بیانات حضرت آیت الله علوی بروجردی (مدظله العالی) در دیدار با جامعه مداحان استان قم
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمد الله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و علی آله المعصومین المکرمین سیما بقیة الله الاعظم ارواحنا لتراب مقدمه الفداء فی العالمین.»
ادعیه؛ میراث ماندگار شیعه
در شب هفدهم ماه مبارک رمضان، ولادت باسعادت کریم اهلبیت، اماممجتبی(ع) را پشتسر گذاشتهایم و در آستانۀ شهادت مولای کائنات، علیبنابیطالب(ع)، قرار داریم. در این فرصت مغتنم، عرایضم را در دو بخش مطرح میکنم: اول، بنده با شکرگذاری این توفیق که در مجلس مداحان و بلبلان حسینی و خدمتگزاران آستان مقدس سیدالشهدا(ع) حضور دارم، عرض میکنم که یکی از ثروتها و غنای شیعه، داشتن نعمت دعاست. در این شبهای ماه مبارک رمضان، در محافل و مجالس مختلف دعاهای گوناگون میخوانید؛ مثل «دعای کمیل» و «دعای جوشن» و در سایر اوقات، «دعای صباح» و «دعای ندبه» و ادعیۀ دیگر. شیعه بهسبب برخورداری از این دعاها، غنایی دارد که هیچیک از مذاهب اسلام این غنا را ندارند؛ حتی هیچیک از ادیانی که در دنیا مطرح هستند، این ادعیه را ندارند. این دعا در مذهب ما غنایی عجیب است. تنها بهوسیلۀ دعا میتوانید دلها را به خدا و به اهلبیت(ع) و به اسلام متوجه کنید.
عمومیت بهرهمندی و استقبال از ادعیۀ شیعه
بنده در ماه مبارک رمضان به مکه مشرّف شده بودم، در اوایل شروع به کار شبکه تلویزیونی المنار لبنان بود، در ماه مبارک رمضان اقامت در مکه طولانی هست. درضمن این اقامت طولانی، با بسیاری از جماعتهای سنی همصحبت شده و جلسات متعددی داشتیم و با جوانانشان بحث میکردیم. در این میان، من متوجه شدم که اینان برای رسیدن شبهای جمعه انتظار میکشند که شبکۀ «المنار» از لبنان «دعای کمیل» پخش کند و بروند پای دعا بنشینند و گوش کنند. اما جای تأسف دارد که ما شاید خودمان اینقدر برای «دعای کمیل» ارزش قائل نبودیم. این دعا باید با لحن زیبا خوانده شود. باید شما عزیزان به این نکته توجه کنید، عربزبانها متن عربی دعا را کاملاً متوجه میشوند؛ اما برای جمعیت فارسیزبان وقتی این ادعیه را ترنم میکنید و میخوانید، گاهی لابهلای این دعا، مضامین آن را برایشان بیان کنید که بزرگترین تجلی عبودیت در کلام علیبنابیطالب(ع) است. کجا میتوان این تجلی عبودیت را پیدا کرد؟! حضرت میفرمایند: «اِلهي وَ ربّي مَنْ لي غَیْرُک!» امیرالمؤمنین(ع) میسوزد و میگدازد: «هَبْ لي صَبَرتُ عَلی حَرّ نارِک فَکَیفَ اَصْبِرُ عَلی فراقِک؟» عاشقانه مناجات میکند و با دل سخن میگوید؛ درنتیجه این سخن بر دلها مینشیند. باید این دعا را با لحن زیبا و رسا بخوانید و برای کسانی که با زبان عربی آشنا نیستند، مضامینش را شرح بدهید. این کلمات در دلها رسوخ میکند؛ زیرا «کلام العلیِّ عَلیُّ الکلام» (کلام علی کلام بزرگ است.) کسانی که دربارۀ نهج البلاغه گفتند: «فوق کلام المخلوق و دون کلام الخالق»[1]، شیعه نبودند؛ بلکه سنیهایی بودند که بر سخن علی(ع) شرح نوشتند. اینها غنای شیعه است و شیعه ثروتی عظیم دارد. پس چرا از این ثروت استفاده نکنیم؟ همانطور که یک سرمایهدار باید پولش را بهکار بیندازد تا رشد کند، نه اینکه در گاوصندوقش سرمایه را بخواباند، شیعه نیز باید این سرمایۀ معنوی را بهکار گیرد. غنای معنوی نیز همینگونه است.
دعا، غنای شیعه و مکتب است. وقتی ما صحیفۀ سجادیه را آنجا میبردیم، همین زیدیها و حوثیها[2] که الان در یمن هستند و امیدواریم خداوند گشایش و فرجی برای آنها کند، وقتی با صحیفۀ سجادیه آشنایشان میکردیم و این کتاب را میدیدند، دنبال ما میدویدند تا کتاب را تهیه کنند و حتی مشتری تازه میآوردند برای این کتاب. اینها شیعۀ چهارامامی هستند؛ یعنی زیدی هستند و بعد از امامسجاد(ع)، به امامت زیدبنعلی قائل هستند؛ اما امامسجاد(ع) را قبول دارند.
این دعاهای امامسجاد(ع) غنای شیعه است. اگر شیعه هیچ چیز نداشت جز این ادعیه، همین برای حقانیتش کفایت میکرد. خوب است اهل دقت و اهل نظر، در کتابهای عامه بگردند و ببینند در منابع عامه چقدر دعا وجود دارد! حتی الان در تلویزیونهای عربی که سنی هستند، هنگام افطار، کلماتی از علیبنابیطالب(ع) را منتخب میکنند و میخوانند: «اِلهی هَب لِی الجِدَّ فِی خَشیَتِک وَ الدَّوامَ فِی الاِتِّصال بِخِدمَتک!» چند شب پیش، کانال سعودی این عبارت را نزدیک افطار میخواند؛ اما مأخذ دعا را ذکر نکرد. فقط ما این ثروت و این غنا را داریم.
وظایف مداحان و مسئولان رسانه
عزیزان مداح، در مجالس این فرصت را دارید که این ادعیه را بخوانید و عرضه کنید. بهخصوص در این شبهای ماه رمضان، دلهای جوانان را به کلمات امیرالمؤمنین(ع) و به کلمات امامسجاد(ع) متوجه کنید. همین «دعای عرفه» سیدالشهدا(ع) را اگر بررسی کنیم، میبینیم که چقدر برای این دعا شرح نوشته شده و کتابها نوشتهاند. این دعای سیدالشهدا(ع) چه مضامین عجیبی دارد! ما سیدالشهدا(ع) را فقط از کربلا میشناسیم و باید هم چنین باشد؛ چون کربلا تجلی عبودیت حق است. اما شخصیت سیدالشهدا(ع) فقط در قیام عاشورا خلاصه نمیشود. ببینید در «دعای عرفه» سیدالشهدا(ع) چه مضامین گرانقدری وجود دارد و حضرت چگونه با خدا سخن میگویند و چگونه عبودیت را برای ما تبیین میکنند. حضرت راهی برای ما میگشایند که این راه، راه نور است و راه پاکی و هدایت. باید قدر این سرمایه را بدانیم. لذا تقاضا میکنم از شما که در مجالس خود، در طول سال، در ماه رمضان و در غیر آن، به دعاها اهمیت اساسی بدهید و آنها را برای مردم با مضامین زیبا تبیین کنید. حتی بارها به مسئولان رادیو و تلویزیون در ملاقاتها عرض کردم که دعاها را با لحن خوش، در شبکههای برونمرزی عرضه کنید که اینها مخاطب دارند. کسانی این دعاها را گوش میدهند و هدایت میشوند.
گاهی با یک «دعای کمیل» دلهایی با علیبنابیطالب(ع) متصل میشود. پس قدر این ثروتی را که ما از آن بهرهمندیم و دیگران از آن محروماند، بدانیم و شاکر باشیم. شکرگذاری چنین نعمت و ثروتی به عرضۀ آن است. ثروت و غنا را باید بهکار انداخت و از آن بهره برد.
شکر نعمت نعمتت افزون کند!
دوم، شبهای احیا که به نام علیبنابیطالب(ع) در پیش هست. در عمل، چیزی نداریم که فردا به دردمان بخورد؛ اما چیزی هست که نمیشود آن را منکر شد و آن اینکه دل ما مالامال از عشق علیبنابیطالب(ع) است. این ثروتی است که ما از آن برخورداریم. از کودکی با گفتن «یا علی» راهرفتن را به ما آموختهاند و «يا علی» گفتن را به ما یاد دادهاند و هنوز هم میگوییم «یا علی». بهقول فردی، بااینکه آن دو فلانی را نمیشناسیم و پدرکشتگی هم با آن دو نداریم، از آن دو بدمان میآید؛ چون عشق به علی(ع) داریم. نمیشود منکر این شد که دل ما خانۀ محبت علیبنابیطالب(ع) است. دل ما کلبه و خانۀ عشق مولا علی(ع) است. این واقعیت دارد. اما بدانید این توفیقی است که خدا به ما عطا کرده است؛ یعنی این توفیق را نصیب همهکس نکردهاند و دل هر کسی را جایگاه عشق علیبنابیطالب(ع) قرار ندادهاند.
وقتی مسئلۀ غدیر پیش آمد، شخصی به حضور پیغمبر(ص) آمد و به ایشان گفت: «این مطلبی که راجعبه علیبنابیطالب(ع) گفتی، از ناحیۀ خودت گفتی یا از ناحیۀ خدا؟» پیغمبر(ص) فرمودند: «از ناحیۀ خدا.» آن مرد گفت: «من نمیتوانم این را بپذیرم و در دل من وارد نمیشود.» بعد «سأل سائلٌ بِعذابٍ واقِع»[3]، یعنی خودش درخواست کرد: «اگر این مطلب را خدا میگوید، سنگی بیاید و بزند و من را از بین ببرد.» بعضی دلها اینگونه است. اگر این دل ما از محبت امیرالمؤمنین علیبنابیطالب(ع) نرم شده است، چون خودشان خواستهاند و خدا چنین عنایتی به ما کرده است.
تا که از جانب محبوبه نباشد کششی کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد
اگر عنایت خدا نباشد، عاشق بیچاره هر چقدر هم تلاش بکند، فایده نخواهد داشت. اگر دل ما به علیبنابیطالب(ع) متوجه است و اگر عشق مولا در سینهمان است، بدانیم علیبنابیطالب(ع) هم به ما عنایت دارند. پس ما درِ خانۀ علیبنابیطالب(ع)، شاکر باشیم که ما را از اول با خودش آشنا کرد.
کرم کردی مرا ای دوست با خود آشنا کردی به خود بستی و از بیگانه و خویشم جدا کردی
حُجربنعدی؛ مشتعل عشق علی(ع)
خودش کرم کرد و ما قابل نبودیم. ما مشتی خاکیم و نه بیشتر؛ اما عشق او این خاک ناقابل را اوج داد و بالا برد و چه عُلوّی پیدا کرد! این عشق به جایی میرسد که امثال حُجربنعدی(ره) تجلّی پیدا میکنند! وقتی که میخواستند او را در راه علی(ع) شهید کنند، قبرهایشان را کندند و آنها را بهردیف کنار قبرها نشاندند. پسر جوان حُجربنعدی هم جزو آنها بود. از حُجر پرسیدند: «اول خودت را بکشیم یا پسرت را؟» حُجر گفت: «اول جوانم را بکشید.» نگفت اول خودم را بکشید که داغ جوان نبینم. داغ جوان خیلی سخت است. اصلاً انسان را میکوبد. بااینکه محکوم به اعدام بود و حاضر نبود از امیرالمؤمنین(ع) برائت بجوید، گفت: «اول جوانم را بکشید.» گفتند: «برای چه؟ داغ جوان خیلی سخت است!» گفت: «میخواهم در راه علی(ع) داغ جوان هم ببینم و بمیرم!» این عشق است. بعد خداوند این توفیق را به او میدهد که بعد از ۱۴۰۰ سال، باز هم به عشق علی(ع)، قبرش را زیر و رو کنند! این حُجربنعدی است!
شکرانۀ ولایت امیرالمؤمنین(ع)؛ شبیهشدن به آن بزرگوار
عشق علیبنابیطالب(ع) با دلها چنین میکند. بنابراین اگر این محبت در دل ما هست، باید شاکر علیبنابیطالب(ع) و شاکر خدا باشیم. اگر خدا نمیخواست، هدایت پیدا نمیکردیم؛ همانگونه که بسیاری هدایت پیدا نکردند. ماه رمضان آمد و رفت، اما کوچکترین یادی از خدا و اولیای خدا نکردند. پس اگر ما به مقام شامخ علیبنابیطالب(ع) کششی داریم، دل او هم متوجه ماست. ما باید بهشکرانۀ این محبتی که علیبنابیطالب(ع) به ما دارد، در مقام شکر، کار کوچکی انجام دهیم؛ البته درمقایسهبا امیرالمؤمنین(ع) کار کوچکی است، ولی شاید برای ما کار بزرگی باشد: باید در زندگی، با علیبنابیطالب(ع) شباهتی داشته باشیم. آیا ما ازنظر جغرافیایی شیعه محسوب نمیشویم؟ بهلحاظ جغرافیایی، ما جزو ممالک شیعه هستیم. شیعه یعنی چی؟ یعنی به ولایت علیبنابیطالب(ع) معتقدیم؛ یعنی نام علی(ع) روی ماست. درنتیجه باید بهنحوی زندگی کنیم که آبروبَر نباشیم. اگر نمیتوانیم برای آنان آبرو باشیم، دستِکم آبروبَر نباشیم. حداقل در زندگیمان و در تعامل با همسر و فرزندان و در کسبوکار و بازار، نشانی از علیبنابیطالب(ع) داشته باشیم. وقتی دل ما خانۀ عشق مولا علی(ع) است، از عنایت خداست؛ پس شکرگذار باشیم. شکر این نعمت به این است که قدری خودمان را با علیبنابیطالب(ع) انطباق بدهیم. علی(ع) بسیار بزرگ است و کوچکترین اقدام ما در مسیر ولای او، سبب میشود که خودش دستمان را بگیرد. آیا سراغ دارید کسی درِ خانۀ علی(ع) رفته باشد و ناامید برگشته باشد؟! حضرت سه روز روزه بودند، فاطمۀ زهرا(س) و دو فرزندشان، حسن و حسین(ع) نیز روزه بودند و برای افطار چیزی نداشتند جز یک قرص نان. یک شب یتیم آمد، یک شب فقیر و شب سوم اسیر آمد و از درِ خانۀ آنان با دست پر برگشتند. سپس آیه در حق آنان نازل شد. آنان که درخواستکننده را محروم نمیکنند! امشب ما از محضر مبارک علیبنابیطالب(ع) درخواست میکنیم: «آقاجان! عمری است که علیعلی میگوییم، عمری است که دل ما خانۀ محبت و عشق شماست. خود شما خواستید و این عنایت را به ما داشتید. دست ما را هم بگیرید که در زندگی و رفتار با همسر و فرزند و کسبوکار و درس و بحثمان، در همۀ جوانب، شباهتی با شما پیدا بکنیم.» مبادا ما بهنحوی زندگی کنیم که ضد تبلیغ برای علیبنابیطالب(ع) باشیم! مبادا بازتاب عملکرد ما این باشد که بگویند اگر پیروی از علی فایده داشت، شیعیان به جایی میرسیدند! مبادا دشمن چنین سوءاستفادهای کند! اگر اینجا مملکت علیبنابیطالب(ع) است، باید همه چیز آن علوی باشد. خود امام(ع) فرمودند: «اَلا وَ اِنَّ لِکُلِّ مَأمومٍ اِمامٌ یَقْتَدي بِه وَ یَهتَدي بِنور عِلمِه وَ أنا اِمامُکم.» بین امام و مأموم باید مشابهتی باشد.
ارادت مرحوم آیت الله العظمی بروجردی (ره) به اهلبیت(ع)
اینجا خانۀ یکی از خدمتگزاران آستان مقدس علیبنابیطالب(ع) است. نمیخواهم بگویم ارادت مرحوم آیت الله العظمی بروجردی(ره) به علیبنابیطالب(ع) چگونه بود. در معرفی ایشان همین بس که بگویم ارادتشان به خانم فاطمۀ معصومه(س) چگونه بود. آقای لرزاده، معمار مسجد اعظم، برای خود بنده نقل کرد و گفت: «آیت الله العظمی بروجردی از مال شخصی خودشان و نه از سهم امام، خانهای چهلپنجاهمتری خریدند. [همین جایی که الان قبرشان است. البته ایشان متمکن بودند و زندگیشان را از اموال شخصی خودشان اداره میکردند.] از آن خانه، برای خودشان یک قبر درآوردند و بقیهاش را وقف مسجد کردند و به من سپردند که آنجا را راهرو قرار بدهم تا وقتی زوارهای حضرت معصومه(س) از خیابان موزه وارد میشوند که داخل صحن مسجد شده و به حرم مشرّف شوند، از روی قبر ایشان رد شوند. بعد فرمودند قبر من را هم بالا نیاورید و بگذارید صاف و همسطح زمین باشد تا زوار حضرت معصومه(س) که میآیند، از روی قبر من عبور کنند و خاک کفششان روی قبر من بریزد، تا من از خاک کفش زائر فاطمۀ معصومه(س) برکت و تبرک بجویم .» وقتی ارادت آیت الله العظمی بروجردی (قدس سره) به فاطمۀ معصومه(س) اینگونه بود، ارادتشان به علیبنابیطالب(ع) بماند.
در زمان آیت الله العظمی بروجردی(قدس سره)، پادشاه عربستان سعودبنعبدالعزیز بود.[4] سفری به ایران آمد و در تهران بود. در مدت اقامتش در تهران، بهعنوان خادم حرمین شریفین، از آیت الله العظمی بروجردی(قدس سره) تقاضای ملاقات کرد. وزیر خارجهاش را با وزیر خارجۀ ایران آنوقت به قم فرستاد که از آیت الله العظمی بروجردی(قدس سره) وقت بگیرند برای پادشاه عربستان خدمت آیت الله بروجردی برسد. همۀ اطرافیان آیت الله العظمی بروجردی(قدس سره) معتقد بودند که ایشان باید او را بپذیرند؛ چون پادشاه یک مملکت وهابی میخواهد خدمت مرجع شیعه برسد و این عظمت شیعه و عظمت مرجعیت شیعه را میرساند. اما آیت الله العظمی بروجردی(قدس سره) اجازه نفرمودند. حتی در آن زمان، امام راحل(قدس سره) هم به ایشان فرموده بودند شما که برای تقریب بین مذاهب این همه زحمت میکشید، این پادشاه سعودی را که حج نیز بهدست اوست، بپذیرید. مرحوم آیت الله العظمی بروجردی(قدس سره) فرموده بودند: «من او را نمیپذیرم.» از ایشان پرسیده بودند که چرا نمیپذیرید، در پاسخ فرموده بودند: «وقتی این پادشاه به قم برسد، به دیدن من میآید، اما به زیارت فاطمۀ معصومه(س) نمیرود؛ چون وهابی است. این باعث هتک حرمت اهلبیت(ع) است و من حاضر نیستم موجب این هتک بشوم.»
قسم به وعدۀ شیرین «مَن یَمُتْ یَرَني»
شما در خانۀ این مرجع نشستهاید. او کسی است که خلوصش به خانم فاطمۀ معصومه(س) چنین بوده است، چه برسد به خلوصش به مقام شامخ امیرالمؤمنین(ع)!
در این ساعت شب که از نیمه گذشته است، در خانۀ این بزرگوار نشستهایم. شایسته است بعد از آنی که تلاوت قرآن شریف شده و مجلس ذکر اهلبیت(ع) بوده است، اینجا با امیرالمؤمنین(ع) عهدی بکنیم که با تمام تلاش و توانمان، در زندگیمان در مسیر آن حضرت حرکت کنیم؛ بهنحویکه فردای قیامت، به وعدۀ «یا حارَ هَمدان، من یَمُت یَرَني» (هر کسی که بخواهد بمیرد، من را میبیند) در آنجا علی(ع) سراغمان بیاید.
ای که گفتی فَمَن یَمُت یَرَنی جان فدای کلام دلجویت
کاش روزی هزار مرتبه من مردمی تا ببینمی رویت
انشاءالله وقتی امیرالمؤمنین(ع) سراغ ما آمدند، خجالتزده و سرافکنده نباشیم، بهشکرانۀ اینکه دل ما را با محبت خودشان آشنا کردند.
کرم کردی مرا ای دوست با خود آشنا کردی به خود بستی و از بیگانه و خویشم جدا کردی
بهشکرانۀ این معنا امیدوارم خداوند منان توفیقات بیشتر به همۀ شما عزیزان عنایت بفرماید و اعمال و عبادات ما را در این ماه، به لطف و کرمش قبول بفرماید و برکات این ماه مبارک را نصیب همۀ شما عزیزان، همۀ اهل مملکت، شیعه و شهدای جنگ تحمیلی و شهدای مدافع حرم و بزرگانی که در حرکت ما به این سمتوسو، نقش ایفا کردند و نیز مراجع بزرگ گذشته و امام راحل(قدس سره) و مقام معظم رهبری عاید و واصل بفرماید!
و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
[1]. «کلام علی برتر از کلام مخلوق و ضعیفتر از کلام خالق است»؛ یعنی حد وسطی بین کلام خالق و مخلوق است.
[2]. جنبش انصارالله که به جریان «حوثی» نیز معروف است و پیشتر شبابالمؤمن نام داشت، جریانی سیاسی و نظامی از شیعیان زیدی یمن است. نام حوثی به رهبرشان، حسین بدرالدین حوثی، انتساب دارد که در سال ۲۰۰۴م توسط نیروهای ارتش یمن کشته شد. جنبش حوثی در سالهای دهۀ ۸۰م تشکیل شدهاست. آنان تاکنون برای گرفتن حقوق شیعیان، شش بار با حکومت یمن جنگیدهاند.
[3]. «سائلی از عذاب قیامت که وقوعش حتمی است، از رسول پرسید» (معارج، ۱).
[4] . عبدالعزیز کسی بود که بساط وهابیت را در عربستان بهپا کرد. بعد پسرانش پادشاه شدند. پسر اولش سعودبنعبدالعزیز بود.