بسم الله الرحمن الرحيم
تقابل دائمی ارزشها و ضدارزشها
امروز ما منادي مكتبي هستيم كه حاصل تلاشها و مجاهدتهای امیرالمؤمنین، فاطمه زهرا و ائمه اطهار ـ علیهمالسلام ـ است. ایشان جان خود را فدا کردند، تا اين اصالتها به ما رسيد و ما امروز متولي اين ارزشها شدهایم؛ تا ببینیم ما چگونه به مسئوليتمان عمل خواهیم کرد.
كساني كه ديروز با اميرالمؤمنين و سيدالشهدا ـ علیهماالسلام ـ مقابله ميكردند، امروز هم هستند و بسیار مجهزتر از گذشته مقابله ميكنند. داستان مقابله ارزشها با ضدارزشها از زمان پيامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ تا به امروز وجود داشته است و هنوز دشمنان کوتاه نیامدهاند.
در دوران جاهلیت، روابط و مناسبات اجتماعی بر اساس پول و قبیله تعریف میشد و كسي كه پول و قبيله نداشت، بردهاي بيش نبود. دختران مایه ننگ پدران بودند و عرب برای زدودن این ننگ، دختران خود را زندهبهگور ميكرد. مسائل کوچک و بیمایه، مثل شکار سوسمار یا موش صحرایی، بهانهای برای جنگهای هفتادساله میشد و نسلی را در خود میسوخت. اینها ارزشهای جاهلی بودند که عرب به آنها افتخار میکرد.
پیامبر اسلام و احیای ارزشهای الهی
پيامبر به برکت اسلام، ارزشهای الهی را جایگزین ارزشهای جاهلی کرد و سطح فرهنگی و اخلاقی جامعه جاهلی را ارتقا داد؛ به گونهای که آن اعراب جاهلی که به بهانههای ناچیز، جنگهای هفتادساله به راه میانداختند، دیگران را بر خود مقدم میداشتند. چنانکه در جریان یکی از جنگها نقل شده است که یکی از یاران پيامبر برای رسیدگی از وضعیت مجروحان به میدان جنگ رفت. میگوید: ديدم پسرعموي من زنده است؛ ولي خون زیادی از او رفته بود. حالش را پرسیدم. گفت: تشنهام. آبی برای او آوردم. همین که خواستم به او آب بدهم، كمي آنطرفتر مجروح دیگری فرياد زد: برادر مسلمان به من آب بده؛ من هم تشنهام. پسرعمويم گفت: من آب نميخورم؛ اول به او بده. رفتم به او آب بدهم که يكي ديگر صدا زد: من تشنهام. همين طور تا نفر هفتم ادامه پيدا كرد. همین که خواستم به نفر هفتم آب بدهم، سرش افتاد و جان داد. سراغ نفر قبلی آمدم، او هم جان داده بود. همین طور تا نفر اول که پسرعمویم بود، همگی با لب تشنه شهید شده بودند.
تلاش برای حاکمیت دوباره ارزشهای جاهلی
پیامبر از آن جامعه جاهلی چنین انسانهایی پرورش داد؛ اما در مقابل، رفتار آنان با پیامبر چگونه بود؟ تا وقتی که در مكه بود، او را كتك ميزدند؛ شكمبه شتر بر سرش ميانداختند و تحقیرش میکردند؛ در سفر طائف نیز کودکان و اراذل و اوباش را تحریک کردند تا او را سنگباران کنند. آنگاه که به مدینه هجرت کرد نیز انواع جنگها علیه او به راه انداختند و توطئهها چیدند. با ساخت مسجد ضرار، قصد تفرقه داشتند. حتی در عقبه قصد ترور پیامبر را کردند. شتر آن حضرت را رم دادند تا پیامبر به دره سقوط کنند و کشته شود. اینان همین اصحاب و نزدیکان پیامبر بودند.
پس از رحلت پيامبر، تازه قصه شروع شد. پيامبر عرب را در سایه اسلام متحد كرد و یک حکومت یکپارچه تشکیل داد. در این هنگام طمع عدهای به جوش آمد تا رياست را به دست گیرند و اين اتفاق افتاد. حق امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ را سلب نمودند و با فاطمه زهرا ـ سلاماللهعلیها ـ تنها دختر پیامبر آن گونه رفتار کردند. سیدالشهدا ـ علیهالسلام ـ و یارانش را چنان وحشیانه به شهادت رساندند و خاندان پیامبر را به اسارت بردند که اعتراض درباریان مسیحی را هم درآورد. در مجلس يزيد، یکی از مسیحیان، وقتی از ارتباط سیدالشهدا با پیامبر آگاه شد، گفت: در میان ما از نسل هفتادم حضرت داود، یکی هست که ما به خاک پایش تبرک میکنیم؛ شما نوه پیامبرتان را کشتهاید و جشن میگیرید؟
با اینکه در قرآن به محبت و دوستی با اهلبیت امر شده بود؛[1] این گونه رفتار کردند؛ حال اگر پيامبر وصيت ميكردند كه خاندان مرا اذيت كنيد، بيش از اين ميتوانستند کاری بكنند؟ اين يك نمونه از تجلي مقابله ارزشها و ضدارزشهاست.
دنیاگرایی و عدم اخلاص، عامل تغییر ارزشها
پيامبر منادي ارزشها بود؛ در مقابل منادیان ضدارزشها هم مقاومت کردند و اين مقاومت همچنان تا به امروز ادامه یافته است. در نتیجه همین ضدارزشها، منيت جاي خدا را گرفت و خلوص از بين رفت. آنچه موجب رشد و پیشرفت مسلمانان شد، اخلاص و خلوص در عمل بود. عربستانی که در زمان خسروپرویز حتی ارزش لشکرکشی برای سرکوب شورشیان را هم نداشت، به جایی رسید که مردمانش بر اثر ارزشهای اسلامی و اخلاص الهی، کمتر از 25 سال دو امپراطور ایران و روم را شکست دادند.
پس از مدتی، منیتها جای اخلاص را گرفت و طعم چرب و شیرین دنيا در زبانها مزه کرد و ارزشها جای خود را به ضدارزشها داد. در مقابل علي ـ علیهالسلام ـ بهعنوان معیار ارزشها و فضیلتها، چند گروه موضع گرفتند: گروهی با صراحت دم از دنیا و ثروت و حكومت میزدند؛ اما گروهی دیگر بدتر از اينها بودند. خوارج که خود را از علي ـ علیهالسلام ـ هم مقدستر و قرآنفهمتر میدانستند، برای دفاع از قرآن در مقابل او ايستادند؛ يعني آن حضرت را ضدارزش و خودشان را ارزش ميديدند و به نام خدا، علي ـ علیهالسلام ـ را محكوم به مرگ كردند. در كربلا هم وقتی که عمرسعد میخواست فرمان حمله دهد، گفت: «يا خيل الله اركبوا»؛ اي لشكر خدا سوار شويد. شریح قاضي هم برای صدور فتوای قتل امام حسین ـ علیهالسلام ـ این گونه استدلال کرد که «ان الحسين خرج عن دين جده»؛ حسین از دين خارج شده و قتلش واجب است.
حجربنعدی، قربانی عشق به علی(ع)
اين تقابل ارزش و ضدارزش تا امروز ادامه پيدا كرده است؛ چنانکه امروز هم به مزار حجربنعدي ـ صلواتاللهوسلامهعليه ـ تعرض میکنند. اين مقابله ارزشها و ضدارزشهاست. حجر یکی از اصحاب پيامبر است که در بیشتر جنگهاي صدر اسلام که بعد از رحلت پيامبر برای گسترش اسلام واقع شد، شركت داشت و رشادتهاي بسیاری از خود نشان داد؛ اما او يك ویژگی دیگر داشت و آن عشق به علي ـ علیهالسلام ـ و تا آخر در راه علي ـ علیهالسلام ـ ايستادگی کرد. او يكي از كساني بود كه اصرار داشت امام، ابنملجم را دستگير كند و در زندان بيندازد؛ اما اميرالمؤمنين ـ علیهالسلام ـ زير بار نرفت و فرمود: هنوز گناهي انجام نداده است و من نمیتوانم به این دلیل که کسی ممکن است بعداً کاری انجام دهند، آزادي او را سلب كنم.
حجر كسي بود كه اگر حاضر میشد به ارزشها پشت كند، به او ثروت و مقام ميدادند؛ اما او از همه اينها گذشت و كارش به جايي رسيد كه به جرم اظهار محبت به علي ـ علیهالسلام ـ او را دستگير كردند و در منطقهای از شام به نام مرج عذرا او را به شهادت رساندند.
امیرالمؤمنين ـ علیهالسلام ـ به حجر فرمودند: «روزي ميآيد كه تو را اجبار ميكنند از من بيزاري بجويي. در چنين روزی، اگر به زبان از من تبری کنی و خودت را نجات دهی، مشكلي نيست؛ اما در دلت به من پشت نكن». اين قصه واقع شد. او را دستگیر کردند و گفتند: از علي بيزاري بجوی. گفت: هرگز؛ حتی به زبان هم چيزي نميگويم. پسرش هم همراهش بود و او هم حاضر نشد. قبرشان را كندند و به حجر گفتند: اول تو را بكشم يا پسرت را؟ حجر گفت: اول پسرم را بكشید. پرسیدند: چرا؟ گفت: «براي اينكه ميخواهم در راه علي داغ پسرم را هم ببينم، بعد كشته شوم». اين عشق به اميرالمؤمنين است. عشق به علي، عشق به شخص نيست؛ عشق به فضایل و ارزشهاست.
حجر، مظهر تقابل ارزشها و ضدارزشها
حجربن عدي بعد از 1300 سال، هنوز هم تاوان عشق به علی ـ علیهالسلام ـ را میپردازد. وهابيون سلفي كه با پول آمريكا و عربستان و قطر اداره میشوند، مزار حجر را ویران و قبر او را نبش کردند و چنانکه نقل شده است، جنازه سالم و خونآلود او را بعد از 1300 سال از قبر بيرون كشيدند تا در جاي دیگری دفن كنند؛ برای اینكه كسي از قبر حجر اطلاع نداشته باشد و به زیارت او نروند. هنوز حجربنعدي براي عشق به علي ـ علیهالسلام ـ خسارت ميدهد. البته این خسارت نيست؛ اين توفيقی است که حجر بعد از 1300 سال هنوز در راه علی ـ علیهالسلام ـ هزینه میدهد.
ما از اینکه قبر حجر را کندند و پیکر مطهر او را ربودند، متأثر و متاسفیم هستیم. مگر پیش از این مزار ائمه بقیع را ویران نکردند؟ جایگاه حجر در دلهای شيعیان علی و مسلمانان حقیقی است. حتی اهل سنت هم برای او احترام قائلاند. سالها علماي اهل تسنن در سوريه بودهاند و سلاطين عثماني بر آنجا حکومت داشتند. هيچ كدام به مقام حجر چنین جسارتي نکردند. ما با اهل تسنن مشکلی نداريم؛ مشکل ما با اين حركت سلفي است كه از كشورهاي عربی تأمین مالی میشوند و آموزشهای نظامی ميبينند تا برای جنگ به سوریه بروند؛ براي اينکه حركت بیداری اسلامی را تحتالشعاع قرار دهند و آن را عقيم کنند. بنابراین، باید ما از آگاهي و شعور لازم برخوردار باشيم تا اين مسائل را تشخیص بدهيم.
وهابیت، مظهر ضدارزشها در این دوره
ضدارزشها هم هنوز هست. امروز به نام دين بر ضد دين حركت میکنند و ميگويند ما جنازه را درآورديم كه مردم زيارت نكنند و مشرك نشوند. علي ـ علیهالسلام ـ و شاگردان او مظهر توحيدند. در مقابل، ابنتیمیه، امام سلفيها، قائل به تجسم خداست؛ يعني اعتقاد دارد که خدا دست و پا و صورت دارد و بر كرسي و صندلی بزرگی نشسته است. این درک آنان از خداشناسي است. آنگاه آنان توحيد علي ـ علیهالسلام ـ را قبول ندارند و همین گروه امروز در دنياي اسلام حرف اول را میزنند. درد اين است. حوزه فعالیت آنان، فقط عربستان و قطر نيست؛ در همه كشورهايي كه بيداري اسلامي در آنجا روی داده است، در تونس و لیبی و مصر و... حضور دارند. تمام منطقشان هم بمبگذاری و کشتار انسانهاي بيگناه است و بر اثر همین منطق خشک و خشن، اسلام را در تمام دنیا، يك دين بيرحم و خشونتبار معرفي کردهاند.
ما امروز در مقابل اينها معرفي شدهايم و هنوز باید در مقابله با اين افراد، از ارزشهاي خودمان دفاع كنيم. حال بايد از خود بپرسیم كه آیا همچون حجربنعدی مرد میدان هستيم؟ آنها تا آخر راه ماندند و جان خود را در طبق اخلاص نهادند. اکنون پاسداري از اين ارزشها به ما رسيده است. دشمنان هم به خاطر همین ارزشهاست که با ما مقابله ميكنند. اگر ما از علي و فاطمه ـ سلاماللهعلیهما ـ دم نزنیم، با ما كاري ندارند. ما امروز باید مردانه از اين ارزشها دفاع كنيم و به نسلهای بعد منتقل نماییم. برای این کار، هم باید ارزشها را بشناسيم و هم راههاي دفاع از آن را بدانيم.
شما عزيزان نیروی انتظامی، اين توفيق را داريد و خدا اين فرصت را به شما داده است كه در اين ميدان لباس رزم بپوشيد. وظیفه پاسداري ، فقط منحصر به ميدان جنگ نيست؛ بلکه پاسداری از ارزشهای اسلامی و عقاید مردم، در داخل شهرها و محلهها نیز رسالت مهمی است که باید آن را درست انجام داد.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
[1] . وَآتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ (اسراء، آیه 26) و قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى (شوری، آیه 23).