English | فارسی
شنبه 10 تیر 1391
تعداد بازدید: 2161
تعداد نظرات: 0

سخنرانی حضرت آیت‌الله علوی بروجردی در همایش حضرت علی‌اکبر(ع) و جوانان

 سخنرانی حضرت آیت‌الله علوی بروجردی در همایش حضرت علی‌اکبر(ع) و جوانان

 

بسم الله الرحمن الرحیم

روحیه حق‌پذیری جوانان و گرایش به اسلام

جوانان در بین طبقات مختلف اجتماع، از ویژگی‌های خاصی برخوردارند. یکی از این ویژگی‌ها بی‌تعصب بودن آنان است. جوان آنچه را که به او عرضه می‌شود، بدون تعصب و به‌دور از ذهنیت‌ها و رسوبات ذهنی می‌پذیرد. بیان با منطق و استدلال، در ذهن جوان بیشتر تأثیر می‌گذارد. البته به همان نسبت، جوان تابع احساسات است و از طریق احساس و عاطفه نیز می‌توان بر او تأثیر گذاشت.

جوانان بیش از دیگران از دعوت رسول اکرم ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ استقبال کردند. نفوذ سخنان پیامبر در بین جوانان چنان زیاد بود که یکی از انتقادات مشرکان مکه به پیامبر این بود که می‌گفتند آن حضرت در بین خانواده‌ها تفرقه انداخته و جوانان را از پدران و مادرانشان جدا کرده است. جوانانی بودند که با وجود فشارها و سختی‌ها، محفل مسلمانان را پیدا می‌کردند و مخالفت خانواده را به جان می‌خریدند و در برابر بقیه اعضای خانواده می‌ایستادند.

 دعوت رسول اکرم ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ به وسیله جوانان، شکوه و رونق بیشتری پیدا کرد و کسانی که در راه اسلام بیشتر فداکاری کردند، همین جوانان بودند. آنان بودند که به رسالت پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ پاسخ مثبت دادند و همانان بعدها در رکاب امیرالمؤمنین ـ علیه‌السلام ـ حاضر شدند. کسانی که از مصر برای یاری امیرالمؤمنین آمدند، جوان بودند؛ مالک اشتر از جوانان بود؛ محمد‌بن‌ابی‌بکر، فرزند خلیفه اول که تمام زندگی‌اش را وقف امیرالمؤمنین ـ علیه‌السلام ـ کرد، جوان بود؛ همین‌طور حضرت علی‌اکبر ـ علیه‌السلام ـ که الگوی جوانان شمرده می‌شود. در ادامه، به چند نمونه از این جوانان اشاره می‌کنیم.

عمار یاسر

عمار یاسر نمونه‌ای از این جوانان بود. مشرکان او را به همراه پدر و مادرش، یاسر و سمیه، دستگیر کردند و تحت شکنجه‌های سخت قرار دادند. یاسر و سمیه، چون حاضر نشدند کلامی مبنی بر بی‌اعتقادی به اسلام و توهین به پیامبر بر زبان بیاورند، زیر شکنجه‌های مشرکان و به طرزی فجیع به شهادت رسیدند. عمار جوان با دیدن این شرایط، دیگر نتوانست تحمل کند. کلامی به زبان آورد و خودش را نجات داد.

فردای آن روز، عمار گریان نزد پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ آمد و عرض کرد: «یا رسول‌الله! من در قلب خودم درباره شما کوچک‌ترین شک و تردیدی پیدا نکردم؛ اما شرایطی پیش آمد که برای نجات خودم از شکنجه ناچار شدم کلماتی بگویم. آیا در ایمان من خللی وارد شده است»؟ تمام ناراحتی عمار این است که مبادا با آن کلمات، اعتقادش لطمه دیده باشد.

فرزند معاذبن‌جبل

نمونه دیگر، فرزند معاذبن‌جبل صحابی رسول‌الله ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ است. معاذ به پیامبر وعده داده بود که از او و خاندانش در مدینه حمایت کند. پس از رحلت پیامبر، حضرت فاطمه ـ سلام‌الله‌علیها ـ به منظور حق‌خواهی، شبانگاه به همراه امیرالمؤمنین ـ علیه‌السلام ـ و فرزندانش به در خانة مهاجر و انصار رفتند و طلب یاری کردند. از جمله، به در خانة معاذ رفتند و از او نیز یاری خواستند.

معاذ گفت: «آیا شما سراغ دیگران غیر از من هم تشریف بردید»؟

حضرت فرمودند: «بله».

معاذ عرض کرد: «آیا آنها حاضر شدند به شما کمک کنند»؟

حضرت فرمودند: «نه؛ کسی حاضر نشد».

معاذ گفت: «من هم نمی‌توانم کاری بکنم. من به‌تنهایی در برابر این جماعت چه کار می‌توانم انجام بدهم»؟!

حضرت فاطمه ـ سلام‌الله‌علیها ـ فرمودند: «مگر تو به پدر من وعده ندادی که از او و خاندانش حمایت کنی؟ من تا زنده‌ام کلمه‌ای با تو سخن نخواهم گفت».

حضرت از در بیرون رفتند. فرزند معاذ وارد شد. به پدرش گفت: «دیدم فاطمه زهرا ـ سلام‌الله‌علیها ـ از خانه خارج می‌شد. دختر پیامبر با این حال نزار برای چه به اینجا آمده بود»؟

معاذ گفت: «برای این آمده بود که برای اهدافی که در نظر دارد، یاری و نصرت مرا جلب کند».

پسرش پرسید: «تو چه جواب دادی»؟

معاذ گفت: «در پاسخش گفتم: وقتی که دیگران کنار کشیده‌اند و یاری نمی‌کنند، من به‌تنهایی نمی‌توانم کاری انجام بدهم».

فرزند معاذ گفت: «حضرت در جواب تو چه گفت»؟

معاذ پاسخ حضرت را به فرزندش گفت. پسر معاذ گفت: «پدر! تو به فاطمه زهرا ـ سلام‌الله‌علیها ـ جواب رد دادی؟ من هم از این خانه می‌روم و تا زنده هستم با تو سخن نخواهم گفت[1]».

حضرت علی‌اکبر(ع) الگوی جوانان حق‌طلب

حضرت علی‌اکبر ـ علیه‌السلام ـ امتیازات و برجستگی‌های خاصی دارد. برای نمونه، در یکی از روزهای حرکت کاروان امام حسین ـ علیه‌السلام ـ از مکه به کربلا، حضرت سیدالشهدا بر روی شتر لحظاتی به خواب رفتند. ناگهان بیدار شدند و فرمودند: «انّا لله وانّا الیه راجعون».

حضرت علی‌اکبر ـ علیه‌السلام ـ عرض کردند: «لم استرجعت؟»؛ چرا کلمه استرجاع به زبان آوردید؟

حضرت فرمودند: «در خواب دیدم یک منادی يا هاتفي ندا می‌کرد: این کاروان به سوی مرگ می‌رود و مرگ هم از آنان استقبال می‌کند».

یک جوان وقتی چنین خبری می‌شنود، به‌طور طبیعی سؤال می‌کند: نمی‌شود کاری کرد که جنگی صورت نگیرد؟ چرا صلح نکنیم و جلوی مرگ را نگیریم؟ اما علی‌اکبر هیچ یک از این سؤالات را نپرسید.

ایشان عرض کرد: «یا أبه! أفلسنا علی الحق؟»؛ پدر! آیا ما بر حق نیستیم؟

حضرت فرمودند: «بلی»؛ چرا پسرم.

علی‌اکبر گفتند: «إذن لا نبالی بالموت[2]»؛ اگر ما برحق هستیم و در مسیر حق و عدل حرکت می‌کنیم، ترس و وحشتی از مرگ نداریم! چرا از مرگ بترسیم؟

این منطق جوانی است که سیدالشهدا ـ علیه‌السلام ـ وقتی او را روانه میدان می‌کند، می‌فرماید: «اللهم أشهد فقد برز إليهم غلام أشبه الناس خلقا وخلقا ومنطقا برسولك صلى الله عليه وآله وسلم[3]». خَلق، یعنی شکل و شمایل. حضرت علی‌اکبر ـ  علیه‌السلام ـ هم از نظر ظاهری و هم  با خلق و خوی خود، پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ را نزد مردم مجسم می‌نمود.

احساسات جوان و آسیب‌های فرهنگی و اجتماعی

همان گونه که جوان در پذیرش حق، سریع و بدون تعصب عمل می‌کند، از نظر عاطفی نیز آسیب‌پذیر است و به‌راحتی تحت تأثیر احساسات و هیجانات دوران جوانی قرار می‌گیرد که اگر تحت هدایت و کنترل قرار نگیرد، می‌تواند آسیب‌های اجتماعی و فرهنگی جبران‌ناپذیری را به جامعه اسلامی وارد سازد. انحطاط فرهنگی جامعه اسلامی اندلس، نمونه‌ای روشن از همین مسئله است.

سقوط اندلس، ثمره انحطاط اخلاقی جوانان

مرزهای اسلام در همان سدة نخست، چنان گسترش یافته بود که تا قلب اروپا نیز نفوذ کرده و سرزمین اندلس (اسپانیای امروز) را تحت سیطرة خویش درآورده بود. با نفوذ اسلام به اروپا، یکی از درخشان‌ترین تمدن‌های تاریخ اسلام در اندلس شکل گرفت که حدود هشت قرن چراغ فروزان تمدن اسلامی را روشن نگاه داشته بود. اما افول خورشید تابناک تمدن اسلامی در اندلس و سقوط تأسف‌بار و غم‌انگیز آن در پی انحطاط فرهنگی و اخلاقی جامعه اسلامی، به‌ویژه جوانان آن سرزمین،  صفحه‌ای تاریک و عبرت‌آموز در تاریخ اسلام رقم زد.

در مطالعه تاریخ اندلس، به‌ویژه سالیان آخر منتهی به سقوط تمدن اسلامی در این سرزمین، به کشیشانی برخورد می‌کنیم که با جمع‌آوری اعانه از مردم و تشویق و ترغیب ثروتمندان، تاکستان‌ها و کارخانه‌های شراب‌سازی احداث می‌کردند و آن را برای گمراه‌سازی جوانان مسلمان وقف می‌نمودند. اربابان کلیسا، دختران راهبه را با لباس‌های مبدل به میان جوانان مسلمانان می‌فرستادند و بدین وسیله آنان را به انحرافات اخلاقی می‌کشاندند.

کلیسا با برنامه‌ریزی گسترده و تدریجی، در طول سال‌ها، روح بی‌بندوباری و شهوت‌رانی را در جوانان مسلمان تزریق کردند. در نتیجه، ایمان و عقیده جوانان متزلزل گشت؛ هدف فراموش شد و استقامت آنان نیز از بین رفت. خداوند می‌فرماید: إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ.[4] انسان پس از تعیین هدف، باید در راه آن استقامت و پایداری داشته باشد؛ در غیر این صورت،  موفقیتی به دست نخواهد آمد. اربابان کلیسا با تهاجم فرهنگی گسترده وایجاد انحرافات اخلاقی در جوانان اندلس، روح استقامت را از آنان گرفتند و زمینه را برای سقوط تمدن اسلامی در اندلس.

تهاجم فرهنگی، توطئه امروز دشمنان اسلام

امروز نیز دشمنان می‌خواهند حرکت اسلامی ملت ایران را شکست بدهند. از طریق نظامی و جنگ تحمیلی نتوانستند کاری انجام دهند. با آنکه همه دنیا، از آمریکا و شوروی گرفته تا کشورهای غربی و عربی، به عراق کمک‌های مادی و تسلیحاتی ارائه می‌کردند، نتوانستند جلوی این حرکت را بگیرند. همین جوانانی که عاشق امام حسین ـ علیه‌السلام ـ بودند و حضرت علی‌اکبر ـ علیه‌السلام ـ الگویشان بود، مردانه به میدان رفتند و با خون خود از هر وجب خاک این کشور اسلامی دفاع کردند.

از آنجا که دشمنان از مبارزه رویاروی با ملت ایران، بهره‌ای نبردند، درصدد برآمدند تا با استفاده از ابزار رسانه و تهاجم فرهنگی، جوانان ما را از درون تهی کنند و به پوچی و بی‌هدفی بکشانند. هدف دشمن از تهاجم فرهنگی، بازداشتن جوانان از حرکت و سازندگی است. این جوانان هستند که مولّد رشد علمی در دانشگاه‌ها و اختراعات و ابتکارات‌اند. اگر آنان افرادی پوچ و بی‌هدف باشند و از تولید و ابتکار دست بکشند، آینده کشور، آینده‌ای تاریک خواهد بود.

امروزه دشمن با بهره‌گیری از هزاران سایت مبتذل و منحرف، درصدد انحراف جوانان برآمده است. آنان از راه سکس و امور شهوانی، اعتیاد به مواد مخدر والکل، و شبهه‌افکنی‌ها و تخریب عقاید وارد می‌شوند. جریان شبهه‌افکنی که امروزه علیه تشیع به راه افتاده است، در هیچ زمانی به این شدت وجود نداشته است. چرا در گذشته، با وجود همه امکاناتی که بود، به این شدت به تشیع حمله نمی‌شد؛ اما امروز برخی، بدون آنکه سخنی نو داشته باشند، همان شبهات و سخنان دیگران را تکرار می‌کنند در در فکر و ذهن جوانان شبهه می‌اندازند؟

 دلیل آن این است که می‌بینند امروزه تشیع به‌عنوان اسلام اصیل، پرچم‌دار حرکت‌های اسلامی و علم و سازندگی است. ازاین‌رو می‌خواهند این اسلام اصیل را با شبهه‌افکنی‌ها و راه‌اندازی هزاران سایت اینترنتی علیه مقدسات شیعه سرکوب کنند. آنان چون نتوانستند از طریق نظامی موفقیتی کسب کنند، به این فکر افتادند که جوانان را از درون تهی و پوچ کنند؛ همان کاری که در اندلس انجام دادند. وقتی نیروی جوان یک جامعه از دست برود، نسل آینده ساقط می‌شود و جامعه خواه‌ناخواه به انحطاط کشیده خواهد شد.

عرضه معارف اسلام، با شیوه‌های نو و جوان‌پسند

همة مسئولان موظف‌اند همان گونه که در مسائل مختلف سرمایه‌گذاری می‌کنند، بر روی جوانان نیز به‌طور اساسی سرمایه‌گذاری کنند تا نسل‌های آینده نیز از تأثیرات آن بهره‌مند شوند. باید به جوانان بها داد و برای آنها ارزش قائل شد.

حوزه‌های علمیه نیز باید در این زمینه کار کنند و عقاید تشیع را به گونه‌ای جوان‌پسند و مطابق با ذوق و سلیقه آنان عرضه نمایند. امروز تبلیغات مسیحیت در کشور ما به صورت بسیار زیبا و شیرین انجام می‌شود و جوانان ما را به سوی خود می‌کشاند. چرا ما نتوانیم حقایق اسلام را به صورت زیبا عرضه کنیم و با استفاده از ابزارهای مختلف اطلاع‌رسانی، همچون کتاب‌ها و مجلات، تلویزیون و سینما و نیز سایت‌های اینترنتی، به عرضه معارف شیعه بپردازیم.

بسیاری از مکاتبی که چیزی برای گفتن ندارند، در تلاش‌اند تا با استفاده از این ابزارها و با ظاهری زیبا، مطالب بی‌محتوای خود را عرضه کنند. اما شیعه همه چیز دارد؛ علی‌بن‌ابی‌طالب، سیدالشهدا و علی‌اکبر ـ علیهم‌السلام ـ غدیر و عاشورا، نهج‌البلاغه و صحیفه، و الگوهای بیشمار دیگری دارد؛ با این حال نمی‌تواند این الگوها و معارف عالی را در قالبی زیبا و جوان‌پسند ارائه دهد. این اشکال به ما مسئولان، دانشگاهیان و حوزویان برمی‌گردد.

امروز نظام اسلامی به همت جوانان برومند نیازمند است. این جوانان و دانش‌آموزان و دانشجویان هستند که باید وابستگی به بیگانگان را از بین ببرند. طبق فتوای مراجع دینی، اگر مسلمانان در یک رشته تخصصی، متخصص ندارند و در نتیجه به بیگانگان نیازمندند، بر همه جوانان مسلمان واجب عینی است که در آن رشته تحصیل کنند و آن تخصص را به دست آورند و اگر تعداد داوطلبان بیش از اندازه شد، آن‌گاه واجب کفایی می‌شود؛ اما به هر حال، واجب است و باید کسب این تخصص، مسلمانان را از وابستگی به بیگانان خارج سازند. با چنین منطق غنی و ارزشمندی، اگر باز هم محتاج بیگانگان باشیم، هم به خودمان جفا کرده‌ایم، هم به مذهب و هدف الهی‌مان.

والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته

 



[1]شيخ مفيد، اختصاص، ص184؛ علامه مجلسي، بحارالانوار، ج29، ص191، ح39.

[2]مقتل الحسين -عليه السلام- المسمى باللهوف في قتلى الطفوف، السيد بن طاووس، ص43

[3]مقتل الحسين -عليه السلام- المسمى باللهوف في قتلى الطفوف، السيد بن طاووس، ص67.

[4] . سورة فصلت، آیة 30.

تصاویر
  •  سخنرانی حضرت آیت‌الله علوی بروجردی در همایش حضرت علی‌اکبر(ع) و جوانان
ارسال نظر جدید

نام

ایمیل

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

کلیه حقوق این سایت متعلق به دفتر حضرت آیت الله علوی بروجردی می باشد. (1403)
دی ان ان