بسم الله الرحمن الرحيم
هجرت پیامبر(ص)، نقطه عطف تاریخ جهان
هجرت رسول اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ يكي از مهمترین فرازهاي تاريخ اسلام، بلکه تاریخ جهان است؛ چون اين هجرت بر تمام وقايع عالم در آن روزگار تأثیر گذاشت. پیامبر در پی هجرت به مدينه، حكومت تشكيل دادند و اين حكومت كمتر از سي سال، ابرقدرتهاي آن زمان مثل ايران و روم را زمينگير كرد. ازاینرو، میتوان اين هجرت را در سطح عالم اثرگذار دانست.
هجرت پیامبر به مدینه، اختياري نبود؛ بلکه آن حضرت از دست مشركين فرار كرد. قبايل مختلف قریش با یکدیگر همقسم شدند تا از هر قبيله يك نفر انتخاب شود و بهصورت گروهی پیامبر را شبانه هنگام خواب به قتل برسانند؛ و از آنجا که همه قبایل عرب در قتل پیامبر دست دارند، بنیهاشم نمیتواند برای خونخواهی از پیامبر، با همه آنها بجنگد؛ در نتیجه به گرفتن خونبها راضی میشوند و قضیه تمام میشود.
رسول اكرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ از طریق وحی از اين نقشه مطلع شدند. پیامبر قضیه را با علی ـ علیهالسلام ـ که تنها 23 سال داشت، در میان گذاشت و از او پرسید: آیا حاضری تو به جای من در بستر بخوابی؟ علی ـ علیهالسلام ـ بدون تأمل گفتند: آری. او خطر مرگ را به جان خرید و به جاي پيامبر خوابيد و پيامبر به مدینه مهاجرت فرمود.
آن شب مشركين قريش طبق قرار خودشان به خانه پیامبر حمله كردند. علي ـ علیهالسلام ـ که در بستر خوابیده بود، چشم باز كرد و از جا برخاست. مشرکین که متوجه شدند او پيامبر نیست، گفتند: پس محمد كو؟ علی ـ علیهالسلام ـ فرمودند: مگر او را به من سپرده بوديد؟
ازخودگذشتگی امیرالمؤمنین(ع) در شب هجرت
هجرت پیامبر، که یکی از بزرگترين و مهمترين رویدادهای عالم است و بر تاریخ جهان تأثير داشته است، بر اثر فداكاري و گذشت علي ـ علیهالسلام ـ انجام شده است و خدواند مدال افتخار آن را به سينه امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ زده و در شأن آن حضرت فرموده است: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ».[1]
کار پيامبر، در مدینه اوج میگیرد. تا وقتی که در مكه بود، تحت فشار و شکنجه مشرکین بود؛ اما در مدینه، قبايل اوس و خزرج به آن حضرت ایمان آوردند و حتي قبايل يهودي مانند بنينضير و بنيقريضه نیز با آن حضرت همپیمان شدند. در مدینه پیامبر حكومتی تشکیل داد که پس از رحلت ایشان هم ادامه یافت و تمام جهان را تحت تأثیر و سیطره خویش قرار داد. همه اینها نتیجه هجرتی بود که حضور و فداکاری عليبنابيطالب در آن نقش بالایی داشت.
از این رویداد، همه ما بهویژه شما عزیزان نیروی انتظامی، باید درس بگیریم و امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ را الگوی خود قرار دهیم؛ درس فداکاری و ازخودگذشتگی در کارهایی که احتمال خطر در آن وجود دارد و جان انسان در معرض تهدید قرار میگیرد. عزيزان نیروی انتظامی در چنین موقعیتهای خطرناکی قرار دارند و هر از گاهي خبر فداکاریها و شهادت ایشان به گوش میرسد. ما بايد به چنین الگوهايي توجه كنيم.
امام حسین(ع) الگوی ازخودگذشتگی
تاريخ فضيلتپروري و فضيلتگستري در اين عالم، بر اساس فداكاریها و از خود گذشتگیها شکل گرفته است. اگر چنین نبود، اين حركتهاي عظيم شكل نميگرفت. امام حسين ـ علیهالسلام ـ باید جان خودش را فدا كند، تا نهضت عظیم عاشورا به راه بیفتد.
امام میفرمایند: « ألا ترون إلى الحق لا يعمل به وإلى الباطل لا يتناهى عنه ؟» وقتي به حق عمل نميشود و از باطل نهي نمیگردد، چه باید کرد ؟ « فليرغب المؤمن في لقاء ربه محقا فإني لا أرى الموت إلا سعادة[2] »؛ وقتي جریان حق و فضيلت نیاز به فداکاری دارد، مؤمنين بايد جان خود را در طبق اخلاص قرار دهند. بنابراين، اگر در واقعه عاشورا آن فداكاريها اتفاق نميافتاد، امروز تفكر ما از اسلام، همانند تفکر وهابیها بود كه با رفتارهای خشونتآمیز و تروریستیشان در دنيا شناخته شدهاند. اين تفكر را به واسطه انفجارات وهابي ها بايد بشناسد. امام حسين ـ علیهالسلام ـ و نهضت عاشورا بود که تفكر اصیل اسلام را زنده كرد و باقي گذاشت.
بنابراين، حركتها و رسالتهاي بزرگ هميشه نياز دارند كه افرادی جان خودشان را در معرض فداکاری بگذارند؛ اما مهم اين است كه انسان جان خودش را در معرض معامله با خدا قرار دهد. اگر انسان ميخواهد خودش را عرضه كند و در اين راه به تمام وجود بايستد و راهنمای مردم باشد، حافظ جان و نواميس مردم و حافظ مرزهاي عقيدتي آنان باشد، بايد خودش را با تمام وجود عرضه كند؛ اما عرضه مخلصانه براي خدا.
معامله با خدا، بهترین و مطمئنترین سپردهگذاری
برخی از افراد گمان میکنند که اگر سپردههای مالی زیادی داشته باشند، دیگر مشکلی ندارند؛ در حالی که هستند افرادی که از نظر مالی کمبودی ندارند، ولی گرفتار برخی بیماریها یا مشکلات خانوادگی هستند که راحتی و آسایش را از زندگیشان گرفته است.
پيوند عمر بسته به مويي است هوشيار غمخوار خويش باش؛ غم روزگار چيست؟
پول بهتنهایی خوشبختي و سعادت را براي انسان نميآورد؛ بلکه به جاي سپردههای مادی باید با خدا معامله کرد و سپردههای معنوی اندوخت. انسان باید با خدای خلوت کند و حسابي باز كند و كارهايي را كه فقط براي خداست و هيچ انگیزه ديگری در آن دخيل نيست، در آن حساب بگذارد. ممكن است سپردههای این حساب کارهای بزرگ یا كوچكي باشند؛ مثلاً انسان ضعیفی در جایی گرفتار شده و باید او را نجات داد، اما برای این کار نه اضافه حقوقی هست و نه تشویقی. در چنین مواردی باید این کار را به حساب سپرده الهی واریز کرد. اين حساب را با خدا باز كنيم و شروع كنيم به ريختن وجه در اين حساب؛ حتی اگر با يك كار كوچك باشد.
حال، اين حساب چگونه به ما باز خواهد گشت؟ گاهي از اوقات در زندگي انسان گرفتاریها و مشکلاتی پیدا میشود که جز خدا هيچ پناهگاهی برای انسان یافت نمیشود. در چنین مواقعی، پیش از اينکه نزد كسي دیگری برويد، نزد خدا برويد و از او بخواهید که از حساب سپردهتان، شما را یاری کند. خداوند در این معامله، چیزهایی به انسان ميدهد كه با بزرگترين ثروتها قابل مقایسه نیست. خداوند میفرماید: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها».[3] اگر انسان با اخلاص براي خدا كار كند، خداوند ده برابر به او باز میگرداند. هيچ بانكي نيست كه ده برابر بدهد.
امالبنین(س) و ازخودگذشتگی در برابر فاطمه زهرا(س)
در اين عرصه باید الگوهای اصیل اسلامی را سرمشق خود قرار دهیم؛ بزرگانی كه از خود ميگذرند براي ديگران. از خود گذشتن فقط اين نيست كه انسان در صحنه نبرد كشته شود؛ بلکه بالاتر از آن است. گاهي از اوقات، از خود گذشتنهايي هست كه از مرگ سنگينتر است؛ آیا كسي پيدا ميشود كه كار بكند تا خودش ديده نشود، بلکه هدف ديده شود؟
سیزدهم جمادی الثانی، روز وفات حضرت امالبنين ـ سلاماللهعلیها ـ است. امالبنين الگوی خوبی در این زمینه است. ایشان دختر رئیس يكي از قبايل بنيكلاب است و از نظر شخصیتی و قبیلگی، در درجه بالایی قرار دارد. اميرالمؤمنين ـ علیهالسلام ـ پس از شهادت حضرت زهرا ـ سلاماللهعلیها ـ او را به همسری خود برگزید.
دختر وقتي به خانه شوهر ميرود، دوست دارد همه آمال و آرزوهایش در خانه شوهر محقق شود؛ اما امالبنین از همان هنگام که وارد خانه امیرالمؤمنین میشود، خودش را نميبيند. هنگامی که به نزديكی خانه امیرالمؤمنین میرسد، ميايستد و ميگويد: من وارد خانه نميشوم، مگر اينكه فرزندان فاطمه زهرا ـ سلاماللهعلیها ـ بيايند و به من اجازه ورود بدهند. ضرورتي ندارد که او اين كار را بكند. اگر فاطمه زهرا ـ سلاماللهعلیها ـ همسر امیرالمؤمنین بود، او هم الآن همسر علي است؛ اما او اين گونه فكر نميكند.
وقتي زينبين و ديگر فرزندان فاطمه زهرا ـ سلاماللهعلیها ـ نزد امالبنين ميآيند، ايشان روی به آنها ميكند و میگوید: «من نيامدهام كه جاي مادر شما را بگيرم. من آمدهام كنيزي شما را بكنم. بين من و مادر شما خيلي فاصله است. من اصلاً این قابليت را ندارم كه جاي مادر شما را بگيرم. آيا مرا بهعنوان كنيز و خدمتگذار در اين خانه ميپذيريد؟» و هنگامی که آنها اجازه ميدهند، وارد خانه ميشود. اين كسي است كه از خودش گذشته است. دختر جوان با آن همه امتياز و شخصيت قبيلهاي، جایگاهی براي خودش قائل نیست. به همین دلیل است که در قبرستان بقيع، بعد از قبر چهار امام، قبر امالبنین بیشترین زائر را دارد.
امالبنين از خودش گذشت و اين از خودگذشتگي را تا اخر ادامه داد. نام اصلی او فاطمه بود. از خود ایشان نقل شده است که وقتی اميرالمؤمنين او را صدا ميزد، میدید که دل فرزندان زهرا ميلرزد و ياد مادرشان ميافتند. خدمت اميرالمؤمنين عرض میکند: نام مرا عوض كنيد و ديگر به من فاطمه نگوييد. امیرالمؤمنین فرمودند: چرا؟ عرض کرد: براي اينكه هر وقت شما مرا فاطمه صدا ميزنيد، اين نام يادآور نام مادر بچههاست و آنها با شنیدن این نام منقلب ميشوند. امالبنین حتی از اسم خودش هم گذشت و اين گذشت را در طول زندگي ادامه داد.
امالبنین(س) و تربیت فرزندانی فداکار و ازخودگذشته
اگر امالبنین هيچ فضيلتي به جز تربيت كردن ابوالفضل العباس نداشته باشد، براي او کافی است. اين مادر، درس فداكاري را به گونهای به اين فرزند ميآموزد که در روز عاشورا، وقتی با لب تشنه وارد شريعه ميشود تا برای کودکان داخل خیمه آب ببرد، میخواهد اندکي آب بنوشد. دست در زیر آب میبرد؛ وقتی آب را به دهان نزدیک میکند، «فذكر عطش الحسين وأهل بيته»؛ به یاد تشنگی اباعبدالله الحسين و کودکان میافتد. دستان خود را باز میکند و آب را میریزد و با لب تشنه از شریعه بازمیگردد[4].
اينها الگوهاي ما هستند كه ما در راهي كه در پيش گرفتهايم فقط خودمان را نبينيم. البته آسایش ما و زن و فرزندان ما هم مهم است؛ اما گاهي هدفهاي بالاتری هست که باید آسايش خود را فدای آن کرد. گاهي انسان مسئوليت اجتماعيای پیدا ميكند كه مسئوليت فردي در آن گم است. در چنین موقعیتهایی است كه انسان باید از خودش بگذرد.
امالبنين از همان اول به ابوالفضل العباس ـ علیهالسلام ـ ياد ميدهد كه من تو را تربيت ميكنم برای اینكه وقتی حسين به ياري تو نیاز پيدا كرد، تو بتواني ياريش كني. گاهي از اوقات قنداقه عباس را دور سر امام حسين ـ علیهالسلام ـ ميچرخاند و ميگفت: «یا حسين اين بچه فداي تو باد».
بشیر که خبر شهادت امام را به مدینه آورد، نقل میکند: وقتی برای اعلام خبر مردم را به مسجدالنبی فراخواندم، در راه مسجد به امالبنین برخوردم. تا او را دیدم، راهم را عوض کردم که با او برخورد نکنم. میترسیدم از فرزندانش سؤال کند. هنگام بازگشت از مسجد، دوباره او را دیدم. خواستم راهم را کج کنم که امالبنین جلو آمد. بشیر ميگوید: من میترسیدم که از من درباره عباس و دیگر فرزندانش سؤال میکند و من نمیدانستم چگونه به او بگویم که دستان عباست را قطع کردند و همه پسرانت را کشتند. اما تا رسيد به من، گفت: بشير! از حسينم چه خبر؟! گفتم: از فرزندانت خبر نمیگیری؟ گفت: همه فرزندانم فداي حسين! بگو از حسينم چه خبر؟ آیا سلامت است؟ او حتی حاضر نشد يك كلمه از فرزندان خودش سؤال كند. تمام وجود امالبنین واله و شیدا در آن هدف عالي و متعالي بود[5].
امالبنین(س) و از خودگذشتگی در جریان کربلا
امالبنين الگوی کسانی است كه قدم در راههايي ميگذارند كه اهداف عالي دارند. هنگامی که اهلبیت از كربلا برگشتند، بیرون مدینه خیمه زدند. زنان مدینه برای استقبال و عرض تسلیت به خیمه زينب كبري ـ سلاماللهعلیها ـ وارد شدند. امالبنين هم آمد؛ اما داخل خيمه نشد. بيرون خيمه نشست. به حضرت زينب خبر دادند كه خانم امالبنين بيرون خیمه نشسته است. زينب كبري ـ سلاماللهعلیها ـ سريع بلند شدند و بيرون رفتند. دست امالبنين را بوسيدند و فرمودند: «مادر، چرا اينجا نشستهايد و داخل نيامديد»؟ امالبنين گفتند: «من ديدم كه زنان هاشمي نزد شما هستند. من در شأن خودم ندیدم که همراه آنها خدمت شما برسم. صبر كردم تا ایشان بروند و بعد من خدمت شما برسم». اينجا هم امالبنين خودش را نميبيند. او شخصیت كمی نبود؛ شرافت خانوادگی و حيثيت قبيلگی او بسیار بالا بود؛ با این حال، خودش را نمیدید.
امالبنين چهار صورت قبر درست كرده بود و در کنار آنها چنان ضجه ميزد كه حاكم اموي هرگاه از كنار بقيع میگذشت، گريهاش ميگرفت و تمام مدینه از صداي گريه او متأثرمیشد[6]. با وجود این، وقتي با او درباره شهادت فرزندش عباس سخن میگفتند، او فقط درباره امام حسين حرف میزد و میگفت: «وقتی سر حسين را بريدند، عباس من كجا بود؟ وقتی بچهها را تازيانه میزدند، پس عباس من كجا بود»؟ گفتند: «خانم! عباس شما را عمود آهن بر سرش زدند و از اسب افتاد». امالبنین گفت: «فرزند من شجاع بود؛ كسي جرئت نداشت عمود آهن به سرش بزند». گفتند: «خانم! دستهاي عباس را قطع كردند؛ تير به چشمش زدند؛ آن وقت عمود آهن بر سرش زدند»[7].
امالبنين يك اسوه و نمونه است؛ به همین دلیل در میان همسران ائمه، همچون يك ستاره میدرخشد و عاشقان و محبين اهلبيت به او عشق ميورزند. او از آن انسانهايي است كه وقتي در مسيري با اهداف عاليتر واقع میشوند، از خودشان ميگذرند. اگر امثال امالبنين نبودند كه به فرزندانشان درس فداکاری بیاموزند، امام حسين در كربلا تنها ميماند، و دين خدا باقي نميماند.
ما افتخار داريم كه به بركت اين الگوها، از كساني هستيم كه رسالتی الهی و هدفي متعالي داریم كه كه خلوص در آن لازم است. نیروی انتظامی، حافظ اين مردم و مرزهای جغرافیایی، امنیتی و عقیدتی مردم است. بنابراین، باید عملكرد شما بهعنوان مأموران جمهوری اسلامی به گونهای باشد که نشاندهنده اسلام باشد. مردم از شما همان توقعي را دارند كه از حكومت امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ داشتند. اين توقعات را خراب نكنيم.
ما وقتي چنين هدفي داريم، فرصت مناسبی است كه بتوانيم فيوضات زيادي را به دست بياوريم و با خلوص كار كنيم. سعی کنیم حسابي كه نزد خدا باز کردهایم را هميشه پر کنیم تا فردا به كارمان بيايد. اميدوارم خداوند شما عزيزان را كه عهدهدار چنين رسالت عظيم و پرخطري هستيد كه نياز به فداكاري و گذشتن از بسياري از هواهاي نفساني دارد، موفق و پايدار بدارد.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
[2]. ابن شعبة الحراني، تحف العقول، ص245؛ علامه مجلسي، بحار الانوار، ج75، ص116.
[3]. سوره انعام، آیه 160.
[4]. ابو المخنف، مقتل الحسين عليه السلام، ص179؛ علامه مجلسي، بحار الانوار، ج45، ص41
[5]. السيد بن الطاووس، مقتل الحسين عليه السلام المسمى باللهوف في قتلى الطفوف، ص115-116.
[6]. ابو المخنف، مقتل الحسين عليه السلام، ص181.
[7]. ابو المخنف، مقتل الحسين عليه السلام، ص181.