فرمايشات حضرت آيت الله علوي بروجردي مدظله العالي در ديدار جمعي از شيعيان آذربايجان
بسم الله الرحمن الرحيم
ايام شهادت سالار شهيدان آقا اباعبدالله الحسين صلوات الله و سلامه عليه است. از خداوند مسئلت داريم عزاداري شما و همه قدمهايي كه در اين راه و مسير برداشتيد به لطف و كرم خودش مورد قبول قرار دهد. اين سعادت خيلي بزرگي نصيب شما شده كه در ايام عاشورا كربلا را درك و زيارت كردهايد، در روز عاشورا، شور و هيجان مردم در كربلا به خصوص ظهر عاشورا با حركت هئيت طويرج بسيار زياد است، در روزهايي زائر حضرت سيد الشهدا بوديد كه قطعا آقا حجت بن الحسن عج الله تعالي فرجه الشريف هم زائر سيد الشهدا بوده است. از جد بزرگوار ما مرحوم سيد بحرالعلوم نقل ميكنند، ايشان در روز عاشورا در كربلا با جماعتي از طلبهها كنار ايستاده بودند، دسته طويرجيها عبور ميكرد، - همان هيئتي كه به حالت هروله حركت ميكنند- يك وقت طلبه ها و جمعيت متوجه شدند كه مرحوم سيد بحر العلوم عمامه و عبا را انداخت و دويد داخل همين دسته و با اينها هرولهكنان شروع به حركت كرد، اين هيئت جوري است كه دسترسي افراد به يكديگر مشكل است، زيرا تا عزاداران با حالت هروله از داخل و دور حرمها عبور و برگردند دسترسي به مرحوم سيد بحر العلوم پيدا نميشد. مرحوم سيد هم مرجع تقليد و از اعاظم شيعه بود، نگرانش بودند كه در اين جمعيت چه بر سر ايشان آمده است، وقتي عزاداران برگشتند، ايشان را سر برهنه و پا برهنه پيدا كردند؛ اعتراض كردند آقا مناسب نبود شما داخل اين جمعيت شويد و با اينها هروله كنيد. ايشان فرمودند: حق با شما است، من كنار ايستاده بودم اما يك وقت متوجه شدم آقا حجت بن الحسن صلوات الله و سلامه عليه هم داخل جمعيت هستند، نتوانستم تحمل كنم و به همان صورتي كه آقا سر برهنه و پا برهنه داخل جمعيت بودند من هم داخل جمعيت رفتم. لذا اشخاصي كه عاشورا در كربلا هستند، توفيق خيلي بزرگي نصيب آنها شده چراكه در فضا، خيابانها و صحنهايي كه آقا حجت ابن الحسن حضور داشته آنها هم حضور داشتند. و شايسته است مشرف شدن به كربلا را در تاريخ زندگي خودتان ثبت كنيد و اين سعادت و توفيق تمام عمر همراه شما خواهد بود.
شما در بيت مرحوم آيت الله العظمي بروجردي مرجع اعلاي شيعه هستيد، من دو جريان و اتفاق از ايشان نقل ميكنم:
جريان اول: ايشان قبل از اينكه به قم تشريف بياورند در بروجرد مبتلا به درد چشمي خيلي سخت شدند و حالت تب و لرز و عفونت شديد داشت طوري كه پزشكان گفتند اعماء و نابينا شده و قصد اعزام ايشان به تهران را داشتند. ايشان در ايام عاشورا صبحها در منزلشان روضه برپا ميكردند، به علت ناراحتي و تب شديد موفق نميشوند در مجلس خودشان شركت كنند، روز عاشورا تصميم ميگيرند براي يك ساعت به عنوان تمين و تبرك به عنوان استشفا در مجلس شركت كنند. در بروجرد يك هيئتي است به نام هيئت گِلگير يا خرهگير كه صبح عاشورا بيرون ميآيند، ابتدا سرتا پاي بدن را گل ميگيرند و فقط يك لنگ به خود ميبندند و بيرون ميآيند. در اين هيئت اعم از عالم، كاسب، كارگر، كشاورز و همه طبقات شركت ميكنند و در خيابانهاي شهر مشغول عزاداري ميشوند و سپس در منزل مراجع و بزرگان شركت ميكنند آن روز وقتي آيت الله العظمي بروجردي در مجلس روضه نشسته بودند اين هيئت وارد ميشود؛ خود ايشان فرموده بودند: من نميتوانستم بايستم و به هيات مذهبي خوش آمد بگويم، در حالي كه نشسته بودم عزاداران حسيني از جلوي من عبور ميكردند، وقتي هيئت گِلگيرها وارد شدند و از جلوي من عبور ميكردند، از روي شصت پاي يكي از اين عزادارها گِل برداشتم و به چشم خودم ماليدم؛ سپس فرموده بودند: من كه اين گل را به چشم خودم ماليدم تا آخر عمر چشم من ضعيف نشد و محتاج عينك زدن نشدم و هيچگونه بيماري چشمي پيدا نكردم.
بايد توجه داشت، آنچه مهم و باعث عظمت سيد الشهدا و عزادار سيدالشهدا است، اين كه مرجع تقليد شيعه استشفاء و تبرك پيدا ميكند، نه به خاك قبر امام حسين بلكه به گِل و خاك روي پاي عزادار سيد الشهدا.
جريان دوم: مرحوم آيت الله العظمي بروجردي وصيت كرده بودند در همين مكاني كه الان به عنوان رواق مسجد اعظم دفن است[1]، ايشان را دفن كنند؛ و همچنين وصيت كرده بودند سنگ قبر من از سطح زمين بلندتر نباشد و هم سطح زمين باشد تا وقتي زائران حضرت معصومه از آنجا عبور ميكنند خاك كفش آنها روي قبر من بريزد و منِ از خاك كفش آنها متبرك شوم، اين عظمت اهل بيت است. و اكنون شما عزيزان كه زائر سيدالشهدا هستيد همان مقام و شان را براي ما داريد كه ما بايد به خاك كفش شما تبرك پيدا كنيم.
در آذربايجان ايران، دستهجات عزاداري و عظمت عزاداري معروف هست، در گذشته كشور آذربايجان خيلي قويتر و باعظمتتر براي سيدالشهدا عزاداري ميكردند. من در برخي سفرنامهها ميخواندم در بادكوبه[2] روز عاشورا يك روز عجيب و غريب بوده، به گونهايي كه خيابانها پر از دسته جات عزادار و سينه زن بوده است. مساله شوروي و ممنوعيت دين، مذهب و عزاداري كه پيش آمد قدري قضايا به هم خورد؛ اما من قبلاً هم به برادران و خواهران آذري عرض كردم، به حسب اطلاعي كه به من دادند حتي در اوج دوران استالين، عزاداري براي سيد الشهدا در نارداران تعطيل نشد؛ اما در حال حاضر اين گونه نيست و اميدواريم به همت شما عزيزان، عزاداري در آذربايجان دوباره به همان حرارت و شور برگزار شود.
دوستان و عزيزان ما در آذربايجان پاره تن شيعه هستند و ما مفتخر به وجود شما هستيم؛ هفتاد سال دوران كمونيستي را تحمل كرديد اما عليبنابيطالب و امام حسين را فراموش نكرديد. در اواخر دوران گورباچف، روزهايي كه رژيم كمونيستي در حال سقوط بود؛ ما ميديدم بعد از هفتاد سال، كنار مرز ايران جمع ميشدند نگاه به خاك ايران ميكردند و حسين حسين ميكردند. اين مرزهايي كه بين ما كشيده شده مرزهاي جغرافيايي است، نه آنكه مرزهاي واقعي باشد. در دلهاي ما مرز نكشيدند و نميتوانند بكشند، آنها خواستند دلهاي ما را از هم جدا كنند، اما جداشدني نيست؛ در اين دلها مرز كشيده نميشود شما از ما هستيد و ما از شما. هركجا كه شيعه هست آنجا مملكت امام زمان است، شيعيان عراق را ملاحظه كرديد، در مسير جاده و پيادهروها ميايستند و پذيرايي ميكنند، هرچه كه دارند با خلوص نيت در خدمت زوار امام حسين ميآورند، براي زوار غذا غذا تهيه ميكنند و التماس ميكنند با ما غذا و چايي بخوريد. من در تلويزيون ديدم دو بچه خردسال رفتند از مزرعه گوجه فرنگي چيدند داخل يك سبد ريختند به همراه يك پارچ آب و يك ليوان با التماس و گريه دست جلوي ماشينها ميگرفتند كه بايستيد تا از آنها پذيرايي كنند. و نيز جوانهاي قمي كه در اين ايام به كربلا رفته بودند براي من نقل كردند: ما در يكي از اين خيمهها وارد شديم، پاهاي ما زخمي و خوني شده بود به همين جهت نميخواستيم پا روي فرش بگذاريم، با اسرار فراوان گفتند ما اين فرشها را انداختيم كه زائران امام حسين با پاهاي خونآلود روي اين فرشها بيايند. با وجود آنكه ما جوان بوديم، جوانها ميخواستند پاهايمان را بشويند، اما رئيس قبيله و طائفه كه پيرمردي بود با ريش سفيد نگذاشت و خودش پاهاي خوني ما را ميشست و دوا ميماليد سپس در حالي كه پاي ما را ميشست، صورت و محاسن سفيد را روي پاي ما ميگذاشت و گريه ميكرد. اين خلوص شيعه است. شيعه نسبت به امام علي و امام حسين فدائي است هرچند قبور ائمه بقيع را خراب كردند اما بايد بدانند آن قبور مطهر در دل ما جا دارد. شيعيان آذربايجان هم مثل شيعيان عراق و مثل شيعيان ايران هستند، هيچ تفاوتي ندارند؛ همه ما تابع سيدالشهدا و فدائي سيدالشهدا هستيم؛ افتخار همه ما اين است كه جان ناقابل خود را فداي علي بن ابي طالب كنيم. دل ما خانه و لانه محبت علي بن ابي طالب است.
حركتهاي سياسي و مسائل سياسي شما را دلسرد نكند اينها همه گذرا است، خلفاي بني اميه و بني عباس و صدام همه آمدند و رفتند اما امام حسين عليه السلام ماند همه ميروند و امام حسين، علي بن ابي طالب و شيعيان آن امامان معصوم عليهم السلام ميمانند. هزار و چهارصدسال گذشته معاويه و قبرش كجا است؟ يزيد كجا و قبرش كجاست؟ اما در هر خانهاي قبر امام حسين است در هر دلي قبر امام حسين است السلام عليك يا ابا عبداله و علي الارواح التي حلت به فنائك عليك مني سلام الله ابدا ما بقينا و بقي ليل و النهار ولا جعل الله آخر العهد منا لزيارتكم السلام علي الحسين و علي علي بن الحسين و علي اولاد الحسين و علي الصحاب الحسين و رحمة الله و بركاته
[1]مكاني كه هم اكنون آيت الله العظمي بروجردي (ره) در آنجا مدفون هستند، در آن زمان راهروي ورودي حرم بود. قابل توجه است،
[2] لازم به يادآوري است نام قديم باكو، بادكوبه بوده است.