بیانات حضرت آیتالله علویبروجردی حفظهالله به مناسبت شهادت امام حسن مجتبی صلواتاللهوسلامهعلیه در پایان درس خارج فقه
بیانات حضرت آیتالله علویبروجردی حفظهالله به مناسبت شهادت امام حسن مجتبی صلواتاللهوسلامهعلیه در پایان درس خارج فقه، شنبه 1398/07/13
بسم الله الرحمن الرحیم
اين هم از غربت امام حسن مجتبی صلواتاللهوسلامهعليه است كه فرصت عرض ادب ما نسبت به محضر ايشان خيلي كوتاه است؛ ما در آستانه شهادت وجود مقدس امام مجتبي صلواتاللهوسلامهعليه هستيم و شهادت ايشان در هفتم صفر خيلي قوي است و نسبت به قول بيستوهشتم صفر خیلی اقوی است و آقايان هم روضه ميگيرند و حوزه علمیه هم از قديمالايام در روز هفتم صفر تعطيل بوده است و مجالس عزا اقامه میشده است؛ اما دردي كه وجود دارد ما واقعا نسبت به آقا امام مجتبي علیه السلام به خصوص از نظر معرفتي داراي مشكل هستيم؛ ما امام مجتبي علیه السلام و حركت امام مجتبي علیه السلام را درک نمیکنیم يا لااقل خيلي سخت ادراك ميكنيم و نه تنها ما بلکه بزرگان آن عصر هم همين مشكل را داشتند مثل حجربنعديها و جابربنعبدالله انصاريها كه پيغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و امیرالمؤمنین علیهالسلام را ديده بودند، رفتند در حضور آقا و يا مُذِلَّالمؤمنين به ايشان گفتند و اين واقعيت دارد.
مشكل اصلي ما اين است كه ما هميشه اصالت را در حركت ائمه اطهار علیهمالسلام به مبارزه قهري و مسلح و جنگ داديم يعني براي خودمان ذهنيتي درست كرديم كه امام وظيفهاش اين است كه دست به شمشير باشد و بزند و بكوبد؛ اميرالمؤمنين و سیدالشهدا را ديدم جنگ كردهاند و لذا کار امام مجتبي اين وسط قابل توجيه نيست که آدم صلح كند آن هم با معاويه؟ اين مسئله است كه حتي بزرگان آن زمان هم از درك آن غافل بودند در حالي كه رسولالله صلیاللهعلیهوآله فرمودهاند: «الحسن و الحسين امامان، قاما او قعدا» آیا صريحتر از اين ميشود؟ اگر ما اصالت را به مبارزه مسلحانه و جنگ بدهيم در واقع همان چيزي میشود كه زيديه دارند که ميگويند امام كسي است كه قائم به سيف باشد و شمشير دستش باشد و به كار ببرد يعني با مخالفان و معارضان خودش فقط با شمشير برخورد كند و اصالت را به اين دادند، آيا ما در تشيّع امامت را به اين نحوه معرفي ميكنيم؟ غير از اميرالمؤمنين كه جنگهاي آنحضرت تحميلی بود و غير از سيدالشهدا كه ایشان را به كربلا كشاندند و آن وضع را پيش آوردند رفتار و روش و سیره سایر ائمه اطهار علیهمالسلام چگونه است؟ ما چرا فقط دست روي امام مجتبي علیه السلام گذاشتيم؟ امام صادق علیه السلام چطور بود؟ امام صادق علیه السلام بيشتر از ديگران در معرض اين قصه واقع شدند که با قيام عليه بنياميه مواجه بودند؛ چه كساني قيام ميكنند؟ بنيالعباس و آنها هم كه قيام كردند با شعار «يا لثارات الحسين» و به عنوان انتقام خون امام حسين قيام كردند و خدمت امام صادق نامه آوردند كه شما پيشوايي اين قيام را بر عهده بگيرید و شمشيرزن هست و همه عليه بنياميه به پا خواستند و شما زعامت ما را بر عهده بگيرید و ما در ركاب شما شمشير بزنيم ولی امام صادق چه كردند؟ امام صادق آن نامه را روي چراغ گرفتند و سوزاندند و آتش زدند و به قیام ورود نكردند؛ حتي براي جمعيتي كه شعارشان «يا لثارات الحسين» بود؛ چرا؟ چون آن زمان آنها نميديدند ولی امام صادق علیه السلام ميديدند همين كساني كه «يا لثارات الحسين» گفتند و قيام كردند در زمان متوكل عباسي قبر امام حسين علیه السلام را به آب بستند و شخم زدند؛ بنياميه از علويين و اولاد پيغمبر اکرم چند نفر را كشتند؟ دويست یا سيصد نفر محدود است اما بنيالعباس چقدر از آل علي کشتند؟
امام مجتبي علیه السلام به اين نتيجه رسيدند که مردم به هر دليل بعد از اميرالمؤمنين از جنگ خسته شدند و معرفتشان به امام کم است و امام مجتبی علیه السلام را نميخواهند؛ دليلش چیست؟ آقا فرمانده به جنگ ميفرستند حتي پسرعموي خودشان عبيداللهبنعباس، مردم صبح كه برای نماز جماعت آمدند، دیدند امام جماعت که همان فرمانده لشکر بوده است، رفته و به معاويه پناهنده شده است؛ سه تا فرمانده گذاشتند و هر سه نفر رفتند و به معاويه پناهنده شدند؛ معاويه گونيگوني نامه براي امام ميفرستاد كه اصحاب و نزديكان شما نوشتند كه اگر به ما دستور بدهي امام مجتبي را كتبسته تحويلت ميدهيم؛ ديدگاه اینها نسبت به امام مجتبي اين بود؛ امام مجتبي چه كنند؟ ایشان را نميخواهند و درك نميكنند؛ نه معاويه را ميشناسند كه معاويه يعني چه؟ و نه بنياميه را ميشناسند كه اينقدر انذار رسولالله نسبت به آنها بود كه بنياميه يعني چه؟ وقتی نميفهمند حالا چه كنيم؟ آیا به زور و كشتار باید مردم را به جنگ بكشانيم و بگوييم بايد با معاویه مبارزه كنيم و تا نفر آخر كشته بشويم حتي اگر مكتب نماند و بنياميه آنچه ميخواهد که ريشه را بزند بتواند بزند يا اينكه صلح كنيم مثل پيغمبر اكرم که مواردي صلح كردند ما هم صلح كنيم و با دشمن قرار منع تعرض بگذاریم و بعد ما خودمان را حفظ كنيم و هويت اصلي را حفظ كنيم؟ امام مجتبي اين كار را كردند و هويت مكتب را حفظ كردند و آن صلحنامهاي هم كه نوشتند ميدانستند معاويه اهل قرار نيست و خود معاويه هم جلوي همه مردم پاره كرد البته او از باب قدرت اين كار را كرد اما در تاريخ ميماند كه اينها حتي آن قراردادها را عهدهدار نشدند ولی مكتب بقا پيدا كرد و جوشيد و اين جوشيدن به سيد الشهدا منجر شد و خود سيد الشهدا ده سال مدت امامتشان است که نُه سال در زمان معاویه به اين عهد نامه امام مجتبي پايبند بودند و سال آخر كه يزيد برای بیعت اجبار كرد قيام شكل گرفته است؛ لذا ما قدري در مورد امام مجتبي با تدبير بيشتر ببینیم و بیندیشیم؛ ما ذهنيتيهايي در ذهنمان ميآيد كه امام بايد بزند و بكوبد و مثل سيد الشهدا جلو برود و اینگونه نیست؛ امام صادق و امام باقر را ببینید و حتی امام رضا را ببينيد که در آن شرايط واقع ميشوند که وليعهد مأمون بشوند؛ اينها را بايد سنجيد و درايت و معرفت و بصيرتمان را بالا ببريم و دین و امام را بشناسيم.
امام مجتبي در اين وادي خيلي مظلوم بود و مصائب زيادي بر امام مجتبي وارد شد به قول آن شاعر که گفت:
مصلحت ملت اسلام و دين
كرد تو را گوشه عزلتنشين
صبر هم از صبر تو بيتاب شد
كوزه شد و زهر شد و آب شد
بعد شهادت نكشيد از تو دست
تير شد و بر تن پاكت نشست
و السلام عليكم و رحمةالله و برکاته.