English | فارسی
ﺳﻪشنبه 11 دی 1397
تعداد بازدید: 1407
تعداد نظرات: 0

ما روحانيت شيعه برای این مردم پدر هستيم و در دوران غیبت مردم را به ما سپردند

ما روحانيت شيعه برای این مردم پدر هستيم و در دوران غیبت مردم را به ما سپردند

بسم الله الرحمن الرحیم

 

چگونگي پيشرفت تفكر شيعه و نقش امام حسن عسكري عليه‌السلام

وجود مقدس حضرت عسکری صلوات‌الله‌و‌سلامه‌علیه رنج و محنت خیلی فوق‌العاده‌ای داشتند و به مدت هجده سال از ده سالگی تا بیست‌وهشت سالگی در سامراء محبوس و تحت نظر حکومت بودند به نحوی که داخل خانه ایشان هم تحت کنترل دقیق و شدید بود و این وضعیت هم ناشی از رشد و پیشرفت تفکر شیعه بود؛ در دوران وجود مقدس حضرت صادق صلوات‌الله‌و‌سلامه‌علیه آن عرضه علمی و حرکت فرهنگی فوق‌العاده صورت گرفت تا جایی که نقل شده است در مسجد کوفه بر فراز هفتاد کرسی و منبر می‌گفتند: «حدثنی جعفربن‌محمد»؛ لذا کار فوق‌العاده‎ای بود که همه روات را جلب کرد و این روات در حکومت آن زمان دخل داشتند مانند عبدالله‌بن‌سنان که در احوال او در رجال نقل شده است که خازن حکومت بوده است و از دوران منصور تا هارون‌الرشید خزانه‌دار بود در حالی که عبدالله‌بن‌سنان از اجلاء اصحاب حضرت صادق است یا امثال زراره و محمدبن‌مسلم در ابتدا بچه‌سنی‌هایی بودند که بعدها داعیه‌داران این مکتب و این تکفر شدند که امام درباره‌شان فرمود: «لولا هؤلا لاندرست آثار النبوه» و چنین شأنی پیدا کردند و این نهضت علمی و فرهنگی ادامه یافت هرچند در زمان موسی‌بن‌جعفر صلوات‌الله‌و‌سلامه‌علیه با شدت با آن مقابله کردند و امام را به زندان انداختند اما به دست خودشان با دعوت از علی‌بن‌موسی‌الرضا صلوات‌الله‌و‌سلامه‌علیه و اجبار ایشان به آمدن به ایران این تفکر و مکتب اوج گرفت؛ البته قم در مسیر حرکت امام نبود و همان مسیر جنوب و بصره است و دیدم مسیر را دارند عده‌ای تعیین می‌کنند و کارهای خوبی در این مورد انجام دادند؛ علی‌بن‌موسی‌الرضا را آوردند و در مرأی و منظر مردم قرار دادند حتی از مناطق سنی‌نشین ایشان را عبور دادند اما امام از هر منطقه‌ای که گذشتند جلوه‌ای کردند نه تنها از آن شهرها بلکه از قراء و قصبات اطراف می‌ریختند تا این فرزند پیامبر را ببینند و حدیثی و مطلبی می‌شنیدند و تفکر شیعه به وسیله علی‌بن‌موسی‌الرضا در عامه مردم بسط پیدا کرد؛ در زمان امام  صادق در خواص و در رواتِ حدیث و اهل علم بسط پیدا کرد اما در زمان علی‌بن‎موسی‎الرضا و سفر ایشان تفکر شیعه در بین عامه مردم گسترش یافت که فقط در مسیر نبود و در خراسان و طوس هم در قضایایی مانند مناظرات امام و نماز باران امام هم بود هرچند در هرقضیه‌ای مانع ایجاد می‌کردند ولی امام رضا به‎گونه‌ای تفکر شیعه را جلوه داد و آنقدر تأثیر گذار بود که بعد از علی‌بن‌موسی الرضا وجود مقدس امام جواد را ابن‌الرضای اول وامام هادی را ابن‌الرضای دوم و امام حسن عسکری را ابن‌الرضای سوم می‎گویند و شخصیت حضرت رضا طوری در توسعه تفکر شیعه در بین عامه مردم تأثیر داشت که امام حسن عسکری با آن همه محدودیت و حصر و کنترل شدید بزرگترین شبکه وکالت را داشتند.

امام حسن عسکری محصور بود ولی مثل موسی‌بن‌جعفر زندانی نبود، به خیال خودشان می‌خواستند آزادمنشی نشان بدهند که ایشان زندانی نیست و در کنار خانواده است، اما شدت کنترل از زندان بیشتر بود تا به محض اینکه خانواده امام حمل پیدا بکند باخبر بشوند و کار را تمام کنند چون آنهاهم می‌دانستند فرزند امام عسکری آخرین امام است که بساط و ظلم و ستم آنها را بر می‌چیند پس این ولادت باید پنهان بشود و کسی از ولادت امام خبر نداشته باشد حتی وجود مقدس حضرت عسکری این نوزاد را فقط به افراد خاصی از شیعه نشان می‌داد، لذا پیدا است که چه خبر بوده و به امام عسکری چه می‌گذشته است حتی بعد از شهادت حضرت عسکری در دوران غیبت صغری فشار حکومت جوری بر شیعه بود که حکومت می‌گفت امام عسکری از دنیا رفت و تمام شد و فرزند و عقبه‌ای هم ندارد و ارثش را هم تقسیم کردیم حتی خانواده و اهل بیت امام را هم از آن خانه بیرون کردند و به جای دوری بردند که دسترسی به آنها نباشد و فشار به حدی بود که نواب اربعه به شیعه می‌گفتند اصلا از آقا امام زمان علیه‌السلام هیچ نامی نبرید و از وجوهی که ذکر نام مقدس حضرت حجت ممنوع بود همین است که نام نبرید وگرنه اینها خانه‎خرابتان می‌کنند و اصلا اظهار اطلاع نکنید که امام فرزندی داشته است و تنها خودتان بدانید اما به کسی نگویید که چنین فرزندی هست؛ البته ناگفته نماند نواب اربعه در سیر تفکر شیعه بسیار تأثیرگذار بودند که هنوز آن بهای لازم به آنها داده نشده است و ما شناخت کافی از آنها نداریم که چه شخصیاتی بودند و کارها را در آن دوره حساس چگونه مدیریت  می‌کردند؛ به هرحال این فشار روی حضرت عسکری بود اما در این دوران امامت بیشترین وکلا را داشتند.

این نكته را بارها گفتم و تکرار هم کردم که زمان حضرت عسکری بالاترین حد خدمات‌رسانی به شیعه را از ناحیه امام می‌بینید؛ مسجد امام حسن عسکری گوشه‌اي از آن است که امام دستور می‌دهد با اذن امام و از محل سهم امام اینجا ساخته بشود این مسجد را وکلای امام در قم بنا کردند؛ در گوشه و کنار وکلای امام در زمان حضرت عسکری از همه ائمه بیشتر است و این گسترش تفکر شیعه در تمام بلاد را نشان می‌دهد حتی در روم و در شهرهای مختلف آن دیار حضرت عسکری وکیل دارند؛ نام این وکلا مضبوط است و نامشان ذکر شده است و این ولایت و امامت امام بوده است؛ اما این امامی که در خانه نشسته است و دسترسی ندارد پيامش را گاهي به وسيله چوب‌دستی براي افراد مي‌فرستاد كه حامل عصا هم آن را توي سر حيوان زد و چوب شکست و از لای آن نامه بيرون افتاد؛ اين نشان می‌دهد ارتباط امام چگونه بوده است و به چه نحوي شيعه را اداره کردند؛ شیعه‌ای که با حکومت ظلم مواجه بود؛ حکومتی که اصلا وجود مقدس امام را مایه نابودی خودش می‌دانست و بعضی از آنها هم معترف بودند كه نقل شده است شخصي به یکی از خلفای عباسی گفت ببینید مراقد اهل بیت چقدر آباد است اما قبر پدران شما ويران است، خوب است شما هم هزينه كنيد تا آباد شود، آن خلیفه گفته بود مسأله بودجه و هزينه کردن نیست و ما پول خرج می‌کنیم اما دومرتبه به این صورت در می‌آید و این مراقدی که تو می‌بینی دایر است در دل مردم جا دارد و اهل بيت بر خلاف ما و پدرانمان بر قلوب مردم حكومت مي‌كنند؛ لذا مساله پول، ساختن، کاشی‌کاری، فرش و لوستر نیست؛ قبر ابوحنیفه هم در بغداد است اما یک مورد از این بساطی که برای امیرالمومنین یا سیدالشهدا عليهماالسلام است براي او نيست؛ اگر روی عدد حساب کنیم افرادي كه بین مسلمانان تابع او هستند کم نیستند اما چرا خبری نیست و چنين بساطي نیست؟ چون مسأله چيز دیگری است و لذا ما در اینجا این معنا را توجه داشته باشیم که این حرکت و این تفکر اینگونه به دست ما رسیده است؛ حکومت‌های ظلم بودند که وجود اهل بیت را مانع اساسی حرکت خودشان و حکومتشان می‌دانستند و از آن طرف هم اصحاب وهمراهانی که گاهی از اوقات نه تنها سست بودند بلکه ضربه زدند مثل واقفیه كه بعد از شهادت موسی‌بن‌جعفر با وجود مقدس علی‌بن‌موسی‌الرضا چه كردند؛ این دیگر حکومت نبود و از خود شيعه و اصحاب ائمه بودند اما علی‌رغم تمام این ضربات، امام عسکری این حرکت را ادامه داد و به روزگار غیبت رساند و بزرگانی در غیبت صغری از جمله نواب اربعه عهده‌دار آن شدند و من موفق شدم قبر مطهر آنها را در بغداد زیارت کنم و به عنوان اینها زیارت کردم بايد به اينها بها بدهیم و بین خودمان لااقل بشناسیم؛ اینها خدمات بزرگی  داشتند و این تفکر را حفظ كردند و زیر نظر مستقیم آقا حجت‌بن‌الحسن فعاليت مي‌كردند و نایب خاص بودند و حامل این لواء بودند تا به دوران غیبت کبری رساندند؛ بنابراین وجود مقدس حضرت عسکری صلوات‌الله‌وسلامه‌علیه نقش بسیار مهم و فوق‌العاده‌ای در حفظ و ادامه حرکت شیعه  و تقویت تفکر شیعه داشتند و روزگار گذشته را با دوران غیبت پیوند دادند.

با امام زمان عليه‌السلام رو در رو صحبت كنيد

خصوصیت حرم سامرا این است که خانه امام عسکری است و لذا تخریب آن واقعا خیلی جانگداز و دلخراش بود؛ اینجا ابتدا خانه امام هادی و بعد خانه امام عسکری بوده است؛ اخیرا آقایان از اوقاف شیعه عراق نزد ما آمده بودند و سند ثبتی برای حرم و مجموعه حرم صادر کرده بودند چون اینجا در دوران گذشته در وقف سنی داخل بود و بعد با همت دولت اسبق عراق آن را در وقف شیعه داخل کردند و سند برای اینجا صادر شد که برای من هم سند را آوردند و نسخه‌ای از این سند را دارم که به نام وجود مقدس آقا حجت‎بن‎الحسن است چون ایشان صاحب خانه است و آنجا خانه پدرش است و لذا سامرا برای ما خیلی موضوعیت دارد؛ سامرا در دل ما است؛ آنهایی که به آن صورت منفجر کردند می‌دانستند کجا را دارند منفجر می‌کنند و چگونه می‌خواهند دل شیعه را بشکنند؛ من به مناسبت اینکه مرحوم آيت‌الله بروجردی رضوان‌الله‌علیه حسینيه‌اي در سامراء دارند به آنجا رفته بودم چون در سامرا علاوه بر حرم دو اثر از آثار شیعه وجود دارد یکی مدرسه مرحوم میرزای شیرازی و ديگري حسینیه مرحوم آيت‌الله بروجردی است كه خوشبختانه با همت آقایان از وقف سنی بیرون آمد و در وقف شیعه داخل شد و زمین حسينيه را هم ما داخل شهر تحویل گرفتیم كه ان‌شاءالله می‌خواهیم کلنگ بزنیم و شروع به ساختمان بکنیم لذا مسأله سامراء مسأله مهمی است؛[1] الان عده‌ای دارند زحمت می‌کشند و از جان و دل  دارند مايه مي‌گذارند و با خلوص تمام كار مي‌كنند و هم هزينه می‌دهند و هم وقت می‌گذارند و هم رفاه و راحتی خودشان را فدا کردند که باید از آنها قدردانی بشود و من نمی‌خواهم از آنها اسم ببرم چون همه آشنا هستند و من خدمت آنها رفتم و مردمانی هستند که مورد عنایت حجت‌بن‌الحسن هستند چون اینجا خانه امام زمان است و دل ما برای سامراء می‌تپد؛ در آنجا مراقد امام عسکری و امام هادی و نرجس خاتون و حکیمه خاتون داخل يك ضریح است و آن جا خانه امام است؛ خانه شیعه است؛ قلب شیعه آنجا می‌تپد؛ هر وقت عراق می‌روید مقید باشید آنجا مشرف بشوید؛ خانه آقا حجت‌بن‌الحسن است و این را بدانید آدم در خانه امام زمان و خانه پدر امام زمان بنشيند اگر خواسته‌ای از امام زمان  دارد در آنجا داشته باشد؛ مخصوصا ما طلّاب كه سرباز امام زمان هم هستیم و امام زمان هم امام ناظر و حاضر بر ما هستند؛ آيا هیچ‌وقت شده با آقا رو در رو صحبت بکنید؟ آقا كه همه جا هست پس بنشینیم با او حرف بزنیم؛ آقای ما است؛ مولای ما است؛ مرحوم آقای حلبی رحمت‌الله‌علیه می‌گفتند حاجتی داشتم و چیزی مي‌خواستم به حرم سامرا رفتم و روي فرش داخل حرم نشستم و به آقا حجت‌بن‌الحسن خطاب كردم و گفتم آقا روی فرش خانه پدر شما نشستم و این کار را از شما می‌خواهم؛ ايشان می‌گفت حاجتم را دادند و انجام شد؛ سامراء خانه آقا حجت‌بن‌الحسن است و حضرت نرجس خاتون مادر آقا است و جایگاهش بسیار مهم و ارزشمند است.

اهميت جايگاه و نقش پدري مرجعيت و روحانيت شيعه

به هر حال در این دوران مصیبت‌بار غیبت نوبت به ما رسیده است و در  دوران غیبت ما حافظ دین و ایمان مردم شديم؛ من این مطلب را مدام می‌گویم و خسته هم نمی‌شوم و باز هم خواهم گفت كه وجود مقدس حضرت رسول اکرم صلي‌الله‌عليه‌وآله فرمودند: «انا و علی ابواه هذه الامه» و از خودشان و اميرالمومنين و بلكه ائمه تعبیر به پدر کردند؛ لذا در دوران غيبت كه پدر اين امت غائب است ما روحانيت شيعه برای این مردم پدر هستيم و در دوران غیبت مردم را به ما سپردند و سِمَت ما روحانيت را تکفل ایتام آل محمد ذکر می‌کنند؛ آيا اینجور نیست؟ در روایات تعبير تکفل ایتام آل محمد آمده است، یتیم آن است که پدر بالای سرش نباشد و امام پدر است؛ وجود مقدس حجت‌بن‌الحسن پدر است و در دروان غيبت، امام و پدر ظاهر نیست لذا ما تکفل ایتام و کسانی که پدر بالای سرشان نیست را بر عهده داريم؛ چطور می‌خواهیم تکفل کنیم؟ تا به حال چگونه تکفل کرده‌ایم؟ من عرضم و دردم این است، عزیزان به هر حال بعضی از شما فردا در گوشه‌اي و نقطه‌ای منشاء حرکت علمی در حوزه‌ها و در دنیای شیعه مي‌شويد و استعدادهایی شما دارید که در سطح وسيع تأثیرگذار می‌شوید لذا این را توجه داشته باشیم كه ما تکفل ایتام آل محمد و شیعه را بر عهده داریم و ما باید مدیریت بکنیم و آن فشاری که بر حضرت عسکری بود بر ما نیست كه داخل خانه ما را هم کنترل کنند آيا این فرزندي كه موعود عالَم است متولد می‌شود يا نه؟ ما هم به هر حال به فکر باشیم؛ این پدر فقط بچه‌های متدین و خلف را تکفل نمی‌کند بلكه پدر بچه ناخلف را هم تکفل می‌کند؛ بچه‌ای که گوش به حرف نمی‌دهد را هم پدر از نظر دور نمی‌دارد؛ به قول آن شاعر در شعرش مي‌گويد پسري مادرش را کشت و قلبش را بیرون آورد و هنوز می‌تپيد در همين حين پاي پسر به سنگي برخورد كرد و به زمين افتاد كه شاعر توصیف قشنگی مي‌كند و می‌گوید:

دید كز آن دل آغشته به خون    ***    آيد آهسته برون اين آهنگ

 آه دست پسرم يافت خراش   ***  آه پای پسرم خورد به سنگ

پسری که مادرش را کشته است اما دلی که هنوز می‌تپد نگران این پسر است که پایش به سنگ خورده است؛ پدری و مادری این است؛ آيا ما نسبت به افراد این حالت را داریم؟ البته من نمی‌خواهم تمام شعر ایرج میرزا را بخوانم ولي این وصفی است كه از عاطفه مادری می‌گوید لذا پدر هم همین است و تفاوت نمی‌کند؛ بچه برای پدر و مادر چه‌جوری است؟ ايتام آل محمد هم بايد براي ما همانگونه باشند؛ اینها بچه‌های ما هستند؛ ما امروز براي شيعه درد داریم؛ افراد دارند از ما جدا می‌شوند؛ آيا متوجه هستیم؟ بچه‌شیعه‌ها دارند می‌روند مسیحی و بهائی می‌شوند؛ به بيرون از ايران می روند و در کشورهای غیر اسلامی و در معرض این همه حوادث و انحرافات واقع می‌شوند؛ ما دردِ اینها را داریم؛ اینها بچه‌های شیعه هستند؛ ما در دوران غیبت تکفل اینها را بر عهده داریم؛ ما بايد مواظب باشیم اینها را از نظر دور نگردانیم لذا اين تعبیر «پدري» را من اصرار دارم؛ مرجعیت شیعه پدری برای آحاد شیعه است؛ آخوندی شیعه پدری برای مردم است.

خدا رحمت کند مرحوم آقای سید قوام منبری در تهران بود كه مرحوم علامه کرباسچیان[2] قضيه‌اي را از ايشان نقل مي‌كرد؛ ایشان در تهران واعظ بود و روضه می‌خواند و منبر می‌رفت و در بین مردم بود اما خصوصیاتی داشت كه وقتي براي مجالس روضه به او پاكت مي‌دادند آن را همانطور داخل جيبش مي‌گذاشت و جز در موارد احتياج از آن خرج نمي‌كرد و آن را نگه مي‌داشت و گاهی شب‌های جمعه بعد از منبرهایش به محله بدنام تهران كه فواحش در آنجا بودند، مي‌رفت كه اصلا رفتن به آنجا بد بود و اگر کسی اطراف آنجا مي‌رفت متهم می‌شد اما اين سيد پيرمرد بزرگوار آقاي قوام راه می‌افتاد و به داخل محله می‌رفت و در آن مرکز می‌نشست و آنجا هم طبعا فواحش یا کسانی بودند که به دنبال فواحش آمده بودند؛ آنها می‌دیدند سیدی با عبا و عمامه آمده است دوره‌اش می‌کردند و سر به سرش می‌گذاشتند كه بخندند؛ ایشان هم اینها را جمع می‌کرد و برایشان قصه می‌گفت و بعد می‌گفت شب جمعه است بیایید روضه‌ای هم برایتان بخوانم؛ بعد از همه سر به سر گذاشتن‌ها كه همه جمع شده بودند براي آنها روضه می‌خواند؛ روضه هم خوب می‌خوانده است؛ آنهايي که اهل فن‌اند می‌دانند كه روضه‌ي خوب خواندن به آواز و شعر قشنگ نیست به دل است؛ ما در همین عمر خودمان روضه‌خوان‌ها و مداح‌هایی دیدیم كه صدایشان هم فوق‌العاده نبوده است اما تا می‌نشستند روی منبر و می‌گفت: «السلام علیک یا اباعبدالله» مجلس به هم می‌ریخت؛ مرحوم آقا سید مهدی قوام هم از همين‌هايي بود که از دل و با زبان دل روضه می‌خواند و این مهم است؛ ايشان در آنجا شروع می‌کرد به روضه خواندن و هم آن فواحش و هم آن جوان‌هايي که به دنبال فواحش آمده بودند مدتي گريه مي‌كردند و بعد گریه‌ها كه تمام می‌شد پاکت‌هایی را که در طول هفته از مجالس روضه در جیبش باقي مانده بود به فواحش مي‌داد و می‌گفت اینها پول روضه‌خوانی من براي امام حسين است و شما این پولها را بگیرید و بين خودتان تقسیم کنید ولي امشب كه شب جمعه است را به خاطر مادر من فاطمه زهرا گناه نکنید و آنقدر به اين طريق از این فواحش و از آن جوانهایی که دنبال فواحش می‌رفتند به دست این آدم توبه کردند که حد نداشت و گاهی از اوقات چیزهای فوق‌العاده‌اي هم از او دیدند.

این قصه هم معروف است از ایشان که آن وقت‌ها در تهران مشروب‌فروشی بود و بعضی‌ها آخر شب بد مستی می‌کردند؛ مرحوم آقاي قوام هم آخر شب روضه‌اش تمام شده بود و داشت به خانه می‌رفت كه به مستي برخورد کرد؛ او هم بد حال بود و عربده می‌کشید و دید این سید بنده خدا دارد کنار خیابان می‌رود؛ جلویش را گرفت و گفت نمی‌گذارم بروی و تو چکاره هستی؟ گفت من روضه‌خوان هستم؛ گفت دروغ می‌گویی؛ گفت من الان خسته‌ام از منبر پايين آمدم و تازه روضه خوانده‌ام؛ گفت اگر راست می‌گویی روضه‌اي برای من بخوان ببینم؛ مرحوم آقای سید مهدی قوام ديده بود او مست است گفته بود روضه خواندن مجلس و منبر می‌خواهد و من باید بنشینم روی منبر و روضه بخوانم؛ اين مست هم چهار دست و پا روی زمین خم شده بود و گفته بود این كمر من منبر و تو بنشین روی پشت من و روضه بخوان؛ آقا سید مهدی قوام هم نشسته بود روی کمر این آدم مست و شروع به روضه‌خواني کرده بود و او هم در همان حال مستي گریه مفصل کرده بود؛ وقتی روضه‌اش تمام شد گفت روضه که خواندم و دیدی من روضه‌خوان هستم حالا اجازه می‌دهی من بروم؟ او هم گفت حالا به خانه‌ات برو؛ این آدم مست هم مي‌رود و مي‌خوابد و در عالَم رویا خواب مي‌بيند که قیامت شده است و او را كه بد کردار و هر شب مست بوده است به جهنم می‌برند و مأموران غلاظ و شداد هم دنبالش هستند و او را دارند به سمت جهنم می‌کشند اما دیدند از جايي صدا بلند شد که صبر کنید و او را نگه دارید؛ گفتند این گناه‌کار است؛ گفتند بله اما صبر کنید این قصه‌ای دارد كه منبر آقا سید قوام شده است و روی کمرش نشسته و روضه خوانده است و نمي‌شود به جهنم برود و اهل نجات است؛ این خواب را دید و از خواب غفلت بیدار شد؛ اصلا آقا سید قوام را نمی‌شناخت و در خواب اسمش را شنیده بود اما رفت و سید قوام را پیدا و توبه کرد و یکی از آن هیئت‌دارهای تهران شد و اين قصه در تهران معروف است و اين آدم مست هم کسی شد از آن کسانی که بساط امام حسین  را به دوش می کشیدند.

اينها نمونه‌هايي از پدري و تکفل ایتام آل محمد در این سِمَت است؛ آيا چون این شخص گناهکار است بايد رهايش كنيم؟ يا چون جوانی است که به هیچ چیز نه به خدا و نه به پيامبر اعتقاد ندارد بايد دست از او بر داريم؟ اينها بچه‌های شیعه هستند چه چیزی را رها كنيم؟ مگر می‌توانیم رهایشان کنیم تا به هر سو بروند؟ ما باید دنبال اینها برویم و دست محبت به سر و گوششان بکشیم؛ اگر هم از ما مي‌بُرند مثل آن پدري باشيم که وقتي دختر يا پسرش از خانه فرار مي‌كند از اینکه شب گرسنه بماند هنوز نگران است و به رفیقش سفارش می‌کند كه این پول را به او بده چیزی بخرد و بخورد تا گرسنه نماند؛ آيا پدري دلسوز این کار را نمی‌کند؟ ما این بچه‌هایی که این طرف و آن طرف آواره می‌شوند را نمی‌توانيم رها کنیم ولو خدمت جزئی به اینها بکنیم؛ این وظیفه بر عهده ما گذاشته شده است؛ ائمه و امام عسکری این وظیفه و اين كار را بر عهده ما گذاشته‌اند؛ ما کار آنها را می‌خواهیم بکنیم؛ حفظ شیعه در دوران غیبت به ما سپرده شده است پس چه‌جور می‌خواهیم شيعه را حفظ کنیم؟ علماي گذشته چگونه حفظ كرده‌اند؟ البته ما گاهی از اوقات قلم به دست می‌گیریم علیه علمای گذشته لقز می‌خوانیم یا در درس‌هایمان برای آنها حرف می‌زنیم و محکوم‌شان می‌کنیم که فلان آقا چطور بوده است؛ متاسفانه در همین حوزه شریف نسبت به بنیان‌گذاران این حوزه و کسانی که این حوزه را به صورت امروزی سر پا كردند، بدگویی می‌کنیم آن هم در سِمَت‌های رسمی حرف می‌زنیم؛ من این را بارها گفتم و ابايي ندارم و باز هم می‌گویم و تکرار می‌کنم كه علمای گذشته ما هر چه که بودند این اندازه هنر داشتند که این دستگاه را سالم و دست‌نخورده تحویل ما دادند؛ مردم و شیعيان و عقاید و امام حسین و این مجموعه را تحویل ما دادند ولي آيا ما توان داریم لااقل به همان صورتی که تحویل گرفتیم به نسل بعدي تحویل بدهیم؟ آيا ما این توان و همّت را داریم؟ سوال ما این است.

به هرحال واقعا بقاي شیعه و این که تفکر شیعه باقی مانده معجزه است؛ علی‌رغم همه فشارها و قتل عام‌ها و کشتارها و خیانت‌ها تفکر شیعه باقي مانده است كه امروز ما اینجا زیر سایه حضرت فاطمه معصومه و کریمه اهل بیت سلام الله علیها جمع بشويم و باز از اهل بیت و از بیان وظایفمان در قبال این  بزرگان ما بگوييم.

و السلام علیکم و رحمت الله و بركاته.

 

 


[1] . در حال حاضر چه عزیزانی در آنجا زحمت می‌کشند و ما متأسفانه گاهی به کار آنها توجه نمي‌كنيم و من کسانی را آنجا دیدم كه در تهران تاجر بازار است و چه رفاهی دارد يا مهندس درجه یک يا بهترین کاشی‌کار يا استاد آئینه‌کار كه جاي خواب و استراحت حسابي نداشتند ولي شبها دسته‌جمعي کنار يكديگر در فضای باز یا زیر چادر در بدترين شرايط خوابیده بودند اما سحر براي كار كردن بيدار می‌شدند و این حرمی که تخریب شده بود را انصافا عالي مثل دسته گل درست کردند و دارند زحمت می‌کشند و تمام آن سرداب و مكان‌هاي مختلفی را که در صحن بود اضافه می‌کنند؛ کسانی که همت کردند و به داخل شهر آمدند و خانه ها را می‌خرند و براي زوار هتل مي‌سازند با اینکه امنیت آنجا شاید خیلی زیاد نباشد البته الان خیلی بهتر شده است و ما هم که رفتیم زمین را تحویل بگیریم عده‌اي از مسلّحین را همراه ما کردند اما انصافا چیزی از آن سنی‌ها ندیدیم و از طرف آنها استقبال هم شدیم.

[2] . آقاي كرباسچيان استاد ما بود که توضیح المسائل را زمان مرحوم آيت‌الله بروجردی تألیف کرد و بنيان مدارس علوی و جامع و رفاه و نیکان را گذاشت، خود ايشان مي‌گفت تفکر مدرسه‌سازی و مدرسه‌ي خوب ساختن را از آيت‌الله بروجردی گرفتم؛ ايشان کمک می‌کرد مدارسی تأسیس کنیم تا این بچه‌های شیعه را جمع‌آوری کنیم و استعدادها در علوم مختلف رشد پیدا بکند. الان هم خیلی از آن فارغ‌التحصیل‌های مدارس علوی در سمتهای مختلف در راس امور هستند و خود ما هم یکی از محصلان آن مدارس بودیم.

تصاویر
  • ما روحانيت شيعه برای این مردم پدر هستيم و در دوران غیبت مردم را به ما سپردند
ارسال نظر جدید

نام

ایمیل

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

کلیه حقوق این سایت متعلق به دفتر حضرت آیت الله علوی بروجردی می باشد. (1403)
دی ان ان