بیانات حضرت آیت الله علوی بروجردی مدظله العالی در دیدار با جمعی از دانشجویان دانشگاه تهران در مقطع کارشناسی ارشد رشته مطالعات ایران از کشورهای مختلف
بسم الله الرحمن الرحیم
ما خیلی خوشحالیم که شما را در ایران میبینیم و آرزو داریم که اقامت در ایران همراه با خاطرات خوبی برای شما باشد، انشاءالله.
فرهنگ و تمدن درخشان ایران عامل پیوند با تشیع
حضور شما در ایران فرصتی است برای آشنایی با یک تمدن بسیار قدیمی و یک فرهنگ غنی که در سطح بینالمللی مطرح بوده و دارای سابقه بسیار طولانی است. در مطالعاتی که درباره ایران دارید، طبعاً این پرسش به ذهن شما خطور میکند که ایران و شیعه چه تناسبی باهم دارند و چرا بین همه این کشورهایی که در صدر اسلام تسخیر شدند و به دست اعراب افتادند، ایران شیعه شد.
مطلب اصلی عبارت از این است که همان سابقه تمدنی که ایران دارد و همان فرهنگ غنیای که در گذشته داشته است باعث این پیوند ایران و تشیع میشود. یعنی ایران در گذشته هم مهد ظهور پیامبرانی مثل زرتشت بوده است. قبل از اسلام هم در ایران حکومتهایی بودند که در دنیا ابرقدرت بودند و قسمتیهای عظیمی از دنیا را در اختیار داشتند. این سابقه به نحوی با شیعهشدن ایران پیوند دارد.
در گذشته، مثلاً در جنگهایی که بین ایران و روم واقع شده است، نشان لشکر ایران را در مصر میبینید. روم هم قبل از بیزانس، ابرقدرتی در غرب بوده است. حتی این کانال سوئز و این ترعه آبی که الان باز شده است، ریشه اصلیاش به زمان داریوش برمیگردد. یعنی داریوش برای حملونقل سپاه و مهمات خودش دستور داد که این ترعه را حفر کنند. درواقع، حفر اولیهاش مال داریوش است و این نشان میدهد که ایران در گذشته چه رتبه بالایی از نظر علمی و از نظر تمدنی در دنیا داشته است.
منشور کورش یک بیانیه است که در سازمان ملل به رسمیت شناخته شده است و حقوق بشر را در دنیا مطرح میکند، یعنی حقوق اقلیتها و حقوق مذاهب غیرحاکم در کشور را بیان میکند. اینکه تمدنی در آن روزگار به حقوق اقلیتها توجه داشته است، نشان میدهد که در گذشته ایران دیدگاه وسیعی وجود داشته است.
در دوران خسروپرویز بود که پیغمبر بزرگ اسلام در جزیرةالعرب ظهور کردند. تفاوت جزیرةالعرب با ایران این است که این سرزمینی که پیغمبر اسلام در آن ظهور کرده است سابقه تمدنی ندارد. زندگی در آنجا، زندگی قبیلهای است. حتی دورانی که ما از آن تعبیر به دوران جاهلیت میکنیم، بزرگترین کار اقتصادی آنها غارت همدیگر بوده است. در واقع، در دوران جاهلیت عرب، سطح تمدن و فرهنگ بسیار پایین بوده است و پیغمبر اسلام در این سرزمین به دنیا آمده است. حتی برای اینکه معلوم شود حد این جزیرةالعرب قبل از ظهور اسلام چه بوده است ماجرایی را برایتان بازگو میکنم. در زمان انوشیروان یا خسروپرویز در شبهجزیرۀ عربستان شورشی اتفاق افتاد. عدهای از سرداران نزدیک به پادشاه ایران گفتند که شما لشکر بفرستید و دخالت کنید تا این شورش تمام شود. پادشاه وقت ایران جلسهای برای رسیدگی به این امر تشکیل داد که آیا لازم است ما قشونی به عربستان بفرستیم یا نه. نتیجه آن جلسه این شد که فرستادن قشون به آن سرزمین یک خرج بیثمر است، چون شبهجزیرۀ عربستان سرزمینی است که آبش ساکن و خاکش روان است. این سرزمین ارزش این را ندارد که ما سربازهایمان را به آنجا بفرستیم و در آنجا کشته شوند.
دورانی که پیغمبر اسلام ظهور کرد، همزمان با دوران خسروپرویز در ایران بود. بعد از رحلت پیغمبر، لشکریان مسلمان به ایران حمله میکنند. این حمله در دوران یزدگرد است. حمله اعراب به ایران در زمان خلیفه دوم، عمربنخطاب، بوده است. نظامی که عمر با آن به ایران حمله کرد، نظامی بوده که کاملاً مغایر با خط علی بن ابیطالب و مقابل مکتب اهلبیت بوده است. لذا حکامی که در ایران به عنوان فرمانروا و فرماندار و استاندار نصب کردند هم از تیپ خودشان بودند. لذا قاعدتاً ایرانیها باید، مثل سایر کشورها، گرایش به مذهب سنی داشته باشند، اما چرا گرایش به شیعه پیدا کردند
نکتهای که وجود دارد و خوب است که شما عزیزان به آن دقت بیشتر کنید، این است که ایران با آن سابقه تمدنی، کسانی نبودند که بتوانند به آن فرهنگ خلیفه دوم قانع شوند. کسانی که درباره اسلام مطالعه و تحقیق کردهاند میدانند که فرهنگ خلیفه دوم بین عرب و عجم فرق میگذاشت. آن فرهنگ عربها را رئیس میدید و ایرانیها را بنده. لذا نظام طبقاتی در اسلام درست کردند. و کسانی که بعد از بنیامیه سر کار آمدند، سالها حکامی از بنیامیه برای ایران تعیین میکردند. بعد از بنیامیه، بنیعباس بودند؛ اما ایرانیها براساس همان سابقه تمدنی و درک بالایی که از مسائل داشتند، به آن فرهنگ حاکم حکومتی قانع نشدند و لذا علی بن ابیطالب و فرزندان علی را یافتند.
فرهنگ علی بن ابیطالب را در نامهها و در خطابههای نهج البلاغه میتوانید ببینید. یک نمونه از فرهنگ علی بن ابیطالب همین نامهای است که امام به مالک اشتر نوشته است. عهدنامه مالک اشتر در روزگار ما سند رسمی سازمان ملل هم هست. در آنجا علی بن ابیطالب به مالک اشتر به عنوان فرماندار خویش خطاب میکند که مالک رفتارت با مردم به این صورت باشد که مردم دو دسته هستند «اما اخوان لک فی دین» یا برادر دینی تو هستند و مثل تو مسلماناند؛ «و اما نظیرک فی الخلق» یا مثل تو انسان هستند. هر دو حقوق دارند. انسان به عنوان اینکه انسان است دارای حقوق است. اینطور نیست که در مملکت اسلامی فقط مسلمانها صاحب حق باشند، نه، انسان حقوق دارد و این در ادیان ما قدیمیترین نسخهای است که برای حقوق بشر داریم. این در مکتب علی بن ابیطالب است و لذا ایرانیها ارتباط طبیعی با این مکتب پیدا کردند و علی را زود شناختند.
استقبال ایرانیان از فرزندان اهلبیت علیهمالسلام
شما میدانید که در تاریخ شیعه همواره بنیامیه و بنیعباس با علویها، یعنی پیروان علی بن ابیطالب، درگیری و نزاع داشتهاند. نزاع هم نزاع حاکم و محکوم بوده است. یعنی حکومت دست بنیامیه و بعد دست بنیعباس بود و هرکسی را که طرفدار مکتب علی بن ابیطالب و فرزندان ایشان بودند میکوبیدند و از بین میبردند و زندانی و قتل عام میکردند. این مسئله مهم است که ایران حکومتی تحت نظر بنیامیه و بنیعباس داشته است. اما در همین دوران میبینیم که سیل فرزندان علی بن ابیطالب که از قتل عامها فرار میکردند به ایران میآمدند و ایرانیها از اینها با آغوش باز استقبال میکردند. الان یکی از بخشهای تاریخ ایران همین امامزادهها هستند. بعضیها خیال میکنند همه اینها ساخته و پرداخته است، نه، اینها کسانی از اولاد ائمه هستند که در فشار و ناراحتی بودند و از عربستان فرار کردند و به ایران آمدند و ایرانیها با آغوش باز از اینها استقبال کردند. شما مثلاً امامزاده اشرف را در گیلان ببینید یا احمدبنموسی شاه چراغ را در شیراز یا وجود مقدس حضرت معصومه در قم. اینها مورد استقبال مردم واقع شدند، آن هم در عصری که حکومت دست بنیامیه و بنیعباس بود و این نشانهای است از اینکه مردم ایران که دارای فرهنگ والایی بودند و سابقه تمدنی درخشانی داشتند، نمیتواستند خودشان را با فرهنگ حاکم بنیامیه و بنیعباس تطبیق بدهند. ایرانیها خیلی غنیتر و قویتر از آنها فکر میکردند و لذا به علی بن ابیطالب رسیدند و تشیع و ایران یک پیوند ناگسستنی پیدا کرد.
حال آنکه در همان شبهجزیرۀ عربستان، با آن فرهنگ منحط جاهلیای که داشتند پذیرای همان فرهنگ حکومت شدند. فرهنگ حکومت برای آنها ماند، اما فرهنگ علی بن ابیطالب به ایران آمد و لذا اسلامآوردن ایرانیها غیر از مسلمانشدن عرب جاهلی است. اسلامیت آنها آنطور قیمت نداشت، اما ایرانیها اسلام آوردند و پای اسلام تا به امروز ایستادهاند. هنوز هم که هست پای اهلبیت ایستادهاند و هنوز هم در سوریه برای حرم حضرت زینب احساس خطر میکنند و برای دفاع از حرم حضرت زینب سلام الله علیها داوطلب میشوند. این ایران است و پیوندی که با شیعه خورده.
پیوند ادبیات ایران با تفکر شیعی
امروز از همان عرب جاهلی، داعش ظهور کرده است و بین ایران و داعش خوب این تضاد و مقابله وجود دارد. نکته دیگر اینکه شما عزیزان که الان فرصتی دارید که در تاریخ ایران و زبان ایران تحقیق کنید، به این مطلب توجه داشته باشید که تمام شئون علمی ایران با شیعه پیوند خورده است، بهخصوص ادبیات. ادبیات ما ادبیاتی غنی است؛ یعنی در بین ادبیاتهایی که در دنیا داریم ادبیات فارسی بسیار بسیار غنی است و اوج خودش را طی کرده است. حتی ترجمههایی که از اشعار عمر خیام موجود است، جزو کتابهای پرفروش و قابل عرضه در اروپا و امریکا شده است. امثال حافظ از برکت همین پیوند به وجود آمدند.
در ازل پرتو حسنش ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
بهواسطه این پیوند ادبیات غنی و فوقالعادهای در ایران اوج گرفت و حتی بزرگان علمی ما مثل محمد بن زکریای رازی یا امثال فارابی و ابو علی سینا ظهور کردند که ابن سینا در فلسفه و طب هنوز هم جزو صاحبان مبنا در دنیا به شمار میرود. بههرحال اگر میخواهید در تاریخ و زبان ایران دقت و تحقیق اساسی کنید، باید رد پای شیعه و رد پای مکتب علی بن ابیطالب و زبان علی بن ابیطالب علیهالسلام را دنبال کنید.
همه حرکتهای سیاسی هم که در طول تاریخ ایران واقع شده است، مثل حرکت مشروطیت، حتی قبل از آن مبارزه با مغول، و در دوران معاصر انقلاب اسلامی، همه این حرکتها با تشیع و با روحانیت تشیع و با مراجع تقلید پیوند خورده است. لذا در اینجا مطالعه باید از این دید باشد تا به واقعیات برسید. نقشی که آخوند خراسانی در مشروطیت داشت، دقیقاً مثل نقشی است که خود امام خمینی (ره) در حرکت انقلاب اسلامی داشته است و اینها را باید در نظر گرفت. نشده است که در ایران حرکت سیاسیای شکل بگیرد اما تشیع، روحانیت و مراجع در آن دخیل نباشند. در کنار نهضت ملی دکتر مصدق هم آیتالله کاشانی حضور دارد.
پرسش:
الگوی دولت-ملت یک الگوی غربی است که مثلاً مرزهای جغرافیایی را برای یک کشور مثل ایران یا مثل عراق و افغانستان تعریف میکند و این الگو الگویی اسلامی نیست. الگوی اسلامی اصلی الگوی امت است که ما یک امت اسلامی داریم که مرزبردار نیست. مسلمان، مسلمان است. پرسش این است که الان ما به عنوان مسلمان اگر نخواهیم از الگوی غربی به دلیل آفاتی که دارد تبعیت کنیم، و در عوض بخواهیم الگوی دیگری جایگزینش کنیم، چگونه فرقهها و مذاهب مختلف امت اسلامی میتوانند کنار هم قرار بگیرند. از نظر شما الگوی ایدئال مسلمانها چیست؟
پاسخ:
اینکه میگویند این مرزها از غرب آمده است درست است. تقریباً از بعد از رنسانس اروپا که کشورهای اروپایی از نظر علمی رشد و ترقی کردند و قوی شدند، ما ضعیف و استعمار شدیم. فشار آنها باعث شده است این مرزها تشکیل شود. مرز بین ایران و افغانستان و ایران و پاکستان یا ایران و عراق واقعاً یک مرز مصنوعی است. این دو طرف مرز قبایل هستند که باهم قوم و خویش هستند، کما اینکه در میان شما هم این کار را کردند. مثلاً تایوان و چین. مردم تایوان و چین یک فرهنگ هستند اما غرب آنها را جدا کرده است. این در بین ما شرقیها متأسفانه وجود دارد. از نظر الگوی اسلامی، امت هست؛ اما اگر ما میخواهیم این الگوی امت را پیاده کنیم اولین مسئله این است که ما توان و قدرتی داشته باشیم که نگذاریم غرب در کار ما دخالت کند. اکثر اختلافهای شیعه و سنی نقشه امریکا و اروپا و قدرتهای غربی است. داعش را امریکا به وجود آورده است. عربستان به دستور امریکا پول به داعش میدهد. تروریست را عملاً خود غربیها هدایت کردند به سمت ما و ما را به جان هم انداختند. شما ببینید انگلستان در هندوستان چه کرد. در هند، انگلیسیها هندو و مسلمان را به جان هم میانداختند. اگر ما میخواهیم کنار هم قرار بگیریم، دور از چشم بیگانه میتوانیم کنار هم باشیم. با وجود مذاهب مختلف، مذهب تکفیری مثل وهابیت در دنیا پیدا شده است. این مذاهب تکفیری ساخته و پرداخته انگلستان است. وهابیت و بهائیت و قادیانیگری را انگلستان درست کرده است.
باید توجه داشته باشیم که قبل از این قضایای اخیر استعماری، در خود ایران، سنی و شیعه کنار هم زندگی میکردند. ارامنه هنوز هم در تهران هستند و کنار هم زندگی میکنیم. ایران تنها کشور اسلامی است که یهودی در آن زندگی میکند. هیچ کشور اسلامی دیگری نداریم که یهودی در آن زندگی کند. همه ادیان و مذاهب در کنار هم در ایران زندگی میکنند. ادیان منادی صلحاند. اگر صحبت جنگ و نابودی و کشتن و ترور میشود، خدا در کار نیست؛ اما دست استعمار این بلا را بر سر ما آورده که ما به نام خدا همدیگر را میکشیم. درد ما این است. همان قدرتی که باعث شده الان ژاپن از نظر علمی کشور مترقی باشد، اما این ژاپن هنوز از نظر نظامی متکی به امریکاست. ما تحت تأثیر آنها هستیم و لذا باید روی پای خودمان بایستیم و قدرتمند باشیم تا بتوانیم از حقوق خودمان دفاع کنیم، نه فقط ما مسلمانها، بلکه مسیحیها و یهودیها هم.
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته