بیانات حضرت آیت الله علوی بروجردی (مدظله العالی) در دیدار با ائمه جماعات سادات استان قم به مناسب عید غدیر
بسم الله الرحمن الرحیم
عید غدیر؛ عید اکبر شیعیان
از زیارت شما عزیزان و بزرگواران و اساتید معزز و حضورتان در بیت آیتالله العظمی بروجردی قدس سره بسیار خوشوقتم. بیت ایشان خانۀ شیعه است. حضور شما در اینجا نشانۀ تکریم شما از مقام مرجعیت است، آن هم در این ایام که ولادت با سعادت حضرت هادی علیهالسلام را پشت سر گذاشتهایم و در آستانۀ عید سعید غدیر قرار داریم. «ولم ار مثل هذا الیوم یوما و لم ار مثله حقا اضیعا». عید اکبر عیدی است که در روایات بر فضیلتش بر همۀ اعیاد تصریح و تأکید شده و روز تجدید حیات اسلام است. یعنی رسول اکرم صلی الله علیه و آله والسلم با وجود همۀ انکارها و همۀ توطئهها نقطهای را مشخص کردند که راه به بیراه نرود. ایشان چراغ راهی را قرار دادند که مسیر اصیل اسلام ادامه پیدا کند. کسانی که میخواستند به نام اسلام، اهداف خودشان و اهداف جاهلی را پیش ببرند، با خطبۀ غدیر نقشهشان نقش بر آب شد. با وجود همۀ جفاهایی که به غدیر و این خطبه شد و محققان به صورتهای مختلف خواستند دربارۀ این روز تردید و تشکیک کنند، اما اساس این خطبه و این نقطهای که رسول اکرم صلی الله علیه و آله والسلم مشخص کردند، از کتب خود آنها، به تمامه، در طول تاریخ واضح و مبین شد و ادامه پیدا کرد. یعنی امروز آن خط اصیل اسلام، آن خط غیرانحرافی و نه خط خلافتزده و خط جاهلیتزده، مشخص است و پیروانی دارد که حقایق را میفهمند و درک میکنند.
دعای مستجابشدۀ پیامبر صلی الله علیه و آله والسلم در حق دوستان و دشمنان علی علیهالسلام
پیروان اسلام در طول تاریخ مورد آزار و اذیت بودند، آن هم چه آزار و اذیتی. از خود امیرالمؤمنین علیهالسلام گرفته تا پیروانش آزار دیدند. علی علیهالسلام مظلومانه 25 سال در خانه نشستند. وقتی هم که در رأس حکومت قرار گرفتند، برایشان آن همه مسائل را درست کردند و جنگها آفریدند که امیرالمؤمنین علیهالسلام را از فعالیت بیندازند. بعد از آن هم بردنِ نام علی علیهالسلام و پیوند با ایشان جرم شد. داشتن نام علی برای کشتن کافی بود، بستگی به علی داشتن برای حکم مرگ کافی بود. فرزندان علی بن ابی طالب نسب خودشان را مخفی میکردند و خود ایشان شصت سال تمام از طریق خطبایی که بر فراز منبرها مینشستند، مورد لعنت واقع شدند. به تعبیر امامسجاد علیهالسلام این خطبا بر فراز آن چوبها قرار میگرفتند و حضرت را لعن میکردند. و به تعبیر ابن عباس که به معاویه گفت این انصاف نیست، که بر بالای منبری که علی سرپا کرد به او اظهار نفرت کنی. اما شصت سال تمام این کار تکرار شد. بعد، دوستان و پیروان علی علیهالسلام قتل عام شدند. این داستانی که در زمان بنیعباس، سادات را در جرز دیوارها قرار میدادند واقعیت دارد. داستان آن مردی که میگفت چه تعداد سید به امر آن ظالم کشتم، واقعیت دارد. همۀ این جنایتها واقع شد و تا این اواخر هم ادامه داشت. در همین ترکیۀ عثمانی چهاربار شیعیان قتل عام شدند. اما با همۀ این دشمنیها با علی بن ابی طالب و فرزندانش و مخالفت با راه و مکتبش، امروز در دنیا کشورهایی داریم که اکثر جمعیت آنها را شیعیان تشکیل میدهند. همچنین امروز در دنیا، چه در کشورهای اسلامی و چه در کشورهای غیراسلامی، اقلیت شیعه را داریم. در کشورهای اروپایی هم حسنیهها و مساجد و بانگ «اشهد ان علی ولی الله» بلند است. این واقعیت نتیجۀ همان دعای مستجابشدۀ پیغمبر در خطبۀ غدیر است که فرمودند: «وَانصُر من نَصَرَه وخذُل مَن خَذَلَه». و کسانی که در این مسیر قدم برمیدارند، خدا یاریشان میکند و کسانی که در مقابل علی علیهالسلام میایستند، تفاوت نمیکند رضاخان باشد یا صدام، زمین میخورند.
بنابراین امروز بعد از گذشت 1400 سال، نهتنها غدیر فراموش نشده و نهتنها خطبهای که رسول اکرم صلی الله علیه و آله والسلم انشا فرمودند فراموش نشده، بلکه بارزتر و ظاهرتر در نوشتههای خود مخالفان غدیر دیده میشود و در معرض قضاوت همگان قرار میگیرد. امروز آن معانی بهتر از گذشته تبیین میشود. امروز پیروان اهلبیت علیهمالسلام در همه جای دنیا برای گفتار و بیان مطالب خودشان تریبون دارند و مخاطبانی هستند که سخن آنها را میشنوند. فضای مجازی راه را برای انتقال این سخنان باز کرده است، بهویژه در جاهایی که قبلاً ورود کتابهای شیعیان ممنوع بود و اگر کتاب شیعه را نزد کسی میدیدند، برایش جرم محسوب میشد و زندانی داشت. اما در فضای مجازی نمیتوانند جلوی انتشار این کتابها را بگیرند. امروز برای مخاطبان، خدا حجت را تمام کرده است. دیروز پیغمبر برای آن جماعتی که در آن بیابان، در وادی غدیر، اجتماع کرده بودند حجت را تمام کرد و امروز این حجت برای همه دارد تمام میشود.
رسالت انبیا بر دوش روحانیت
ما امروز بعد از آنهمه قتل عامها و کشتارها حکومتی داریم که بر اساس این ندا تشکیل شده و این فرصت را برای ما فراهم کرده است که بتوانیم این ندا را احیا و عالمگیر کنیم. به فرمایش امام علی بن موسی الرضا علیهالسلام «رَحِمَ اللّهُ عَبْدا اَحْیا أمْرَنا». وقتی از حضرت سؤال شد چه کسانی امر شما را احیا میکنند، فرمودند: «الَّذینَ یَتَعلَّمونَ عُلُومَنا و یُعَلِّمونَها فَإِنَّ النّاس لَوْ عَلِمُوا مَحاسِنَ کَلامِنا لَاتَّبَعُونا». ما این رسالت را امروز باید انجام بدهیم. همۀ فرصتها برای انجام این رسالت فراهم شده است. ما امروز در عرضۀ شیعه و مکتب اهلبیت به دنیا مشکلی نداریم، حالا چه خوب و چه بد و چه کامل و چه ناقص. مشکلی که ما داریم با خودمان است. یعنی مشکلی که امروز داریم این است که آیا این نسل بعد از ما هم مانند ما به این معارف اعتقاد خواهد داشت یا نه. ما این توفیق را داشتیم و به پدران و مادرانمان دعا میکنیم که ما را با این معارف آشنا کردند. شخص بزرگواری میفرمودند که من همیشه به اول کسی که در نسل ما شیعه بوده دعا میکنم که این اعتقاد را برای ما گذاشته و ما را از زحمت تحقیق آسوده کرده است و ما به هدایت رسیدهایم. ما بههرحال به این معانی پی بردیم. سؤال این است که آیا به نسل بعد از ما هم این معارف گوشزد خواهد شد و فراتر از آن آیا به این معارف اعتقاد خواهد داشت؟ این مسئلۀ امروز ماست.
گریز از دین و گریز از روحانیت؛ مشکل امروز جامعه
ما امروز گریز از دین داریم، امروز گریز از روحانیت داریم. اینها واقعیت است. با این مشکل چه میخواهیم بکنیم؟ مشکل امروز ما این است. انتقال این معارف رسالتی است که طی1400 سال از ائمه به طبقۀ علما رسیده است. به فرمایش آیتالله بروجردی قدس سره طبقۀ علما از طبقۀ هشتم شروع میشود. پدر مرحوم صدوق رحمة الله علیه که از فقهاست طبقۀ نهم است و خود صدوق هم از نظر طبقهبندی ایشان در طبقۀ دهم است. علما و فقها از آن زمان تاکنون همّشان این بوده است که این بساط را نهتنها نگهداری کنند، بلکه درست به نسل بعدی انتقال بدهند، یعنی یک میراث را یداً به ید حفظش کنند و طبقهای بعد از طبقه حفظش کنند. امروز این میراث به ما رسیده و دیگران وظایف خودشان را خوب انجام دادهاند، چرا؟ چون ما امروز اینجا هستیم و به همۀ این خصوصیات واقفیم. اما آیا میتوانیم این میراث را به طبقۀ بعد از خودمان منتقل کنیم؟ این مشکل ماست که هم در قم دیده میشود و هم در سطح مملکت. مشکل از اینجا ناشی میشود که ما امروز با مسائلی مثل عقاید وهابیت مواجه هستیم. عقاید وهابیت عقاید سخیفی است؛ یعنی جدای از اینکه ما شیعه هستیم، هر مسیحی هم وقتی بخواهد این عقاید را ارزیابی کند، متوجه سخیفبودن آن خواهد شد. هیچ استدلالی پشت این عقاید وجود ندارد. این عقاید در دانشگاههای ما بهعنوان عقاید روشنفکری مطرح است. بدتر از وهابیت، بهائیت است. این مشکل ماست. هرچند دانشجویان متدین و فعال هم بسیارند، اما همین مقدار هم که این تفکرهای سخیف در دانشگاه مطرح میشود، ناراحت کننده است. مشکل ما بیشتر در میان خود شیعه است. قبول داریم که امروز تبلیغات در فضای مجازی هست، اما مگر ما قبلاً در مقابل این فضای مجازی به صورتهای دیگر تبلیغات نداشتیم؟ قبلاً هم کسانی بودند که اغواگری میکردند. آیا ما همه را رها کردیم تا گمراه بشوند یا واکنش نشان میدادیم؟ امروز ما نمیتوانیم جلوی فضای مجازی را بگیریم، چون نمیتوانیم با تکنولوژی دربیفتیم. تکنولوژی پیش میرود. روزگاری شده است که بچههای من و شما با همین موبایلی که در دست دارند، میتوانند بالای هفت هزار ایستگاه تلویزیونی را بگیرند و تماشا کنند، غیر از سایتها و... . و هر روشی که بخواهیم برای کنترل او به کار ببریم، نتیجۀ عکس دارد. پس ما باید به دنبال یک راهکار اساسی باشیم.
امامان جماعت؛ پدران معنوی مردم
شما عزیزانی که در مساجد توفیق خدمت دارید، خداوند به شما عنایت کرده و همان رسالتی که امیرالمؤمنین علیهالسلام در یمن بر عهده داشتند، بر دوش شماست. وقتی رسولالله صلی الله علیه و آله والسلم ایشان را به یمن فرستادند، آن جملۀ معروف را به علی علیهالسلام گفتند: «اگر خدا یک نفر را به دست تو هدایت کند، برای دنیا و آخرت و همۀ جهات تو کافیست». ما این رسالت را داریم. در تمام مساجد، امام جماعت هر محل پدر آن محل است. یعنی دقیقاً آن مسئولیتی را که در قبال فرزندان خود دارد، در قبال فرزندان محل و حوزۀ کاری خودش دارد. روحانی در طول تاریخ پدر بوده است، حتی در دورانی که مغول به ایران حمله کرده بود. امام جماعت مسجد، در مقابل هولاکو گردن کج کرد و گفت هر بلایی که میخواهی سر من بیاور اما به مردم این شهر امان بده. هلاکو هم او را کشت. روحانیت همیشه خودشان را سپر بلای مردم قرار میدادند.
روحانیون؛ طبیب مؤمنان و گناهکاران
روحانیت و مرجعیت در طول تاریخ فقط برای شیعیان پدر نبودهاند، بلکه برای آنهایی هم که گمراهاند پدری کردهاند. پیشتر هم گفتهام که در خصوص رسالت روحانیت باید به برخی از معانی و تعابیر توجه کنیم. یکی از آنها تعبیری است که امیرالمؤمنین علیهالسلام در مقام تعریف از رسول اکرم صلی الله علیه و آله والسلم دارند. ایشان در نهج البلاغه دربارۀ پیامبر اسلام میفرمایند: «طبیبٌ دوّارٌ بِطبِّه». این تعبیر طبیب به چه معناست؟ پیغمبر طبیب است، اما طبیبی نیست که در مطب بنشیند و مردم بخواهند برای ملاقات ایشان وقت بگیرند، نه. پیامبر بساط طبابتش را دست گرفته و راه افتاده و دنبال مریض میگردد. پیامبر چنین طبیبی است. افرادی که در جامعهاند، مریضاند. تا به حال شنیدهاید اگر مریضی بدحال باشد، طبیب او را از مطب بیرون کند؟ امکان ندارد. مریض در هر وضعی باشد، طبیب در مقام درمانش است. اگر سرماخوردگی داشته باشد، به او دارو میدهد، اما این مریض لاعلاجی که هیچ کاری برایش نمیتواند انجام بدهد و بیماریاش قابل علاج هم نیست، طبیب دارویی برایش تزویج میکند که دردش را تسکین بدهد. ما روحانیون برای مردم طبیب هستیم. کسانی که دور ما هستند مریضاند. مریضها درجاتی دارند. گناهکار مریض است، کسی که منحرف شده مریض است. اما طبیب حاذق است که میتواند روش درمان را بر اساس حد مرض تعیین کند. اگر مرض سبک باشد، درمانی در نظر میگیرد که سبک باشد. اگر مرض سنگین باشد، درمان هم سنگینتر است. این تناسب بین بیماری و درمان را باید رعایت کنیم. ما حتی در قبال غیرشیعیان هم نباید بیتفاوت باشیم. مثلاً در برابر کسانی که خونشان در میانمار ریخته میشود، نباید بیتفاوت باشیم. البته در میانمار هم شیعه داریم، اما غیرشیعه هم آنجا هستند. وقتی بوداییها در آنجا کشتار میکنند، ما هم در قبال آن مردم مظلوم وظیفه داریم. حتی در ایران خودمان در قبال غیرمسلمانها هم مسئولیم و برای حفظ جانشان موظفیم کاری انجام دهیم. نباید اینطور باشد که هرکه دقیقاً مثل ما فکر نکرد، محکوم به مرگ باشد. ما در هرجایی که هستیم باید طبیبانه عمل کنیم.
غمخوار مردم باشید
متأسفانه مشکلات فراوانی وجود دارد، از جمله فقر. ما در طول تاریخ کنار مردم بودیم، غمخوار مردم بودیم. شما حتماً در محله خودتان فقیر دارید، گرسنه دارید، پسران و دخترانی هستند که نمیتوانند ازدواج کنند. طبیعی است که نمیتوانید به همۀ این افراد از نظر مالی کمک کنید، چون مردم باید در مالشان اضافهای داشته باشند تا به ما بدهند و ما هم آن را بین فقرا تقسیم کنیم؛ اما الان در این موقعیت مردم چنین مال اضافهای ندارند و طبیعی است که دست ما روحانیون هم خالی میشود و توان کمک به فقرا را نداریم. اما کنار این افراد نشستن و به درد دلشان گوشدادن و با آنها همدردیکردن گاهی اثرش از پولدادن بیشتر است. این مردم باید حس کنند که ما در همۀ مراحل کنارشان هستیم، باید حس کنند غمخوارشان هستیم. باید وقتی این مردم مصیبت دارند، بتوانند با ما درد دل کنند.
وارد بازیهای جناحی نشوید
ما به نظام ملتزمیم، اما لازم نیست از هر سلیقه و جناحی پیش مردم دفاع کنیم. گاهی برخی افراد صدمه میخورند و نابهحق هم صدمه میخورند. ما که نمیدانیم قضیه از چه قرار بوده است، لزومی ندارد از آن کسی که به او صدمه زده است دفاع کنیم و به او بگوییم «تو تحمل کن»، نه. نظام هست، اما افرادی که در نظام مسئولیت دارند اشتباه هم میکنند، دولتها هم اشتباه میکنند. وقتی مسئولان نظام اشتباه میکنند، ما نباید از حوزه و از عمامه آبرو بگذاریم برای اینکه از اشتباه آنها دفاع کنیم، نه، اشتباه اشتباه است و حق هم حق است، غیر حق هم غیر حق است. برای مردم توجیهکنندۀ سیاستهای جناحها نباشیم. ما به نظام ملتزمیم، درست، اما وارد بازیهای جناحها نشویم. بارها گفتهام که در انتخابات، چه ریاست جمهوری، چه نمایندگی مجلس، و حتی شورای شهر، امامان جماعت لازم نیست برای رأیآوردن فلان نماینده از آبرویشان مایه بگذارند. انتخابات لازم است، مردم هم باید شرکت کنند، شما باید ضوابط را هم گوشزد کنید که چه ملاکهایی برای انتخاب داشته باشند، مردم هم از شما نظر بخواهند، همۀ اینها خوب است؛ اما اینکه تعیین کنید به چه کسی رأی بدهند، اگر فردا آن نماینده مرتکب اشتباه شود، از آن آبرویی که شما مایه گذاشتید کم میشود. سرمایه شما تقلیل پیدا میکند. این سرمایه، سرمایۀ آخوندی است. همۀ این سرمایه مال ما نیست. مردم اگر در این محل به من اعتماد میکنند، همۀ این اعتماد به شخص من برنمیگردد- بله، اخلاق و خصوصیات فردی هم تأثیر دارد- بلکه آبروی 1400سالهای است که از پیغمبر شروع شده، از امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا شروع شده و در زمان امامحسین و امامصادق هم بوده و تا زمان فقهای بزرگ ادامه پیدا کرده است. این آبروها جمع شده و یک سهمی از آن آبرو به من رسیده است. اگر من از این آبرو و از آن سهم و سرمایه کم کنم، لطمه خواهم خورد. آدم عاقل در تجارت از سرمایه نمیخورد، بلکه سرمایه را به کار میاندازد و از منافعش استفاده میکند. از سرمایه خرج نکنیم.
برای تقلیل مشکلات مردم تلاش کنید
ما کنار مردم هستیم، همدرد مردمیم، به دردهایشان گوش میدهیم تا ببینیم چه بر سرشان آمده است. لذا اینکه گفتید در محل چند امام جماعت اجتماع میکنند، مسئلۀ بسیار مهمی است. پدر من هم سالها در تهران امام جماعت بود. ما میدیدیم چه میکنند. در گذشته، در همین قم، امام جماعتهای فوقالعادهای داشتیم. در اینجا اهل محل واقعاً فرزندان این آقا بودند. دخترهایی بودند که ازدواج نکرده بودند. فرق خانمها با آقایان در این است که آقایان میتوانند خودشان برای ازدواجشان اقدام کنند، اما خانمها نمیتوانند. این نقیصه را امام جماعت جبران میکرد و افراد متدین را به هم معرفی میکرد. گاهی اوقات هم پدران را برای امر ازدواج فرزندانشان راهنمایی میکرد. الان وحشت از ازدواج وجود دارد، چون فقر و بیپولی وجود دارد. ما باید به این مشکلات توجه داشته باشیم و در آن حدی که میشود مشکلات را تقلیل بدهیم. در این مجمع خیّرین عزیزانی هستند که به ما گفتهاند در حدود نود مسجد، برای تسهیل امر ازدواج جوانان برنامهریزی کردهاند که امام جماعت هر مسجد هم در رأس این مجموعه قرار دارد. این خیّرین قصد دارند دختران و پسران محلهشان را که آمادگی ازدواج دارند شناسایی و به یکدیگر معرفی کنند. همچنین اگر توقع خانوادههای آنها بالاست، توقعات را پایین بیاورند. پدریکردن در حق مردم یعنی همین کار. حتی لازم نیست این زوج جوان یک آپارتمان مستقل داشته باشند. میتوانند در یک اتاق هم زندگیشان را شروع کنند؛ یعنی همان کاری که سابق میکردند. در محلههای شما هم بههرحال کسانی هستند که دستشان به دهنشان میرسد و گاهی کار خیر هم میکنند. اما این کار خیر را لازم نیست در شهر دیگری انجام بدهند. وظیفۀ شماست که آنها را هدایت کنید تا در محلۀ خودشان از مردم دستگیری کنند. از آنها پول نخواهید، به آنها بگویید این آقا را معرفی میکنم، این کار را برایش انجام بده. این کاری بوده که ائمۀ جماعات ما میکردند.
در کشور ما، آمار طلاق بالاست. متأسفانه یکی از علل آن فقر است. در قم هم آمار طلاق بالاست. امام جماعت باید به گونهای امین مردم باشد که وقتی زنی از شوهرش گلهمنده است، به او رجوع کند. قبلاً امامان جماعت از این کارها میکردند. برای مردم پدری میکردند. خلاصه اینکه در تمام زمینهها پدری میکردند. ما روحانیون غیر از اینکه طبیب هستیم و هیچکس را نمیرانیم، حتی آن گناهکارِ فاسقِ فاجر را که مریض بدحال است، نمیرانیم. با آن گناهکار هم باید یک ارتباطی داشته باشیم و پدری کنیم، مخصوصاً در این روزگار. هنر پدری در وقت راحت و آسایش نیست، هنر پدریکردن در وقت حادثه است، مثل روزگار ما. عرض کردم، اگر هم کاری برای مردم نمیتوانیم بکنیم، به درد دلشان گوش کنیم. به آنها بگوییم غصهتان را میخوریم و برایتان دعا میکنیم. مردم همین مقدار هم از من ببینند، من را میفهمند و درک میکنند که شرایط من هم چگونه است.
لزوم پیوند روحانیت و مردم
اگر مردم در کنار روحانیت باشند - و این لازمهاش این است که روحانیت پدری خودش را اعمال بکند- کسی به ما نمیتواند صدمه بزند. ما نباید از امریکا و از انگلیس بترسیم. بالارفتن دلار آثار دارد، اما اگر این اساس محفوظ باشد، این ارتباط از بین نمیرود. قحطی هم در این کشور پیش آمده است، اما نتوانسته است این ارتباط بین مردم و روحانیت را به هم بزند. مرحوم آیتالله بروجردی قدس سره این جمله را تکرار میکردند که نسبت مردم و روحانیت، مثل نسبت ماهی و آب است. ماهی داخل آب زنده است. شما این ماهی را از آب بیرون بیاورید، اصلاً زنده نمیماند. روحانی قیمتش به این است که بین مردم باشد. مردم هستند که به روحانی ارزش میدهند. اگر ما مردم را از خودمان دور نکنیم، آنها از ما دور نمیشوند. البته گاهی گلهمندیهایی هم هست. گاهی کارها و حرفهای ما مردم را دور میکند و این مصیبت است. ما باید با عمل خودمان، با حرفمان، با بیانمان، با عملکرد و با مشی و با فکرمان جاذب مردم باشیم، نه دورکنندۀ آنها. اگر این شرایط و ارتباط با مردم باشد، نه نظام لطمه میخورد، نه تشیع و نه عقاید مردم ما باید متوجه این زمینهها باشیم و آنها را از بین ببریم.
نیاز متقابل روحانیت و مردم به یکدیگر
امیدوارم که خداوند عالم این توفیق را به شما عزیزان و به همۀ ما عنایت کند تا بتوانیم همان رسالتی را که انبیا داشتند، به نحو احسن در موقعیتی که قرار داریم، انجام بدهیم. گاهی انبیا رسالتشان را با مشکلات فراوان انجام میدادند. گاهی مردم عجیب و غریب برخورد میکردند و آنها را کتک میزدند. امروز کسی ما را کتک نمیزند، بلکه احترام هم میکنند، سلام هم میکنند. ما نباید میدان و سنگر را رها کنیم. باید بهخوبی، هم علماً و هم عملاً، از سنگر محافظت کنیم. تشیع به گونهای است که مردم به ما احتیاج و علاقه دارند. باید همین احتیاج و علاقه را وسیلهای برای جذب آنها بکنیم. وقتی به دنیا میآیند، ما باید در گوش آنها اذان و اقامه بگوییم، از دنیا هم که میروند ما باید بالای سرشان نماز میت بخوانیم. مردم این پیوستگیها را با ما دارند و این پیوستگیها از راههای دیگر در طول تاریخ ادامه داشته است. نماز میخواهند بخوانند، باید پشت سر ما نماز بخوانند، تقلید میخواهند بکنند، باز باید از عمامهبهسر تقلید کنند. این پیوستگی مردم است در شیعه و این پیوستگی فراوان است.
ائمۀ اطهار علیهمالسلام؛ پیوند دهندۀ روحانیت و مردم
امامحسین علیهالسلام خیلی به داد ما میرسند. یعنی کمکحال ما هستند. حضرت هم کمک ما هستند و هم سرمایۀ ما و زمینۀ کاری ما را فراهم میکنند. آنهایی هم که بخاطر ما مسجد نمیآیند، ماه محرم برای امامحسین علیهالسلام راه میافتند و به مسجد میآیند. یک پرچم مشکی که بالاسر خانهها زده میشود، مردم میآیند. این آبروی امامحسین علیهالسلام است. لذا ما میتوانیم این را برای پیوستگی بیشتر با مردم وسیله کنیم. دانشجویان متدین مسلمان و فعال هم فراواناند، اما همین مقدار که این تفکرهای سخیف اینگونه مطرح میشود، ناراحتیآور است. مردم در این بیپولی و در این فقر برای زیارت امامرضا علیهالسلام به مشهد میروند. در همین روز عرفه، کسانی که مشرف شده بودند گفتند تمام این صحن و سرا مملو از جمعیت بود. اینها برای عرض ارادت به آقا علی بن موسی الرضا علیهالسلام میروند. مردم به ائمۀ اطهار علیهمالسلام علاقه دارند و لذا به بهانۀ امامحسین علیهالسلام میتوانیم در ماه محرم و صفر منبری دعوت کنیم. میتوانیم ده دقیقه بعد از نماز برای مردم صحبت کنیم. به نام سیدالشهدا میتوانیم مردم را جلب کنیم. میتوانیم مردم را در کنار خودمان داشته باشیم و این واقعیت است که تشیع اینطور در طول تاریخ دوام پیدا کرده است و در روزگاری که قتل عامها بوده، دوام آورده است و امروز با این فشارهای اقتصادی حفظ شده است. ما باید سعی کنیم این جهات را دقیق بشناسیم و موقعیت را تشخیص بدهیم که چگونه عمل کنیم و چگونه حرف بزنیم؛ اما این اساس است که ما باید در کنار مردم باشیم و برای مردم پدری کنیم. در مسئلۀ اعتیاد واقعاً میتوانیم نقش داشته باشیم. ما میتوانیم در داخل خانوادهها نفوذ کنیم و بچهها و دخترها و پسرها را نجات بدهیم. ما میتوانیم همین دخترها و پسرها را در تابستان و ایام فراغت در مساجد جمع و فعال کنیم.
سید مهدی قوام؛ نمونۀ یک روحانی خوشفکر و متواضع
بعضیها ابتکارهایی در محل کاریشان دارند. این ابتکارها همه متکی به پول نیست. این ابتکارها مبتنی بر فکر است. کسانی این کار را کردند و موفق بودند و ما بگذریم از قصهها و از ائمۀ جماعات موفق که فراوان بودهاند. قبلاً برایتان نقل کردهام که در تهران یک حاج قوام داشتیم. خدا رحمتش کند. حاج قوام روضهخوان بود. در خانهها روضۀ زنانه هم میخواند. پول که به او میدادند، پولهایش را جمع میکرد و گاهی اوقات راه میافتاد و در تهران یک محلۀ بدنامی بود که به آنجا میرفت. سید قوام، این پیرمرد محترم را همه میشناختند. بعضیها هم فحش میدادند و میگفتند: «حاج آقا هم بله!» سید قوام شبهای جمعه به آن محلۀ بدنام میرفت و این فواحش را دور خودش جمع میکرد و میگفت: «این هفته من از منبر اینقدر پول درآوردم. من این پول را بین شما تقسیم میکنم. شما را به خدا، به خاطر فاطمه زهرا، یک امشب که شب جمعه است گناه نکنید.» محرم میشد، فاطمیه میشد، به محلۀ بدنام میآمد. مینشست و میگفت: «امشب شب شهادت است. اگر از کارتان خسته شدید، بیایید یک روضهای هم برایتان بخوانم.» مینشست و برایشان روضه میخواند و چقدر افراد توبه کردند. او با مردم اینطور رفتار میکرد.
حرمت منبر سیدالشهدا علیهالسلام
این قصه هم معروف است و شنیدنش لطف دارد. از مرحوم سید مهدی قوام نقل میکنند که یک شب آخر شب بود، ایام محرم منبر داشت. دیروقت، وقتی به خانه برمیگشت، به مستی برخورد کرد. آن وقت مشروبفروشیها باز بود و بعضیها در خیابانها بدمستی میکردند. این مست آمد و جلوی سید مهدی قوام را گرفت و نمیگذاشت برود. خلاصه سربهسرش میگذاشت. از سید قوام پرسید: تو چکارهای؟ سید گفت: من روضهخوانم. گفت: اگر روضهخوانی، واقعاً الان یک روضه برای من بخوان. سید گفت: روضه منبر میخواهد، همینطوری که سر پا نمیشود. مست گفت: من الان منبر درست میکنم. زانوهایش را زمین گذاشت و دستانش را هم گذاشت روی زمین و گفت بیا روی کمر من بنشین و روضه بخوان. حاج قوام هم روی کمر مرد نشست و روضه خواند. مست شرط کرده بود اگر برایم روضه بخوانی، رهایت میکنم که بروی. بعد هم سید مهدی را رها کرد و سید به خانه آمد. اما آن مست در عالم رؤیا دید قیامت بر پا شده و مردم را دارند تقسیم میکنند که به بهشت و جهنم بروند. این مست هم جهنمی بود و داشتند به جهنم میبردندنش. یک وقت دیدند مأموری دوان دوان میآید. مأمور گفت: سیدالشهدا علیهالسلام گفته است با او کار نداشته باشید. او منبر حاج قوام شده است. مرد مست بیدار شد و فکر کرد حاج قوام کیست. آمد حاج قوام را پیدا کرد و یکی از آن افراد هیئتی خیّر جاندار تهران شد.
روحانیون اینهمه خضوع داشتند و در هر وضعی به مردم کمک میکردند. کسانی بودند که خودشان گرسنه میماندند، اما برای افراد غذا تهیه میکردند. روحانیت شیعه این بوده است و با فداکاری گره خورده است و ما باید این رسالت را انجام بدهیم. آنهایی که قبل از ما بودند، رسالت را بهخوبی انجام دادند و به ما منتقل کردند، ما هم بکوشیم انشاءالله بهخوبی به نسل بعد از خودمان منتقل کنیم.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته