بسمه تعالي
امام موسی صدر و هویتبخشی به شیعیان لبنان
حضرت آيتالله امام موسي صدر، شخصیت ممتاز و خاصی داشتند. بنده از فعالیتها و اهدافشان و آنچه در لبنان بر ايشان گذشته و از افراد و افکاری که در مقابلش بودند، کاملاً خبر دارم. ايشان حتی وقتي كه در لبنان در اوج عزت و احترام قرار داشتند، در نهایت مظلوميت بودند و قدرش شناخته نمیشد و کسی نميدانست که رسالت او چيست.
ایشان به شیعیان لبنان هویت بخشیدند. کار مرجعيت فقط اخذ وجوهات و پرداخت شهريه و تدریس نیست. مرجعيت، رهبري جامعه شيعه است. جوامع شیعی نیز در همه جا اكثريت نيست؛ بلکه در بسیاری از جوامع در اقليتاند. در چنین شرایطی تعامل با گروهها و طوایف دیگر، هنری است که امام موسی صدر این هنر را بسیار خوب عرضه كردند.
شیعیان در جامعه لبنان، هم از نظر اقتصادي و هم از نظر فرهنگي در سطح بسیار پایینی بودند. من شاهد بودم كه آیتالله صدر به اصفهان رفتند تا برخی طراحان و بافندگان فرش را به جنوب لبنان ببرند تا قالیبافی را به زنان شيعه تعليم دهند. از نظر فرهنگی نیز مجلس اعلاي شيعه را بنیان گذاشت و آن را در جامعه لبنان به رسميت شناساند؛ به گونهای که با وجود در اقلیت بودن شیعه در نظام لبنان، از نظر ثقافي و فكري بر همه جوامع مسيحي و سني غلبه داشت. ایشان این گونه به فكر اقتصاد و فرهنگ شیعیان لبنان بود.
تعاملات سیاسی و فرهنگی امام موسی صدر
آیتالله صدر نمونه يك روحاني زنده و تأثيرگذار در جامعه شيعه بودند و با پیروان ادیان و مذاهب دیگر همچون مسیحیان و یهودیان، تعاملات خاصي داشتند.[1] امام موسی صدر در تعامل خود با جامعه عظیم اهل سنت چنان عمل میکرد که حتي يك برخورد بین علماي شيعه و سني پيش نيامد. البته كساني بودند كه سخنان اختلافانگیز میزدند، اما ايشان مديريت ميكردند. در مجله «حريم امام» مقالات خوبی درباره ایشان نوشته شده بود؛ اما اين كارها براي آن شخصیت فوقالعاده كافي نيست. درباره دوران طلبگي در قم و شخصیت باتقوای ایشان و... مطالب زیادی گفته شده و این مسائل درباره دیگران هم مطرح است؛ اما اهمیت امام موسی صدر، به حضورش در لبنان و فعالیتهای فرهنگی و اجتماعیاش در آنجاست تا زمانی که به لیبی رفتند.
سفر به ليبي هم در راستای تعاملات ایشان با رهبران عرب بود. در آن زمان فلسطينيها به اسرائيل موشكي ميانداختند و آنها هم در مقابل، مناطق شیعیان را موشکباران میکردند. ايشان در این زمینه با سران عرب در تعامل بود. برخی از این سران، همچون جمال عبدالناصر افراد فهيمي بودند. من از خود آیتالله صدر شنيدم كه ايشان در مصر در مجلسی که جمال عبدالناصر هم حضور داشت، سخنرانی زیبایی ارائه کردند. پس از پایان سخنرانی، عبدالناصر برخاستند و ايشان را در آغوش گرفتند و بوسیدند. اما برخی دیگر از سران عرب این گونه نبودند.
اين دوره فعالیتهای امام موسی صدر و تعامل ایشان با طوایف و مذاهب مختلف، يك درس و الگوی عملي براي طلبههاي امروز است كه وقتی به شهري ميروند و افرادی هستند که با افکار ایشان همخوانی ندارند، بتوانند با آنها تعامل داشته باشند. این بعد زندگي آیتالله صدر بسیار درسآموز است و باید به این ابعاد شخصیتی ایشان بیشتر پرداخت.
کارشکنیها درباره پیگیری وضعیت آیتالله صدر
امام موسی صدر شخصيت بسیار بزرگ و تأثيرگذاري بودند که متأسفانه قدر ایشان، حتي بعد از جمهوري اسلامي هم شناخته نشد و از شرایط و زمینههایی مثل روابط دوستانه ایران و لیبی پس از انقلاب و در دوران جنگ، برای حل این مسئله بهخوبی استفاده نشد. با اینکه افراد بيت آیتالله صدر تلاشهایی کردند و امام هم حاضر شدند هيئتي را براي اين كار بگذارند، اما عواملی در قم جلوی این فعالیتها را گرفتند. امروز هم چندان پیگیری نمیشود و ارادهای برای این کار وجود ندارد. در لیبی هم دولت مسئولی که جوابگو باشد نيست. به هر حال، هر كسي که در زمان قذافی كشته شده بود، يك قبري دارد و افرادی که در مسئله امام موسی صدر دست داشتند، اطلاعاتی دارند؛ اما متأسفانه در بین ما ارادهای برای پیگیری آن وجود ندارد.
دولت ليبي دولت ضعيفی است؛ اما در عين حال سلفيها قوي هستند و فعالیت گستردهای دارند. آنان نهتنها ميخواهند شخصيت شاخصی در شیعه نباشد، بلكه افراد شاخص گذشته ما را هم كه ميتوانند امروز تأثيرگذار باشند، حذف ميكنند؛ اما نه فقط حذف فيزيكي، بلکه حذف عنواني و فكري، تا اینکه نام و یادشان هم از افكار شيعيان بيرون برود. بنابراین، مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر، وظیفه سنگینی در معرفی این سرمایه عظیم شیعه دارد که باید از روشهای ابداعی و مناسبی در این زمینه استفاده شود
متأسفانه تفكري كه در مقابل آیتالله صدر ايستاده بود، در همان اوایل انقلاب در ايران هم غلبه كرد. کسانی همچون جلالالدین فارسي حاضر بودند برای حمایت از برخی گروههای فلسطینی که در آن روز اسمی از دین و اسلام نمیبردند، شيعه و آیتالله صدر را منكوب كنند. آقاي مرتضي خاموشي، (از همكلاسیهای ما در مدرسه علوي تهران، که در آمریکا با آقای چمران در انجمن اسلامی بود و بعدها به مجاهدین و فدائیان پیوست) به اردوگاههای فلسطینی رفته بود و از بعضی بیقیدیها و هرزگیها در آنجا قضایایی را بیان میکرد.
برخی از همین افرادی که در ایران مخالف امام موسی صدر بودند، فرمانده این گروهها بودند. شرابخواری و هرزگی در این اردوگاهها از نظر ایشان مسئلهای نبود، اما ملاقات و مراودات امام موسی صدر با برخی سران عرب بهانهای برای كوبيدن ایشان بود؛ تا جايي كه احتمال همدستی برخی از ایشان با قذافي در ربودن امام موسی صدر مطرح شده است. بعضي از اين افراد از لبنان هواپيمای دربست ميگرفتند و به ليبي ميرفتند. اين پولها از كجا ميآمد؟ اصلاً قرار بود كه آیتالله صدر از گردونه حذف شود.
امام موسی صدر، تجسم مدیریت و تدبیر
آیتالله صدر تجسم عيني تدبر و مديريت بود. اگر امام موسی صدر در زمان انقلاب در ایران بودند و گروههای مخالف فعال نبودند يا كنار زده ميشدند، جمهوري اسلامي امروز چيزي غير از آنچه اکنون هست، میبود. اگر ایشان امروز که دچار بحران مدیریت هستیم حضور داشتند، با تدبير قوي و فكر بلند خود بسیار اثرگذار میبودند. واقعاً از دست دادن ایشان خسارت بسيار بزرگي بوده است. مسئله اين نيست كه ايشان چه تحصیلاتی داشته یا به چه مرتبهاي رسيده بودند يا اگر در قم ميماندند مرجع ميشدند؛ بلکه بالاتر از اينها، هنر ایشان تشخیص موقعیت حساس لبنان و شیعیان آن و احساس مسئولیت درباره آنها بود. لبنان كشور كوچكي بود، اما ايشان تشخيص داد كه آنجا مركز فرهنگي و ثقافي کشورهای عربی است. از این رو، به لبنان رفت و رهبری جامعه شيعه را بر عهده گرفت و تفکر شيعه را که آن روز مطرح نبود، ارائه كرد.
نقش آیتالله صدر در تقریب شیعه و سنی
بنده در همایشی که به مناسبت تقريب بين مذاهب در بحرین برگزار شده بود حضور داشتم. آقاي قرضاوي، كه آن روز از طرفداران نظریه تقریب بودند، در سخنانی در خصوص تأیید تقریب بین شیعه و سنی، اظهار کرد: من قبلاً دیدگاهم درباره تقریب مثبت نبود؛ حتي در یکی از سخنرانيهایم شيعيان را به پرستش خاک و مهر متهم کردم. پس از آن سخنراني، امام موسي صدر هنگام نهار نزد من آمد و با هم گفتوگو کردیم. ایشان درباره عقاید شیعه و سجده بر مهر صحبت کرد و حتی برای من اثبات كرد که اهل سنت هم در باب وجه الارض باید به خاک سجده کند؛ چراکه سجده به فرش معنا ندارد. شیعه «ارض» را به معنای خاك ميگيرد؛ خاك را هم كه نميتوان روي فرش ریخت و سجده كرد. آن را با آب مخلوط میکنند و به صورت مهر درمیآورند. بعد ایشان منابعي به من معرفي كردند و كتابهايي براي من فرستادند. من با مطالعه آنها فهميدم كه چقدر نگاه ما به شيعه سطحي بوده است و گمان میکردیم که آنها نسبت به مهر تعبد دارند. حتی به این نتیجه رسیدم که ما هم باید این دیدگاه را در بحثهای خود مطرح کنیم. در سفر بعدي كه آیتالله صدر را ديدم، گفتم: نظر شما را قبول كردم و حرف خودم را پس گرفتم و ديگر آن را مطرح نمیکنم. امام موسی صدر هم گله کردند و فرمودند: ما كه شيعه هستيم، همه كتابهاي اصلي اهل سنت را در كتابخانههاي خود داریم؛ چرا تا آن روز كه من کتابهای شیعه را براي شما فرستادم، «جواهر» و «حدائق» را نديده بوديد؟
امام موسی صدر شخصیت فوقالعادهای بودند و در سطوح مختلف با گروههای متفاوت ارتباط داشتند. با سياستمداران، علما، محققان و توده مردم با هر کدام به گونهای تعامل داشت. امروز جامعه شيعه به چنین شخصیتهایی نياز دارد و فقر اين شخصيتها کاملاً احساس میشود و باید به تربیت این افراد همت گماشت.
مسئله دست دادن با زنان و دیدگاه آیتالله بروجردی
درباره آیتالله صدر اتهاماتی مطرح شده است؛ مانند اینکه ايشان با زنها دست میدادند. آیتالله منتظري به بنده میگفتند: «در محضر آیتالله بروجردی نشسته بودم. یکی از محققان ایرانی که در مرکز اسلامی آلمان فعالیت میکرد، خدمت ایشان آمد و گفت: در آلمان زنان و مردان مختلفی که همه آنها مسلمان هم نيستند، به مرکز اسلامی ما میآیند و گاهي از اوقات برخی از این زنان دستشان را برای مصافحه به سوی ما دراز ميكنند و ما نميتوانيم دست بدهيم. آنها نميفهمند كه چرا ما دست نميدهيم و این مسئله موجب هتك آنها ميشود و ما كه ميخواهيم جاذبه ايجاد كنيم، با این کار تنفر ايجاد ميكنيم. آیتالله بروجردي گفتند: اگر شما احساس میکنید كه دست ندادن شما باعث هتك میشود، مانعي ندارد که دست بدهيد. بعد فرمودند: حکم حرمت دست دادن با زن اجنبیه، برای حفظ حرمت اشخاص، هرچند مسلمان نباشند، ساقط میشود».
آیتالله منتظري همچنین نقل ميكردند كه شيخ محمد تقي قمي که در مصر فعالیت میکردند، خدمت آیتالله بروجردي آمدند و گفتند: «گاهي از اوقات برخی از سفارتخانهها مثل سفارت هلند به مناسبت روز ملیشان، که همه سفرا و شخصیتهای مختلف را دعوت میکنند، ما را هم بهعنوان نماینده شما در مجلس تقريب دعوت میکنند. ما هم دستهگل ميخريم و به سفارت ميرويم. گاهي از اوقات سفير ميخواهد مثلاً سفير آمريكا و همسرش را که همراه اوست معرفی کند. آنها هم دستشان را دراز میکنند که دست بدهند. ما چه کار كنيم؟ اگر دست ندهيم، موجب هتك آنها میشود». آیتالله بروجردي فرمودند: «اگر موجب هتك میشود، اشکالی ندارد؛ دست بدهيد».
آیتالله منتظري گفتند: بعد آقاي بروجردي فرمودند: «من تعجب ميكنم كه فقهاي ما ادله نظر را حمل كردند به صورت ريبه؛ چرا در ادله لمس اين انصراف را قائل نشدند». از این سخن روشن میشود که دیدگاه آیتالله بروجردي نهفقط به دلیل مسئله هتك است، بلکه اساساً اشكال مبنايي در این خصوص دارد. آیتالله امام موسی صدر نیز يك فقاهت و درایتي در اخبار داشتند و به همان دیدگاه آیتالله بروجردي رسیده بودند. نباید توقع داشته باشیم کسی مثل آیتالله صدر كه به دعوت مسیحیان به اجتماعات و مراسمهای آنها میرود و بهجاي كشيش سخنراني ميكند و بسیار مورد استقبال قرار میگیرد، مثل کسی که در قم نشسته است عمل كند.
امام موسی صدر، امید و پشتوانه شیعیان
ايشان در سفری که برای دیدار با پادشاه عربستان به این کشور سفر کرده بودند، برای زیارت مسجدالحرام به مكه مشرف شدند. در آنجا شیعیان ایرانی و غیرایرانی به دور آیتالله صدر جمع شده بودند و او هم برای آنها صحبت ميكرد. ایشان یک سر و گردن از بقیه بلندتر بودند. به نقل از دوستان، این منظره و حضور امام موسی صدر در میان آن جمعیت، نوعی آرامش قلبی به ما میبخشید و با دیدن او احساس میکردیم که شیعه بیکس نیست. ایشان واقعاً براي شيعه شخصیت ویژهای بودند و در افقهایی حرکت میکردند که پیشینیان نرفته بودند. زندگي ايشان مجموعهای از موفقيتها و ناکامیها و نامرادیها و ناسپاسیها بود و باید تلاش شود که این ابعاد شخصیتی و زندگی ایشان ترسيم گردد. خاندان صدر خاندان شاخصي است. خود ایشان نیز تحصيلات بسیار بالایی داشتند و پیش از عزیمت به نجف و لبنان، از نويسندگان متبحر و از بنيانگذاران نشریه «مكتب اسلام» بودند.
به هر حال، ما هنوز هم امیدوار هستیم. بنده هرگاه در روزنامهای مطلبی درباره ایشان میبینم، تا آخر آن را مطالعه و پیگیری میکنم. امیدوار بودیم با رفتن قذافی، فرج و گشايشي حاصل شود؛ اما اوضاع لیبی بسیار بدتر شده است. البته مسئله مرگ هم در مکتب شيعه حلشده است. حضرت علياكبر خطاب به سيدالشهداء – علیهالسلام – عرض کردند: «اولسنا علی الحق»؟ آیا ما بر حق نیستیم؟ حضرت فرمودند: چرا. آنگاه علیاکبر عرض کردند: «فإذن لاابالي بالموت». بزرگان ما با مرگ از بین نمیروند و چیزی از آنها كم نميشود؛ آنچه ماندگار و تأثيرگذار است، حيات معنوي ایشان است. مهم اين است كه آیتالله صدر در اين دوره زماني واقع شدند و شیعه را در لبنان احیا کرد و به تحرک واداشت. امروز اگر شیعه در لبنان موفقیتهایی دارد، مرهون این شخصیت گرانقدر است. خوشبختانه حزبالله لبنان هم با درک این مسئله، قدردان اين شخصیت بزگوار هستند و از ايشان تجليل ميكنند. البته علمای بزرگی در تاریخ تشیع لبنان نقش داشتند؛ مرحوم شرفالدين، سيد محسن امين، محقق كركي و...؛ اما در دوران جديد، امام موسی صدر آغازگر حرکت شیعه در لبنان است. به همت ایشان، شیعیان لبنان که در اقلیت بودند، در جایگاه اكثريت قرار گرفتند.
شهید چمران، پرورشیافته مکتب آیتالله صدر
يكي از عاشقان و ارادتمندان خاص امام موسی صدر، شهید دكتر چمران بود. شدت علاقه ایشان به آیتالله صدر چنان بود که گاه وقتی درباره ایشان صحبت ميكرد چشمانش پر از اشك ميشد. چمران خود از پایهگذاران انجمن اسلامي آمریکا بود؛ اما وقتی به لبنان آمدند و نفس آیتالله صدر به ایشان خورد، تحولي در او ايجاد شد که تا آخر این تحول باقی بود. با این حال، ایشان هم در ایران شدیداً تحت فشار مخالفان امام موسی صدر قرار داشت.
شهید چمران چند ماه قبل از شهادتشان به قم آمده بودند. ازآنجاکه ایشان یک مجموعه درست کرده بودند و به داخل خاك عراق میرفتند و عملیات پارتیزانی انجام میدادند، به ایشان ميگفتم: شما که چنین افرادی تربيت ميكنید، خودتان وارد عملیاتها نشوید و خود را در معرض خطر قرار ندهید. ایشان دو مطلب بیان کردند. اول اینکه اینجا جبهه حق و باطل است و چه بهتر که مرگ ما در جبهه حق باشد. نکته دیگر اینکه از فشارها گلایه کردند و گفتند: خیلی اذیتم میکنند. دیگر صبرم تمام شده است.
خاندان صدر، خاندان فضیلت و بزرگی
آیتالله صدر شخصيت بسیار جامعی داشتند و از آن افرادي بودند که وقتی درباره آنها صحبت میشود، انسان جذبشان ميشود. تعجبی هم ندارد. ایشان فرزند آیتالله سيد صدرالدين صدر هستند. پدر ایشان به همراه آیتالله خوانساري و آیتالله حجت از مراجع سهگانه زمان رضاخان بودند و آیتالله صدر در رأس ایشان بود. در این زمان حوزه شدیداً تحت فشار و خفقان رضاخان بود؛ به گونهای که وقتی یکی از علما به نام حاجشيخ پناهي از دنيا رفت، اجازه برگزاری مجلس ترحیم برای ایشان داده نشد و مجلس ترحیم ایشان را به هم زدند. در چنین شرایطی این مراجع بزرگوار حوزه را حفظ کردند.
پس از سقوط رضاخان در شهریور 1320، فعالیت کمونیستها و حزب توده بسیار شدت یافته بود و حوزه در معرض انواع فشارها و تهدیدها بود. آیتالله سید صدرالدین صدر به همراه مراجع دیگر، برای جلوگیری از فروپاشی حوزه، اقدامات بسیاری انجام دادند. در مهمترین اقدام که ازخودگذشتگی بزرگی بود، آیتالله بروجردی را به قم دعوت کردند و مرجعیت و مدیریت حوزه را به ایشان سپردند. وقتی آیتالله بروجردی به قم آمدند، آیتالله صدر جاي خودشان را به ایشان دادند.
خاندان صدر چنین خاندانی است؛ اما در مجموعه اين خاندان، امام موسي صدر يك ستاره فروزان ویژهای است. اميدوارم كه انشاءالله خداوند ايشان را در هر شرايطي كه هستند، حفظ و ياري كند. گاهي از اوقات برخی كنايه میزنند كه دیگر امام موسی صدر تمام شده و تلاشهایی که درباره ایشان میشود، بیفایده است؛ اما اينها توجه ندارند که زندگی و آرمانهای آیتالله صدر باید بهعنوان يك درس و مكتب بماند.
والسلام علیکم و رحمه الله وبرکاته
[1] . البته این گونه تعاملات، امر تازه و عجیبی نبود؛ بزرگان مراجع ما در گذشته نیز چنین تعاملاتی داشتند. برای مثال، آیتالله بروجردي درباره یهودیان بروجرد تعامل ویژهای داشتند. در آن زمان محله مسلمانان بين محله یهودیها و قبرستانشان واقع شده بود و هرگاه یک يهودي فوت ميشد، آنها مجبور بودند جنازه مردهشان را از محله مسلمانان عبور دهند. در این میان برخی از مسلمانان جمع ميشدند و به جنازه يهودي سنگ میزدند. آیتالله بروجردي مردم را از این کار نهي كرد؛ ولي کسی توجه نكرد. به همین دلیل هر وقت یک يهودي فوت ميشد، آیتالله بروجردي به محله يهوديها میآمد و پشت سر جنازه یهودی راه ميافتاد تا به قبرستان برسند. ایشان آنقدر اين كار را تكرار كرد تا مردم از آن کار خود دست برداشتند. اين روش بزرگان ما بوده است که فراموش شده بود.