بسم الله الرحمن الرحيم
فرازی از دعای مکارم الاخلاق
وَ هَبْ لِي مَعَالِيَ الْأَخْلَاقِ، وَ اعْصِمْنِي مِنَ الْفَخْرِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ لَا تَرْفَعْنِي فِي النَّاسِ دَرَجَةً إِلَّا حَطَطْتَنِي عِنْدَ نَفْسِي مِثْلَهَا، وَ لَا تُحْدِثْ لِي عِزّاً ظَاهِراً إِلَّا أَحْدَثْتَ لِي ذِلَّةً بَاطِنَةً عِنْدَ نَفْسِي بِقَدَرِهَا .
در جلسات قبل عرض كردم امام سجّاد (صلوات الله و سلامه عليه)، معالي اخلاق را از خداوند مسألت ميفرمايند. معالي اخلاق همان فضائل اخلاقي است.
به چیزی مباهات میکنیم؟!
فضائل اخلاقي به من بده و من را از فخر كردن و مباهات كردن بر ديگران نگه دار. به چه چیزی ميخواهیم مباهات بكنیم؟! به مال كه زائد است؟! به جواني و قدرتي كه فاني است؟! قدرتي كه از دست ميرود؟! علمی كه با يك لحظه همه چيز فراموش ميشود و از ذهن انسان پاك ميشود؟! چه چيزي از مظاهر اين دنيا هست كه انسان داشته باشد و قابل فخر كردن باشد؟! آخر يك ثباتي بايد داشته باشد؟! در يك چيزي يك ثباتي تصوير بكنيم، آنوقت فخر بكنيم. ثبات در اين عالم در چيست؟! جواني ميماند؟! كس و كاري كه در اطراف آدم هستند ميماند؟! دنيايي كه اگر خدا عمر طولاني بدهد انسان بايد به فراق اين و آن مبتلا بشود، عزيزانش يكي يكي از دنيا ميروند، تنهاش ميگذارند باید تماشا كند. اين عمر طولاني است. اگر جوانمرگ بشود جهات ديگري دارد. در اوج علاقه دنيايي بايد از همه چيز دل بكَند. آدم پير بالأخره يك قدري علاقههایش خفيف شده است، البته اين، مثل اينكه در غير زمان ماست، در زمان ما هرچه سن بالا ميرود طمع بيشتر ميشود، اين علاقه بيشتر ميشود. چيزهايي انسان ميبيند تعجب ميكند. به هر حال این بیان امام سجّاد (صلوات الله و سلامه عليه) است.
فضائل اخلاقی از عبودیت پروردگار ناشی میشود
نكتهاي كه من روی آن تكيه دارم كه ميخواهم عرض كنم اين است كه "وَ هَبْ لِي مَعَالِيَ الْأَخْلَاقِ" را امام بين اين كلمات ذكر ميكند؛ در مقام عبوديت. "وَ اعْصِمْنِي مِنَ الْفَخْرِ" چرا؟! براي اينكه تا بندگي انسان نسبت به او تمام نباشد، تا خضوع نسبت به او كامل نشود، معالي اخلاق به دست نميآید. اين فضايل اخلاقي براي انسان حاصل نميشود. چون گاهي از اوقات يك فردي ممكن است به فضائل اخلاقي تظاهر كند. اما غرض دارد يعني ميخواهد بعداً افراد بفهمند. حتي اين كتمانش را ميخواهد بروز بدهد. اين از آن عزت نفسي كه از بندگي حاصل ميشود به دست نيامده است. اين در حقيقت معالي اخلاق یا فضائل اخلاقي نيست. باز به رخ كشيدن است منتهي به يك صورت ماهرانهتري است. اين در واقع هنرپيشه است، بازيگر است. اين دارد بازيگري ميكند، معالي اخلاق واقعي، فضائل اخلاقی واقعی از عبوديت خدا ناشي ميشود. اگر عبوديت كامل شد فضائل اخلاقي ميجوشد، گذشت ميجوشد، افتادگي و تواضع ميجوشد، از فخر و كبر و عجب خبری نخواهد بود. اين واقعيتي است كه وجود دارد.
نمونهای از کتوم بودن
مرحوم شيخ محمد علي شاه آبادي مدتي در قم آمدند تدريس داشتهاند، حالاتي داشتند در مسجد جامع کرمان نماز داشتهاند، مريد داشتهاند. با همین مريدها و اطرافيانش هم چيزهايي داشتند.
يكي از كسانيكه خيلي با ايشان مأنوس بود نقل ميكرد كه آقاي شاه آبادي ميآمد نماز ميخواند و مسأله ميگفت، حديث ميخواند، روضه ميخواند، به قول معروف حال داشت، دعا ميخواند، صبحهاي جمعه دعاي ندبه ميخواند، شب جمعه دعاي كميل ميخواند، گاهي امام زاده داوود اينها را ميبُرد در اين كوه و كمر بالا ميكشيد، تا صبح احيا ميگرفتند.
ایشان میگفت: يك پيرمردي بود در آنجا که مريد ايشان بود، مرتب نماز ميآمد، گردنكج نگاه ميكرد، در مصيبت خواندنها گريه ميكرد، مريد تابعی بود.
میگفت: قصهاي واقع شد كه مرحوم شاه آبادي نسبت به يك كسي از اين مأموران حكومتي يك حالت خوشبيني پيدا كرده بود. اين آقايی كه مريد بود آمد يواشكي در گوش آقاي شاه آبادي گفت اين دروغ ميگوید، مواظبش باش، اين آدم حقه بازي است، براي شما نقشه كشيده است. گفت اتفاقا مرحوم آقای شاه آبادي هم حواسش را جمع كرد و معلوم شد همينجور است. يك بار مرحوم آقاي شاه آبادي به او گفته بود تو از كجا فهميدي ؟ ما كه اين همه با افراد مختلف حكومتي و غير حكومتي سر و كار داريم نفهميديم تو از كجا فهميدي ؟ چهطوري توانستي اين تشخيص را بدهي با اين دقت؟! این شخص كسب خيلي پائین و كمي هم داشت و پينه دوز بوده است.
گفت: حالا من وظيفهاي داشتم به شما بگویم.
مرحوم شاه آبادي فهميد اين خودش اهل سرّ است. رفت توی نخش ديد مراتب خيلي بالايي را اين شخص سير كرده است. پينه دوز است اما اين چندين شاه آبادي را توی جيبش ميگذارد.
مهم اين بود؛ او وقتي حس كرد مرحوم شاه آبادي فهمیده و او را شناخته است، ديگر نيامد. مسجدش را عوض كرد، يك مسجد ديگر ميرفت. كسب و كاري كه داشت مسجدش را عوض كرد. چندين بار آقاي شاه آبادي رفت سراغش اما بهانه آورد و دیگر نيامد. حرفي نزد، چيزي نگفت اما ديگر جلو نیامد.
بعد مرحوم آقاي شاه آبادي به مريدانش گفته بود من تعجبم در اين است كه اين آدم چندتاي من را توی جيبش ميگذارد اما اينجوري، با خضوع سالهاي سال پاي منبر، كنار من بود ولی مثل بقيه يك كلمه اظهار نكرد، يك كلمه از وجود اين تراوش نكرد، كه تمام اين مطالبي كه تو ميگویي من ميبينم، يك كلمه نگفت. اين هنر است، اين فضيلت اخلاقي است، من که مطلبی را ميدانم براي چه ميدانم؟! ميخواهم با این دانستن كاسبي كنم؟!
من ميفهمم چه خبر است، ميخواهم در مقابلش پول بگيرم؟! مقام بگيرم؟! يا نه خدا به من عنايت كرده، اگر قرار است در جايي به كار گرفته شود باید در همان مسير باشد. و لذا وقتی برای آقای شاه آبادی احساس خطر كرد به ناچار گفت مواظب اين باش، اين راست نميگوید، اين دروغ ميگوید و همين باعث شد لو برود. وقتی هم ديد اگر بياید، آقاي شاه آبادي و ديگران با چشم ديگري او را میبینند، ديگر نيامد.
اين فضيلت اخلاقي است، اين حالات مردان خداست.
توجه به واقعیت سیر و سلوک
اين كساني كه به راه افتادند یا گاهي از اوقات دوستان ميگویند راجع به علوم غريبه حرف بزنید، رياضت بايد کشید، خوب است، يك چيزهايي هست. اتفاقا ما بزرگاني را، آدم هاي بزرگي را در این مسیر ديديم.
خدا رحمت كند، مرحوم آقاي حافظيان در مشهد شاگرد مرحوم حاج شيخ حسنعلي نخودكي بود. خُب ما هم خدمتشان ميرسيديم، چيزهايي از ايشان ديده بوديم، انصافا آدم فوق العادهاي بود، خُب يک وقتي هم توی نخ بوديم دستورالعمل ميگرفتيم، به قول معروف روی خودمان كار ميكرديم. اما يك واقعيتی را متوجه شديم، من دلم ميخواهد كه اين واقعيت را براي جهاتي كه از سير و سلوك ميگویيم، گاهي اشاره ميكنيم، اين را شما عزيزان توجه داشته باشيد.
قصّه تعبیر یک خواب
ما كساني كه تعبير خواب بلد بودند را دیدیم، آنقدر قوّت و قدرت هم داشتند، جايي ياد گرفته بودند؟! خير. عجیب و غریب، تعبيرِ خواب ميكردند.
خدا رحمت كند، مرحوم حاج آقاي احمد روحاني عموي استاد بزرگوار ما مرحوم آقای روحانی، عموي ايشان بود. من در سن طفوليت و نوجواني ايشان را ديده بودم. در تهران امام جماعت بود، تعبير خواب ميكرد، آدمي بود كه آقاي بروجري ميفرستاد تهران سراغش، ميآمد قم تعبير خواب براش ميكرد.
هيچ وقت به ما نگفت، ما نتوانستيم در بياريم كه از كجا اين تعبير خواب را یاد گرفته است. عجيب و غريب هم اين خواب ها را تعبير ميكرد، صحبت تعارف نبود، دقيق تعبیر میکرد. بنده ميخواهم تعبير بكنم، ميگویم انشاء اللّه خير است، صدقهاي هم احتياطا بدهید، اما ایشان خیر، اين حرفها نبود، دقيق ميگفت. من قصهها دارم؛ يك قصه اين است:
معروف هست که آیت الله العظمی بروجردي قم آمده بود، مرحوم آیت الله العظمی صدر، مرحوم آیت الله العظمی خوانساري، مرحوم آیت الله العظمی حجت، مراجع ثلاث قم بودند، مرحوم آیت الله العظمی بروجردي هم بودند.
آیت الله العظمی بروجردي مریض شد توی بستر افتاد، حالش هم سخت شد. توی قم ولولهاي افتاده بود، آیت الله العظمی بروجردي از نظر رتبه بر آن مراجع سه گانهاي كه قم بودند مقدّم بود. به قول معروف توی دستگاه مرجعيت ولولهاي افتاد، به قول ماها رساله چاپ و نشر ميشد، فعاليت ميشد. آیت الله العظمی بروجردي هم که مريض است و ديگر التماس دعا، تمام شد.
يادم نيست يك كسي ـ ظاهرا آقاي صدوقي بود ـ يك خوابي ديد. مرحوم حاج آقا احمد تعبير كرد، توی راه که ميرفتند با هم برخورد كردند، توی راه به او ميگفت: همه اين سه بزرگوار در عرض يك سال فوت ميشوند و آیت الله العظمی بروجردي ميمانند و سالها مرجعيت ميكنند.
و همين اتفاق افتاد یعنی در يك فاصله كوتاهي هر سه مرجع بزرگوار؛ مرحوم آیت الله العظمی خوانساري، مرحوم آیت الله العظمی حجت، مرحوم آیت الله العظمی صدر از دنيا رفتند. آیت الله العظمی بروجردي هشت یا نُه سال بعد ماند و اين مرجعيت را داشت.
تأثیر نماز جعفر طیار
استاد بزرگوار ما، مرحوم آیت الله العظمی روحاني، نقل ميكردند كه عموي ما ميگفت: من هر روز نماز جعفرطيار ميخوانم. اگر يك روز نماز جعفر طيار را نخوانم، ذهنم تيره ميشود. ديگر نميتوانم آن جور كه بايد، رؤيا ببينم.
تأثیر لقمه حرام
و باز ايشان نقل ميفرمودند از عموي بزرگوارشان مرحوم حاج آقا احمد كه گاهي از اوقات من را دعوت ميكنند. امام جماعتم، كس و كار داريم، مريد داريم. اهالی مسجدمان دعوتمان ميكنند. ناهار گاهي جاهايي ميرويم، اگر لقمه حرامي یا مال حرامي در آن باشد، در ذهنم كدورت پيدا ميشود، گاهی چند روز حتی يك هفته، نميتوانم تعبير كنم. اينجور تأثير ميگذارد.
دو نمونه از آثار سوءِ ریاضتهای علوم غریبه:
یک. سخت شدن زندگی بر انسان
ما اين را توجه داشته باشيم، به فرض من رياضت كشيدم، رياضت است ديگر، علوم غريبه همين است ديگر، انسان يك زحماتي ميكشد، يك چيزهايي به دست ميآورد، مثلا فهميدم در دل ديگران چه ميگذرد، این راحت به دست میآید. این را بعضی داشتند. ديديم كساني كه ما في الضمير آدم را ميخوانند اما كار سخت ميشود. اگر انسان ما في الضمير همه را بخواند ديگر نميتواند بينشان زندگي كند. اين را توجه داشته باشيد كه ديگر نميتواند بينشان زندگي كند، ديگر صداقت نميبيند، ديگر وفا و صفا نميبيند. گاهي از اوقات وادار به اظهار کردن ميشود. كه این خودش گناه كبيره است و انسان را ساقط ميكند كه ما في الضمير کسی را بداند و اظهار بكند و به خودش بگوید.
دو. مرگ فرزند
خدا رحمت كند، مرحوم آقاي حاج سید محمد حسن لواساني در تهران از اعلام و بزرگان بود، اين معروف بود که ایشان گمشده پيدا ميكرد، يعني ميرفتند به ایشان ميگفتند فلان چیز گم شده است، ايشان فكري ميكرد و ميگفت که كجا هست، فلان محله برويد، فلان اتاق را که قفل اينجوري به درش هست باز كنيد، آن گوشه طاقچه مثلا شماره دو، مال گمشده آنجاست.
مال را ميگفت اما سارق را نميگفت، خود ايشان نقل ميكرد که دو بار اتفاق افتاد که دزد را هم معرفی کند. مال باختهها، آنهايي كه مالشان را دزديده بودند از مريدانش بودند، اصرار و التماس كردند ایشان هم دزد را معرفي كرد. هر بار دزد را معرفي كرد، یک پسر نوجوانش به فاصله دو یا سه روز از دنيا رفت. داغ برایش پيدا شد.
دلي به دست آور تا كسي باشي
اينها را بدانيد ما در اين عالَم اینطور هستیم به قول آن آقاي عارف:
اگر بر روي آب روی، خسی باشی*** و اگر به هوا پری مگسی باشی
خس و خاشاك كه ديدید روي آب قشنگ راه ميرود، پشه هم قشنگ اوج ميگيرد و توی هوا ميرود. انسان ميتواند روی هوا هم برود، روي آب هم برود، این مسائل بوده و هست، طي العرض هم داشتيم. اما همان آقا گفت:
دلي به دست آور تا كسي باشي
نه مگس بودن و نه خس بودن اينها فايده ندارد، دلي به دست آور تا كسي باشي.
من توانستم همه اين كارها را انجام بدهم خُب كه چي؟!
باید بهجای انتشار کرامات، معارف اهل بیت (علیهمالسلام) را ترویج کنیم
ما توجه داشته باشيم، آقايان هم اهل تحقيق و اهل كار هستند. من گاهي از اوقات ميبينم كتاب چاپ ميشود، اين كتابهايي كه راجع به كرامات بزرگان و مراجع است و اين مسائل را مينويسند، من خوشم نميآید. دائما هم ميگویم اين كار را نكنيد، اينها را ننويسيد، ديديد كه گاهي از اوقات دروغ و راست، جور واجور، همه چيز هست. به جاي معارف اهل بيت علیهمالسلام، اين معاني و مسائل را ما داريم بين مردم ترويج ميكنيم.
راه اهل بیت (علیهمالسلام)، ختومات و ریاضت نبوده است
اگر قرار بود ما دنبال اين معاني برويم امام صادق علیهالسلام حوزه علميه تشكيل نمي داد. نمینشست "زراره" و "محمد بن مسلم" تربیت کند. مینشست آنجا ختومات میداد و ریاضت یاد میداد. راه اهل بیت علیهمالسلام این مسائل نبوده است بلکه راه اهل بیت علیهمالسلام همین بوده که الان ما داریم طی میکنیم.
دیگر آثار سوء ریاضتهای علوم غریبه
ما رفتیم دنبال این معانی شما توجه داشته باشید. اگر دنبال آن معانی رفتید، بار مسئولیتتان سنگینتر میشود. تحمل کردن، سختتر میشود. استفاده شخصی نمیتوانید بکنید. اگر استفاده شخصی کردید، سقوط میکنید. برای دیگران باید اظهار کنید تا فایده داشته باشد. اظهار که کردید، آنوقت مقامات دیگر را از دست خواهید داد. توجه داشته باشید.
بیارزشی ریاضتهای علوم غریبه
من نشستم اینجا، من که مسائلی را میبینم آنوقت ما خیال میکنیم این علم غیب است، در حالی که ائمه اطهار علیهمالسلام علم غیب دارند. ما در طول عمر خودمان کسانی که آینده را میدیدند، دیدهایم. دقیق پیشبینی میکرد، به روز و سال مطالب را بیان میکرد. اینجا نشسته بود اما از توی مصر و آنطرف دنیا خبر میداد. اینها را دیدیم. این مسائل هست. آنوقت میگوییم آیا امام میتواند؟! در صورتی که یک بنده عادی، نه مسلمان بلکه جورچی هندی که ریاضت میکشد، میتواند این کارها را انجام بدهد. آتشپرست و بتپرست هم هست اما میتواند این کارها را انجام بدهد.
داستان یک جورچی هندی
یک آقای بزرگوار رفیق ما بود نقل میکرد: من هند رفتم دیدم بعضی از اینها گفتند این شخص آدم بزرگی است، هرکسی هرجایی باشد این پیدا میکند. یکی گفت پسر من کجاست؟ دقیق گفت که کجاست. میگفت همانجا تلفن کرد به او و چک کرد و گفت راست میگوید پسرم آنجا بود با او حرف زدم، در همان محل بود. میگفت من امام زمان (صلوات الله وسلامه علیه) را در نظر گرفتم و از او سؤال کردم. اين آقا ميگفت اسم خودش و اسم مادرش را بگو. گفتم امام زمان (صلوات الله وسلامه علیه) را و او هم فکر کرد. بقيه را زود جواب ميداد اما ديدم معطل ميكند، آخرش سر بلند کرد و گفت من نمیدانم این اسمی که گفتی چه کسی است، اما این شخص همه جا هست، من هرچه حساب میکنم این همه جا هست، این چیست؟ این اسمی که تو گفتی کیست؟ این یک جای خاصی ندارد، این همه جا هست.
فضیلت حقیقی و راه و مسیر ما تعلیم و تعلّم معارف اهل بیت (علیهمالسلام) است
خُب این جورچی بت پرستی که میتواند به این مقام برسد، این فضیلتی نیست. برای ما فضیلت این است که معالم و معارف اهل بیت علیهمالسلام، آن چیزی كه شيرازه وحي و در خدمت اهل بيت علیهمالسلام بوده و برایمان ميراث گذاشتند، ما اينها را اوّل ياد بگيريم و بعد ياد بدهيم، اين را منتقل كنيم. اين فضيلت بوده است. امام صادق و امام باقر علیهماالسلام اين را از ما خواستهاند. توجه داشته باشيد راه و مسير ما اين است. غير از اين خطاست.
ریاضت و عبادت، غور در معارف اهل بیت علیهمالسلام است
توجه داشته باشيد اما يك مسأله دیگر هم هست. اگر انسان روی روال خودش طي كند، هيچ رياضتي و هيچ عبادتي بيشتر از اين كه انسان در درس و بحث و مطالعه و در آيات قرآن و روايات غور بکند، نیست. اين خودش رياضت است، اين خودش يك عبادت است. يك معنويتي براي انسان حاصل ميشود كه اگر خلوص همراهش باشد، انسان رفعت پیدا میکند.
اهمیت و تأثیر خلوص در رسیدن به مقامات عالیه
مثلا من ملّا شدم خودم را معرفي كنم تا من را بشناسند که من چي هستم، اینطور نه، اينها فايده ندارد. باید خلوص كنارش باشد. ميخواهم از ملّايي و از بزرگي خودم استفاده كنم، آقايي بفروشم، اينها نه، باید با خلوص باشد.
اگر خلوص كنارش باشد، يک رفعتي انسان پيدا ميكند كه همه آن چيزها زير دستش ميآید بدون اينكه آن رياضتها را كشيده باشد. همه این مسائل دستش ميآید.
نمونههای دیگر از آثار سوء ریاضتهای علوم غریبه
واللّه رياضت به دست آوردن با علوم غریبه اشتباه و خطا هم دارد. گاهي گمراه هم ميكند. تازه انسان راه راست هم برود، گاهي آثار وضعي دارد كه دامنگير انسان میشود.
اين را بدانيد خداوند ستارالعيوب است، خداوند نميخواهد عيوب بندگانش را كسي بفهمد. آن آقايي كه ميرود رياضت ميكشد تا از دل افراد باخبر بشود، آن ستاريّت را به هم ميزند. اين آثار وضعي دارد، آثار وضعي را مبتلا ميشود. خدا نميخواهد من بدانم در دل شما چه ميگذرد.
نتیجه ریاضت صحیح، کتوم بودن است
توجه داشته باشيد آن كساني كه از راه صحيح ميرسند آنقدر توان و قدرت دارند كه كتوماند.
هر كه را اسرار حق آموختند مُهر كردند و دهانش دوختند
اين شخص ديگر "صُمٌ بُكمٌ" است، از اين شخص ديگر يك كلمه صادر نميشود. هميشه كلام از جاهايي صادر ميشود كه به قول معروف شخص تازه كار است.
نالیدن بلبل ز نوآموزي عشق است هرگز نشنيديم ز پروانه صدايي
و السلام عليكم و رحمة اللّه و برکاته