السید شرف الدین،ص84؛ الاحتجاج، الشیخ الطبرسی، ج1، پاورقی،ص119.
[8] احمد رحمانی همدانی،مترجم مهدی جعفری، فاطمه زهرا(س) سرور دل پیامبر(ص) ،ص459.
[9] الاحتجاج، الشیخ الطبرسی، ج2، ص34؛ الغدیر، الشیخ الامینی،ج 11، ص14؛ قاموس الرجال، الشیخ محمد تقی التستری، ج10، 115.
[10] شرح اصول کافی، مولی محمد صالح الامازندرانی،ج12،ص413؛بحار الانوار، علامه جلسی،ج29، پاورقی،ص11.
[11] اشاره به كلام بخاري دارد: « وكان لعلى من الناس وجه حياة فاطمة فلما توفيت استنكر على وجوه الناس» صحيح بخاري، ج5، ص82-83.
[12] سوره احزاب آیه 33.
[13] بحار الانوار ،ج 43.
[14] ابراهیم/37