English | فارسی
شنبه 31 خرداد 1399
تعداد بازدید: 1358
تعداد نظرات: 0

سلسله بيانات اخلاقی حضرت آيت الله علوی بروجردی (مدظله العالی) در شرح دعای مكارم الاخلاق

سلسله بيانات اخلاقی حضرت آيت الله علوی بروجردی (مدظله العالی) در شرح دعای مكارم الاخلاق

بسم الله الرحمن الرحیم

 

فراز هفتم از دعای شریف مکارم الاخلاق

ألّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أبْدِلْنِی مِنْ بِغْضَةِ أهْلِ الشَّنَآنِ المَحَبَّةَ وَ مِنْ حَسَدِ أهْلِ الْبَغْیِ الْمَوَدَّةِ وَ مَنْ ظِنَّةِ أهْلِ الصَّلاح الثِّقَةَ...؛

خداوندا بر محمد و آل محمد درود فرست و بغض و کینه کینه‌توزان به من را به محبت، و حسد متجاوزان و متعدیان را به مهر و مودت، و بدگمانی نیکان را به اطمینان و خوش‌گمانی... تبدیل کن.

وجود مقدس امام سجاد - علیه السلام - در این فراز از دعای شریف مکارم‌الاخلاق، از خداوند متعال مسئلت می‌کنند که خداوندا! کینه کینه‌ورزان به من را به محبت، و حسد اهل بغی را به مودت تبدیل کن؛ و سوءظن اهل صلاح به من را به وثاقت و اطمینان مبدل فرما.

انقلاب نفسانی، نیازمند اقتضائات درونی انسان

گفتیم که این تبدیل‌ها کار راحت و ساده‌ای نیست. کینه و حسد و امثال این رذایل، از صفات نفسانی‌اند که گاهی در وجود انسان به ملکه تبدیل می‌شوند. همان گونه که فضایل اخلاقی ملکه می‌شوند، رذایل اخلاقی هم می‌توانند ملکه شوند. فضایل و رذایل، همه صفات نفسانی‌اند و تکرار صفات نفسانی، آنها را به ملکه تبدیل می‌کند و نفس انسان با آنها خو می‌گیرد. حال کسی که کینه و حسد با تمام وجودش خو گرفته و در نفسش ملکه شده است، آیا فقط با یک دعا ممکن است کینه و حسدش به محبت و مودت، یعنی عکس و نقیض خودش، تبدیل شود؟ چنین نفسی باید  منقلب شود و خداوند هم که مقلب القلوب و الابصار است و انسان هم جوهره‌ای است که  شأنیت چنین انقلاب نفسانی را دارد؛ یعنی وجود انسان به‌گونه‌ای است که با یک اراده الهی ممکن است متبدل شود. در این شکی نیست؛ اما نکته‌ای که امام سجاد ـ صلوات الله و سلامه علیه ـ در این دعا می‌فرمایند، این است که این تغییر و تبدیل، خارج از روال طبیعی نیست و باید اقتضای تبدیل و تغییر هم در نفس انسان وجود داشته باشد.

خیرخواهی سیدالشهدا (ع) برای شمر در آخرین لحظات

برای مثال، حضرت سیدالشهدا -صلوات الله و سلامه علیه - در صحرای کربلا می‌توانستند فقط با یک دعا از خداوند بخواهند که دل عبیدالله‌بن‌زیاد را نرم کند و او را هدایت نماید و قطعاً امام دعا هم کرده‌اند؛ چنان‌که نقل است، زمانی که شمربن‌ذی‌الجوشن روی سینة مبارک آن حضرت نشست، سیدالشهدا - علیه السلام - شروع کردند به نصیحت کردن او؛ حتی به او فرمودند: چرا تو می‌خواهی بکشی؟ بگذار شخص دیگری این کار را بکند؛ تو این کار را نکن. یا اینکه فرمودند: می‌دانی من که هستم و حرفم چیست؟ یعنی حضرت حتی در آن موقعیت، در مقام هدایت شمر بوده‌اند؛ اما این هدایت مؤثر واقع نمی‌شود و صرف دعا، حتی دعای امام، کفایت نمی‌کند.

ارتقای نفس در اثرناپذیری از رذایل اخلاقی دیگران

آنچه امام سجاد - علیه السلام - در این دعا مسئلت می‌کنند، فراتر از این معناست. دعا برای خودش است؛ یعنی خداوندا! تو که قادر هستی، عنایتی به من کن. این عنایتی هم که حضرت درخواست می‌کنند،  مثل دعای سیدالشهدا - علیه السلام - برای عبیدالله‌بن‌زیاد نیست؛ چون در نفس عبیدالله هیچ اقتضایی برای تغییر وجود ندارد؛ اما در دعای امام سجاد - علیه السلام - خود «من» موضوع دعا هستم و من این اقتضای تغییر و تبدیل را در وجود خودم دارم؛ ازاین‌رو دست به دعا برمی‌دارم و از خداوند می‌خواهم که خدایا! کرامتی کن و این رذایل را به فضایل تبدیل فرما. نه فقط نسبت‌به من؛ بلکه نسبت‌به دیگری، مثل اهل بغی یا اهل کینه هم کرامتی کن تا حسد و کینه آنان به من، به دوستی و محبت تبدیل شود. شاید  نظر مبارک امام - صلوات الله و سلامه علیه -  در این جملات این است که خدایا! دلی به من بده و زمینه‌ای در من ایجاد کن که نه‌تنها در مقابل کینه و حسد اهل بغی و انحراف تأثیر نپذیرم، بلکه نظر محبتم هم به آنها تغییر نکند؛ اصلاً این حسد را لاحسد در نظر بگیرم و به‌گونه‌ای با اهل بغض و حسد رفتار کنم که گویا آنان از من تعریف و تمجید می‌کنند. خداوندا! چنین روحیه‌ای به من عنایت کن. همانند آن عارفی که وقتی از روی اهانت، خاکستر به سرش ریختند، سر و رویش را تکاند و خطاب به نفسش گفت:

که ای نفس! من در خور آتشم *** به خاکستری روی در هم کشم؟

   پاسخ محبت‌آمیز پیامبر (ص) به اهانت‌های مرد یهودی

از این بالاتر، وجود مقدس رسول خدا - صلی الله علیه و آله -  است. چنان‌که نقل شده است، مردی یهودی همسایه پیامبر - صلی الله علیه و آله - بود که هر روز وقتی حضرت از کنار خانه او عبور می‌کردند، او خاکستر و زباله‌هایش را بر سر آن حضرت می‌ریخت. پیامبر هم که به نظافت و پاکیزگی بسیار اهمیت می‌دادند، به خانه برمی‌گشتند و خدیجه کبری - سلام الله علیها - همسر روزگار شدت، لباس‌های ایشان را عوض می‌کردند و آن حضرت دوباره بیرون می‌رفتند.

این جریان هر روز ادامه داشت تا آنکه چند روز از آن مرد یهودی خبری نشد. پیامبر - صلی الله علیه و آله -  از همسایه‌ها حالش را جویا شدند. گفتند مریض شده و بعید است دوباره سرپا شود. در چنین شرایطی هر کس جای پیامبر بود،‌ خوشحال می‌شد؛ اما آن حضرت نه‌تنها خوشحال نشدند، که حتی ناراحت شدند و به عیادت او رفتند. آن فرد یهودی هر روز خاکستر و زباله بر سر و روی پیامبر می‌ریزد و به آن حضرت اهانت می‌کند؛ حال پیامبر - صلی الله علیه و آله -  به عیادت او می‌رود. حضرت در خانه‌اش را زدند و وارد خانه شدند. مرد یهودی تا فهمید که آن حضرت به عیادت او آمده است،‌ از روی شرم، ملحفه را روی سرش کشید که ایشان را نبیند. پیامبر - صلی الله علیه و آله -  در کنار بالینش نشستند و دست نوازش بر سر و رویش کشیدند و فرمودند: چند روز است که احوال ما را نمی‌پرسی؛ دلمان برایت تنگ شده است. نقل است که این شخص مسلمان شد و در همان ساعت مُرد. این از آن مواردی بود که پیامبر - صلی الله علیه و آله -  فرمودند: او اهل بهشت است، درحالی‌که حتی یک رکعت نماز نخوانده است. با اخلاق کریمه پیامبر اکرم - صلی الله علیه و آله - کینه این شخص تبدیل شد به محبت، عشق و ایمان. در آن لحظه آخر،  آنچه از کینه و دشمنی در دل داشت، بیرون ریخت و تمام توجهش را به پیامبر - صلی الله علیه و آله -  معطوف کرد و شهادتین گفت و باایمان از دنیا رفت. این همان است که امام سجاد - علیه السلام - از خداوند درخواست می‌کند که خدایا! دلی به ما بده که در مقابل دشنام و تهمت و ناسزا به هم نریزد. با تهمت و ناسزا آبروی انسان می‌رود و این خیلی سنگین است؛ اما از آن مهم‌تر دلی است که از این اتفاقات متأثر و دلگیر نشود. امام سجاد - علیه السلام -  چنین چیزی را از خداوند درخواست می‌کنند.

نمونه‌ای از نفس خودساخته و اثرناپذیری در برابر اهانت‌ها

مرحوم آیت‌الله شیخ‌محمدتقی عاملی - رحمت الله علیه - از بزرگان و اعلام و از اعاظم شاگردان مرحوم میرزای نائینی، مرد بزرگ و فوق‌العاده‌ای بود. ایشان ما را نصیحت می‌کردند و می‌فرمودند: من نود سال از خداوند عمر گرفتم و در کنار تحصیل، پیوسته روی نفس خودم هم کار می‌کردم و به جایی رسیده‌ام که وقتی به من فحش می‌دهند، اصلاً در وجودم کوچک‌ترین ناراحتی پیدا نمی‌شود. تعبیر ایشان این بود که من پای منبر نشسته باشم و منبری بالای منبر به من فحش بدهد، اصلاً ناراحت نمی‌شوم و نظر محبتم به آن منبری هم عوض نمی‌شود. البته ایشان می‌فرمود: پس از این نود سال که از خداوند عمر گرفتم و روی نفسم کار کردم،  هنوز وقتی یک جمله از من تعریف می‌کنند، قند در دلم آب می‌شود و لذت می‌برم. هنوز حریف نفسم نشده‌ام که این تعریف و تمجیدها چه فایده‌ای برای من دارند و چرا در نفسم اثر می‌گذارد. این همان مقامی است که از خدا می‌خواهیم دلی به ما عطا کند و ظرفیتی به ما ببخشد که در مقابل سوءنیت افراد، نه‌تنها تأثیر نپذیریم، بلکه همان روال محبت را نسبت‌به آنان داشته باشیم.

اهانت‌کنندگان، ضعفای نیازمند محبت و توجه

کسانی که به این مقام رسیده‌اند، در برابر بی‌احترامی‌ها و اهانت‌های دیگران، احساس می‌کنند که آنان بیشتر به محبت نیاز دارند؛ چون افراد ضعیفی هستند. کسی که تهمت می‌زند و آن که حسد می‌ورزد، انسان‌های ضعیفی‌اند و به کمک و توجه، بیشتر نیاز دارد. با این راه می‌توان کینه کینه‌ورزان را به دوستی و محبت تبدیل کرد. این چیزی است که امام سجاد - علیه السلام - در ضمن این دعا از خداوند متعال مسئلت می‌کنند. این مقام بسیار بزرگ و والایی است و به‌راحتی نمی‌توان به آن مقام رسید. ما این‌گونه نیستیم. وقتی دو ماشین تصادف می‌کنند، راننده‌ها سریع از ماشین پایین می‌پرند و دست‌به‌یقه می‌شوند. تصادف شده است؟ خسارت زده است؟ اینجا مرد کسی است که با آرامش پیاده شود؛ با طرف دست بدهد و محترمانه بگوید: این خسارت را به من زده‌ای؛ بگذارید پلیس بیاید تا تکلیف را روشن کند. چرا باید دست‌به‌یقه شد؟ این همان چیزی است که امام سجاد - علیه السلام - از خداوند می‌طلبد و متأسفانه در اجتماع ما هم گم شده است؛ به‌ویژه در جامعه ما روحانیون‌، این صفات کم‌رنگ شده است.

برخورد کریمانه آیت‌الله بروجردی (قدس سره) با فرد اهانت‌کننده

مرحوم آیت‌الله گلپایگانی - رحمت الله علیه - می‌فرمودند: بعد از فوت آیت‌الله سیدابوالحسن اصفهانی رحمت الله علیه، در زمینه تعیین مرجعیت، اختلاف پیش آمده بود؛ برخی آیت‌الله بروجردی قدس سره و برخی مرحوم آیت‌الله حسین قمی رحمت الله علیه، از مراجع بزرگ شیعه، را مرجع می‌دانستند. در این میان، یکی از وعاظ شهیر، بالای منبر به آیت‌الله بروجردی ناسزا می‌گفت؛ مثلاً می‌گفت انگلیسی است و تعبیرات بسیار تند و وقیحانه‌ای به‌کار می‌برد. این اختلاف خیلی طول نکشید. آیت‌الله حسینی قمی چهار یا پنج ماه بعد از فوت آیت‌الله سیدابوالحسن اصفهانی رحلت کردند و آیت‌الله بروجردی تنها ماندند و مرجعیت عام پیدا کردند.

آیت‌الله گلپایگانی می‌فرمودند: پس از مدتی، همان واعظی که ناسزا می‌گفت، پیش من آمد که به‌نوعی وساطت کنید و ما را نزد آیت‌الله بروجردی ببرید تا دست ایشان را ببوسیم و اختلافات تمام شود. آیت‌الله گلپایگانی می‌گفتند: من ناراحت بودم از اینکه این مطلب را به آیت‌الله بروجردی بگویم؛ چون آن شخص علناً آن کارها را کرده بود. بااین‌حال روزی خدمت آیت‌الله بروجردی عرض کردم که فلانی می‌خواهد چند دقیقه‌ای جهت  دست‌بوسی خدمت شما برسد. تا خواستم بگویم که فلانی صاحب بیت است و آدم ریشه‌داری است، مرحوم آیت‌الله بروجردی فرمودند:‌ ایشان صاحب بیت و ریشه است. شما وقت بگیرید، ما خدمت ایشان برسیم و عرض ادب کنیم. اجازه نمی‌دهم که او بیاید دستم را ببوسد و عذرخواهی بکند. وقت بگیرید، ما برویم خدمت ایشان. گفتم: آقا! این شخص قابل این حرف‌ها نیست؛ خیلی هم به او بها ندهید. ایشان فرمودند: خیر؛ این بی‌احترامی به ایشان است که ایشان ابتدا بیایند. ما باید برویم.

بالاخره از آن واعظ وقت گرفتم. اصلاً باور نمی‌کرد. با آیت‌الله بروجردی به خانه او رفتیم. ایشان حدود نیم ساعت نشستند و به او محبت کردند. از آن به بعد، آن واعظ در خدمت آیت‌الله بروجردی قرار گرفت و از اصحاب و نزدیکان ایشان شد. خود او برای من نقل کرد و گفت: من پانزده سال در سفر و حضر و در همه جا در خدمت آیت‌الله بروجردی - رحمت‌الله علیه ـ بودم. با آن سابقه و بی‌احترامی‌هایی که من داشتم، در طول این پانزده سال یک بار هم ندیدم که ایشان حتی با نگاهش بین من و دیگران فرقی بگذارد. این هنر است؛ این فضیلت و کرامتی است که باید بیاموزیم؛ نه اینکه دنبال این باشیم ببینیم ایشان چند بار امام زمان - عجل الله تعالی فرجه - را دیده یا فلان کرامت را داشته‌اند.

مهم این است که نفس انسان آن‌قدر بزرگ باشد که حتی اگر فحش بدهند، تخریب کنند و آبروی انسان را در جامعه ببرند، در وجودش نه‌تنها تأثیر نپذیرد، بلکه محبت بیشتری هم به آنها نشان دهد. این همان چیزی است که وجود مقدس امام سجاد - علیه السلام - از خداوند درخواست می‌کنند. با توجه به اینکه ما در وجود خود اقتضای رشد و تعالی را داریم،‌ مطالبه چنین نفس بزرگی از خداوند، جا دارد. البته مطالبه این نیست که خداوندِ مقلب القلوب، قلب دیگران را تغییر بدهد و نسبت‌به من مهربان کند؛ بلکه از خدا می‌خواهیم نفس ما را که اقتضای رشد و تعالی دارد، با عنایت خودش ارتقا دهد و اوج بدهد؛ تا آنجا که نه‌تنها از بدی‌های دیگران تأثیر نپذیرد، بلکه خود بر نفس آنها تأثیر بگذارد.

والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته.

تصاویر
  • سلسله بيانات اخلاقی حضرت آيت الله علوی بروجردی (مدظله العالی) در شرح دعای مكارم الاخلاق
ارسال نظر جدید

نام

ایمیل

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

کلیه حقوق این سایت متعلق به دفتر حضرت آیت الله علوی بروجردی می باشد. (1403)
دی ان ان