English | فارسی
ﺳﻪشنبه 15 بهمن 1398
تعداد بازدید: 994
تعداد نظرات: 0

سلسله بيانات اخلاقی حضرت آيت الله علوی بروجردی (مدظله العالی) در شرح دعای مكارم الاخلاق

سلسله بيانات اخلاقی حضرت آيت الله علوی بروجردی (مدظله العالی) در شرح دعای مكارم الاخلاق

بسم الله الرحمن الرحیم

 

وجود مقدس امام سجاد - علیه السلام - در فرازی از دعای شریف مکارم الاخلاق می‌فرمایند:

اللَّهُمَّ لَا تَدَعْ خَصْلَةً تُعَابُ مِنِّی إِلَّا أَصْلَحْتَهَا، وَ لَا عَائِبَةً أُؤَنَّبُ بِهَا إِلَّا حَسَّنْتَهَا، وَ لَا أُکْرُومَةً فِیَّ نَاقِصَةً إِلَّا أَتْمَمْتَهَا. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أَبْدِلْنِی مِنْ بِغْضَةِ أَهْلِ الشَّنَآنِ الْمَحَبَّةَ.

خداوندا! هیچ خوبی و فضیلتی را که بر من عیب شمرده شود، باقی نگذار، مگر اینکه آن را اصلاح کنی؛ و هیچ صفت زشتی را مگر اینکه آن را به خوبی تبدیل کنی؛ و هیچ صفت ناقصی را، مگر اینکه آنها را کامل کنی؛ خدایا! بر محمد و آل محمد درود فرست و بغض کینه‌توزان به من را به محبت تبدیل کن.

***

اللَّهُمَّ لَا تَدَعْ خَصْلَةً تُعَابُ مِنِّی إِلَّا أَصْلَحْتَهَا: خصلت، صفات خوبی است که ما داریم. این صفات زشت نیستند؛ اما یا نحوه به‌کارگیری آنها توسط ما غلط است یا اینکه در نظر مردم پسندیده نمی‌آید. مردم وقتی به من نگاه می‌کنند، این صفت را، چه نفس آن را و چه کاربرد آن را از من پسندیده نمی‌بینند. خدایا! این را اصلاح کن. اصلاح این صفت هم به این است که من روش به‌کارگیری آن را خوب بلد باشم و در نظر مردم آن را پاکیزه و پسندیده جلوه دهم.

وَ لَا عَائِبَةً أُوَنَّبُ بِهَا إِلَّا حَسَّنْتَهَا: هیچ صفت زشت و بدی را در من باقی نگذار، مگر آنکه آن را به خوبی تبدیل کنی. به‌اصطلاح، آن صفت را از من بگیری و در مقابل، صفت خوب و پاکیزه‌ای به من عنایت کنی.

وَ لَا أُکْرُومَةً فِیَّ نَاقِصَةً إِلَّا أَتْمَمْتَهَا: أُکرومَة یعنی خصلت کریمه. هیچ خصلت کریمه را در من ناقص باقی نگذار، مگر آنکه آن را تتمیم و تکمیل فرمایی.

 

اخلاق مؤمن، مورد رضای خدا و مورد پسند مردم

درخواست امام سجاد – علیه السلام – در این فراز از دعای شریف مکارم‌الاخلاق این است که انسان همیشه باید دارای صفات و خصوصیاتی باشد که اولاً در نگاه خداوند پسندیده باشد؛ ثانیاً از نظر مردم هم پسندیده باشد. امام فقط به این اکتفا نمی‌کنند که رفتار و اخلاق انسان از نظر خداوند پسندیده و پذیرفته باشد، ولی مردم بالکل نفی شوند؛ نه، نوع نگاه مردم به انسان نیز بسیار مهم است؛ چنان‌که در فراز بعد می‌فرمایند: وَ أَبْدِلْنِی مِنْ بِغْضَةِ أَهْلِ الشَّنَآنِ الْمَحَبَّةَ؛ کینه و بغض کینه‌توزان به من را به محبت تبدیل کن. انسان در یک اجتماع زندگی می‌کند و تنها نیست؛ و طبعاً با افراد مختلف مراوداتی دارد. آنچه امام در این مراودات از خدا می‌خواهد، این است که اولاً وجود من برای دیگران قابل تحمل باشد؛ ثانیاً افزون بر آن، جاذبه‌ای در وجود من برای دیگران باشد. وقتی دیگران به من نگاه می‌کنند، نه‌تنها در من صفت زشت نبینند، بلکه صفت خوب ناقص هم نبینند. اخلاق کاملاً خوب و زیبایی از من ببینند. مؤمن باید هم وجودش برای دیگران قابل تحمل باشد و هم اینکه برای آنها جاذبه داشته باشد؛ یعنی مردم با شوق و محبت به او نگاه کنند و سراغش بیایند؛ نه اینکه به‌زور بخواهد خودش را بر دیگران تحمیل کند.

 

لزوم توجه مؤمن به نوع برخوردش با مردم و اطرافیان

گاهی از اوقات ما در زندگی و در رفتار و منش خود، خصلت‌هایی داریم که از نظر خودمان ممکن است پسندیده باشند؛ مثلاً وقتی از خانه بیرون می‌آیم، سرم را پایین می‌اندازم؛ اخم‌هایم را درهم می‌کنم و مشغول ذکر گفتن می‌شوم و اصلاً به هیچ کس توجهی نمی‌کنم؛ یا اینکه به مباحثه‌ای که امروز می‌خواهم انجام بدهم،‌ فکر می‌کنم و چنان به خودم مشغولم که حتی اگر کسی هم به من سلام کند، متوجه نمی‌شوم و جوابش را نمی‌دهم. این عیب شمرده می‌شود؛ نه‌تنها پیش خلق، بلکه پیش خدا هم ناپسند است. چرا؟ برای اینکه مؤمن باید با چهره بشاش و لبخند با دیگران برخورد کند به دیگران به دیده محبت نظر کند؛ به‌ویژه ما که در لباس اهل علم هستیم. مردم با یک عقیده خاصی به ما نگاه می‌کنند و سلام می‌دهند. حال اگر ما اصلاً حواسمان نباشد که جواب سلامشان را بدهیم یا به آنها نگاه کنیم، این نقص شمرده می‌شود.

امام سجاد – علیه السلام - از خدا درخواست می‌کند که این اخلاق را در من اصلاح کن. البته اصلاح به این نیست که یک نظری از غیب بشود و با یک تصرف ربوبی، این اصلاح صورت بگیرد. نه؛ توفیق اصلاح را به من بده. خدایا! من را متوجه به این معنا کن. گاهی از اوقات، خود انسان اصلاً متوجه نیست که این رفتار او عیب است تا آن را اصلاح کند. خدایا! مرا متوجه کن؛ مرا به حال خودم نگذار؛ مرا با این نقص به حال خودم رها نکن.

 

توفیق الهی لازمه پیشگیری از ملکه شدن رذایل اخلاقی

اگر این نقص در وجود من بماند، ملکه می‌شود. اگر ما بر صفات و خصلت‌هایمان اصرار داشته باشیم، به عادت تبدیل می‌شوند و کم‌کم ملکه می‌شوند و این ملکه تا آخر عمر همراه انسان می‌ماند؛ حتی بعد از مرگ هم همراه انسان است. انسان با ملکات خودش محشور می‌شود. در روز قیامت، انسان مستقیماً با آن خصایل و ملکاتی که در وجودش بوده است، مواجه می‌شود و این مواجهه بدون هیچ واسطه و مانعی است؛ به‌صورت مستقیم و رو در رو با این ملکات مواجه می‌شویم. این صفات و خصلت‌ها، وضعیت زندگی ما را در آخرت مشخص می‌کند. اگر این ملکه، طمع و حسد باشد، حتی اگر در بهشت با تمام نعمت‌هایش هم باشیم، با وجود این ملکات نمی‌توانیم هیچ بهره‌ای ببریم؛ چون قابلیت نداریم.

فرض کنید سفره‌ای گسترده است و انواع و اقسام غذاها و نوشیدنی‌ها در آن چیده شده است؛ اما شخص دیابت دارد؛ با یک لقمه نان، قند خونش به 350 می‌رسد. خب، او چگونه می‌تواند از این سفره استفاده کند؟ مانع دارد؛ مشکل دارد؛ نمی‌تواند بهره‌برداری کند. ما هم فردای قیامت با همین مشکل مواجهیم. اینکه انسان به بهشت راه ندارد یا درجاتش بالا نمی‌رود، به این دلیل است که پایش گیر دارد و این گیر را در همین دنیا به دست آورده است. امام سجاد – علیه السلام – تک‌تک این مشکلات را تشریح می‌فرمایند و در قالب دعا از خدا مسئلت می‌کنند که توفیق بده من در این عالم خودم را اصلاح کنم.  وَ لَا عَائِبَةً أُؤَنَّبُ بِهَا إِلَّا حَسَّنْتَهَا؛ صفت زشت و مورد سرزنشی که در من وجود دارد و به آن خو کرده‌ام، در من نباشد؛ من را متوجه کن که این صفت زشت را دارم؛ من را متوجه کن که مبتلا هستم؛ مریضم. آدم تا وقتی نداند که مریض است، سراغ طبیب و دارو و درمان نمی‌رود. اول باید بدانم که مریضم و نقص دارم؛ بعد دنبال درمان و اصلاح و کمال باشم. خدایا! مرا متوجه کن. فقط توجه هم کافی نیست. گاهی ممکن است انسان متوجه هم باشد؛ اما توفیق اصلاح نداشته باشد. خدایا! توفیق رفع این عیب را هم به من بده تا آن را از خودم دور کنم. توفیق بده که در مقام اصلاح باشم.

 

لزوم بهره‌گیری درست و کامل از خصایل کریمه

وَ لَا أُکْرُومَةً فِیَّ نَاقِصَةً إِلَّا أَتْمَمْتَهَا؛ حتی خصلت کریمه‌ای که به‌طور ناقص در وجود من هست را تکمیل و تتمیم کن. گاهی از اوقات، برخی افراد می‌خواهند تدین به‌خرج دهند و امر به معروف و نهی از منکر کنند؛ اما برخوردشان با دیگران درست نیست. امر به معروف و نهی از منکر بسیار خوب است و مؤمن باید این صفت را داشته باشد؛ اما باید به موضوع و ظرفیت طرف مقابل هم توجه داشت. گاهی این بی‌توجهی باعث می‌شود که شخص در کار بد خود شدت عمل به‌خرج دهد. این صفت خوب است؛ اما من از آن بد و ناقص بهره‌برداری می‌کنم. کسی که می‌خواهد غیرت دینی داشته باشد، باید شعور این بهره‌برداری را هم در کنار آن کسب کند. گاهی یک کلمه محبت‌آمیز با یک گنهکار، چنان  در او تأثیر می‌گذارد که صدبار کتک زدن هم این تأثیر را ندارد. مؤمن در مقام آمر و ناهی، باید بداند که چگونه عمل کند. شخصی نقل می‌کرد که در مجلسی در محضر یکی از بزرگان نشسته بودیم. عده زیادی هم نشسته بودند. یک جوان شیک و اتوکشیده‌ای با ظاهر نه‌چندان مذهبی در آن مجلس بود؛ می‌خواست یک سؤال مذهبی بپرسد. این عالم بزرگوار، قبل از اینکه به او نگاهی کند و احوالش را بپرسد، گفت: «اول آن انگشتر طلایی را که در دست داری، دربیاور؛ این خلاف شرع است؛ نماز با این باطل است». این جوان رنگ از رخش پرید؛ سرش را پایین انداخت و بدون اینکه چیزی بگوید، آرام‌آرام عقب کشید و خودش را در جمعیت گم کرد. این آقا درست می‌گفت. نماز با انگشتر طلا برای مرد باطل است؛ اصلاً طلا در هر لحظه‌ای که در دست مرد باشد، حرام است؛ اما گفتنش در این مجلس، جلوی این همه افراد، در اولین مواجهه، اصلاً درست نبود. غیرت دینی خیلی خوب است؛ نهی از منکر خیلی خوب و لازم است؛ اما اگر این کار ناقص و نادرست انجام بشود، گاهی آثار بسیار بدتری به‌جا می‌گذارد.

 

برخورد کریمانه سیدالشهدا (ع) با خطای حر، الگوی اخلاقی مؤمنان

در این زمینه، مواجهه سیدالشهدا - علیه السلام - با حربن‌یزید ریاحی الگوی بسیار خوبی برای ماست. حرّ سپهسالار لشکر دشمن است و از همان ابتدا برخورد سخت و محکمی با آن حضرت داشت. امام را متوقف کرده بود و اجازه حرکت حرکت به آن حضرت نمی‌داد. امام می‌فرمود: بگذار برگردیم به مدینه. می‌گفت: نمی‌شود. می‌فرمود: بگذار برویم به یمن. اجازه نمی‌داد. خلاصه امام و یارانش را در همان صحرای کربلا متوقف نگاه داشت تا سپاهیان کوفه آن حضرت را محاصره کردند و آن اتفاقات افتاد. اما خود او در روز عاشورا به هر دلیل متوجه شد و توبه کرد و به سپاه امام ملحق شد. این توفیق خداست که نام حر، سپهسالار دشمن، در کنار کسانی قرار بگیرد که امام صادق – علیه السلام – در وصفشان بگوید: بأبی أنت و أمی. حر جلوی امام حسین – علیه السلام - ایستاد و ابراز ندامت کرد؛ اما امام حتی یک کلمه به رویش نیاورد، که تو با ما چنین کاری کردی. اگر ما بودیم، می‌گفتیم: حالا که توبه کردی، حداقل این لباس‌هایی را که از پول ظلم خریده‌ای، دربیاور و لباس‌هایی که من به تو می‌دهم بپوش و ابتدا از آن همه جرایمی که کرده‌ای توبه کن. هیچ کدام از این صحبت‌ها نبود. حر ابتدا قدری تردید هم داشت که آیا امام او را می‌پذیرد یا نه؛ ولی امام با روی باز او را پذیرفت. حتی وقتی حر اجازه خواست که به میدان جنگ برود و از امام دفاع کند، امام فرمودند: ای حرّ! تو مهمان ما هستی؛ نمی‌توانم اجازه دهم که تو بروی و خودت را برای ما به کشتن بدهی.

حال فرض کنید امام هر برخورد دیگری با او می‌کرد، چه می‌شد. خدا این عنایت را به حر کرده بود. البته عنایت بی‌جهت نمی‌شود. او از قبل خصوصیاتی داشت که مستوجب این عنایت شده بود. این حرّ با این ایمان و با این عشق از لشکر خصم جدا شد و به ترفیع درجه و جایزه و مقام و زن و بچه و زندگی پشت پا زد و به در خانه سیدالشهدا - علیه السلام - آمد. حال، اگر امام به‌نحو دیگری با او برخورد می‌کرد، معلوم نیست با روح و روان او چه می‌کرد؟ اما امام جز لبخند و جز استقبال، هیچ واکنش دیگری نشان نداد. او را و اظهار ندامتش را پذیرفت. عرض کرد یابن رسول‌الله! آمده‌ام سراغ تو؛ و امام دستش را گرفت و او را به اوج رساند. به ابن‌عباس گفتند: چرا در کربلا نبودی؟ گفت: من قائمه را دیده بودم. قائمه‌ای که نام اصحاب سیدالشهدا که در کنارش کشته شدند، در آن ثبت بود. اسم من در بین آنها نبود. حر هم از کسانی بود که این قابلیت را پیدا کرد که اسمش در این فهرست وارد شود. گاهی از اوقات ما با یک نگاه محبت‌آمیز می‌توانیم فرد را عوض کنیم. قبل از اینکه سراغ منطق و استدلال برویم، می‌توانیم با یک نگاه یک نفر را تکان دهیم.

 

ضرورت تهذیب نفس در کنار تحصیل علم

امام سجاد – علیه السلام - از خداوند مسئلت می‌کند که خدایا! ما را وظایف خودمان متوجه کن. ما در این زندگی طلبگی سرباز امام زمان هستیم. سرباز اول تعلیم می‌گیرد؛ بعد مشغول به فعالیت می‌شود. ما هم در حال تعلیم هستیم؛ اما در کنار آن، باید به خودسازی و تهذیب هم بپردازیم. اگر روزانه خودمان را نسازیم و نفسمان را تهذیب نکنیم، هرچه بار علم بیشتر روی دوشمان باشد، مثل حماری می‌شویم که یحمل اسفارا. فقط حمله علم بودن کفایت نمی‌کند؛ بلکه معارف این علم هم باید در وجودمان رسوخ کند و آن تهذیب است. امام سجاد – علیه السلام - در مقام مسئلت از خداوند، توفیق این تهذیب و خودسازی را طلب می‌کند. خدایا! توفیق بده خودم را بسازم؛ خودم را نبینم؛ فقط تو را در همه حال و در همه چیز ببینم.

و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

تصاویر
  • سلسله بيانات اخلاقی حضرت آيت الله علوی بروجردی (مدظله العالی) در شرح دعای مكارم الاخلاق
ارسال نظر جدید

نام

ایمیل

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

کلیه حقوق این سایت متعلق به دفتر حضرت آیت الله علوی بروجردی می باشد. (1403)
دی ان ان