بسم الله الرحمن الرحيم
جسارت به حضرت زهرا(س)، مقدمه واقعه عاشورا
بنا بر نقل صحیح، سوم جمادیالثانی روز شهادت صدیقه کبری ـ سلاماللهعلیها ـ است. این روز بزرگ را نمیتوان با هیچ روز دیگری، حتی روز عاشورا، مقایسه کرد؛ چون آنچه در عاشورا اتفاق افتاد، ریشه در این روز دارد. همان آتشی که درب خانه صدیقه مطهره را سوزاند، از خیمههای حسینی زبانه کشید. آن سیلی که به صورت زهرا ـ سلاماللهعلیها ـ نواخته شد، مقدمهای شد برای آن روزی که در کربلا زینب کبری را آنقدر زدند که سکینة نازدانه در کنار بدن پدر گفت: بابا! برخیز ببین که عمهام را کشتند.
اگر در چنین روزی درب خانة زهرا ـ سلاماللهعلیها ـ را نمیسوزاندند و آن حضرت را پایمال[1] نمیکردند، در روز عاشورا نمیتوانستند نعلهای اسبهایشان را عوض کنند و بر بدنهای شهیدان کربلا بتازند؟ چه شد و چه اتفاقی افتاد؟ شاعری دلسوخته خطاب به حضرت فاطمه ـ سلاماللهعلیها ـ میگوید: «من به هر شهر و دیاری که رفتم، عزیزی از فرزندان تو را دیدم که به خاک و خون افتاده و قبری از عزیزان تو در آنجا بود». جرم فاطمه چیست و او چه گناهی مرتکب شده بود كه قبر او پنهان است؟
اسلام و ارتقای فرهنگی اجتماعی عرب
رسول خدا ـ صلیاللهعلیهوآله ـ دعوت و رسالت خویش را در میان مردمی آغاز کرد که متفرق و بتپرست بودند؛ ربا عامل اقتصادشان بود؛ بزرگان به زیردستان ستم میکردند و زر و زور بر مردم حاکم بود. مردم و سرزمینی که در جهان متمدن آن روز هیچ جایگاهی نداشتند. چنانکه نقل شده است، در دوران خسروپرویز، شورشی در جزیرةالعرب اتفاق افتاد. وقتی گزارش این شورش را به کسری و مدائن رساندند، خسروپرویز مشاوران خود را فراخواند. نتیجه مشاوره این بود که این سرزمین اصلاً ارزش لشکرکشی را ندارد و باید به حال خود رها شوند تا یکدیگر را تضعیف کنند. این سرزمین این گونه بود.
رسول خدا ـ صلیاللهعلیهوآله ـ بر اساس معنویت این مردم را در کنار هم گرد آورد؛ آنها را با معنویت و خدا آشنا و از بتها رویگردان کرد. آنان را به ترک و طرد همة بتها فراخواند؛ بت پول، بت همسر، بت شغل و هر چیزی که میتواند انسان را از خدا دور کند و او را در برابر دستورهای الهی قرار دهد. به آنان فهماند تا خدای یگانه را نپرستند و فاصلههایشان را با خدا از بین نبرند، به جایی نمیرسند. مردم نیز به آن حضرت گرویدند و اجتماعی ایجاد شد که تمدنی را خلق کرد و ابرقدرتهای آن زمان را درنوردید.
پیامبر بر اساس خیر و تقوا حکومتی را بنا کرد که در سایة آن، مردمی که غذایشان سوسمار و موش صحرایی بود، اقتصاد جهان را در دست گرفتند و اداره کردند. این میراث پیامبر برای آنها بود. اساس آنچه پیامبر آورده بود، تقوا بود. تقوا موجب کرامت انسان است و هیچ کس بر دیگری برتری ندارد، مگر به تقوا. بر اساس همین آموزههای دینی، ارزشهای جاهلی از بین رفتند؛ جوان در شب عروسی خود، حجله را رها میکرد و به جهاد میرفت؛ آنان که بر سر یک موش صحرایی هفتاد سال با یکدیگر میجنگیدند، و هزارن نفر را میکشتند، به جوانمردانی تبدیل شدند که دیگران را بر خود مقدم میداشتند. پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ در مدینه، مردم را با یکدیگر برابر و برادر ساخت و زندگیهایشان را با هم تقسیم کرد و بدینسان عدالت را در میانشان برقرار نمود.
سقیفه و نفوذ جاهلیت در لباس اسلام
زمانی که رسول خدا ـ صلیاللهعلیهوآله ـ از دنیا رفتند، زورمندان و زرمدارانی که از اسلام ضربه خورده بودند، دست به دست هم دادند و در سقیفه بنیساعده جمع شدند و بر اساس منافع شخصی و قبیلهای، اجتماعی را تشکیل دادند که معیارهای پیامبر را پشت سر گذاشت. آنان بهجای اینکه امت واحده باشند، چند قبیله متفرق شدند و جاهلیت این بار در لباس اسلام خودش را عرضه کرد.
برخی مکاتب، خودشان را در لباسی دیگر ظاهر میکنند و انسانها را میفریبند. نقل کردهاند که آهویی خدمت حضرت سلیمان ـ علیهالسلام ـ آمد و از یک شکارچی نزد آن حضرت شکایت کرد. حضرت سلیمان ـ علیهالسلام ـ شکارچی را خواست و فرمود: چرا بچههای این آهو را شکار میکنی؟ شکارچی گفت: کار من این است و گوشت شکار، غذای زن و بچه من است؛ خدا هم این کار را برای من جایز کرده است. حضرت سلیمان به آهو گفت: او درست میگوید. مشکل شما چیست؟ آهو گفت: وقتی این مرد به شکار ما میآید، اسلحه و لباس شکار ندارد. آرام مینشیند و بچههای ما گول میخورند و دور او جمع میشوند. آنگاه او بچههای ما را شکار میکند. شما به او دستور بدهید هنگامی که به شکار میآید، با لباس شکارچی بیاید، نه با لباس دوست.کسانی هم که در سقیفه بنیساعده جمع شدند، پیروان همان جاهلیت پیش از اسلام بودند که این بار در لباس اسلام ظاهر شدند.
امروزه نیز هستند کسانی که به نام عدالت و مساوات، جاهلیت را حاکم کردهاند. این جاهلیت ظواهری از اسلام، نماز اول وقت و روزه را دارد؛ اما ریشه و اساس دین را که همان ولایت است، ندارند. اگر قرار باشد که مردم تحت ولایت ابوسفیانها و یزیدها قرار بگیرند ، پیش از پیامبر همین وضعیت بود و ضرورتی نداشت که پیامبری بیاید.
حضرت فاطمه(س) و ایستادگی در برابر انحراف
در سقیفه منافع شخصی و قبایلی و مقامطلبی حاکم شد و حضرت فاطمه زهرا ـ سلاماللهعلیها ـ تنها کسی بود که فریاد زد و در برابر همه ایستاد و در مسجد پیامبر، رئیس دولت و حکومت را در حضور هزارن نفر از مسلمانان استیضاح کرد. فاطمه زهرا ـ سلاماللهعلیها ـ این پیام را به مردم رساند که این افراد در حال تغییر اساس اسلام هستند و منافع دیگری دارند و راهشان از راه پیامبر جداست. اما مشکل این بود که حتی یک نفر از مردمی که در مسجد جمع شده و مخاطب آن حضرت بودند، به یاری آن حضرت نیامدند. وقتی حضرت فاطمه ـ سلاماللهعلیها ـ سخن میگفت، مردم گریه میکردند، اما به یاری او نیامدند؛ چون زورمداری جای خودش را باز کرده بود. ترس از این زورطلبی باعث سکوت همه و در نتیجه خانهنشینی علی ـ علیهالسلام ـ شد.
پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ پیش از شهادت خود، در روز هجدهم ذیالحجه خطبه غدیر را خواندند و حاکمتی ولایت علی ـ علیهالسلام ـ را که همان ولایت تقوا و علم بود، بیان فرمودند؛ اما در سقیفه ولایت آن حضرت را کنار زدند. امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ در بیان سقوط تمدنها میفرمایند: يستدل على إدبار الدول بأربع : تضيع الاصول والتمسك بالفروع وتقديم الأراذل وتأخير الأفاضل سقوط تمدنها چهار علت دارد1 - از دست دادن اصول و اساس؛ و به میان آوردن بحثهای حاشیهای و چسبيدن به كارهاى فرعى؛ مقدم داشتن افراد پست؛ مؤخر داشتن افراد با فضيلت[2]. امير المومنين در اين بيان ميفرمايند یکی از علل و اسباب سقوط تمدنها کنار زدن انسانهای باتقوا و شایسته، و جایگزین کردن آنها با انسانهای بیتقوا و ناشایست، عامل سقوط است. در سقیفه دقیقاً همان خط ترسیم شد.
تهاجم جریان انحراف به خانه حضرت زهرا(س)
در اینجا بود که فاطمه زهرا ـ سلاماللهعلیها ـ تنها در برابر رئیس دولت ایستاد و به مردم فرمود: بههوش باشید؛ اگر امروز اسلام منحرف شود، نسلها و قرنهای آینده منحرف خواهند شد. اما این انحرافها باعث شد به ندای امیرالمؤمنین و فاطمه ـ علیهماالسلام ـ پاسخ ندهند. ریسمان به دست و گردن علی ـ علیهالسلام ـ بستند و به مسجد بردند تا با خلیفه جاهلی زمان بیعت کند و فاطمه زهرا ـ سلاماللهعلیها ـ قربانی این شرایط شد. مهاجمان به خانه امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ حمله کردند و به در خانه آن حضرت هیزم ریختند و فریاد زدند: «یا علی! بیرون بیا و با خلیفه بیعت کن؛ وگرنه این خانه را آتش میزنیم». حضرت فاطمه ـ سلاماللهعلیها ـ پشت در آمد تا اینها از ناموس پیامبر و دخت رسول خدا ـ صلیاللهعلیهوآله ـ حیا کنند. حضرت آمد و بلند گفت: «چگونه میخواهید این خانه را آتش بزنید، در حالی که در این خانه حسن و حسین هستند»؟ آن شخص گفت: «حتی اگر آنها هم باشند، آتش خواهم زد».
ابنقتیبة سنی، در الامامۀ والسیاسۀ تصریح میکند که وقتی براي بيعت گرفتن از اميرالمومنين به درب خانه فاطمه هجوم آوردن و در خواست هيضم كرد تا خانه را به اهلش به آتش بكشد[3] و در از منابع ديگر تصریح میکنند، وقتي درب خانه فاطمه آتش گرفت و نیمسوخته شد، این درب را دو بار با لگد به پهلوی صدیقه کبری کوبیدند. بار اول حضرت فاطمه ـ سلاماللهعلیها ـ فریاد زد: «یا رسول الله هکذا یفعل بحبیبتک؛ یا رسولالله! ببین با دختر تو چه میکنند». بار دوم درب به سینه آن حضرت کوبیده شد؛ اما این بار، دیگر پیامبر را صدا نزد؛ علی را هم صدا نکرد؛ صدا بلند شد که «یا فضة خذینی؛ فضه مرا بگیر که فرزندم را کشتند». فاطمه افتاد و از هوش رفت[4].
مهاجمان به داخل خانه ریختند و دستان علی ـ علیهالسلام ـ را با ریسمان بستند؛ دستانی که درب خیبر را از جا کنده بود. علی ـ علیهالسلام ـ مأمور به صبر بود؛ چون اگر آن حضرت قیام میکرد، همه قبایل به هم میریختند و اسلامی باقی نمیماند. وقتی فاطمه به هوش آمد، دید علی را به سمت مسجد میکشند. از جا برخاست و در حالی که خونآلود بود، به سمت آن حضرت رفت. هیچ یک از آن مردمی که با پیامبر پیمان بسته و در کنار ایشان بودند، به دفاع از علی ـ علیهالسلام ـ برنخاستند. تنها فاطمه ـ سلاماللهعلیها ـ آمد و دستان علی را گرفت و گفت: «من نمیگذارم علی را به مسجد ببرید»[5].
سی سال پس از این واقعه، امام مجتبی ـ علیهالسلام ـ در مجلس معاویه حضور داشت. درباریان سخنانی در مذمت علی ـ علیهالسلام ـ میگفتند. نوبت به مغیره رسید. هنگامی که او شروع کرد به صحبت کردن، امام مجتبی ـ علیهالسلام ـ فرمودند: «مغیره! تو ساکت باش. وأنت الذي ضربت فاطمة بنت رسول الله صلى الله عليه وآله حتى أدميتها وألقت ما في بطنها؛تو کسی بودی که آنقدر مادرم فاطمه را زدی که خونآلود شد[6]». امام صادق ـ علیهالسلام ـ میفرماید: « وكان سبب وفاتها أن قنفذا مولى عمر لكزها بنعل السيف بأمره ، فأسقطت محسنا ، ومرضت من ذلك مرضا شديدا ؛ والله علت مرگ مادر ما این بود که قنفذ با غلاف شمشیر آنقدر فاطمه را زد که به مرگ او انجامید[7]».
قنفذ و مغیره چه کردند با فاطمه زهرا؟ آنقدر او را زدند که دستهایش از دامن علی ـ علیهالسلام ـ کوتاه شد. مرحوم شیخ حسین کمپانی میگوید: جای تازیانهها مثل بازوبند شده بود. وقتی ضربهای به دست میخورد، جای آن کبود میشود و ورم میکند؛ اما این چه ضربهای بود که بعد از 95 روز، در چنین شبی که امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ بدن فاطمه را غسل میدهد، دید دست زهرا ـ سلاماللهعلیها ـ مثل بازوبند ورم کرده است.
این واقعه برای مردم مدینه ارزان تمام نشد. چیزی نگذشت که یزیدبنمعاویه بر کرسی خلافت تکیه زد و به مدینه حمله کرد و آنقدر از همین اهل مدینه که آن روز پاسخ حضرت فاطمه را ندادند، کشت که تا قبر پیامبر هم خون جاری شد. این مدینه تا قرنها دیگر روی آرامش را ندید.
کسانی که علی ـ علیهالسلام ـ را نمیخواهند، کسانی که طالب ارزشها نیستند، عدالت را نمیخواهند و در برابر ظلم فریاد نمیزنند، سزایشان معاویه و یزید است. امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ میفرمایند: «کسانی که تحمل عدالت را ندارند، تحملشان در برابر ظلم بسیار کمتر است». بنیامیه اساس اسلام را دگرگون کرد و بنیعباس هم اسلام را با کاخهای عباسی بغداد و قصههای هزار و یک شبش معرفی کردند. آیا اسلام پیامبر این بود؟
مکتب فاطمی، تداوم مکتب اصیل اسلام
فاطمیه بزرگداشت ارزشهای ناب اسلام است. فاطمیه زمان و زبانی برای بازگو کردن این حقایق است. در این ایام خودمان را بشناسیم و بدانیم که اگر فاطمه نبود، مکتب شیعه و مکتب فاطمی و علوی مرده بود و نشانی از آن نمیماند. فاطمة زهرا ـ سلاماللهعلیها ـ در این مدت کوتاه عمرش مجاهده کرد. مرحوم آقای بروجردی ـ رحمتاللهعلیه ـ در منبر درس، روایتی را از عامه نقل فرمودند که در طریق آن، عایشه بود. بحث شد که عمر عایشه اقتضای این روایت را میکند یا نه. ایشان فرمودند: اینگونه که نوشتهاند، عایشه بیش از هفتاد سال عمر کرد. آنگاه با یک حالتی فرمودند: اما مادر ما صدیقة کبری ـ سلاماللهعلیها ـ هجده سال بیشتر عمر نکرد.
حضرت فاطمه ـ سلاماللهعلیها ـ این رسالت را انجام داد و با همین مجاهدتها بود که علی ـ علیهالسلام ـ را حفظ کرد؛ در غیر این صورت، مردم از پیامبر روی میگرداندند؛ اما یکی از زنان پیامبر در برابر امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ قد برفراشت. عایشه با چند هزار نفر جنگ جمل را به راه انداخت. فاطمه ـ سلاماللهعلیها ـ به درد چنین جامعهای نمیخورد. مردمی که طالب ارزشها نیستند، همان سیاستبازان و دنیاطلبانی که قرنها بر جامعه اسلامی اثر گذاشتند، برایشان بس است.
امروزه در دنیا بیداری اسلامی به راه افتاده است؛ اما بیداری اسلامی جز با نام علی و فاطمه زهرا ـ علیهماالسلام ـ و در قالب شیعه امکان ندارد. اگر فاطمه ـ سلاماللهعلیها ـ نبود، مکتب هم نبود. در روایتی قدسی آمده است: یا رسول الله لولاک لما خلقت الافلاک، ولو لا علی لما خلقتک و لو لا فاطمة لما خلقتکما.[8] اگر فاطمه نبود، بقای اسلام ممکن نبود. همه ما، بهویژه بانوان، وامدار فاطمة زهرا ـ سلاماللهعلیها ـ هستیم. بکوشیم که آن حضرت و اخلاق فاطمی را بشناسیم و به شأن آن بانوی بزرگوار معرفت پیدا کنیم.
والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته
كاربران گرامي تصاوير مربوط به اين مراسم را ميتوانيد در قسمت نگارخانه مشاهده نماييد.
ويا روي همين قسمت كليك نماييد.
[1]. امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ در چنین شبی، هنگام دفن صدیقة طاهره ـ سلاماللهعلیها ـ خطاب به دو دستی که شبیه به دستان رسول خدا بود، فرمود: فأحفها السؤال واستخبرها الحال یا رسولالله! از او سؤال کن و اصرار کن به تو بگوید که امت تو برای پایمال کردن او اجتماع کردند. (نهج البلاغه(شيخ محمد عبده)، ج2، خطبه202، ص182، ابن أبي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج10، خطبه195، ص266)
[2]. علي بن محمد اليثي الواسطي، عيون الحكم والمواعظ، ص250.
[3]. الامامة والسياسة (الزيني)، ج1، ص19.
[4]. علي بن محمد اليثي الواسطي، عيون الحكم والمواعظ، ص252؛ بحار الانوار، ج28، ص299.
[5]. بحار الانوار، ج28، ص269.
[6]. شيخ طبرسي، الاحتجاج، ج1، ص414؛؛ بحار الانوار، ج31، ص645، ح172.
[7]. الشيخ أبي جعفر محمد بن جرير بن الطبري، دلائل الإمامة، ص134، بحار الانوار، ج43، ص170، ح11.