English | فارسی
چهارشنبه 14 فروردین 1392
تعداد بازدید: 2108
تعداد نظرات: 0

بيانات اخلاقي حضرت آيت الله علوي بروجردي دامت بركاته

بيانات اخلاقي حضرت آيت الله علوي بروجردي دامت بركاته

بسم الله الرحمن الرحيم

نشانه‌های اخلاص در علم‌آموزی

قال رسول‌الله ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ : «...مَن طَلَبَ العِلمَ للّه‏ِ لَم يُصِبْ مِنهُ باباً إلاّ ازدادَ بهِ في نَفسِهِ ذُلاًّ، وفي النّاسِ تَواضُعاً، وللّه‏ِ خَوفاً، وفي الدِّينِ اجتِهاداً، وذلكَ الّذي يَنتَفِعُ بِالعِلمِ فَليَتَعَلَّمْهُ؛ ومَن طَلَبَ العِلمَ لِلدّنيا والمَنزِلَةِ عِندَ النّاسِ والحَظوَةِ عِندَ السُّلطانِ لَم يُصِبْ مِنهُ باباً إلاّ ازدادَ في نَفسِهِ عَظَمَةً، وعَلى النّاسِ استِطالَةً، وبِاللّه اغتِراراً، ومِنَ الدِّينِ جَفاءً، فذلكَ الّذي لا يَنتَفِعُ بِالعِلمِ؛ فَلْيَكُفَّ وَلْيُمسِكْ عَنِ الحُجَّةِ عَلى نَفسِهِ، والنَّدامَةِ والخِزيِ يَومَ القِيامَةِ...».[1]

پیامبر اكرم ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ در اين روايت شريف، برای كسي که علم را براي خدا مي‌آموزد و در طلب علم اخلاص دارد، نشانه‌ها و علامت‌هایی ذکر می‌فرماید.

رسول خدا - صلي الله عليه و آله - فرمود: هر که براي خدا علم بياموزد، به هيچ بابي از آن نرسد مگر اين که بيش از پيش خود را حقير تر بيند، با مردم افتاده تر شود، ترسش از خدا بيشتر گردد و در دين کوشاتر شود، چنين کسي از علم بهره مند مي شود پس بايد آن را بياموزد؛ اما کسي که دانش را براي دنيا و منزلت يافتن نزد مردم و موقعيت يافتن نزد سلطان و حاکم فرا گيرد، به هيچ بابي از آن نرسد مگر اين که خود بزرگ بين تر شود و بر مردم فخر فروشد و از خدا بيشتر غافل شود و از دين بيشتر فاصله گيرد، چنين کسي از دانش سود نمي برد، بنابراين بايد (از تحصيل دانش) خود داري ورزد و عليه خود حجت و پشيماني و رسوايي در روز قيامت فراهم نياورد.

1. ذلت نفس

 «لَم يُصِبْ مِنهُ باباً إلاّ ازدادَ بهِ في نَفسِهِ ذُلاًّ». کسی که در طلب علم اخلاص دارد، به هر بخشي از علم که مي‌رسد و هر بابي از علم به روی باز مي‌شود، در نفس خودش كوچكي و حقارت را بيشتر مي‌بيند. انسان جاهل، مبتهج به نفس خودش است و هر چه بیشتر علم بیاموزد و دانشش فزوني یابد،‌ شناختش از خدا و جهان اطرافش بیشتر می‌شود. در نتیجه این شناخت،‌ كوچكي خودش را در برابر اين مجموعه عظیم،‌ بيشتر حس مي‌كند.

حقارت انسان در برابر عظمت جهان هستی

يك نمونه از امور شگفت‌انگیز خلقت، همين مجموعه كائنات است. امروزه در علم نجوم پیشرفت‌های بسیاری صورت گرفته است. قبلاً تلسكوپ‌ها روي زمين یا نهایتاً بالاي كوه‌ها بودند؛ اما اکنون اين مجموعه را در ايستگاه‌های فضايي، بسیار بالاتر از سطح زمين قرار داده‌اند. دانشمندان در پی پژوهش‌های گسترده‌ای که انجام داده‌اند، به اين نتيجه رسیده‌اند که در كهكشان راه شيري ـ که زمین در آن قرار دارد ـ ميلياردها ستاره و سياره وجود دارد. اين كهكشان نیز خود يكي از ميلياردها كهكشان موجود در جهان هستی است که فاصله بین این کهکشان‌ها، بعضاً 25 میلیون سال نوری است. اين محاسبات، بسیار بهت‌آورند. انسان در برابر کره زمین بسیار ناچیز است؛ کره زمین با وجود ابرقدرتی برخی از انسان‌ها، یکی از میلیاردها کره کهکشان راه شیری است و این کهکشان نیز یکی از میلیاردها کهکشان است. انسان اگر خود را در این مقیاس ببیند،‌ واقعاً خود را كوچك و حقير می‌یابد.

در داخل بدن خودمان هم اگر دقيق شويم، شگفتی‌های فراوانی می‌بینیم. هنگامی که صحبت می‌کنیم یا گوش می‌کنیم، دستگاه‌هاي متعددی در حال فعاليت‌اند و اعمال ريز و مهمي انجام می‌دهند. هماهنگي بين اين فعاليت‌ها نیز بسیار شگفت‌انگیز است. همچون صدها كارخانه مي‌ماند كه هماهنگ با هم كار می‌كنند. آن گونه که دانشمندان محاسبه کرده‌اند، اگر بخواهیم دستگاه مغز و محاسبات آن را در فضای خارجی پیاده کنیم، به فضایی به اندازه نيويورك نياز است. در اینجا نیز باز انسان خودش را بسیار كوچك مي‌بيند.

حقارت انسان در برابر عظمت بی‌کران خداوند

اينها که دو نمونه از هزاران مورد است، همگی در عالم محسوسات است. وقتي انسان به ماورای هستی و به عالم معقولات وارد شود، می‌فهمد نيرويي كه آنها را آفریده و بین آنها هماهنگی ایجاد مي‌كند، چه نيروي عظیم و بی‌کرانی است. انسان ازآنجاکه در اين دنيا جز محسوسات را نمی‌تواند ببیند، نمی‌تواند موجود نامحدود و بی‌کران را درک کند. انسان برای بیان بزرگی یک چیز، از تعبیر اقيانوس استفاده می‌کند؛ اما اقيانوس هم كرانه دارد و محدود است؛ ولی آن كسي كه اين مجموعه عظیم را با آن همه حساب و نظم آفریده، نامتناهی و بی‌کران است.

اگر انسان به چنین معرفتی برسد، هرچه بیشتر پیش می‌رود، خودش را حقيرتر مي‌بيند و دیگر خود را بزرگ و بلندمرتبه نمی‌بیند و دست از زیاده‌طلبی و فساد برمی‌دارد؛ چنان‌که خداوند در قرآن مي‌فرمايد: «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوّاً فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَاداً وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ».[2] چنین انسانی در نفس خودش ذلتي مي‌بيند كه به او هرگز اجازه برتری‌طلبی و بزرگ‌نمايي نمی‌دهد. او به ضعف و محدوديت خود واقف می‌شود. او وقتی که می‌بیند گذشت روز و ماه و سال بر او اثر مي‌گذارد و او را به پايان عمر ظاهري‌اش نزديك مي‌كند، دیگر جای هیچ گونه علوّ و برتری‌طلبی در این دنیا نمی‌بیند. كسي در پی علو برتری است كه در نفس خودش اين ذلّ و کوچکی را احساس نكرده است.

البته برای رسیدن به این معرفت، لازم نيست که انسان حتماً معتقد به دین باشد؛ بلکه ممكن است افرادی هم که معتقد به دين نیستند، با دیدن عظمت‌ها و شگفتی‌های عالم محسوس، خود را کوچک ببیند. این همان احساس ذلتي است كه عبد بايد داشته باشد. اين مقام با علم به دست مي‌آيد. «مَن طَلَبَ العِلمَ للّه‏ِ لَم يُصِبْ مِنهُ بابا إلاّ ازدادَ بهِ في نَفسِهِ ذُلاًّ».

نکته دیگر اینکه این معرفت درجه دارد. «لَم يُصِبْ مِنهُ باباً»؛ یعنی هر دری که باز مي‌شود و هر مرحله‌اي که بالاتر مي‌رود، این ذلت و خشوع بیشتر می‌شود. این معرفت، حد ندارد؛ انسان هر ظرفيتي كه داشته باشد، مي‌تواند در کسب معرفت پيش برود و ترقي كند. البته ما علم نامتناهي نداریم؛ علم مطلق خداست و حتي علم پیامبر وامام نیز محدود است؛ اما ظرف وجودي آنان آن‌قدر بزرگ است كه نسبت به ما نامحدود به نظر مي‌آيد. به هر حال، انسان به اندازه ظرفيت خودش مي‌تواند بالا برود و اين ظرفيت، بسيار زیاد است.

2. تواضع در برابر مردم

«وفي النّاسِ تَواضُعاً». دومین نشانه علم خالصانه برای خدا، خضوع و تواضع است. انسان هر چقدر عالم‌تر بشود، در برابر مردم خاضع‌تر مي‌شود. ارتباط قبلی، یعنی احساس ذلت و کوچکی در برابر هستی را راحت مي‌توان درک کرد. به هر حال، انسان وقتي عظمت جهان هستی را مي‌بيند، ناخودآگاه خودش را كوچك مي‌بيند؛ اما اين چه ویژگی است برای علم كه انسان هرچه عالم‌تر می‌شود، تواضعش بيشتر مي‌شود؛ تاآنجاکه این تواضع، به‌عنوان نشانه‌ای برای اهل علم مطرح شده است؟

معمولاً در بين ما روحانیون وقتی کسی به درجات بالای علمی می‌رسد، ارتباطش با مردم ضعيف‌تر و كمتر مي شود. به همین دلیل، علمای سطح بالا در شهرستان‌ها جای نمي‌گيرند و در حوزه مي‌مانند؛ براي اينكه در شهرستان‌ باید مستقیم با مردم سروكار داشته باشند؛ اما آنها بین خود و مردم فاصله می‌بینند و هرچه علمشان بیشتر می‌شود، این فاصله را نیز بیشتر احساس می‌کنند. به همین دلیل، ناگزیر تعامل آنان با مردم کم می‌شود. این برخلاف آن چيزي است كه در اين حديث گفته می‌شود. انسان در هر علمی که به درجات بالا برسد ـ نه‌تنها در فقه و اصول، بلکه در هر علمی، فلسفه، تفسير و...ـ بايد به يك حيثيتي برسد كه باعث شود او خود را در مقابل مردم بزرگ نبيند. تواضع، در مقابل بزرگ ديدن و كبر در برابر مردم است. تکبر به این دلیل است که انسان خودش را در مقابل مردم كسي مي‌داند.

حقارت در برابر عظمت خدا و جهان، عامل تواضع انسان

تواضع در برابر مردم، در اصل به همان معناي اول برمي‌گردد. انسان با دیدن بزرگی جهان هستی و آفریدگار با عظمت آن، كوچكي و حقارت خود را مي‌بيند و تازه متوجه مي‌شود كه چقدر كوچك است. درست است که دیگران نیز به همین نسبت کوچک‌اند، اما او هیچ دلیل و توجيهي براي كبر و بزرگی در برابر ديگران نمي‌بيند. كسي كه عالم به عظمت آفریدگار هستي و جهان هستی مي‌شود، هيچ گونه شاخصيتي در خود نمي‌بيند و جز حقارت و کوچکی در خودش نمي‌یابد. انسان حقير، در مقابل ديگران تكبر به خرج نمي‌دهد. تكبر بر چه اساسي؟ حياتي كه روز به روز در زوال است؟ یا دانشي كه هر لحظه امكان فراموشي آن وجود دارد؟ انسان به چه مي‌تواند دل ببندد تا با اتكاي به آن غرور داشته باشد؟ شخص عالم، اين حقارت را در نفس خودش به تمام معنا ادراك مي‌كند. بنابراين، وقتي خود را حقير ديد، ناگزیر در مقابل ديگران نمي‌تواند خود را بزرگ ببيند.

3. ترس از خدا

«وللّه‏ِ خَوفاً». به همان نسبتی که انسان خودش را کوچک و حقیر می‌بیند، نسبت به خدا خوف پيدا مي‌كند. البته ترس از خداوند مانند ترس از حيوان درنده و وحشي نیست که باید از مقابل او فرار کرد؛ چنان‌که برخی به اشتباه برای ابراز توکلشان به خدا مي‌گويند:

در كف  شير نر خون‌خواره‌اي                         غير تسليم و رضا كو چاره‌اي

خدا شير نر خون‌خواره نيست.‌ آنچه موجب خوف از خدا می‌شود، عظمتي است كه شخص عالم در خدا مي‌بیند. افراد جاهل، حاكمان و فرمانروایان جبار را می‌بینند، آن‌گاه گمان می‌کنند که خدا هم مانند آنهاست ولی خیلی بزرگ‌تر و قدرتمندتر ازآنها. اما اگر انسان عالم شود، آن عظمت مطلق و نامحدود را می‌بیند و با تمام وجود در برابر او احساس حقارت می‌کند؛ در نتیجه همین احساس حقارت و کوچکی است که خوف از خدای عظیم مطلق در او پیدا می‌شود.

كهكشان‌ها با آن همه وسعت و عظمت وصف‌ناپذیرشان، همگی محدودند. حال اگر انسان بخواهد از اينها منتقل شود به يك نيروي نامحدود، خود را عاجز از درک آن می‌بیند. انسان حتی در تصورش هم نمی‌تواند آن قدرت و عظمت نامحدود را درک کند. اصلاً ‌ظرف وجودي انسان قابلیت درک نامحدود را ندارد؛ چون هرچه انسان درك می‌كند، خواه ناخواه كرانه و محدودیت در آن راه دارد. انسان عالم وقتي خودش را در اين وادي می‌بیند، آن‌گاه آن عظمت را به‌معناي واقعي‌اش مي‌فهمد؛ قدرت مطلق، علم مطلق، جمال مطلق، و تمام اوصاف باری‌تعالی را مطلق می‌بیند و خود را در مقابل اين عظمت بي‌انتها کوچک و ناچیز می‌یابد. در اینجاست که خوف پيدا مي‌شود.

ترس به‌معنای ملاحظه از خدا

این خوف به معناي ملاحظه و رعايت است؛ همان گونه که وقتی دانش‌آموز می‌بیند كه در اين مدرسه يك مدير سخت‌گير و ناظر به همه جهات وجود دارد، ملاحظه و رعایت او را می‌کند؛ نه اینکه از او بترسد و از برابرش فرار کند. بله، کسی كه خلافی مرتکب شده باشد، از مدیر مي‌ترسد. بنابراين، معناي خوف از خدا، به معناي ترس مصطلح نیست؛ آن گونه كه انسان از يك حيوان وحشي يا از حوادث غيرمترقبه می‌ترسد؛ بلکه به اين معناست كه تفاوت اين حقارت و آن عظمت آن‌قدر زياد است كه آن ملاحظه‌اي كه بين دانش‌آموز و مدير مدرسه، یا بین کارمند و رئيس است، اینجا نیز ایجاد می‌شود. البته فاصله انسان با خدا، بسیار بیشتر از این مثال‌هاست. وقتي آن عظمت و این حقارت و فاصله بسیار آن دو درک شود، ناگزیر انسان در برابر خدا احساس ملاحظه مي‌كند و در همه شئون خود را موظف به رعایت او میداند.

البته این خوف در شخص گناهکار، تبدیل به ترس می‌شود. این ترس هم نه از خدا، بلکه به دلیل عاقبت کار خودش است. وقتی انسان گناه مي‌كند، این گونه نیست که خداوند چوب بردارد و بر سر گناهکار بزند. او بزرگ‌تر از اين است. گناه انسان در برابر عفو و گذشت او چيزي نيست:

پيش عفوت قلت تقصير ما تقصير ماست            عفو بي‌اندازه مي‌خواهد گناه بي‌حساب

رحمت خداوند،‌ از همه گناه‌هايي كه انسان‌ها مرتكب می‌شوند، بيشتر است. ما گمان می‌کنیم که خداوند در مقام محتسب چوب گرفته و گناهکاران را مي‌زند؛ در حالي كه عقاب به این معنا نيست. گناه در دایره اين خلقت، آثار و پیامدهایي دنيوي و اخروي دارد. عذاب‌، همان آثار گناه است؛ آتش جهنم و غضب خداوند، در اصل همان آثار گناهان ماست. خداوند در محل حوادث واقع نمي‌شود تا غضب كند. اين برداشت ماست كه غضب را به او نسبت مي‌دهيم؛ وگرنه، او نه خوشحال مي‌شود و نه غضب مي‌كند. انسان به دلیل گناهانش، به جايي می‌رسد كه قابليت درك نعمت‌هاي بهشتي از او سلب مي‌شود. گاهي نیز این قابلیت براي هميشه از او سلب مي‌شود.

 



[1] . الفتال النيسابوري، روضة الواعظين، ص11؛ و علامه مجلسي، بحار الانوار، ج2، ص34، ح33؛ و المتقي الهندي، كنز العمال، ج10، ص260، ح29384.

[2] . اين سرای آخرت را از آن کسانی ساخته ايم که در اين جهان نه خواهان برتری جويی هستند و نه خواهان فساد و سرانجام نيک از آن پرهيزگاران است. سوره قصص، آیه 83.

تصاویر
  • بيانات اخلاقي حضرت آيت الله علوي بروجردي دامت بركاته
ارسال نظر جدید

نام

ایمیل

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

کلیه حقوق این سایت متعلق به دفتر حضرت آیت الله علوی بروجردی می باشد. (1403)
دی ان ان