شهادت امام صبر و شكيبايي موسي بن جعفر (ع)
بيست و پنجم ماه رجب مصادف است با شهادت وجود مقدس امام موسي بن جعفر (عليه السلام)
و روز بعدش يعني بيست و ششم ماه رجب مصادف است با وفات حضرت ابوطالب بن عبدالمطلب، عم گرانقدر حضرت رسول (صلي الله عليه وآله) و روز بعدش يعني بيست و هفتم ماه رجب هم مصادف است با مبعث و بعثت رسول اكرم (صلي الله عليه وآله).
اين مناسبتهاي فوق العاده ايي است كه هر كدام از آنها موضوعيت دارد:
از مبعث رسول اكرم (صلي الله عليه وآله) حركتي شد كه نه تنها در دنياي آن روز بلكه بر دنياي اسلام و در كل دنياي امروز و در تمام امور عام بشريت تاثير گذاشته است و اين قابل چشم پوشي نيست و بايد گفت حتي افرادي هم كه مسلمان نباشند و اسلام را قبول نداشته باشند اين واقعه تاثير گذار بوده لذا بعثت پيامبر اسلام در تاريخ بشري است.
نسبت به جناب حضرت ابوطالب (سلام الله عليه) بايد بگوييم، ايشان چوب فرزندش حضرت علي بن ابي طالب را ميخورد و خورده است. وجود علي بن ابي طالب براي كساني آنقدر آزار دهنده شد كه ايمان ابوطالب را ساقط و در شرك ايشان اصرار ورزيدند، خوشبختانه نه فقط شيعه بلكه در عامه نيز كتابها و رساله هاي بسياري در نفي اين سخن نوشته شده است، من در شهر مكه در منزل يكي از اهل تسنن بودم در كتابخانه اش 18 تا 20 كتاب و رساله براي من آورد كه در قاهره و بزرگان اساتيد ازهر در نفي مسئله شرك و ايمان حضرت ابوطالب نوشته بودند. البته ابن تيميه خيلي روي مسئله شرك ايشان تاكيد ميكند. اما بايد بگوييم تنها ابوطالب نيست كه چوب علي بن ابي طالب را خورده حتي خديجه كبري (سلام الله عليها) هم چوب علي بن ابي طالب و فاطمه زهرا را خورده. متاسفانه برخي از معاندين علي بن ابي طالب و فاطمه زهرا (سلام الله عليهما) اصلا خديجه كبري را جزء ام المومنين ها نياوردند، لذا در نزد آقايان، ام المومنين فقط كلي منحصر به فرد شد. با اينكه خديجه كبري بيشترين و بزرگترين تاثير را در زندگي رسول الله صلي الله عليه و آله داشته، اما مغفول است. بدين جهت بسيار شايسته است اين ايام از اين حضرات بزرگان دين تجليل شود.
ابوطالب، کوه پرصلابت ایمان
ابوطالب مرد بزرگي است حقوق بسياري به گردن اسلام و به گردن رسول الله ص دارد و همه اين حقوق ناديده گرفته شده، متاسفانه از نگاه آقايان ابوطالب، عبدالمطلب، قسير، كلاب، مره و تمام آبائه پيغمبر جزء مشركين بودند، لذا بايد از آقايان سوال كرد اصلا اينكه اين دين حنيف و دين ابراهيمي ميباشد و اينكه پاتوق دين ابراهيمي مكه بوده و اين دين تا عصر پيغمبر باقي بوده است و حضرت عيسي و حضرت موسي مبعوث بر بني اسرائيل بودند نه مبعوث مطلق به چه معنا است؟ اينها بحثهايي است كه ما در علم كلام با آقايان داريم. مثل اينكه اين مباحث در نزد آنها مغفول است يعني آقايان كاري به مدرك ندارند مدعاي خوشان را مطرح ميكنند تا هدفشان را اثبات كنند.
مكتب اصيل مكتب امامت
اما در اين بين مظلوميتي كه وجود مقدس موسي بن جعفر (عليه السلام) دارد بسيار عجيب و غريب است و اين مظلوميت ناشي از همان جهتي است كه آن شاعر گفت:
دشمن طاووس آمد پر او ای بسی شه را بکشته فر او
در دوران صادقين (عليهما سلام) مكتب شيعه بيشترين تجلي را پيدا كرد، يعني آن مكتب اصيلي كه از دو لب پيغمبر جاري شده، نه آن مكتبي كه با تبليغات عجيب و حديث سازي و باز سازي تاريخ، اسلام و تفسير قرآن كه در دوران معاويه با پول نشر و شيوع پيدا كرد. البته امروز هم وهابيت با پول كشورهايي مانند عربستان و قطر و ... پول خرج ميكنند آن زمان هم معاويه به همين نحو پول خرج ميكرد. اگر شخصي حديث در فضيلت علي بن ابي طالب (عليه السلام) نقل ميكرد يا اگر حديثي از پيغمبر نقل كرده و نيز كسي كه حديث را شنيده و يا كسي كه اين حديث از پيغمبر نوشته و در خانه اش دارد، ميكشتند. و برعكس جعل حديث براي افرادي مثل ابوهريره و ابو دردا، ـ كه خود آقايان اسمشان را بازرگان حديث گذاشتند ـ اشكال نداشت اينها در دربار معاويه موقعيتي پيدا كردند و خيلي مقرب بودند. با وجود تمام اين مشكلات دوران حضرات صادقين(عليهما سلام) اسلام اصيل خودش را نشان داد راوي نقل ميكند به مسجد كوفه رفتم. ديدم هفتاد حلقه درسي تشكيل شده بود و بر هر منبري يك نفر نشسته بود و ميگفت: حدثني جعفربن محمد[1]، احكام و معارف شيعه پراكنده شد و تعاليم شيعه اوج گرفت، بني عباسي كه به نام الرضا من آل محمد و براي خون خواهي سيدالشهدا (عليه السلام) قيام كرده بودند خودشان را مواجه با پديده عجيب تعاليم و معارف شيعه ديدند.
موجبات زنداني شدن امام كاظم (ع)
اين سوال براي بني عباس مطرح شد، اصل عترت و آل نبي كه اين حضرات هستند و تعاليم اسلام هم كه از زبان اينان عرضه ميشود پس ما چه كاره هستيم؟ ما بايد قدرت و سلطنتمان را حفظ كنيم. هارون الرشيد در اين مقام خيلي حرفها دارد، ميگفت: به هر قيميتي بايد حكومت را حفظ كنيم و لذا چاره اي نميبيند، وجود حضرت را كه قبله براي مسلمين شده است زنداني و حذف فيزيكي كند. يعني بعد از امام صادق و حوزه درسي و علمي آن حضرت مدينه با وجود مقدس موسي بن جعفر مدينه شد و درخشش مدينه از بغداد بيشتر بود؛ چون دلهاي مسلمين متوجه مدينه بود. افرادي هم كه كنار هارون بودند صريح به او ميگفتند دلهاي مردم با موسي بن جعفر(عليه السلام) است، حتي همسر هارون زبيده ارادت به موسي بن جعفر ميورزيد، در دستگاه خلافت هارون افراد زيادي بودند كه اينها ارادت به موسي بن جعفر (عليه السلام)داشتند، لذا درخشش موسي بن جعفر (عليه السلام) و درخشش آيين تشيع در زمان حضرت باعث شد، هارون الرشيد به بهانه اينكه دو تا سلطنت در يك جا و در يك ملك جمع نميشوند و نيز به عنوان اينكه من ميخواهيم حكومت كنم و لذا شما نميتواني در كنار من باشي حضرت را به زندان انداخت و خيال ميكرد با زندان كردن و حذف فيزيكي مطلب تمام ميشود. شما اگر ميخواهيد ببينيد مطلب تمام شد يا نه؛ موقعيت حضرت علي بن موسي الرضا (عليه السلام) را در مدينه بعد از شهادت موسي بن جعفر(عليه السلام) به دست هارون و بعد از مرگ هارون موقعيت و وضعيت علي بن موسي الرضا(عليه السلام) را مطالعه و ملاحظه كنيد، اصلا خلافت اصلي در مدينه بود، يعني مامون به عنوان يك اقدام پيشگيرانه به خيال خودش امام را به سمت ايران حركت داد، همه مردم قلوب متوجه حضرت بود و به امام رضا اصرار داشتند، الان كه هارون الرشيد از دنيا رفته قيام كنيد، ما دنبال قيام هستيم. اين وضعيتي بود كه هارون خيال ميكرد با زنداني كردن موسي بن جعفر (عليه السلام) مطلب تمام ميشود .
شما اگر ميخواهيد عظمت موسي بن جعفر (عليه السلام) را ببينيد، تعداد وكلايي كه ـ و لو بعدا در زمان امام هادي و عسكري بيشتر شدند ـ در گوشه كنار بودند و توجه مردم به اين وكلا بود، ثروتهاي بسياري پيش وكلا جمع شد، به جهت اينكه موسي بن جعفر در زندان بودند و اين وجوه بايد صرف امور شيعه ميشد لذا پيش وكلا مانده بود و بايد به امام بعد تحويل داده شود كه متاسفانه برخي تحويل امام علي بن موسي الرضا(عليه السلام) ندادند و فرقه واقفيه درست شد، البته در همين جا نيز دستهايي از خلافت عباسي در حركت واقفيه ديده ميشود. به هر حال درود و سلام ما بر امام مظلوم و معصوم موسي بن جعفر (عليه السلام) اميدواريم خداوند ما را بر راه آنها و حركت آنها پايدار بدارد.
[1] . النجاشي، رجال النجاشي، ص39، رقم80، ترجمه الحسن بن علي بن زياد الوشاء.