بسم الله الرحمن الرحيم
نظريه جامعه شناسان سني راجع به ظهور و مهدويت
بزرگان اهل سنت هميشه بر موضوع مهدويت تأكيد داشتند. نیشابوری در «غرائب القرآن» و فخر رازی در «تفسیر کبیر»، در تفسير آیات نخست سوره بقره« الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ» ،[2] مراد از غیب را مهدویت و عقیده به ظهور مهدی در آخرالزمان میدانند.
ایشان، در تأیید این تفسیر، آيه 55 سوره نور را ذکر میکنند: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الأَرْضِ» و با استناد به اين آيه میگویند: خداوند به كساني كه ايمان آورده و عمل صالح انجام دادهاند، وعده میدهد كه آنها را وارثان و خلفای زمین قرار خواهد داد. آنگاه این روايت را از رسول اكرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ ذكر ميكنند كه «لو لم يبق من الدنيا إلا يوم واحد، لطول الله ذلك اليوم حتى يخرج رجل من أمتي يواطئ اسمه اسمي وكنيته كنيتي يملأ الأرض قسطاً وعدلاً كما ملئت جوراً وظلماً»؛ یعنی آنکه «اگر از دنیا يك روز باقي مانده باشد، خداوند آن روز را آنقدر طولانی خواهد کرد تا حجت ظهور کند...».
پس از آن، میگوید: برخی از شیعیان در معناي ایمان به غيب گفتهاند که مراد، اعتقاد به ظهور مهدي در آخرالزمان است[3]. نيشابوري در غرائب القرآن (كه از كتب بسيار معتبر اهل تسنن است) بدون هيچ دخل و تصرفي این دیدگاه را میپذیرد[4]؛ اما فخر رازي بعد از ذكر اين مطلب، اشكال وارد ميكند و ميگويد: غيب اختصاص به عقيده به ظهور مهدي ندارد؛ بلکه معناي عامي است كه ظهور مهدي را هم در بر ميگيرد. بنابراین، او نیز عقیده مهدویت را داخل در معنای «غیب» میداند.
در بسیاری دیگر از تفاسیر اهل تسنن نیز آيه 55 سوره نور، به ظهور مهدي در آخرالزمان تفسیر شده است.
روایت یادشده نیز در بسیاری از کتب روایی اهل تسنن آمده است؛ چنانکه طبراني در معجم خودش اين روايت را نقل کرده است[5]. ابنابيالحديد معتزلي، شارح نهج البلاغه نیز در تفسیر آيه شريفه «وَ نُریدُ أن نَّمُنَّ عَلَی الّذینَ استُضعِفُوا فِی الأرضِ وَ نَجعَلَهُم أئمَّۀ وَ نَجعَلَهُمُ الوارِثین» ميگويد: اصحاب ما همه ميگويند كه اين آيه شريفه وعدهاي است به امامي كه در آخرالزمان ظهور خواهد كرد[6].
آياتي كه در تفاسير اهل تسنن به مهدویت تفسیر شدهاند، بسیارند؛ چنانکه روایات زیادی نیز در این زمینه در کتب روایی آنان موجود است. برای نمونه، ابنابيالحديد در «شرح نهج البلاغه» میگوید: فرق مسلمين اتفاق دارند كه دنيا و دين تمام نميشود، مگر با مهدي موعود[7]. ابنحجر عسقلاني نیز در «الصواعق المحرقة» میگوید: رواياتي كه در باب وجود حضرت مهدي وارد شدهاند، آنقدر زيادند كه به حد تواتر ميرسند. سپس ميگويد: اين روايات سه دستهاند: برخي از آنها صحيحاند؛ برخی حسناند (كه يك درجه پايين تر از صحيح هستند)؛ و بعضي هم ضعيفاند. آنگاه ميگويد: ولي رواياتي كه ما داريم صحيحاند و ضعف روايات ضعيف را جبران ميكنند و چون در نقل اين روايات تواتر است، موجب قطع ميشود كه ظهور مهدي در آخرالزمان مسلم است و او از اولاد فاطمه ـ سلاماللهعلیها ـ است و زمين را پر از عدل و داد خواهد کرد[8].
حافظ عسقلاني در «تهذيب التهذيب» و سيوطي در «الحاوي للفتاوي» ميگويند: اخبار مربوط به حجتبنالحسن ـ علهیماالسلام ـ و اينكه او از اهلبيت پيامبر است و هفت سال حكومت ميكند (البته طبق منابع ایشان) و زمين را پر از عدل و داد مينماید و عيسيبنمريم ـ علیهماالسلام ـ به او اقتدا ميكند، متواتر است[9].
با مطالعه اين کتابها، پی میبریم که آیات و روایاتی که در کتب شیعه درباره حضرت مهدي وجود دارد، در کتب اهل سنت نیز در همین حد با اختلاف مختصري وجود دارد. حدود ده یا پانزده سال پیش، مفتي قطر فتوا داد كه عقيده به ظهور منجي آخرالزمان، عقيده باطلي است[10]؛ سپس بنباز، مفتي معروف عربستان، در رد فتواي او فتوایي صادر كرد كه عقيده به ظهور مهدي از مسلمات و ضروريات مسلمين است و روايات درباره آن متواتر است[11].
بنابراين، مطلب اول بحث اين شد كه همان گونه كه اهل تشيع عقیده مهدویت را قبول دارند، اهل تسنن هم با اندک تفاوتی، آن را قبول دارند.
عقيده به مهدويت در سايه عقيده باطل
چرا در سايتهاي مختلف سلفیها، اعم از وهابي و غير وهابي، اصرار دارند عقيده به وجود حضرت مهدي-عجل الله تعالي فرجه الشريف- را باطل و عقيدهای بدون اصالت مطرح كنند؟ سلفي يعني كسي كه به سلف بازمیگردد و بازگشت به آنچه رسولالله ـ صلیاللهعلیهوآله ـ آورده است و رواياتي هم كه علماي اهل تسنن، مانند ابن حجر و ديگران نقل ميكنند و ادعادي بر تواتر و قطع بر صدور آنها ميكنند، همه از كتابها و منابع خودشان است، نه از منابع اهل تشيع، و اين چگونه با ادعاي سلفيت و بازگشت به آنچه رسولالله ـ صلیاللهعلیهوآله ـ آورده است، سازگار است؟ و چگونه شما كه ميخواهيد اصالتها اسلامي را احيا كنيد، با عقيده مهدويت مخالفت ميكنيد؟!
امروزه شبهات بسیاری درباره اصل مهدویت مطرح ميشود. برای نمونه شبهه وارد میکنند که اصلاً آیا معقول است كه انسان بیش از هزار سال عمر كند؟ آیا اين بدن با اين گوشت و پوست، قابليت چنین عمر طولانی را دارد؟ کسانی كه اين شبهه را مطرح ميكنند، غافلاند از اینکه ظهور منجی، چنانکه فخر رازي مطرح ميكند، از مصادیق غیب است و عقیدهای ماورايي است، نه مادي؛ مانند وجود خدا و رسالت پيامبر اكرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ و امامت عامه و خاصه. همه اينها، غيباند و ایمان به آنها ضروری است؛ و وجود حضرت مهدي-عجل الله تعالي فرجه الشريف- هم اعاده به غيب است.
گذشته از این، داستان اصحاب كهف و پیامبرانی همچون حضرت عیسی ـ علیهالسلام ـ نیز این شبهه را دفع میکنند؛ قرآن كريم ميفرمايد «وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ » وقتي هجوم آوردند حضرت عيسي را بكشند و بدار بياويزند موفق نشدند و لكن امر بر آنها مشتبه شد و ما عيسي را نجات داديم. قرآن كريم تصريح ميكند، حضرت عيسي زنده است. و به عقيده شيعه در آخر الزمان در كنار وجود مقدس و همراه حضرت مهدي-عجل الله تعالي فرجه الشريف- ظهور ميكند. چه فرق است طول عمر در حضرت عيسي و وجود مقدس حضرت حجت؟ بنابراین، اگر به طول عمر حضرت مهدي ـ عجلاللهتعالیفرجه ـ اشکال میشود، پس بايد به قرآن اشكال وارد کنند، نه به عقيده شيعه.
رسالت شبهه افكني در جوامع شيعي
اين گروه، نه از باب تخریب عقيده به مهدویت و نه از باب بررسي علمي و فني بحث اصالت مهدویت، به این امر و شبههافکنیها میپردازند، بلكه رسالتي براي خودشان قائل هستند كه جمعيت مسلمان را از درون تهي كنند. اگر عقيده مهدويت و ظهور منجي از جامعه اسلامي گرفته شود، اميد به آينده و انتظار از آنان سلب میشود. شیعه در طول تاريخ در برابر همه حوادث جامعه صبر كرده است. چرا که بر اساس اعتقاد به مهدویت، همه اين امور گذرا هستند و در نهايت، خلافت و سروری روي زمين از صاحبان زر و زور و تزوير گرفته شده، به صالحان سپرده ميشود.
شیعه اين اميد را هميشه در دل زنده نگه داشت كه جامعه اسلامي توانست سر پا بماند. حال میخواهند با شبههافکنی اين اميد را از جامعه شیعه بگيرند. اين، كار گروههای سلفي نيست و دانشمندان سلفي، مثل بنباز، چنین عقيدهای نداشتند؛ بلکه اين حركت و اين شبههافکنیها، از پولهاي نفتي و قدرتهايي سرچشمه میگیرد كه میخواهند در برابر اسلام، حركت متقابلی ایجاد کنند تا آن را از حركت بيندازند.
گسترش اسلام شيعي در سراسر جهان
آنچه از آمار به دست ميآيد در قاره آمريكا، اروپا، آسياي جنوب شرقي چين، ژاپن و هندوستان حركت به سمت اسلام بيش از تمام اديان است، به گونهايي كه افرادي كه در اين مناطق مسلمان شدند قابل مقايسه با افرادي كه مسيحي شدند، نيست. لذا توجه به اسلام بيشتر از ساير اديان است، و همچنين توجه به شيعه بيشتر از ساير فرق اسلام است. يكي از علمای مشهد نقل ميكرد: به فيليپين رفته بوديم. به ما گفتند مسجدي هست مربوط به شيعه و تلويزيون كابلي دارند كه نزديك به يك ميليون بيننده دارد. تصميم گرفتيم آنجا برويم و ببینيم امام جماعتش کیست و برنامههای آنان چیست. ديدیم امام جماعت آن مسجد شخص جواني است. پرسیدیم، كجايي هستيد؟ گفت: فيليپيني هستم. گفتيم: در كدام حوزه درس خواندهايد؟ در قم یا نجف؟ گفت: من اصلاً به ايران و عراق نرفتهام. گفتيم: پس شما چطور امام جماعت مسجد شديد و رهبری اين مردم را بر عهده گرفتید؟
گفت: من سني بودم و بر اثر تبليغات وهابيت، وهابي شدم. براي كار به عربستان رفتم. ضمن كار كردن، در اوقات فراغت، به کتابخانه میرفتم. در میان کتابها، کتاب «مراجعات» مرحوم شرفالدين توجهم را جلب کرد. پول نداشتم آن را بخرم؛ بنابراین در همان كتابخانه آن را مطالعه كردم. با مطالعه این کتاب، در همان عربستان شيعه شدم و با مطالعه كتابها و سايتها، مطالب شيعه را آموختم. به وطنم برگشتم و سعی کردم آنچه را یاد گرفته بودم، در اختيار مردم بگذارم.
از او پرسیدیم: آیا شما برای تأمین هزینههای خود به مرجعي يا شخص عالمي مراجعه كردهايد؟ گفت: ما نياز نداريم. در اينجا براي ارتباط با مسلمانان، تلويزيونی درست كردهايم که برای دیدن برنامههای آن بايد پول بدهند. از این طریق، بودجه لازم را تأمین میکنیم. ایشان، نقل میکردند که مراسم محرم و صفر و ایام فاطميه در آنجا بسیار پرشور و شوق بود و اصلاً حوزههاي ما از وجود آنها خبري ندارند.
وهابیت، عامل ایجاد نفرت از اسلام و مسلمانان
شيعه اين گونه رشد ميكند. کسانی كه شبههپراكني میکنند، هدفشان اين است كه اين رشد و اميد را از ما بگيرند و اسلام را از حركت بيندازند؛ چراکه حركت اسلامي بزرگترين تهديد براي آنان است. ازاینرو میکوشند اسلام اصيل را از درون تهي كنند و به مقاصد خویش دست یابند. ایجاد اختلاف و درگیریهای فرقهای، یکی از این راههاست. اين انفجارها و آدمكشيها که در سطح دنیای اسلام روی میدهد، نفرتي از مسلمانان در بين جامعه بشری ايجاد ميكند و به تبع آن، موجب نفرت از اسلام میشود. در همه اين موارد، وهابيها و سلفيها ابزار این توطئه شدهاند. بهگونهای که حتی از ايران، استخدام ميشوند؛ در پاكستان يا تركيه آموزش ميبينند و مستقيماً در سوريه وارد جنگ ميشوند.
عقيده به وجود حجت و اعتقاد به ظهور منجي، هزينه دارد و باید متوجه اين هزينهها باشيم و قدر و قيمت این عقیده را بدانیم. اگر این اعتقاد ارزشی نداشت، این گونه با شبههافکنیها تلاش نمیکردند که آن را از ما بگیرند.
ادعاهای مهدویت، نشانه اصالت و اعتبار مهدویت
با این حال، هرگز نباید دلسرد شد. اصالت و استحكام عقیده مهدویت آنقدر زیاد است كه حتي در صدر اسلام كساني که از زبان پيامبر مژده ظهور منجي را شنيده بودند، امر برايشان مشتبه شده بود و خودشان را مهدي موعود میپنداشتند. يكي از اين افراد، محمدبنعبدالله، ملقب به نفس زکیه بود. پدر او عبدالله محض، فرزند حسن مثنی از فرزندان امام حسن مجتبي ـ علیهالسلام ـ بود. عبدالله در زمان امام صادق ـ علیهالسلام ـ میزیست و بهدست منصور در زندان هاشميه كشته شد. پسرش محمد قيام كرد و او نیز به دست منصور كشته شد. از آنجا که محمدبنعبدالله هم نام پیامبر بود، این تصور پیدا شد که او مهدي موعود است. امام صادق ـ علیهالسلام ـ بارها به عبدالله محض فرمودند كه اشتباه ميكني؛ مهدي موعود فرزند تو نيست. او هنوز متولد نشده است. به هر حال، اين عقيده آنقدر جا افتاده بود كه افراد بسیاری در طول تاریخ تا به امروز، ادعاي مهدويت کرده و میکنند.
هانری کوربون و عشق به امام زمان(عج)
اگر كسي با دقت و مطالعه پیش بيايد، به اسلام ميرسد و از اسلام به شيعه و از شيعه به وجود حضرت مهدي ـ عجلاللهتعالیفرجه ـ خواهد رسيد. يكي از این افراد، مستشرق بزرگ اروپایی، پروفسور هنري كوربون است. كتابهايي كه معرّف شيعه در اروپا و آمريكاست، به قلم ايشان است. ايشان در فلسفه شرق كار ميكرد و به ملاصدرا علاقهمند شده بود و در پی آثار ملاصدرا به ايران سفر کرد و به دیدار علامه طباطبايي ـ رضواناللهعليه ـ آمد و بسیار جذب ایشان شد.
من خودم در بعضي از اين جلسات حاضر بودم و از مرحوم علامه شنيدم كه فرمودند: اين آقاي هانري كوربون از فلسفه شرق به شيعه رسيده و از شيعه به امام زمان رسيده است و دعاهاي سمات و ندبه را با زمزمه و اشك ميخواند و عاشق امام زمان است. او مسيحي بود و هيچگاه اظهار مسلماني و تشيع نكرد؛ اما عاشق امام زمان بود. مگر ميشود انسان سراغ گنجي برود و اسير آن گنج و نتيجه آن نشود؟
اميدواريم که ما هم قدر و قيمت اين عقيده و سرمايهاي را كه در اختيار داریم، بدانیم و تلاش كنيم خودمان و دیگران را به به اين سمت سوق بدهيم.
خلوت دل نيست جاي صحبت اغيار دیو چو بيرون رود فرشته درآيد
بلبل عاشق تو عمر خواه كه آخر باغ شود سبز و سرخ گل بدر آيد
[1] . سوره انبياء، آيه 105.
[2] . بسم الله الرحمن الرحيم الم ذَلِکَ الْکِتَابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ (بقره، آیات 1-3)؛ این قرآن، بیتردید هدایتی برای متقین است؛ کسانی که به غیب ایمان دارند و نماز به پا میدارند و از آنچه به آنها روزی دادهایم، انفاق میکنند.
. [3] فخر الرازي، تفسير الرازاي، ج2، ص28 .
. [4] حسن بن محمد القمي النيشابوري، غرائب القرآن، ج 1، ص 115.
[5] . عن عبد الله قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم لو لم يبق من الدنيا إلا يوم لطول الله ذلك اليوم حتى يبعث رجلا من أهلي يواطئ اسمه اسمي واسم أبيه اسم أبي يملأ الأرض قسطا وعدلا كما ملئت ظلما وجورا.(الحافظ أبي القاسم سليمان بن أحمد الطبراني، المعجم الاوسط، ج2، ص55).
[6] . ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج19، ص29، كلمات قصار205.
. [7] ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 10، ص 96.
. [8] هيتمي ابوعباس، الصواعق المحرقه، ص 99.
[9] . وقد تواترت الاخبار واستفاضت بكثرة رواتها عن المصطفى صلى الله عليه وسلم في المهدي وأنه من أهل بيته وأنه يملك سبع سنين ويملا الأرض عدلا وأن عيسى عليه الصلاة والسلام يخرج فيساعده على قتل الدجال وأنه يؤم هذه الأمة وعيسى خلفه في طول من قصته وأمره .(ابن حجر العسقلاني، تهذيب التهذيب، ج9، ص126؛ و ابن حجر العسقلاني، فتح الباري، ج6، ص358).
[10] . شیخ عبداللّه بن زید آل محمود مفتی و رئیس محاکم شرعی قطر، لامهدی ینتظر بعد النبی خیر البشر، ص 5 مقاله.
[11] . عبدالعزیز بن باز مفتی بزرگ عربستان چنین مینویسد:
امّا اینکه برخی از علمای عصر حاضر، وجود مهدی منتظر را بهطور کلّی انکار میکنند، قول باطلی است؛ چرا که احادیث دربارهی خروج (و ظهور) او در آخرالزّمان و اینکه او زمین را از عدل و داد پُر میکند پس از آنکه از ظلم و ستم پر شده است، احادیثی است که تواتر معنوی دارد و این روایات بسیار نقل شده است.( عبدالعزیز بنباز، مجموع فتاوی و مقالات متبوعه، ج۴، ص ۵۷).