بسم الله الرحمن الرحيم
دهم ماه مبارك رمضان بنا بر نقل معتبري مصادف با وفات و درگذشت بانوي بزرگ اسلام حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) است. اين مناسبت بهانهاي است كه يادي از اين بانوي بزرگ و خدماتي كه ايشان نسبت به اسلام و پيامبر اسلام انجام دادهاند، مورد ارزيابي قرار دهيم.
هر چند در اين فرصت اندك نميتوان نقش بسيار اساسي و بالايي كه خديجه كبري در پيشرفت اسلام دارد برجسته و بيان كرد. اما به تبيين برخي از ابعاد شخصيتي و ارزشي بانوي بزرگ اسلام و يار فداكار و ايثارگر پيامبر خدا هستيم كه به برخي از عناوين اشاره ميكنيم.
يادآوري هميشگي پيامبر(ص) ازخاطرات شيرين با خديجه:
شايد در جامعه اسلامي نام امالمومنين خديجه كبري آن گونه كه شايسته و ميبايست ذكر نميشود و از خدمات بسيار ارزنده ايشان تقدير و تجليل به عمل نميآيد. در اخبار شيعه و اهل سنت آمده است، بعد از رحلت خديجه كبري هر زمان كه نام ايشان نزد رسول اكرم (صلي الله عليه وآله) برده ميشد، حضرت خيلي متاثر ميشدند و هميشه به نيكي و خير از ايشان ياد ميكردند. حتي يك بار با اعتراض يكي از همسرانشان مواجه شدند! حضرت فرمودند: خديجه با هيچ كس در نزد من قابل مقايسه نيست. خديجه در روزگاري به من ايمان آورد كه همه مردم مرا تكذيب ميكردند؛ و در روزگاري تمام مال و ثروتش را به من ايثار كرد كه همه مرا محروم كرده بودند[1]. از اين قبيل روايات مكرر در كتب ومتون روائي شيعه و اهل تسنن آمده است.
زمينه ازدواج خديجه با رسول خدا
تاريخ نويسان سبب ازدواج اين بانوي پاك دامن با رسول الله (صلي الله عليه وآله) را اين چنين بيان كردهاند: خديجه كبري زن ثروتمند و داراي امكانات بسياري بود. در مورد ثروت ايشان مطالب زياد نوشته و حتي گاهي هم اغراق شده است، اين بانوي بزرگوار توسط برخي افراد كاروانهاي تجارتي و مال التجاره به شام ميفرستاد و كارگزاران بسياري در امور تجارت براي او مشغول كار بودند. به همين خاطر حضرت ابوطالب ابتداً برادرزاده خودش را به خديجه معرفي كرد كه او جوان اميني است، ولي محتاج كار است. اگر ميتواني كاري در امور تجارت به او محول كن. خديجه پذيرفت و در كارواني كه به شام ميرفت حضرت را سرپرست آن كاروان كرد. در همين سفرها و در اثنا همين نظارتي كه رسول اكرم بر كارهاي تجاري خديجه داشت، ايشان متوجه كمال امانت و تدبير رسول اكرم شد و به او علاقهمند شد.
عشق سرشار خديجه به رسول خدا
يكي از نكات بسيار مهم در مورد اين بانوي با فضليت كه در زندگاني ايشان نقش به سزايي ايفا ميكند، تا در امور مهم بتواند تصميم صحيح بگيرد، بهرهمندي از راهنماييهاي ورقة بن نوفل كه از بزرگان و دانشمندان مكه به حساب ميآمد، بود[2]. او در كتب آسماني آن زمان يعني تورات و انجيل مطالعه و غور كرده بود[3]. در جريان خواستگاري رسول اكرم از خديجه كبري شخصي كه به عنوان بزرگ خاندان خديجه با ابوطالب مذاكره ميكرد، ورقة بن نوفل است. به همين خاطر اين امكان وجود دارد كه خديجه بر اثر معاشرتي كه با ورقة بن نوفل داشت، مطالب و تعاليمي را از او فرا گرفته باشد و متوجه شده بود كه در سرزمين مكه اتفاقي خواهد افتاد و مردي به عنوان پيامبر ظهور خواهد كرد[4]. البته شايان توجه است، اطلاعات ورقة بن نوفل در حدي نبود كه بتواند، شخصي كه قرار است ظهوركند را دقيقا بر پيغمبر اكرم تطبيق نمايد، اما به هر حال موجب جلب توجه ايشان و علاقمندي خديجه كبري به پيغمبر اكرم شد. در حدي كه در جريان خواستگاري مشاهده ميكنيم، خديجه كبري سنت شكني ميكند؛ يعني بعد از آنكه توسط خانواده خديجه مهريه سنگين قرار داده شد. حضرت ابوطالب تصميم گرفتند كه كنار بكشند، اما خديجه كبري فرمودند: نه. عروس از جانب شما مهريه را قبول ميكند و ميپردازد[5]. تا آن زمان هم چه موضوعي در عرب اتفاق نيفتاده بود، همه تعجب كردند، چه چيزي در محمد امين هست كه اينگونه خديجه ثروت خود را براي او بذل و بخشش ميكند!! شايد آن صداقت و امانتداري كه خديجه در آن حضرت ديد، يا اينكه آن فطرت پاكي كه خديجه وجود داشت كه بعدها ميبينيم اين قابليت را دارد به عنوان همسري پيغمبر و مادري حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها انتخاب شود. خواه ناخواه فطرت پاك به پاكان توجه ميكند و اين ازدواج صورت گرفت.
ايثار با مال خديجه كبري(س)
يكي از جهاتي است كه در شكل گيري و پيشرفت اسلام بسيار موثر بوده، ثروت و استفاده صحيح از آن و نيز گشاده دستي و بلند نظري خديجه كبري است.. زماني كه پيامبر اكرم دعوت به اسلام را آغاز كرد، بسياري از افرادي كه به اين دعوت پاسخ و نداي موافق دادند، جوانان بودند، اينان نوعا فقير و يا برده و بنده بودند. پيغمبر اكرم با توجه به ثروت و امكاناتي كه خديجه كبري در اختيار ايشان قرار داده بود، كمكهاي زيادي به اين افراد كرد؛ زيرا معمول افرادي كه تازه مسلمان شده بودند از طرف خانوادهشان ترد ميشدند و جايي و امكاناتي كه بتوانند زندگي كنند، نداشتند. حتي قبل از رسالت، پيغمبر نيز در بسياري از اقداماتي كه براي رسيدگي به كار فقرا و ضعفا انجام ميدهد؛ نقش اموال خديجه و گشاده دستي آن بانوي با سخاوت خيلي بارز و روشن است، به گونهايي كه پيغمبر را به عنوان شخصيتي كه در تمام طول سابقه زندگي فردي خدوم و در حال خدمت به افراد جامعه معرفي ميكند[6].
ايثار با جان و رفتار خديجه
يكي ديگر از ابعاد شخصيتي و فضايل ارزشي بانوي با كمالات اسلام، اخلاق و رفتار ايشان در دوران رسالت پيغمبر است كه اين كمالات و فضايل ايشان مهمتر از ثروت و ايثار با مال خديجه ميباشد. خديجه كبري(سلام الله عليها) سختترين دوران رسالت پيغمبر را درك كرده، يعني از همان ابتدايي كه پيغمبر اكرم دعوت را آشكار كرد؛ خديجه كبري نخستين كسي است كه به ايشان ايمان ميآورد و سپس علي بن ابي طالب ايمان به رسالت نبي مكرم اسلام ميآوردند. خديجه كبري بعد از بعثت رسول خدا تا تمام شدن محاصره اقتصادي، مشكلات و مصائبي كه در شعب ابي طالب وجود داشت، سختترين و دردناكترين دوران زندگي با پيامبر را درك ميكند. پس از تمام شدن محاصره اقتصادي به فاصله كوتاهي اين بانوي بزرگوار از دنيا ميرود. چراكه بعد از شعب ابي طالب نسبتا گشايشي براي پيغمبر ايجاد شد، اما خديجه كبري شريك اين گشايش نبود. در روزگاري كه پيغمبر دعوت خود را آشكار كرد، با وجود سابقه امانتداري، عدالتمحوري و خيرخواهي كه در بين مردم داشت ولي مشركان به او حمله ميكردند، ايشان را از جامعه طرد كرده و يا به او ساحر و مجنون ميگفتند؛ حتي از نظر جاني و بدني او را مورد آزار و اذيت و تهديد قرار ميدادند؛ در همه اين حوادث رسول خدا يك تكيهگاه محكم و پشتوانهاي در كنار خود به نام خديجه كبري داشت. همه تاريخ نويسان مينويسند: زماني كه مشركان مكه بر روي سر پغمبر خاكستر ميريختند، يا در حال نماز مشركان مكه شكمبه شتر در مسجد الحرام بر روي سر رسول خدا انداختند و كثافات اين شكمبه لباس پيغمبر را آلوده كرده بود، به منزل برميگشتند و به فاصله كوتاهي با لباس مرتب و تميز به سمت مسجد الحرام حركت ميكردند[7]. اين قبيل حوادث و آزار و اذيتها، كوچكترين لطمهاي به عزم ايشان نميزند ما نميتوانيم نقش خديجه كبري را در كنار پيغمبر ناديده ببينيم اين نقش در همه اين روزهاي سخت بود. مخصوصا در ايام شعب ابوطالب، خديجهاي كه ثروتمند و كاروانهاي تجاري او بين مكه و شام در تردد بودند؛ گاهي از اوقات در شعب ابيطالب روزانه بيش يك عدد خرما نصيب او نبود! در طول سه سالي كه در شعب ابي طالب محاصره بودند، در سرما و گرماي سوزان حجاز روي يك تكيه حصير زندگي ميكرد. ممكن است در شرايط بسيار سخت و مشكل، شرايط زندگي تغيير كند؛ اما مهم رفتار و گفتاري است كه شخص در برابر اين حوادث و نا ملايمات از خود نشان ميدهد. پيغمبر اكرم حتي يك مورد شكايت يا گله از خديجه كبري نشنيد. هرگز خديجه كبري نفرمود كه من داراي ثروت و امكانات فراون بودم اما به حساب تو چنين شدم. بلكه برعكس با افتخار ثروت و تمام وجود خود را در اختيار همسر خويش قرار داد و هميشه در كنار پيغمبر اظهار ميكرد: اگر نسبت به شما كمخدمتي دارم، مرا ببخشيد. چرا كه از نظر او تمام آنچه كه براي پيغمبر انجام داده و تمام آنچه كه در اختيار پيغمبر گذاشته بود، هنوز قابليت اين شوهر گرانقدر را نداشت[8].
وصيت خديجه از رسول خدا(ص)
حضرت خدیجه(س) پس از حدود 25 سال زندگی پر فراز و نشیب با رسول اکرم (ص) و یک عمر تلاش و کوشش و همراهی و اطاعت پذیری از رسول اکرم (ص)؛ چند روز پس از اتمام دوران سخت و پر مشقت محاصره اقتصادی در شعب ابی طالب حضرت خدیجه (س) به امراض جسمانی مبتلا شد. در روزهای پایانی عمر با بركتشان خواسته و وصايا خود را با رسول خدا مطرح كرد: یا رسول الله ! چند وصیت دارم : اول اینکه اگر من در حق تو کوتاهی کردم ، مرا عفو کنی .
پیامبر (ص) فرمود : «هرگز از تو تقصیری ندیدم و تو نهایت تلاشخود را به کار بردی. در خانه من زحمات و مشكلات بسياري را تحمل نمودي و اموالت را در راه خدا مصرف کردی .»
خديجه كبري شرم و حيا دارد خواسته ديگر خود را مستقيم و در حضور رسول خدا مطرح كند، به آن حضرت ميگويد: آن را به فاطمه سلام الله علیها عرض میکنم تا او برای شما بيان کند[9]. سپس حضرت فاطمه را خواست و به او فرمود: « ای نور چشمم ! به پدرت رسول الله بگو مادرم میگوید: «من از قبر و فشار قبر در هراسم ، از تو میخواهم مرا در عبای خودت که هنگام نزول وحی به تن داشتی کفن کنی و مرا در آن بپيچيد و داخل قبر قرار دهيد و زندگي فرداي خود را با او آغاز كنم ».
آنگاه فاطمه زهرا (س) از اتاق بیرون آمد و مطلب را به پیامبر(ص) عرضه ميدارد . پیامبر اکرم (ص) پيغمبر به مجرد اينكه اين مطلب را از فاطمه زهرا شنيدند گريه كردند. خديجهاي كه بعد از 25 سال دوران زندگي سخت و همراهي و ايثار با اين عظمت يك خواسته دارد. همان لحظه رسول خدا آن عبا را برای خدیجه(س) فرستاد و او بسیار خوشحال شد.
اما جبرئيل نازل شد، گفت: يا رسول الله خداند خدمت خديجه سلام ميرساند و ميفرمايد: خديجه حبيبه ما است ما خود كفن براي او از بهشت خواهيم فرستاد، كفن او برعهده ما است. سپس جبرئيل اضافه كرد خديجه آنچه كه داشت براي ما داد و خداوند نسبت به خديجه كبري قابليت و ارزشي را پيدا ميكند كه بتواند مادر فاطمه زهرا و مادر همه ائمه معصومين باشد. زيرا نسبت به ائمه اطهار ميخوانيم: «اشهد انك كنت نورا في الاصحاب الشامخه و الارحام مطهره» لذا رحم مطهر خديجه كبري اين قابليت را پيدا ميكند كه تمام ائمه اطهار را پرورش و منتسب به ايشان باشند.
مظلوميت حضرت خديجه
با وجود اين همه مقامات معنوي، ايثار، خدمات ارزنده در راه پيشبرد و گسترش اسلام و موقعيت اجتماعي ايشان اما آن چنان كه بايد و شايد نام ايشان مطرح نيست. اين هم خيلي واضح است خديجه و ابوطالب نيز همانند مظلوميت دختر بزرگوارش فاطمه زهرا و داماد بزرگوارش علي بن ابي طالب، بايد بهره بگيرد. چراكه خانوادهاي كه اين همه در اسلام - چه در گذشته و چه در آينده- منشاء آثار هستند، منتسب به خديجه كبرياند و لذا خديجه سهم مظلوميت را از اين خانواده ميگيرد.
محبت و قدرداني پيامبر از حضرت خديجه
او نخستين فردي است كه به عنوان امالمومنين و همسران پيغمبر مطرح هستند او در راس تمام افرادي است كه پيغمبر به عنوان همسر و همدم از آنها تجليل ميكند. پيغمبر همواره خاطرات شيرين و ايثارگري هاي آن بانوي بزرگ اسلام را به نيكي ياد آوري مي نمود. شخص ميگويد: امكان نداشت هر وقت نام آن بانوي مكرم در نزد رسول خدا برده ميشد، اشك فراق بر ديدگانش حلقه ميزد و جاري ميگشت. هرگز پيغمبر خديجه كبري را فراموش نكرد و هميشه براي او طلب مغفرت و دعاي خير داشت[10].
در آخر متذكر ميشوم از آنجا زندگي خديجه آماج بسياري از كلمات و تهمتهاي ناروا، مانند سن بالا و ازدواجهايي كه به ايشان نسبت ميدهند تمام اين موارد محتاج تحليل و بررسي و تامل بسيار در زندگي خديجه كبري است خديجه خيلي بزرگتر از آن است كه متاسفانه معرفي شده و نيز خيلي عظيمتر از آن است كه در كلمات آمده است.
سلام و درود به محضر مقدس اين بانوي بزرگوار تقديم ميكنيم. از خداوند متعال در خواست داريم، بالاترين درجاتي كه در بين اوليا و انبياء مقرر است به خديجه كبري عنايت بفرمايد. ما نيز اين توفيق را داشته باشيم كه از خلوص، وفاي و ايثار خديجه و همچنين از تمام آنچه كه خديجه در راه پيغمبر، اسلام و كلمه توحيد عرضه ميكند بياموزيم و پند بگيريم. و انشاء الله بتوانيم ايشان را به عنوان يك الگو براي جامعه مطرح و معرفي كرد. و براي الگو گرفتن از چنين شخصيتهايي بايد اطلاعات كافي، صحيح و بدون غرض داشت.
والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته
.[1]علامه مجلس، بحار الانوار، ج 16، ص12؛ الطبراني، المعجم الكبير، ج23، ص13؛ ابن عساكر، تاريخ مدينه دمشق، ج3، ص195.
.[2] در اينكه ورقه بن نوفل دايي و يا عموي حضرت خديجه است، در ميان تاريخ نويسان اختلاف است.
.[3]شايد در آن روزگار در كل جزيرة العرب افرادي كه توان خواندن و نوشتن داشتند به تعداد انگشتان دست هم نميرسيد ورقه بن نوفل از سرشناسان و دانشمندان مكه نه تنها خواندن و نوشتن ميدانست بلكه زحمتهاي فراواني در راه خواندن و درك مطالب انجيل و تورات كشيده بود. و در انزوا زندگي ميكرد و با مردم همراه نبود و حتي رياضتهايي هم كشيده بود
.[4] از برخي نقلها استفاده ميشود، ورقه بن نوفل اين توقع را داشت كه شخصي كه به پيامبر برگزيده ميشود، خود او باشد.
.[5]عشق غير قابل توصيف خديجه نسبت به رسول خدا(ص) بود، لذا به ورقة بن نوفل فرمود: يا عمّاه انّك و ان كنت اولي بنفسي منّي فيالشهود، فلست اولي بي من نفسي، قد زوجّتك يا محمد نفسي و المطّهر عليّ في مالي» عموجان ممكن است درمسايل ديگر اختيار مرا داشته باشيد، ولي اينجا اختيار با خود من است. سپس گفت: اي محمد من خودم را به همسري شما درآوردم، و مهر را هم خودم از مال خود قرار ميدهم(الكافي، ج5، باب خطب النكاح، ص375؛ بحار الانوار، ج 16، ص14 ).
.[6] ثم إن خديجة قالت لعمها ورقة : خذ هذه الأموال وسر بها إلى محمد صلى الله عليه وآله وقل له : إن هذه جميعها هدية له ، وهي ملكه يتصرف فيها كيف شاء ، وقل له : إن مالي وعبيدي وجميع ما أملك وما هو تحت يدي فقد وهبته لمحمد صلى الله عليه وآله إجلالا وإعظاما له ، فوقف ورقة بين زمزم والمقام ونادى بأعلى صوته : يا معاشر العرب إن خديجة تشهدكم على أنها قد وهبت نفسها ومالها وعبيدها وخدمها وجميع ما ملكت يمينها والمواشي والصداق والهدايا لمحمد صلى الله عليه وآله ، وجميع ما بذل لها مقبول منه ، وهو هدية منها إليه إجلالا له وإعظاما ورغبة فيه ، فكونوا عليها من الشاهدين. حضرت خديجه بعد از ازدواج، تمام اموال و هستی خویش را تقدیم حضرت محمد صلی الله علیه و آله نمود. خدیجه به عمویش ورقه گفت: « این اموال را بگیر و نزد محمد ببر و به او بگو همه این اموال هدیه است برای او و ملك او میباشد، هر گونه خواست در آن تصرف نماید، و به او بگو كه تمام اموال و بردههای من، و تمامی كنیزها و آنچه در تحت تصرّف من است به محمد صلی الله علیه و آله هبه كردم، به خاطر احترام و تجلیل از او. پس ورقه بین زمزم و مقام (ابراهیم) ایستاد و با صدای بلند اعلام كرد: ای گروه عرب! خدیجه شما را شاهد گرفته است بر این كه خود و مالش، و بردگان و كنیزان و خادمان، و چهار پایان و مهریه و هدایای او همه برای محمد صلی الله علیه و آله است، و این هدیه به خاطر تجلیل و تعظیم از او و به جهت علاقه به اوست، شما نیز بر این امر شاهد باشید. پیامبر در حديثي فرمود: ایستادگی و استواری دین تنها با شمشیر علی و ثروت خدیجه بود.(بحارالانوار، ج16، ص71.)
.[7]علي بن إبراهيم ، عن أبيه ، عن ابن أبي عمير ، عن هشام بن الحكم ، عن أبي عبد الله عليه السلام قال : بينا النبي صلى الله عليه وآله في المسجد الحرام وعليه ثياب له جدد فألقى المشركون عليه سلا ناقة فملؤوا ثيابه بها ، فدخله من ذلك ما شاء الله فذهب إلى أبي طالب فقال له : يا عم كيف ترى حسبي فيكم ؟ فقال له : وما ذا يا ابن أخي ؟ فأخبره الخبر ، فدعا أبو طالب حمزة وأخذ السيف وقال لحمزة : خذ السلا ثم توجه إلى القوم والنبي معه فأتى قريشا وهم حول الكعبة ، فلما رأوه عرفوا الشر في وجهه ، ثم قال لحمزة : أمر السلا على سبالهم ففعل ذلك حتى أتى على آخرهم ، ثم التفت أبو طالب إلى النبي صلى الله عليه وآله فقال : يا ابن أخي هذا حسبك فينا. امام صادق عَلیهِ السَّلام : در آن میان كه پیغمبر صلـّی اللهُ عَلـَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلـَّم در مسجد الحرام بود و لباسهای نو در بر داشت، مشركین شكمبه شتری را بر او افكندند و لباسهایش را آلوده كردند، پیغمبر از این عمل بقدری ناراحت شد كه خدا داند، آنگاه نزد ابوطالب آمد و گفت: أی عمو! حسب مرا در میان خود چگونه می بینی ؟ او گفت: مگر چه شده ای برادر زاده؟! حضرت گزارش داد، ابوطالب حمزه را طلبید و خودش هم شمشیر بر گرفت و بحمزه گفت: شكمبه را بردار، سپس همراه پیغمبر بسوی آن قوم رفت تا نزد قریش رسید، آنها گرد كعبه بودند، چون او را دیدند آثار خشم و بدی را در چهره اش خواندند، آنگاه بحمزه گفت: شكمبه را بر سبیل همه بمال، او چنین كرد، تا بنفر آخرشان هم مالید، سپس ابوطالب متوجه پیغمبر صلـّی اللهُ عَلـَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلـَّم شد و گفت: برادر زاده؟ اینست حسب تو در میان ما(شيخ كليني، الكافي، ج1، ص449؛ بحارالأنوار ، ج18، ص239؛ و نيز ج35 ص 137.). .
.[8]وقتي خديجه پيشنهاد ازدواج را به حضرتش داد، حضرت در مقابل اين پيشنهاد فرمود: قال : ثم ألحت عليه بالكلام ، فقال لها : يا ابنة العم أنت امرأة ذات مال ، وأنا فقير لا أملك إلا ما تجودين به علي ، وليس مثلك من يرغب في مثلي ، وأنا أطلب امرأة يكون حالها كحالي ، ومالها كمالي ، وأنت ملكة لا يصلح لك إلا الملوك ، فلما سمعت كلامه . شما بانويي هستيد داراي ثروت و من فردي فقيرم كه چيزي در اختيار ندارم، كسي داراي موقعيت تو رغبت به كسي مثل من پيدا نميكند، من جوياي همسريام كه حالش مانند حال خودم و از نظر مالي همتاي خود من باشد.بانوي باكمال قريش كه شرافت و كمال با ذاتش عجين بود. در جواب رسول خدا گفت: قالت : والله يا محمد إن كان مالك قليلا فمالي كثير ، ومن يسمح لك بنفسه كيف لا يسمح لك بماله ؟ وأنا ومالي وجواري وجميع ما أملك بين يديك وفي حكمك ، لا أمنعك منه شيئا. به خدا سوگند اي محمد اگر تو مالي نداري، من ثروت زيادي دارم، و كسي كه خود را در اختيار تو قرار داده است، چگونه مالش در خدمت شما نباشد، من و سرمايهام، و كنيزانم و آنچه كه در اختيار دارم از آن شماست، و تحت امر شماست و هيچ منعي از طرف من نيست. ( بحار الانوار، ج 16، ص55).
.[9] خديجه نيز همانند دختر بزرگوارشان زهراي مرضيه، بر اساس گفته پيغمبر كه هرگز از شوهران خود چيزي را مطالبه و درخواست نكنيد كه توان انجام و برآورده شدن آن را ندارد. لذا زهراي اطهر را واسطه ميكند و خواسته خود را به او ميگويد، تا آن را براي پدر بازگو كند
.[10] عن عائشة عند الطبراني وكان إذا ذكر خديجة لم يسأم من ثناء عليها واستغفار لها. عائشه گفت: رسول خدا همیشه این گونه بود كه هرگاه خدیجه را یاد میكرد، از گفتن ثنای او و استغفار برای او خسته نمیشد.(ابن حجر، فتح الباري، ج7، ص103؛ علامه مجلس، بحار الانوار، ج 16، ص12)