English | فارسی
یکشنبه 22 تیر 1399
تعداد بازدید: 758
تعداد نظرات: 0

سلسله بيانات اخلاقی حضرت آيت الله علوی بروجردی (مدظله العالی) در شرح دعای مكارم الاخلاق

سلسله بيانات اخلاقی حضرت آيت الله علوی بروجردی (مدظله العالی) در شرح دعای مكارم الاخلاق

بسم الله الرحمن الرحیم

 

وجود مقدس امام سجاد - صلوات الله و سلامه علیه - در فراز هفتم دعای شریف مکارم‌الاخلاق می‌فرمایند:

وَأَبْدِلْنِی مِنْ بِغْضَةِ أَهْلِ الشَّنَآنِ الْمَحَبَّةَ وَ مِنْ حَسَدِ أَهْلِ الْبَغْی الْمَوَدَّة وَ مِنْ ظِنَّةِ أَهْلِ الصَّلاَحِ الثِّقَةَ وَ مِنْ عَدَاوَةِ الْأَدْنَینَ الْوَلاَیةَ وَ مِنْ عُقُوقِ ذَوِی الْأَرْحَامِ الْمَبَرَّةَ.


معنای اول دعای امام: تصرف الهی در نفس گنهکاران و تبدیل آن به نفس صالح
در جلسه قبل گفتیم که آنچه وجود مقدس امام سجاد - علیه السلام -  از خداوند طلب می‌کنند، چه چیزی است. یک معنا این است که امام از خداوند می‌خواهند که در قلوب اهل کینه و اهل بغی و... تصرف کنند؛ تصرفی که تنها مقلب‌القلوب می‌تواند انجام دهد. اگرچه این معنا در قدرت خداوند هست، اما خداوند تصرفات خود را در قالب اسباب و مسببات انجام می‌دهد.

معنای دوم: ارتقای نفس و اثرناپذیری در برابر بدی‌های و دشمنی‌ها

معنای دوم این است که خداوند تحمل و ظرفیتی به ما بدهد که در برابر کینه‌ورزی، حسد و جفای دیگران صبر کنیم و نه‌تنها تحمل داشته باشیم، بلکه هیچ عکس‌العملی از ما در قبال آنها صادر نشود؛ بلکه فراتر از آن، حتی به ایشان محبت کنیم؛ به کسانی که با ما دشمنی می‌کنند، ‌به چشم محبت نگاه کنیم. این معنا موجب می‌شود که بسیاری از آنها تغییر جهت دهند و وضعشان تغییر کند. این معنا در رفتار و سیره انبیا و ائمه - علیهم السلام -  کاملاً قابل مشاهده است. با اینکه افراد به آنها جفا می‌کردند و حتی ناسزا می‌گفتند، ایشان نه‌تنها پرخاش نمی‌کردند، بلکه محبت خود را نثار آنها می‌کردند و همین رفتار موجب می‌شد که شخص بالکل منقلب شود؛ چنان‌که از وجود مقدس امام مجتبی - علیه السلام - مکرر چنین رفتارهایی نقل شده است.

برخورد کریمانه امام حسن مجتبی (ع) با اهانت‌های مردم ناآگاه شام

تبلیغات سوء بنی‌امیه در شام برضد ایشان و پدر بزرگوارشان بسیار زیاد بود؛ به‌گونه‌ای‌که وقتی کسی از شام به مدینه می‌آمد و با آن حضرت روبه‌رو می‌شد، شروع می‌کرد به ناسزا گفتن. مصیبت اینجاست که همه این ناسزاها و پرخاش‌ها را لِلّه و برای رضای خدا می‌گفتند؛ چراکه در تبلیغات مسموم معاویه، گفته می‌شد که پیغمبر - صلی الله علیه و آله - خویشاوندی جز معاویه ندارد و علی‌بن‌ابی‌طالب که خارج از دین است، در برابر قوم و خویش پیامبر ایستاده و امام حسن هم پسر اوست. این تبلیغات سوء چنان در اذهان مردم شام نفوذ کرده بود که وقتی امیرالمؤمنین - علیه السلام - در محراب مسجد کوفه شهید شد، مردم شام می‌گفتند: چنین چیزی ممکن نیست. علی کجا و مسجد و محراب کجا؟ مگر علی نماز هم می‌خواند؟

امام مجتبی - علیه السلام - این ناسزاها را تحمل می‌کردند و پس از آنکه سخنان و ناسزاهای آنان پایان می‌یافت، بدون اینکه چهره ایشان متغیر شود و پرخاش کنند، سؤال می‌کردند: تو غریب هستی؟ گرسنه‌ای؟ جایی نداری؟ آمده‌ای اینجا و کاری داری که انجام نشده است؟ آن‌گاه او را دعوت می‌کرد تا از او پذیرایی کند. همین رفتار موجب می‌شد که اکثر آنان منقلب شوند.

مردانگی و بزرگواری پیامبر (ص) ناجی فرد سوءقصدکننده به ایشان

از خود رسول اکرم - صلی الله علیه و آله - نیز نمونه‌های متعددی از برخورد کریمانه با بدرفتاری‌ها و کینه‌ورزی‌ها نقل شده است. برای مثال، شخصی می‌گفت: مدت‌ها در فکر بودم که پیامبر را بکشم؛ اما چون در بین اصحابش بود، نمی‌توانستم. روزی در یکی از جنگ‌ها دیدم که پیامبر به هر دلیل از جمعیت فاصله گرفتند و به نقطه‌ای آمدند که کسی در آنجا نبود. تا آن حضرت را تنها دیدم، به ایشان حمله کردم و او را بر زمین انداختم و شمشیر کشیدم. گفتم: الآن چه کسی می‌تواند تو را از دست من نجات می‌دهد؟ پیامبر - صلی الله علیه و آله - فرمودند: الله. در این هنگام صخره‌ای که در کنار آنها بود، ریزش کرد و آن شخص بر زمین افتاد و شمشیر از دستش رها شد. پیامبر - صلی الله علیه و آله - به‌سرعت شمشیر را برداشتند و بر سینه آن شخص نشستند و فرمودند: حالا چه کسی تو را از دست من نجات می‌دهد؟ آن شخص جمله جالبی گفت. گفت: مردانگی و بزرگواری تو. همین‌طور هم شد و پیامبر - صلی الله علیه و آله - او را رها کردند.

معنای سوم: تبدیل دشمنی دیگران به محبت و دوستی

معنای دیگر درخواست امام سجاد - علیه السلام - از خداوند برای تبدیل کینه‌ها و حسدها به محبت و دوستی، ممکن است این باشد که خدایا ظرفیت بالایی به من بده تا بتوانم با آن، جفا و دشمنی دیگران در حق خودم را به محبت تبدیل کنم. اما نکته اینجاست که همه افراد قابلیت تغییر ندارند؛ چنان‌که خداوند به پیامبر - صلی الله علیه و آله - می‌فرمایند: «إِنَّكَ لا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ»؛ تو نمی‌توانی هر کسی را که دوست داری، هدایت کنی. در بسیاری از مواقع، پیامبر - صلی الله علیه و آله - افراد را هدایت می‌کردند؛ اما آنها گوش نمی‌کردند و هدایت نمی‌شدند؛ حتی برخی از نزدیکانش را - که طبعاً‌ انسان به آنها حساسیت دارد - هدایت می‌کرد؛ ولی نه‌تنها هدایت نمی‌شدند، بلکه بر دشمنی خود می‌افزودند. این در حالی است که انسان از ذی‌رَحِم خود و از قبیله خود انتظار حمایت و پشتیبانی دارد. قبیله در عرب خیلی موضوعیت دارد. در بسیاری از اتفاقات و جریاناتی که در صدر اسلام روی داد، چه در اسلام آوردن افراد، چه در قصه سقیفه و...، قبیله‌ها بودند که نقش بازی می‌کردند. اگر کسی می‌توانست رئیس قبیله را با خود همراه کند، بقیه قبیله هم تابع می‌شدند؛ چون در دوران جاهلیت عرب، خوی قبیلگی حرف اول را می‌زد.

ابولهب و هدایت‌ناپذیری به‌سبب فقدان زمینه هدایت در نفس او

یکی از نزدیکان پیامبر - صلی الله علیه و آله - عموی ایشان، ابولهب بود که نه‌تنها ایمان نمی‌آورد، بلکه با آن حضرت دشمنی می‌کرد و ایشان را آزار می‌داد. او و همسرش در همه توطئه‌ها نقش داشتند؛ تا آنجا که خداوند در قرآن آن دو را لعن می‌کند و می‌فرماید: «تَبَّتْ يَدا أَبِي لَهَبٍ وَ تَبَّ»؛ و دربارة همسرش می‌فرماید: «وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ». برخی «حَمَّالَةَ الْحَطَبِ» را به هیزم‌کش جهنم تفسیر می‌کنند؛ یعنی زن ابولهب هیزم‌های جهنم را جابه‌جا می‌کند؛ در حالی‌که در قیامت که دیگر نظام اسباب و مسببات دنیا حاکم نیست، به هیزم و هیزم‌کش نیاز ندارد. تفسیر درست این است کسی خودش را در هر کاری وارد می‌کند و هیزم دشمنی و کینه بین افراد را فراهم می‌سازد. بنا بر این تفسیر، روشن می‌شود در هر نقشه‌ای که بر ضد پیامبر - صلی الله علیه و آله - کشیده می‌شد، نه‌تنها خود ابولهب دخیل بود، بلکه زن او نیز هیزم‌کش قضایا بوده و تا جایی که می‌توانست، بر آتش دشمنی با پیامبر - صلی الله علیه و آله - می‌دمید.

پیامبر - صلی الله علیه و آله - در مقابل چنین افرادی قرار داشت. حال، پیامبر که رحمت للعالمین بوده، آیا برای ابولهب و همسرش دعا نکردند؟ امیرالمؤمنین - علیه السلام - در نهج البلاغه بارها برای معاویه و طلحه و زبیر و کسانی که ایشان را اذیت می‌کردند، از خداوند طلب هدایت می‌کردند. پیامبر هم حتماً برای ابولهب و همسرش دعا کرده‌اند و از خداوند خواسته‌اند که شرّ آنها را تبدیل به خیر کند؛ اما چرا نشد؟ چرا آن حضرت نتوانست شر ابولهب و همسرش را به خیر تبدیل کند و شر آنها تا آخر ماند؟ چون تغییر و تبدیل و هدایت شدن، زمینه و ظرفیت می‌خواهد.

هدایت الهی در گرو وجود زمینه هدایت در نفس

درست است که خداوند مقلب القلوب است، اما خداوند هم کارهایش را بر اساس اسباب و زمینه‌ها پیش می‌برد و قلوبی را تغییر می‌دهد که کوچک‌ترین کششی در آن وجود داشته باشد؛ اما کسانی که همچون حیوان یا پست‌تر از آن هستند (أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ) و دل‌هایشان همچون سنگ یا حتی سخت‌تر از آن است (فَهِيَ كَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً)، دیگر زمینه هدایتی برای خود باقی نگذاشته‌اند.

در اینجا، معنای دیگر فرمایش امام سجاد - علیه السلام - بروز می‌کند و آن اینکه خدایا! حسد و جور و جفای این افراد را برای من تبدیل به خیر کن. اینها تغییرپذیر نیستند و حتی حیثیت مقلب‌القلوبی خداوند هم در حق ایشان کارساز نیست و موجب نجاتشان نمی‌شود؛ اما اینها جفا می‌کنند و ضربه می‌زنند. برای چه؟ برای اینکه او را تخریب کنند و نزد مردم بی‌ارزش و بی‌اعتبار سازند. معنای سوم درخواست امام سجاد - علیه السلام - این است: خدایا! او به من جور و جفا می‌کند و قصد تخریب و بی‌اعتبار کردن مرا دارد؛ تو جور و جفای او و این تخریب شخصیت را برای من به خیر تبدیل کن.

خنثی شدن توطئه بنی‌امیه در تخریب شخصیت امیرالمؤمنین و اهل‌بیت (ع)

معاویه شصت سال امیرالمؤمنین علی‌بن‌ابی‌طالب - علیه السلام - را لعن کرد؛ اما چه شد؟ آیا علی - علیه السلام - ساقط شد؟ همه او را کوبیدند. به قول خلیل‌بن‌احمد، دوست و دشمن فضایل آن حضرت را کتمان کردند؛ دشمن از روی کینه، و دوست از روی ترس. اصلاً منع کتابت حدیث از همان ابتدا به همین منظور بود؛ برای  اینکه ارتباط با ریشه قطع شود و رشته کار در دست خودشان باشد؛ اما آنچه در نهایت اتفاق افتاد، این بود که علی‌بن‌ابی‌طالب - علیه السلام - چنان اوج گرفت که فضایل او و خاندانش در سراسر عالم منتشر شده است؛ تا آنجا که آن مفتی سرشناس وهابی و حامی سرسخت داعش، در مصاحبه‌ای تلویزیونی از امام حسین - علیه السلام - تمجید می‌کند. مجری می‌گوید: شنیده شده است که شما گفته‌اید کسی که برای قتل سیدالشهدا حسین‌بن‌علی - علیه السلام - خوشحالی کند، فاسق و فاجر است. او در پاسخ می‌گوید: من چنین چیزی نگفته‌ام؛ بلکه گفته‌ام: «مَن لم یحزن لمقتل الحسین فهو ظال»؛ کسی که برای قتل [امام] حسین - علیه السلام - غمگین نشود،‌ گمراه است. بعد احتیاط می‌کند و می‌گوید: بنا بر احتیاط، منافق و کافر هم هست. مجری با تعجب می‌پرسد: «شیخنا تتشیع؟» شما هم شیعه شده‌اید؟ می‌گوید: نه؛ مگر می‌شود کسی ریحانةالنبی و سید شباب اهل الجنة باشد، آن‌گاه انسان در قتل او شادی کند یا محزون نشود؟ چنین کسی «ظالّ» است.

این همان چیزی است که امام سجاد - علیه السلام - در دعایش طلب می‌کند. خدایا! اینها می‌خواهند جفا کنند؛ اما تو جفای آنان را برای من به خیر تبدیل کن. خداوندی که مسبب‌الاسباب است، می‌تواند سببیّت را از اسباب بگیرد؛ چنان‌که برندگی چاقوی تیز در دست ابراهیم - علیه السلام - را سلب می‌کند و گلوی نازک اسماعیل - علیه السلام - هیچ تأثیری از آن چاقوی تیز نمی‌گیرد. خدایا! در اینجا هم سببیت را از جفای دشمنانم بگیر و آن را به عکسش تبدیل کن. این معنای سوم است. بنابراین، حسد اهل بغی را تبدیل کن به محبت؛ نه محبت در دل حاسد؛ بلکه به این معنا که او می‌خواهد با این حسد محبت مرا از دل‌ها بیرون کند، تو همان حسد را سبب افزایش محبت من در دل‌ها قرار ده.

والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته

تصاویر
  • سلسله بيانات اخلاقی حضرت آيت الله علوی بروجردی (مدظله العالی) در شرح دعای مكارم الاخلاق
ارسال نظر جدید

نام

ایمیل

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

کلیه حقوق این سایت متعلق به دفتر حضرت آیت الله علوی بروجردی می باشد. (1403)
دی ان ان