English | فارسی
پنجشنبه 14 اردیبهشت 1391
تعداد بازدید: 3881
تعداد نظرات: 0

سخنان آيت الله علوي بروجردي در آستانه وفات حضرت ام البنين سلام الله عليها

سخنان آيت الله علوي بروجردي در آستانه وفات حضرت ام البنين سلام الله عليها

 بسم الله الرحمن الرحیم

ام‌البنین (س)، بانوی بزرگوار اسلام

روز سیزدهم جماد‌الثانی سالروز وفات حضرت ام­البنين ـ سلام‌الله‌علیها ـ است. اين بانوی بزرگوار، نقش ممتازي در تاريخ اسلام دارد. پس از قبور مطهر بقیع، بیشترین ازدحام و جمعیت بر سر مزار ایشان است؛ با اینکه بزرگان بسیاری در بقيع مدفون هستند. حضرت ام­البنين از قبيله‌ای نسبتاً معروف در میان عرب بود و حضرت اميرالمؤمنين ـ علیه‌السلام ـ ایشان را به همسری خود برمی‌گزینند و از ایشان صاحب فرزندانی می‌شوند که همه آنها در روز عاشورا در كربلا به شهادت می‌رسند و خود ایشان در مدينه بود تا وقتي كه وفات کرد.

اخلاص ام‌البنین(س)، راز عظمت و ماندگاری ایشان

هنگامی که این بانو به‌عنوان همسر امیرالمؤمنین خواستند به خانه آن حضرت وارد شوند، پشت در ایستادند و گفتند: من ابتدا باید فرزندان فاطمه زهرا ـ سلام‌الله‌علیها ـ را ببينم و بعد وارد خانه شوم. امام حسن، امام حسين، زينب كبري و ام‌كلثوم ـ علیهم‌السلام ـ حاضر می‌شوند. جناب ام‌البنین آنها را مي­­بوسد و نوازش مي­كند و مي­گويد: من می‌خواهم به‌عنوان خدمت­گزار و كنيز شما به اين خانه وارد شوم؛ آیا اجازه مي­دهيد؟ گمان نكنيد که مي­خواهم جاي فاطمه زهرا ـ سلام‌الله‌عليها ـ را براي شما پر كنم. جاي او پرشدني نيست. من كنيز و خدمت‌گزار شما هستم. اين روحيه و این نگاه، راز جاودانگی و ماندگاری این بانوی گران‌قدر است.

پس از حادثه كربلا، هنگامی که امام سجاد ـ علیه‌السلام ـ با كاروان اسرا به مدينه بازمي­گردند و در بیرون شهر خيمه مي‌زنند، جناب ام­البنين همراه با مردم مدینه به ديدار كاروان می‌شتابند. حضرت زينب و ام­كلثوم ـ علیهماالسلام ـ در خیمه‌ای بودند و مردم برای عرض تسليت و کسب اطلاع از قضايای کربلا خدمت ایشان می‌رسیدند. به زينب كبري ـ سلام‌الله‌علیها ـ خبر دادند که ام­البنين آمده، اما در بيرون خيمه نشسته است و داخل نمي­آيد. حضرت زينب از خيمه بيرون مي­آيد. در برخی از روایات آمده است که دست ام­البنين را مي­بوسد و می‌فرماید: چرا داخل نيامديد. ام­البنين گفت: من ديدم بانوان هاشمي داخل خيمه هستند و خدمت شما تسليت مي­گويند. من خود را قابل ندانستم که در کنار آنها برای عرض تسلیت بیایم. گفتم وقتي که خلوت شد، خدمت شما  می‌رسم.

تربیت فرزندان به‌عنوان فداییان سیدالشهدا(ع)

هنگامی که بشير خبر شهادت سيدالشهدا ـ علیه‌السلام ـ را به مدینه آورد، سعی می‌کرد خود را از مواجهه با ام­البنين دور نگاه دارد. می‌ترسید که ام‌البنین سراغ فرزندانش را از او بگیرد و او نمی‌دانست چگونه خبر شهادت آنان را به مادرشان بدهد. ازاین‌رو، هنگام مواجهه با ایشان، راه خود را عوض می‌کرد تا آنکه در کنار قبر پيامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ خبر شهادت امام را اعلام کرد[1]. بشیر سرانجام با ام­البنين مواجه شد. نگران بود که چه پاسخی برای ایشان آماده کند. اما ام‌البنین از او درباره امام حسين ـ علیه‌السلام ـ پرسید و حتی يك كلمه از فرزندانش نگفت. بشير گفت: خانم شما از فرزندان و عباس خودت نمي‌‌پرسی؟ ام‌البنین گفت: همه فرزندان من فداي حسين[2].

هرچند چهار فرزند برومند اين بانوی بزرگوار در كربلا شهيد شدند، اما هرگز اعتراض نکرد كه چرا فرزندان من كشته شدند، ولی امام سجاد زنده است. او چهار قبر صوری درست كرده بود و چنان گريه و زاری مي­كرد كه حتی مروان‌بن­حكم را هم به گريه انداخت؛ اما حتی يك بار هم كوچك‌ترين كلامي كه حاكي از عدم عقيده باشد، اظهار نكرد؛ بلکه افتخار مي­كرد كه فرزندانش تا آخر كنار سیدالشهدا ـ علیه‌السلام ـ  بودند. از نظر او ممکن نبود كه تا وقتي فرزندانش زنده هستند، اباعبدالله به ميدان برود[3].

اخلاص حضرت ابوالفضل(ع)، نتیجه تربیت ام‌البنین(س)

ام‌البنین ـ سلام‌الله‌علیها ـ در تربيت فرزندانش، اين خلوص را نیز به آنها منتقل كرده بود. در کربلا هیچ خلوصي بالاتر از اخلاص حضرت ابوالفضل دیده نمی‌شود. اين اخلاص از كودكي در نهاد آن حضرت بوده است. هنگامی که عباس کودک بود و هنوز راه نيافتاده بود، امام حسین ـ علیه‌السلام ـ او را در آغوش گرفته بود و نوازش مي­كرد. اميرالمؤمنين ـ علیه‌السلام ـ هم نشسته بودند. ام­البنين برخاست و عباس را بلند كرد و دور سر امام حسين ـ علیه‌السلام ـ ‌گرداند؛ يعني عباس من فدايي حسین است.

در شب عاشورا حضرت زينب ـ سلام‌الله‌علیها ـ خبردار شدند كه براي حضرت ابوالفضل ـ علیه‌السلام ـ امان‌نامه آورده‌اند و سیدالشهدا نیز به ایشان فرموده‌اند: «عباس جان! اگر مي­خواهي بروی، برو؛ اينها با من كار دارند». زينب كبري رفت كه دل عباس را پر كند كه مبادا امام را در این شرايط بدي که یار و ياور ندارد، تنها بگذارد. عباس نگهبان بود و دور خيمه­ها گشت می‌زد. یک سياهي ديد. دستور ايست داد و نزديك شد. ديد زينب كبري است. حضرت زینب، ركاب عباس را گرفت و درد دل‌هایش را به او گفت. عباس خودش را از اسب به پايين انداخت و شروع کرد به گريه كردن و گفت: «خواهرم! چگونه تصور كردي كه من حسين را تنها بگذارم؟ من بدون حسین کسی نیستم. از حسين جدا بشوم، كجا بروم؟».

اين اخلاص، حاصل تربيت جناب ام­البنين است و به همین دلیل، اين شخصيت بزرگ، در تاريخ ما و در مكتب شیعه جايگاه ممتازي دارد و چنان مورد توجه شيعیان است که پس از قبور ائمه بقیع، مزار ایشان بسیار پرازدحام است. فرزند این بانوی بزرگوار، باب الحوائج است و ائمه طاهرين ـ علیهم‌السلام ـ نیز احترام خاصي براي ایشان قائل بودند.

از این بانوی بزرگوار مسئلت داريم که به‌واسطه آبرو و قربي كه در پیشگاه خداوند دارند، به جامعه شيعه و مملكت ما عنایت و توجه بفرمايند و همه بي‌سروساماني­ها را به سامان برسانند. ان‌شاءالله.

والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته

 



. [1] سيدبن الطاووس، اللهوف، ص115 و 116.

.[2]ويستفاد من قوة إيمانها أن بشرا كلما نعى إليها أحدا من أولادها الأربعة قالت ( ما معناه ) : أخبرني عن الحسين . فلما نعى إليها الحسين ، قالت : قد قطعت أنياط قلبي أولادي كلهم فداء لأبي عبد الله الحسين عليه السلام ومن تحت الخضراء ...(به نقل از كتاب شرح الاخبار، پاورقي ص186)

.[3]وقال أبو الحسن الأخفش في شرح الكامل : وقد كانت تخرج إلى البقيع كل يوم ترثيه ، تحمل ولده [ العباس ] عبيد الله ، فيجتمع لسماع رثائها أهل المدينة وفيهم مروان بن الحكم فيكون لشجى الندبة. ابو مخنف الأزدي، مقتل الحسين عليه السلام، ص181؛ و نيز شرح الاخبار، پاورقي ص186. ..

تصاویر
  • سخنان آيت الله علوي بروجردي در آستانه وفات حضرت ام البنين سلام الله عليها
ارسال نظر جدید

نام

ایمیل

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

کلیه حقوق این سایت متعلق به دفتر حضرت آیت الله علوی بروجردی می باشد. (1403)
دی ان ان