صلح امام مجتبی علیهالسلام از بیتدبیری شیعه است؛ ما محتاج فهم و درک به هنگام هستیم
بیانات حضرت آیتالله علوی بروجردی حفظهالله به مناسبت شهادت امام مجتبی علیهالسلام در پایان درس خارج فقه، سه شنبه 1397/7/24
بسم الله الرحمن الرحيم
بی تدبیری شیعیان سبب بسیاری از مصائب امام مجتبی علیهالسلام
ما در آستانه شهادت وجود مقدس امام مجتبي علیهالسلام قرار داريم و نميشود در طول سال يادي از امام مجتبي علیهالسلام نكنيم؛ یک سال بر ما می گذرد و متاسفانه از امام مجتبی علیهالسلام خيلی یاد و بحثی نداريم.
يكي از تلخترين و دردناكترين دورانی كه در تاريخ شيعه گذشته است، دوران امام مجتبي علیهالسلام است؛ مصیبتی که وجود مقدس امام مجتبی علیهالسلام به آن گرفتار بود فقط مصيبت خارجي نبود بلکه مصيبت داخلی هم بود؛ همه ائمه از ناحيه افراد ظالم به مصیبت خارجي مبتلا بودند؛ وقتي ميگويم مصيبت داخلي است، بعضي از عزيزان حساس ميشوند؛ اما عمده مصيبت اميرالمومنين علیهالسلام هم مصيبت داخلي است؛ بيشتر از دشمن خارجي دشمن داخلي وجود دارد و سيدالشهدا علیهالسلام هم همينجور است؛ منتها افرادی با وجود همه سختیها و موانع در کنار سيدالشهدا علیهالسلام میایستند و آنگونه بذل جان میکنند و این هم به حساب تكامل امر و تدبیر بالای اصحاب بوده است؛ يعني گذشت زمان و سپری شدن دوران اميرالمومنين و امام مجتبی علیهماالسلام عدهای را پخته كرد؛ به دوران سيد الشهدا علیهالسلام كه ميرسد كساني مثل حبيببنمظاهر اسدي يا مسلمبنعوسجه هستند كه عليٰرغم همه مشكلات خودشان را به امام ميرسانند و تا آخر كنار امام ميايستند و اين قبیل اصحاب را امیرالمؤمنین و امام مجتبي علیهمالسلام نداشتند؛ البته كساني بودند که پاي اميرالمومنين علیهالسلام ايستادند مثل مالك اشتر یا محمدبنابیبكر كه حضرت ميفرمود محمدبنعلي به او بگويند اما آنها را در همان زمان حیات امیرالمؤمنین علیهالسلام شهید کردند و آنحضرت اینها را هم از دست داد و دیگر کسی برای امام باقی نماند، لذا این اصحاب با وفا برای سیدالشهدا علیه السلام تربيت شدند.
شمّهای از غربت و مظلومیت امیرالمؤمنین علیهالسلام
اما شما غربت را ببینید و به اين نکات دقت كنيد؛ عليبنابيطالب رئيس حكومت است آن هم حكومتي كه با كودتا به دست نيامده است؛ همان مردمی كه بعد از آنکه هواخواه قتل عثمان شدند او را محاصره كردند؛ عدهای جوان از مصر آمده بودند اما اهل مدينه هم بودند از جمله عيال پيامبر كه پيراهن پيامبر را روي سرش كشيده بود و داد ميزد و ميگفت: «اقتلوا هذا النعثل»؛ این عثمان را بكشيد؛ مردم هم تماشا كردند تا عثمان را كشتند؛ نه از اهل مدينه و نه از غير اهل مدينه هيچكس به دفاع نیامد؛ چرا؟ چون همان مردمي كه در سقيفه جمع شده بودند، ديدند كار به جايي رسيده است كه در دوران خليفه سومشان تمام کارها بر اساس قوموخويشبازي است؛ پول بيت المال دست افراد فاسد و فاسق بنياميه افتاد و به آن صورت دارند افراط و تفريط ميكنند و بين مسلمانان فخر ميفروشند؛ كساني ثروتهاي كلان اندوختند؛ ثروت كلان اندوختن از تجارت و توليد اشكال ندارد، اما ثروت كلان اندوختن از بيت المال اشكال دارد؛ آنقدر مسأله تند شد و غذا شور شد كه همان مردم ساكتِ مقابل سقيفه به مقابله با عثمان آمدند و بعد از كشتن عثمان هم ريختند درب خانه اميرالمومنين و او را برای خلافت به زور از خانه بیرون آوردند؛ در نهجالبلاغه میفرماید: «لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِيَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا يُقَارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا»؛ این كلام اميرالمومنين است که ایشان را به زور آوردند و كودتا نبود؛ خود مردم سقیفهزده امیرالمومنین را خواستند و در رأس حکومت آوردند.
حالا شما تصور كنيد رئيس حكومتی که ايران يك استان آن است؛ هند و پاكستان يك استان و مصر هم يك استان آن است؛ این حكومت، امپراطوري بزرگی است که عليبنابيطالب خليفه شده و در رأس این امپراطوري عظيم واقع شده است كه شايد بتوانيم بگوييم در آن روزگار بزرگترين امپراطوري از نظر وسعت خاكي در دنيا بود؛ اما آیا تا به حال مظلومیت امیرالؤمنین را از این جهت مطالعه و فکر کردهاید که این عليبنابيطالب وقتي از دنيا ميرود جنازهاش را مخفيانه و شبانه از كوفه بیرون ميبرند و هيچكس در تشيع جنازهاش نيست؟ امام حسن و امام حسين سلاماللهعليهما و افراد معدود خيلي نزديك مثل صعصعةبنصوحان و امثال اينها هستند؛ چند نفر اندک در تشيع جنازه هستند؛ بالاتر از اين چند تا تابوت ميسازند از چهار گوشه كوفه از راههاي مختلف میبرند؛ امیرالمؤمنین که فرد معمولی جامعه نبوده است، رئيس حكومت بوده است؛ چرا؟ آیا الان در دنيا ميشناسيد رئيس حكومتی به اين نحوه از دنيا برود که جنازهاش را ببرند و مخفیانه دفن كنند؟ بعد از شهادت امیرالمؤمنین تا زمان هارونالرشید قبر آنحضرت مخفي بود؛ امام مجتبي و سيدالشهدا علیهمالسلام جای قبر را نميفرمودند؛ تنها افراد خواصي مانند امام سجاد و چند تن از خواص ايشان آمدند یا امام باقر زيارت كردند؛ اصلا زمان بنياميه مردم نمیدانستند قبر عليبنابيطالب كجا قرار دارد؛ اين مظلوميت است؛ اين مظلوميت كجا هست؟ آیا عليبنابیطالب در آن زمان آنقدر یار و ياور نداشت كه حضرت را در كوفه دفن كنند و محل دفن مشخص باشد؟ آخر رئيس مملكت است؛ باید جاي مشخصی او را دفن كنند و از او تجليل كنند؛ آیا رئیس چنین حکومتی چهار تا ياور نداشت كه از قبر او حمايت كنند؟ ميگويند خوارج حمله ميكردند و ميسوزاندند؛ بسیار خوب مقابل خوارج بايستيد؛ شما كه به جنگ خوارج رفته بوديد؛ آیا عليبنابيطالب افرادی را نداشتند كه مقابل آنها بايستند؟ بله در ظاهر داشت اما در واقع نداشت؛ و این مطلب در جنگ صفين نشان داده شد؛ عليبنابیطالب راضي به حکمیت نبود و حکمیت را به او تحمیل کردند و بعد هم به حكميت ابوموسي راضی نبود؛ لذا خودش ابنعباس را پيشنهاد كرد اما اصرار كردند و جمع شدند و نپذیرفتند؛ آیا امیرالمؤمنین ابوموسی که به نام ایشان نشست و با عمروعاص مذاكره كرد را نمیشناخت؟ اميرالمومنين ابوموسی را به خوبی ميشناخت؛ اميرالمومنين كه جای خود دارد شما تواريخ عامه را بررسي كنيد میبینید در جریان ترور پيامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله در عقبه اسم ابوموسی هم در بین آن افراد است. آسمان برقي زد و پيامبر چهره همه را ديد؛ منهاي علم امامت و رسالت در ظاهر چهره همه را ديد؛ آیا عليبنابيطالب این را نميدانست و او را نمیشناخت؟ مردم حضرت را به حکمیت یه نفر مجبور ميكنند و عليبنابيطالب برايشان عاقبت کار را ميگويد و پيشبيني ميكند اما از او نمیپذیرند و مذاكره ميكنند؛ وقتي آن نتيجه عجيب و غريب در مذاكره بين ابوموسي و عمروعاص به دست آمد، باز هياهو عليه عليبنابيطالب کردند كه علي كافر است چون به حكميت راضي شد؛ اما آنحضرت راضي نبود شما دورش جمع شديد و الزام و اجبار كرديد همانجور كه او را اجبار و الزام كرديد و برای خلافت از خانه بيرون آورديد؛ عليبنابيطالب هم نميخواهد هميشه نظر همه را نفي كند يا بايد رها كند و بفرمايد برويد به حال خودتان، من هم ميروم در خانه مينشينم هر کاری که ميخواهيد بكنيد يا در این میان همانطور که فرمود از باب «لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِيَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ» احساس مسئوليت كند.
امير المومنين از دنيا ميرود و ميراث این غربت و مظلومیت به امام مجتبي علیهالسلام ميرسد؛ طبق آنچه نوشتهاند چهلهزار نفر در يوم الشهادة اميرالمومنين با امام مجتبي بيعت ميكنند اما اين بيعت از قبيل همان است كه ريختند درب خانه عليبنابیطالب و او را بيرون آوردند. در بین آنها طلحه و زبير بودند اما وقتي عليبنابیطالب خليفه شد چیزی نگذشت که بیعت شکستند و جنگ جمل را راه انداختند؛ عدهاي هم مثل عبداللهبنعمر و سعدبنابیوقاص اصلا بيعت نكردند؛ امیرالمؤمنین هم كاری به آنها نداشت. برخلاف آن کسانی كه ميگفتند عليبنابیطالب بيعت نكرده است پس باید ریسمان به گردنش انداخت و او را به مسجد برد و شمشير روي گردنش گرفتند؛ امیرالمؤمنین اينگونه به اينها فشار نياورد كه بياييد بيعت كنيد؛ اما همان افرادی كه بيعت كردند بعدا چه شدند؟ جنگ جمل چطور ساخته و پرداخته شد؟ این چهلهزار نفر هم که با امام مجتبي علیهالسلام بيعت كردند مثل همین افراد بودند؛ خود آقا اميرالمؤمنين بعد از جریان حكميت و جنگ صفين بارها فرموده بود كه معاويه يك غده سرطاني در دنياي اسلام است تا معاویه هست مسلمانان روي آرامش نميبينند و اين غده بايد كنده شود؛ وقتي که خليفه شد افراد مصلحتسنج به ايشان گفتند آقا، معاويه در شام قوي است؛ از زمان خليفه دوم نصب شده بود قبل از آن هم برادرش بود؛ شام که اصلا طيول بنياميه است؛ گفتند او را عزل نكن؛ بگذار كمي حكومت شما محكم بشود بعدا به حسابش میرسیم؛ به هر حال سياستمداري هم چيزي است؛ به قول معروف ميگفتند قهوه قجري است و چيزي در غذايش میریزیم و كلكش را بِكَن؛ اما اين خلیفه اميرالمؤمنين است و نزد او سياست و اخلاق توامان است؛ فرمود: اگر من يك لحظه راضي باشم به امارت معاويةبنابوسفيان يعني رضايت به تمام مظالمي كه انجام ميدهد؛ و منِ علي حاضر نيستم. و همانجا حكم عزلش را امضا كرد که او هم قبول نكرد و مقابل عليبنابيطالب ايستاد؛ بعد از جنگ صفين هم آنحضرت دنبال جنگ دومي با معاويه بود. حضرت در تهيه و تدارك جنگ دیگری با معاویه بود که آقا را به شهادت رساندند؛ سه نفر توطئه كردند؛ ـ هميشه افراد تندرويي هستند كه از خود پيامبر متدينتر و از خود امام دلسوزتر ميشوند؛ ـ اينها همقسم شدند و گفتند اين سه نفری كه با هم ميجنگند یعنی عليبنابيطالب و عمروعاص و معاويه را بكشيم و ترور کنیم و دنياي اسلام هر كار ميخواهد بكند؛ حالا روزگار و تقدير چهجور است که در بین اين سه ترور فقط ترور عليبنابيطالب موفق بود و بقيه ترورها موفق نبود؛ خدا ميخواهد اين امتحان را از مردم برندارد؛ خدا ميخواهد بگويد تا شما تدبير نداشته باشيد روزگارتان همين است؛ مساله تنها افراد نيست شما مردم بايد بفهميد؛ از امیرکبیر نقل ميكنند که گفته بود من در اوائل فكر ميکردم كه شاه بايد تدبير داشته باشد تا امور اصلاح بشود، وقتي وزير شدم نظرم عوض شد و گفتم اولياي امور اعم از وزير و غير وزير بايد اهل تدبير باشند، باز مدتی که گذشت گفتم اگر مردم اهل درك و فهم نباشند مشكل باقي است؛ مساله شاه و وزير نيست، مسالهي مردم است.
صلح امام مجتبی علیهالسلام از بیتدبیری شیعه است؛ ما محتاج فهم و درک بههنگام هستیم
اين نکته در جریان امام مجتبي خودش را نشان ميدهد؛ امام مجتبي چند ماه بعد از شهادت اميرالمومنين صلواتاللهوسلامهعليه طبل جنگ ميزند؛ برنامهاي بود كه زمان اميرالمومنين پيريزي شده بود؛ حركت ميكنند و در نخيله اردو میزنند؛ شما در نخيله ببينيد سه شب متوالي سه فرماندهاي كه امام مجتبي براي فرماندهي جنگ نصب ميكند چه اتفاقی میافتد؛ آنوقتها امام جماعت و فرمانده يكي بودند؛ صبح كه لشكریان برای نماز جماعت صف ميبندند كه آقا از چادر فرماندهي بيايد برای امامت جماعت تا نماز بخواند، ميبينند فرمانده نيامد؛ مدتی منتظر میشوند باز هم نيامد؛ سراغ او میروند، ميبينند هيچكس در خيمه نيست؛ بعد معلوم ميشود شبانه فرار کرده و به اردوی معاويه رفته است؛ این وضعیت فرماندهاني است كه امام مجتبي تعيين ميكند؛ اينها چه کسانی بودند؟ اينها نزديكان امام مجتبي بودند؛ يكي از آنها عبيداللهبنعباس، برادر ابنعباس است؛ شبانه بهخاطر پول سراغ معاويه رفتند و فريب خوردند؛ اين مسائل اتفاق افتاده است؛ هرچه گذشت افراد رفتند؛ از آنجا که جمعیت عراق قبیله ای هست، وقتی رؤساي قبايل بروند كافي است تا افراد قبيلهشان هم بروند؛ معاويه چند تا كيسه بزرگ براي امام مجتبي فرستاد كه شما قبل از اين كه با من بجنگيد و وارد ميدان بشويد ـ به تعبیر ما ـ ملاحظهاي هم به اين نامهها بفرماييد؛ وقتي آنحضرت باز كردند، ديدند تمام اين كساني كه دور حضرت هستند به معاویه نامه نوشتند كه ميخواهي امام حسن را بكشيم سرش را برايت بياوريم يا دستبسته تحويلش بدهيم؟ چهجوري ميخواهي؟ و بعد معاویه نوشته بود با اين افراد ميخواهي با من بجنگي؟ ما به غلط تصور ميكنيم امام مجتبي تمكن از جنگ داشت یا میتوانست حتي به صورت جنگي كه آقا سيدالشهدا صلواتاللهوسلامهعليه داشت، با معاویه بجنگد ولی حاضر نشد و ضعف به خرج داد و صلح كرد؛ اما حقیقت این است آن چند نفری كه کنار سيدالشهدا بودند کنار امام حسن نبودند و معاويه نقشه داشت كه اصلا بساط خاندان رسالت را جمع كند؛ معاويه معلوم بود چه کسی است؛ فردای صلح گفت اين صلحنامه با امام مجتبي با اين شرايط است اما من آن را پاره ميكنم؛ معاويه در مدينه، در شهر پيامبر گفت من خليفه نشدم كه شما نماز بخوانيد و روزه بگيريد خودتان نماز ميخوانديد، من ميخواهم به شما حكومت كنم و ريشهاش را هم يزيدبن معاويه گفت: «لعبت هاشم بالملك فلا خبر جاء و لا وحي نزل»؛ اینها بنياميه بودند اما مردم اينها را ترجيح دادند و امام مجتبي را تنها گذاشتند؛ لذا صلح امام از بيتدبيري ما است؛ همان بيتدبيري كه سيدالشهدا را در كربلا به كشتن داد؛ لشكر خصم و يزيدبنمعاويه در مقابل است؛ اما درد ما اين است که مسلمبنعقیل به كوفه آمده است و هاني را دستگیر کردند؛ هاني هم قبيلهای دارد و بزرگ قبیله است و همگی از شيعيان عليبنابيطالب هستند؛ اما با ترفند شريح قاضي که آمد بالاي قصر و گفت هاني مشغول مذاكره است اينجا دارند با ابنزیاد گعده ميكنند لذا شما ناراحت نباشید و بروید به خانه هایتان، همه متفرق شدند و رفتند. البته پول هم به بعضی داده شده بود؛ از آن طرف هم مشکل و درد ما از سران شيعه مثل سليمانبنصرد داريم؛ سليمانبنصرد از شيعيان مخلص است؛ كسي است كه بعدا جانش را در طَبق اخلاص نثار ميكند اما نه به موقع؛ ما محتاج فهم به موقع هستيم؛ عزيزان ما محتاج درك بههنگام هستيم؛ ما محتاج اين هستيم كه قضايا را در وقتش تشخيص بدهيم و عمل كنيم؛ سليمانبنصرد مجاهده كرد اما نه در وقت خودش بلکه بعد از اينكه امام حسين را كشتند؛ اگر سليمانبن صرد شيعیان را بسيج ميكرد و نميگذاشت هاني را بكشند مسلم هم به كشتن نميرفت؛ اين نکات را توجه كنيد؛ اصلا قصه كربلا تفاوت ميكرد؛ ما اين بيتدبيري بين شيعه را بعد از این هم داريم؛ واقفيها از كجا پيدا شدهاند؟ آیا خليفه درست كرد يا بزرگان از صحابه و اصحاب امام كاظم علیهما السلام عليه حضرت رضا واقفي شدند؟
يكي از دردهاي تاريخي براي من همين قصه مجلس حضرت رضا علیه السلام است كه جلسه تشكيل دادند براي اينكه حضرت اثبات كند كه امام جواد پسرش است آن هم بهوسيله قيافهشناس؛ براي چه کسانی؟ براي بزرگان شيعه؛ من نميخواهم اسم ببرم چه كساني هستند؛ ما هر روز در فقه و اصول داريم رواياتشان را ميخوانيم و توثيقشان مي كنيم؛ این يعني قول امام اينقدر قيمت ندارد كه قول قيافهشناس قيمت دارد؛ آن هم به این صورت که امام اگر بچه نداشته باشد امامتش به رسميت شناخته نميشود و اين بچه هم مشكوك است برای امام رضا باشد پس قيافهشناس بايد بيايد تشخيص بدهد؛ اين بيتدبيري در تمام دوران ائمه بوده است و امام مجتبي هم يكي از قربانيان اين بيتدبيريها است؛ لذا امام مظلوم است؛ همان كساني كه بعدا آبديده شدند مثل حجربنعدي به امام مجتبي اعتراض ميكنند که شيعه را شما ذليل كردي؛ آدم به اسمهاي عجيب و غريبی بر ميخورد؛ امثال جابربنعبداللهانصاري اعتراض میکنند؛ همين جابري كه بعدا در آن فشار و خفقان در اربعين آنگونه به زیارت میرود و با آن شكل احرام ميبندد؛ منتها اينها بعدا پخته شدند؛ حجربنعدي آنطور در راه امیرالمؤمنین كشته شد؛ اینها بعدا در همين قضايا پخته شدند؛ اي كاش پختگي ما در وقتش باشد نه وقتی که فرصت از دست رفت، تدبير پيدا كنيم؛ ما در طول تاريخ شيعه هميشه چوب بيتدبيريمان را خورديم؛ چه در دوران ائمه و چه در دوران غيبت صغري جریاناتی كه اتفاق افتاده است و همینطور در دوران غيبت كبري.
لذا توجه داشته باشيم امام مجتبي يكي از كساني است كه واقعا در تاريخ مظلوم است؛ مظلوم به تمام معنا است و آن آقاي عرب كه از مدينه برای زیارت امام رضا علیه السلام آمده بود و اين جلال و شكوه امام را ديد، جملهای گفت که اجازه بدهيد اين وصف غربت را از شما بردارم و در بقیع براي امام مجتبي ببرم؛ امام مجتبی حياتا و مماتا مظلوم است؛ قبور مطهر چهار تا امام بزرگ شيعه و ريحانه رسول الله صلیاللهعلیهوآله با آن وضعيت رقّتبار آنجا هستند؛ به هر حال شهادت امام مجتبي است و اميدواريم بتوانيم از اين امام همام تجلیل کنیم.
صبر هم از صبر تو بي تاب شد *** كوزه شد و زهر شد و آب شد
بعد شهادت نكشيد از تو دست *** تير شد و بر تن پاكت نشست
و السلام عليكم و رحمة الله و برکاته