بیانات حضرت آیت الله علوی بروجردی (مدظله العالی) در دیدار با دکتر صابری، دکتر طاهری، مدیر و کارشناسان کتابخانه آیت الله العظمی بروجردی (قدس)
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمد للله رب العالمین و صلی الله علی سیّدنا محمّد و آله المعصومین المکرّمین سیّما بقیة الله الاعظم ارواحنا لتراب مقدمه الفداء فی العالمین.»
توجه آیتاللهالعظمی بروجردی رحمت الله علیه به علم فیزیک
حدود پنجاه سال پیش که بنده هنوز به قم نیامده بودم، آقای پروفسور حسابی برای بنده نقل کردند که من با آیت الله بروجردی رفیق بودم و قم، به خدمت ایشان میرسیدم. در آن زمان، اینشتین[1] نظریۀ «نسبیت» را تازه مطرح کرده بود و ما آن را دنبال میکردیم. وقتی خدمت ایشان رسیدم، نظریۀ نسبیت را بهطور خلاصه برای ایشان مطرح کردم؛ اما ایشان از من خواستند که بهتفصیل برایشان این نظریه را بگویم. من شروع کردم مطلب را برای ایشان شرح دادم و ایشان سؤالاتی میپرسیدند و من پاسخ میدادم. این گفتوگو حتی یکیدو ساعت طول کشید.»
بعد آقای دکتر حسابی گفتند که آیت الله بروجردی با این تعبیر به من فرمودند: «سلام من را به آقای اینشتین برسانید و به ایشان بگویید که شما فیزیک را مقدمهای برای نیل به متافیزیک قرار دادید.»
بعد، خود آقای دکتر حسابی میگفتند با آیت الله بروجردی که بحث میکردم، در باب قضیۀ معراج، ایشان به این مطلب اشاره کردند که حضرت وقتی رفتند و برگشتند، عوالم متعددی را سیر کردند؛ درعینحال، علایم و نشانههایی حاکی از این بود که زمان رفتوبرگشت حضرت بسیار کوتاه بوده است. بعد، آیت الله بروجردی فرموده بودند که آن حرکت فقط با این نظریه قابل تصویر و قابل اثبات است. در حدیث نبوی آمده است: «بِالعَدْلِ قامَتِ السَّماواتِ وَ الاَرْض.» «عدل» فقط در مذهب شیعه و مختص به شیعه است؛ چون غیر شیعه اصلاً خدا را نیز عادل نمیدانند و به عدل خدا قائل نیستند. شیعه عدل را اینطور معنا میکند: «العَدْلُ وَضْعُ کُلَّ شَیءٍ فی مَحَلِّه» (عدل، نشاندن هر چیزی در جایگاه بایستۀ خودش است.) «ظلم» هم در مقابل عدل است؛ یعنی هر چیزی که در جای خودش نباشد، ظلم است.
عالم دنیا؛ عالم اسباب و مسببات
ما در متونمان نیز فراوان داریم که عالم ما، عالم اسباب و مسببات است؛ حتی وقتی حضرت موسی علیه السلام بیمار شد و از خداوند طلب شفا کرد، خداوند خطاب به او فرمود که ما برای شفا، دارو نیز قرار دادیم. باید دارو مصرف کنی تا خوب بشوی؛ یعنی برای هر چیزی سبب قرار دادیم. باز در متون ما هست که منظور از اسباب، فقط اسباب مادی و طبیعی نیست؛ بلکه عالم طبیعت، عالم سبب و مسبب است؛ اما برخی سبب و مسببها ماورایی است. ما سبب و مسببهای ماورایی را خارج از این سیستم عادی طبیعت میبینیم. حالا ممکن است با دقتهای فیزیکدانی، از ناحیۀ فیزیک بتوان به آن رسید یا واقعاً هیچگاه از این طریق به آن نرسید. اما بههرحال، سبب و مسبب در این عالم هست. حتی اینکه میگویند هرکه کار خوب کند، اثرش به خودش برمیگردد یا اگر کار بدی کند، باز اثر آن به خودش برمیگردد، درواقع نشاندهندۀ سبب و مسبببودن آن است.
ارتباط اعمال انسان با نظام اسباب و مسببات
حضرت هادی علیه السلام در زمان متوکل بودند و منتصر نیز پسر متوکل بود. متوکل در مجلس عام، به امیرالمؤمنین علیه السلام توهینی کرد. منتصر ناراحت شد، اما نه از حیث مذهب، بلکه ناراحتیاش شاید از حیث قوم و خویشی یا رگ و ریشۀ قومی بود. بههرحال، ناراحتیاش به هر دلیلی که بود، منجر به این شد که تصمیم گرفت پدرش را بکشد. لذا توطئه کرد و پدرش را کشت. راوی میگوید خدمت حضرت هادی علیه السلام آمدم و عرض کردم: «منتصر متوکل را کشت.» [ناگفته نماند که متوکل هم فرد بسیار خبیث و ظالمی بود.] حضرت در پاسخ من فرمودند: «درست است که متوکل ظالم بوده است؛ اما یک مسئله هست و آن اینکه اگر کسی پدرش را بکشد، شش ماه بیشتر زنده نمیماند!» راوی میگوید به حضرت عرض کردم که منتصر بهخاطر شما این کار را کرد. حضرت در پاسخ فرمودند: «اسباب و مسبباتی در عالم هست و اقتضائاتی. اثر وضعی پدرکشتن همین است.»
در تاریخ ایران هم یکی از سلاطین ساسانی پدرش را کشت. ظاهراً شیرویه نیز خسروپرویز، یعنی پدرش را کشت. با اینکه خسروپرویز نامۀ پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم را پاره کرده بود، قاتلش شش ماه بیشتر زنده نبود. اینها در تاریخ ایران هم هست و همه برمیگردد به اینکه در این عالم اسباب و مسبباتی است.
نقش اسباب و مسببات در معجزه!
آنچه در کار بزرگان بهعنوان معجزه یا کرامت وجود دارد، خالی از اسباب و مسببات نیست؛ اما اسباب و مسبباتش ازنظر ما ناشناخته است؛ درحالیکه پیغمبر و امام به آن سبب علم دارند؛ لذا عصای موسی علیه السلام که اژدها میشود، براساس همان اسباب و مسببات است. این نظریهای است که علامهطباطبایی رحمت الله علیه نیز در تفسیر المیزان، در باب کرامت و معجزه، بر آن تأکید میورزند. اینکه ما به معجزه و کرامت «خرق عادت» میگوییم، بهمعنای خرق عادت و معمول است، درعینحال که تابع قانون اسباب و مسببات است؛ اما اسباب و مسبباتی در تکوین هست که ازنظر ما ناشناخته است. تکوین هم فقط شامل عالم ماده نمیشود. ما فقط عالم ماده را میبینیم و کائنات را و این نظم عجیب و غریبش را. اما همین نظم هم در خود اتم وجود دارد. در اتم نیز هم حرکت هست و هم جاذبه. این همان مصداق «بِالعَدلِ قامَتِ السَّماواتِ وَ الاَرض» است؛ یعنی هر چیزی در جای خودش قرار گرفته است. لذا برای انسانها شناخت این مسائل مهم بوده و باید عرفان و معرفت پیدا کنند به اینکه هر چیزی در جای خودش قرار گرفته است تا از این رهگذر، به حقایق پشت پردۀ اینها راه ببرند.
ارتباط فلسفه و فیزیک
از این نکته نباید غافل بود که فلسفه علم یونانی است؛ مثل علم طب. پیشتر، هم طب ایرانی وجود داشته است و هم طب یونانی. الان هم طب یونانی در هند، طب رسمی است. اما دانشمندان اسلامی این علوم را گرفتند و روی آنها کار کردند. انصافاً دانشمندان اسلامی روی فلسفه و طب کار کردند. از آن جمله، بزرگانی مثل ابوعلی سیناست که کتاب قانون وی در دانشگاههای اروپا بهعنوان منبأ اصلی طب تدریس میشد و اکنون نیز میشود. بااینکه اینها علوم اسلامی نیستند، دانشمندان اسلامی بهطور اساسی روی اینها کار کردند. در فلسفه نیز همینگونه بوده است. این تشخیص افراد فیزیکدان هم بسیار قوی و صحیح بوده که فلسفه به فیزیک بسیار نزدیک است؛ اما نباید از این نکته غافل باشیم که فلسفه قدری ورای فیزیک را هم لحاظ کرده و بهتبَع، قضایا را کلیتر ترسیم و تحلیل میکند. بههرحال، فیزیک در محدودۀ چیزهای قابل ادراک است و خوشبختانه در فیزیک، این امور قابل ادراک در طول زمان بیشتر شده است؛ یعنی در این علم، چیزهایی که صد سال پیش قابل تصویر نبود، الان قابل تصویر و قابل ادراک فیزیکی شده است. نیروها، اشعهها، تمام کشفیات، لیزرها در تجهیزات نظامی و طب، همه بهطور اساسی دارند بهکار گرفته میشوند؛ درحالیکه پیشتر، این چیزها قابل ادراک نبود.
اسلام اصیل: شیعه
ما شیعه را اسلام اصیل میدانیم. اسلام خالص یعنی شیعه؛ چون علیبنابیطالب علیه السلام همان چیزی که از پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم گرفتهاند، منتقل کردهاند. بنابراین، اسلام غیر شیعه قدری انحراف دارد؛ زیرا کسانی میخواستند قدرت بگیرند و کارشان را توجیه کنند، میخواستند براساس هوای نفسشان عمل بکنند، قواعدی به نام «فقه الدین» پدید آوردند. آن اسلام نیست؛ لذا در عربستان، وهابیون در ظاهر، تمام اسلام را پیاده میکنند، حج بهجا میآورند، نماز جماعت میخوانند؛ اما همه تهی از واقعیت است. از نظر ما، شیعه اساس اسلام است. در شیعه و در تعالیم ما و بهخصوص در میراث بسیار غنی ما از روایات ائمه علیهم السلام که میراث عجیب و غریبی است، نکات بسیاری است که درک آنها سخت است. برای مثال، در مناظرات حضرت رضا علیه السلام که مأمون آنها را ترتیب داد تا حضرت رضا علیه السلام را سبک کند و بکوبد، حضرت با جاثلیق نصرانی، عالم و ملای مسیحی، مباحثه کردند و او را مغلوب ساختند. علاوهبراین، حضرت رضا علیه السلام مباحثاتی نیز با عمران صابی داشتند. عمران صابی بهقول امروزیها، ماتریالیست و مادیگرا بود. مناظرات حضرت با او بسیار مفصل است؛ اما آنچه راوی از این مباحثات نقل کرده است، برای ما قابل درک نیست؛ زیرا راوی آن مطالب را نمیفهمیده و مطالب را بدون اینکه درک کند، نقل کرده است.
دیدگاه شیعه نسبت به علوم بسیار باز است؛ یعنی هیچ وحشتی نداریم از اینکه سازوکارهای دینی ما باز بشود؛ چون از ابتدا نیز خود امیرالمؤمنین علیه السلام در خطبههایشان صبحت از کائنات میکردند و میفرمودند: «سَلُونی قَبْلَ اَنْ تَفقِدُونی». حضرت میفرمودند از آسمانها از من بپرسید؛ یعنی اینگونه نبود که بخواهند مردم را در جهل نگه دارند. ما در فقه نیز این فتوا را داریم که واجب است بر جوانان مسلمان، فراگرفتن علومی که به آن نیاز دارند تا مجبور نشوند از بیگانه بخرند یا بگیرند. این واجب، واجب عینی است؛ مگر اینکه تعداد زیادی بهاندازۀ کفایت، داوطلب فراگیری بشوند، که در آن صورت واجب کفایی میشود؛ و الا قبل از آن، واجب عینی است.
ما از این کشفیات و این پیشرفتهایی که در علوم و فنون اتفاق میافتد، هم خوشحالیم و هم امیدوار. امیدواریم بسیاری از گوشههای مبهمی که ائمه علیهم السلام برای ما بیان فرمودند و ما نمیتوانیم بفهمیم یا درست درک کنیم، برای ما روشن بشود تا فهممان را تصحیح کنیم. حتی در فقه هم در بسیاری از موارد از علوم بهره میبریم؛ چون فقه ما مجموعه احکامی است که بر موضوعات سوار میشود و همین علوم هستند که برای ما موضوع درست میکنند. بنابراین ما از این علوم بسیار استقبال میکنیم.
وظیفۀ اهل علم؛ سازندگی
اما جای تأسف دارد بعد از۱۴۰۰ که این موقعیت دست ما آمد، درواقع ۱۴۰۰ سال آبرو صرف شد از زمان علیبنابیطالب علیه السلام و امامحسین علیه السلام تا به امروز، همه، سرمایهای شده است تا این مردم به ما اعتماد کنند. اما پس از اینکه اعتماد کردند و کار دست ما افتاد، دقت به خرج نمیدهیم، بدینمعنا که یا بر اثر تعلل یا خدای ناکرده تعمد، منافع مردم شیعه را آنگونه که باید، در نظر نمیگیریم. در هر صورت نتیجۀ همۀ اینها یکی است و این جای تأسف دارد. بنده از شما فیزیکدانها و اهل علم تقاضا میکنم این رشته را رها نکنید. شما به کشورهای خارجی هم که رفتید، نتوانستید اصالتهای خودتان را از دست بدهید به حساب اینکه بههرحال اصالتها در جان انسان ریشه میگذارد و بعد، با دیدن تفاوتها، انسان معتقداتش قویتر میشود. ما تقاضا میکنیم که مرکزی در ایران بسازید و راه علم و سازندگی را دنبال کنید. باید کسانی بیایند و سرمایه بگذارند. دولت هم لازم نیست کار کند؛ بلکه فقط اجازه بدهند یک عده سرمایهگذار آزادانه و بدون دخالت دولت فعالیت کنند. چون متأسفانه گاهی در بین ما مصادرۀ فکر وجود دارد. باز هم اگر شرایطی برای کار فراهم شد، چه قدرتان را بدانند و چه ندانند، شما این راه را فقط برای خدا و لله بروید؛ چون این کارِ تحقیق علمی کمتر از عبادت نیست. این عبادت و در راه خدا کارکردن است ؛ برای اینکه جهالتها را کنار میزنید و واقعیتها را نمودار میکنید. لذا در این راه تلاشتان را بهکار ببندید و خودتان تولیدکننده باشید. فکر ایرانی و استعداد ایرانی با تمام آنچه در کشورهای همسایه مثل عربستان و هند وجود دارد، متفاوت است. در آسیا، کشورهایی مثل چین و ژاپن، قابل رقابت با ایرانی هستند. ایرانی موضوعیتی دارد؛ پس دلیل ندارد با این استعداد، خودمان مولّد نباشیم و مصرفکنندۀ ساختههای دیگران باشیم.
مشکل اصلی در ممالکی مثل ایران، این بوده است که دولتها و قدرتها همیشه مانع رشد مردم میشدند و بعضی افراد چنین میکنند. در زمان گذشته مرسوم بود. بهواقع اعمال کنترل در هر بستری معنا ندارد، مثل کنترل افکار! بله کنترل در بستر تسلیحات درست است؛ اماکنترل افکار نه! اگر دانشگاهها را کنترل کردند که از یک سطحی بیشتر کار نکنند، این مشکل اصلی است؛ و الا کنترل اسلحه و انرژی اتمی که مسئله نیست. اینها مشکل اساسی به حساب نمیآید. کنترل افکار و اندیشهها مشکلساز است، که متأسفانه به آن مبتلا هستیم. هنوز این رسوم وجود دارد! متأسفانه در داخل مملکت در اثر عملکردهای بد، اعتقادات شیعه کم شده و عقاید سخیف وهابیها و بهاییها در دانشگاههای ما بهعنوان روشنفکری مطرح میشود؛ اما در بیرون از ایران، اینگونه نیست. شیعه در بیرون از ایران، در حال رشد است. از بین افرادی که مسلمان میشوند، میزان افرادی که به شیعه میپیوندند، بیشتر است؛ چون شیعه حرف برای گفتن، بسیار دارد. بسیاری از افرادی که مسلمان میشوند، در مرحلۀ بعد، بهسمت شیعه گرایش پیدا میکنند. هر یک از دعاهای شیعه، ازجمله «دعای کمیل» و «دعای عرفه»، بهتنهایی میتواند جاذب باشد. بههمین دلیل، معتقدیم شیعه در آینده در دنیا نقش پررنگی ایفا خواهد کرد و معتقدیم شیعه باید ابزار این نقشۀ اساسی و مثبت بازیکردن را در اختیار داشته باشد و این ابزار باید علم باشد و نه قدرت. امیرالمؤمنین علیه السلام بر اساس قدرت حکومت نکرد؛ بلکه بر اساس تدبیر و عقل حکومت میکرد یعنی بر دلها و نه بر جسمها.
امیدواریم روزی برسد که بتوانیم از وجود شخصیتها و متفکرانی امثال حضرتعالی و عزیزان اهل علم بیشتر بهرهبرداری کنیم و چنین نباشد که امثال شما نفی بشوند. همه جا مشکل این است که اهل علم به مملکت خود برنمیگردند؛ اما در ایران، میآیند و پذیرفته نمیشوند، که این درد است و درد مشترک هم هست. شاید این مطالب هم برای برخی خوشایند نباشد، اما اینقدر میگوییم تا روزی انشاءالله تأثیر بگذارد.
و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
[2]. «همانا آسمان و زمین بهموجب عدل برپاست.»