بسم الله الرحمن الرحيم
مراسم پنجاه و نهمين سالگرد ارتحال مرجع عظيم الشان جهان تشيع حضرت آيت الله العظمي بروجردي (قدس سره) شامگاه سه شنبه مصادف با 5 تیر ماه 1397 در جوار حرم كريمه اهل بيت فاطمه معصومه (سلام الله عليها) در مسجد اعظم برگزار شد.
به گزارش پايگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آيت الله علوی بروجردی، اين مراسم كه با حضور مراجع عظام تقليد شيعه حضرات آيات اعظام مکارم شیرازی، جعفر سبحانی، علوي گرگانی، ابراهیم امینی، دفتر مقام معظم رهبری، نمايندگان بيوت مراجع عظام تقليد، اعضای محترم مجلس خبرگان رهبری، اعضاي شوراي عالی و مرکز مدیریت حوزه های علمیه، اعضای محترم جامعه مدرسين حوزه علميه قم، تولیت آستان مقدسه حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها و ائمه جمعه قم حضرات آقایان سعیدی و اعرافی به همراه جمع كثيري از اساتيد برجسته حوزه علمیه، شخصيت های علمی، انديشمندان، روحانيون و فضلا حوزه علميه، فرماندار استان قم، فرمانده نیروی انتظامی استان قم به همراه مسولين محترم نظامی و انتظامی استان قم و علی الخصوص هيأت مذهبي و عاشقان به مكتب تشيع، مجاورين و زائرين كريمه اهل بيت حضرت فاطمه معصومه سلام الله عليها و نيز اقشار مختلف مردم شريف و متدين برگزار شد. ابتدا قاري ممتاز بين المللي كشور استاد علیزاده آياتي از قرآن كريم تلاوت کردند، سپس ذاکر اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) حاج آقاي عاصی به مرثيه سرايی پرداخت.
سپس مراسم پنجاه و نهمین سالگرد ارتحال مرجع عظيم الشان جهان تشيع حضرت آيت الله العظمي بروجردي (قدس سره) با سخنراني حجت الاسلام والمسلمین دکتر رفیعی ادامه یافت.
ایشان مطرح کرد:
این مجلس با شکوه و با عظمت به یاد و نام مرجع فقید اسلام و پرچمدار فقه و فقاهت، طلایهدار اعتدال و وحدت استاد فقها و مجتهدین مرحوم آیت الله العظمی بروجردی اعلی الله مقامه الشریف تشکیل یافته است. مجلس باشکوهی که با وجود اینکه حدود شش دهه از رحلت آن عالم فقید گذشته اما همچنان مردم، شاگردان ایشان و نیز همه علمای اسلام از کلمات و سخنان آثار آن فقید سعید بهره میبرند.
تمام شرح حال ایشان و زندگی ایام تحصیل، اساتید و جزئیات زندگی ایشان موجود است، پس گفتن آنها الان تکرار و یادآوری دوباره اینها صلاح نیست آنچه که من میخواهم خدمت شما عرض کنم، دو تا مطلب است.
اقتدار مرجعیت شیعه و منشاء آن
مطلب اول: خیلیها حتی غربیها و یهودیان در جلساتی که تشکیل شده در این موضوع بحث کردند، اقتدار مرجعیت شیعه از کجاست؟ یک مرجع تقلید میتواند یک کشور را به حرکت در بیاورد؛ مثلا تحریم کند، تحریک کند و یا ساکت کند. خیلی مهم است یک فتوای تنباکو آنطور تاثیر گذار باشد. یا امام رحمۀ الله علیه نسبت به برخورد با شاه، انقلابی ایجاد کند. این اقتداری که سلاطین و بزرگان در مقابل مراجع زانو بزنند و یا شاه سعودی برای دیدار با آیت الله العظمی بروجردی نماینده و وزیر امور خارجه خود را به قم بفرستد؛ اما آقا نپذیرد، منشاء این اقتدار از کجاست؟
مقدمه: دوران تشریع و دوران تفریع
عضو هیئت علمی جامعه المصطفی با بیان اینکه، دوران فقه را به دو دورهی تشریع و تفریع تقسیم میکنند، گفت:
دوران تشریع همان عصر نزول وحى از بعثت رسول خدا (صلى الله علیه و آله) و حضور ائمه علیهم السلام در جامعه بود. و دوره بعد دوران تفریع و تطبیق فروع بر اصول به وسیله اجتهاد در فقه در زمان غیبت ائمه علیهم السلام است، که علما فروع را بر اصول بر میگردانند. اگر سادهتر بخواهیم بیان کنیم یک دوران امامت و حضور داریم و یک دوران نیابت عامه و غیبت؛ دوران امامت حدود دویستوپنجاه سال و دوران نیابت نزدیک هزار و دویست سال طول کشیده است.
حجت الاسلام و المسلمین رفیعی گفت: در دوران نیابت عامه و غیبت، مراجع شیعه به صحنه آمدند البته فراز و نشیب هایی داشتند ولی آنچه مهم است اصل مراجعه مردم به علما است. از زمان شیخ طوسی، سید رضی، شیخ مفید، علامه حلی و سید بن طاووس تا کنون مردم مراجع تقلید را پشتوانه خود قرار میدادند و به آنها و سخنانشان اعتماد داشتند و به آن عمل میکردند.
وی افزود: ممکن است همیشه و در همه زمانها تمرکز در مرجعیت و مراجع نداشته باشیم مانند زمان حال حاضر که زمان تکثر در مراجع است؛ ولی در بعضی زمانها مانند زمان مرحوم صاحب جواهر، مرحوم وحید بهبهانی، مرحوم میرزای شیرازی، مرحوم میرزای نائینی، مرحوم آقا سید ابوالحسن اصفهانی و آیت الله العظمی بروجردی این تمرکز بوجود آمده است به گونهای که همه ارجاع به یک نفر میدادند، لذا رهبریِ بیش از صد میلیون شیعه در زمان آیت الله العظمی بروجردی با ایشان بود.
دکتر رفیعی ادامه داد: ریشه و سابقه اقتدار مرجعیت شیعه و منشاء اقتدار مرجعیت را با این فراز و نشیبها در چهار چیز میدانم:
عالمان دین؛ امنای الهی و انبیا بر مردم
اولین عاملِ حرفپذیری مردم از مرجعیت عبارت است از این که مردم این عالمان دین را به جعل و قرار الهی میدانند؛ تاثیر گذاری مراجع آنقدر است که یک فتوا میتواند حکومت قاجار را زمینگیر کند؛ مردم میگویند امام صادق علیهالسلام نیست ولی ایشان را جای خودش قرار داده است؛ چطور اگر رسول گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله و امام صادق علیهالسلام چیزی را امر میفرمودند، میگفتیم به روی چشم، همانگونه هم امروز که این مرجع تقلید به چیزی امر میفرماید، میگوییم چشم و این در حقیقت چشم گفتنِ من به امام صادق است.
روایاتی در فضائل علما
در بعضی روایات میخوانیم:
العلما امناء الله؛ العلماء أمناء الرسل على عباد الله ما لم يخالطوا السلطان، ويدخلوا في الدنيا، ... علما امنای خداوند هستند؛ علما امنای انبیا بر بندگان خدا هستند البته مادامی که با حکومتهای جور و محبّت دنیا آمیخته نشده باشند...
رسول خدا فرمود: "من اکرمهم فقد اکرمنی" هر که علما را اکرام کرد، مرا اکرام کرده است؛ "و من اکرمنی فقد اکرم الله" و هر که مرا اکرام کند خدا را اکرام کرده است.
در روایت دیگر آمده است: "الراد عليهم كالراد علينا و الراد علينا كالراد علي الله و هو علي حد الشرك بالله" اگر عالمی حکم کرد، حکم ماست و اگر کسی بر اینها دست رد زد بر ما دست رد زده است؛ "و من استخف بهم" و اگر کسی اینها را خار شمرد ما را خار شمرده است و ... از این تعابیر در روایات بسیار است.
پس معصوم این پشتوانه را به مرجع و عالم داده که در دوران تفریع و در دوران غیبت و نیابت عامه، جامعه دینی بداند به حکم خدا و رسول خدا عمل میکند.
اخلاص و زهد نهاد مرجعیت
دومین عاملِ اقتدار مرجعیت، اخلاص و زهد نهاد مرجعیت هست:
از زمان مرحوم کلینی تا امروز نهاد مرجعیت یک نهاد الهی بوده است؛ تهجد و نماز شب، زهد، وابسته به خدا بودن، چیزهایی که شما در زندگی با بزرگان و علمای ما فراوان میبینید.
خدا در قرآن میفرماید اگر کسی با من شد و برای من کار کرد من او را در میان مردم محبوب قرار میکنم؛ «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا».
مردمی بودن علمای شیعه و مراجع
حجت الاسلام والمسلمین رفیعی با بیان اینکه سومین عاملِ اقتدار مرجعیت، مردمی بودن علمای شیعه و مراجع است، گفت:
مراجع همیشه با مردم بودند و در خانه آنها همیشه به روی مردم باز بوده است. همواره در محلاتی که مردم عادی زندگی میکنند، زندگی کردند؛ چه امروز چه در گذشته؛ حالا یک وقت شرایط سیاسی انقلاب و مسئولیتها و ترورها یک چیزهایی را اقتضا کرده است، اما در مجموع امثال مرحوم آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی در دهلیز (راهرو و دالان) منزل مینشستند و به امور مردم رسیدگی میکردند و حوائج آنها را برآورده میساختند؛ ارتباط مرحوم میرزای شیرازی و کاشف الغطا با مردم در کوچه و خیابان بوده است. عامل مردمی بودن در طول تاریخ بوده است که سلاطین را در مقابل مرجع خاضع و شخصیتهای دنیا را در مقابل اینها فروتن کرده است.
استقلال مراجع
چهارمین عاملِ اقتدار مرجعیت، استقلال مراجع است. حکومتها گاهی همراه بودند؛ مثل صفویه و آل بویه و گاهی مخالف بودند؛ مثل پهلوی و گاهی مثل قاجار دو دوز بازی میکردند اما در هر حال نهاد مرجعیت در هر رتبهای که حکومتها بودند استقلال خودش را حفظ کرده است؛ یک وقت مثل صفویه که اعتبار و احترام عجیب برای محقق کرکی قائل بودند و مشروعیت خودشان را از محقق کرکی میدانند، یا مثل آل بویه. یک وقتی هم حکومتها در طول تاریخ همراه نبودند. یا مانند زمان حاضر که حکومت اسلامی داریم و این حکومت بر اساس نهاد مرجعیت شکل گرفته است؛ اما همیشه مراجع، استقلال خودشان را حفظ کردند و کسی که وابستگی نداشته باشد میتواند حرف خودش را راحت بزند.
این چهار عاملِ مهم باعث اقتدار و محبوبیت مرجعیت در طول تاریخ و در دوران غیبت است.
مطلب دوم: در ارتباط با مرحوم آیت الله العظمی بروجردی در سه محور از عوامل چهارگانه صحبت میکنم:
اوّل؛ مساله اخلاص در ایشان.
دوم؛ مردمی بودن.
سوم؛ استقلال در رأی و وابسته نبودن به جریانهای حاکم.
اخلاص در عمل
مرحوم آیت الله فلسفی رضوان الله تعالی علیه در همین مسجد اعظم مکرر در محضر آیت الله العظمی بروجردی منبر رفتند؛ حتی سال آخری که ایشان در فروردین آن سال از دنیا رفت، ماه رمضان سال آخر پای منبر مرحوم آقای فلسفی مینشستند. خاطرات آقای فلسفی چاپ شده است و دیگران هم نوشتند که این مرجع بزرگ چهار جمله و عبارت را خیلی به کار میبردند:
اوّل کلمه «یوم الحسرۀ» است؛ اشک مرحوم آیت الله العظمی بروجردی وقتی میگفتند یوم الحسرۀ جاری میشد؛ قیامت اسمهای بسیاری دارد مانند «یوم التغابن» یا «يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ»، اما ایشان "یوم الحسرۀ" را زیاد به کار میبردند و بعد اشک میریختند و میفرمودند نکند عمر ما بگذرد و کاری نکرده باشیم.
تعبیر دومی که مرحوم آیت الله العظمی بروجردی زیاد میفرمودند، این بود: «الدُّنْيَا يَمُرُّ و يَغُرَ» دنیا هم میرود و هم آدم را گول میزند.
تعبیر سوم روی این آیه شریفه بسیار تاکید داشتند: «قُل إنَّما أَعِظُکُم بِواحِدَة أَن تَقُومُوا لِلّهِ مَثنی وَ فُردی» این آیه یعنی همه حرفها در یک کلمه است که "أَن تَقُومُوا لِلّهِ مَثنی وَ فُردی"، برای خدا کار کنید. لذا میفرمودند: یک قدم برای مرجعیت برنداشتم و درست هم هست مرجعیت سراغ ایشان آمد؛ ایشان در بروجرد بودند و برای معالجه به تهران آمدند، علما و مراجع دورشان را گرفتند و ایشان را در قم نگه داشتند. با اقامت حدود هفده سال در قم این جایگاه و این عظمت را به وجود آوردند؛ «تعز من تشا و تذل من تشا».
همچنین مکرر این حدیث نبوی شریف را میخواندند: «اَخلِص العمل یا خَلِّص العمل» هر دو تعبیر آمده است که عملتان را خالص کنید؛ «فان الناقد بصیر بصیر».
امیرالمومنین علیهالسلام در نهج البلاغه در آخر حکمت 289، یازده ویژگی ذکر میکنند برای برادری که در گذشته داشتهاند و میفرمایند: مردم شما هم این ویژگی ها را به دست بیاورید؛ «كَانَ لِي فيِما مَضَى أَخٌ فِي اللهِ، وَكَانَ يُعْظِمُهُ فِي عَيْنِي صِغَرُ الدُّنْيَا فِي عَيْنِهِ»؛ شارحان نهج البلاغه خیلی بحث کردند که «اخ فی الله» چه شخصی است؟ آیا اباذر یا عثمان بن مظعون بوده است؟ نظر بعضی شارحان این است که این شخص فرض است. حیف که وقت من کوتاه است وگرنه یکی یکی ویژگیهای یازدهگانه را بر زندگی آیت الله العظمی بروجردی تطبیق میدادم. حضرت امیر در این عبارت میفرمایند: «وَكَانَ يُعْظِمُهُ فِي عَيْنِي صِغَرُ الدُّنْيَا فِي عَيْنِهِ» آن چیزی که این برادر را پیش من بزرگ کرده بود، کوچکی دنیا در نزد او بود. «وَكَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ فَلاَ يَشْتَهِي مَا لاَ يَجِدُ وَلاَ يُكْثِرُ إِذَا وَجَدَ» هیچ گاه اسیر شکم نبود. تعبیر آیت الله العظمی صافی در کتاب فخر دوران درباره آن مرحوم این است: "یاکل الیسیر من حلال واقعی"، یک غذای اندکی میخوردند آن هم از حلال واقعی. ایشان تا حدی احتیاط میکردند که خودشان از وجوهات هم استفاده نمیکردند.
حسن ظن و اعتماد به خداوند
این را زیاد شنیدید مرحوم آقای فلسفی فرمودند من خدمت آیت الله العظمی بروجردی رسیدم بعضی از عزیزان که حتی نام حضرت امام رحمۀ الله علیه هم آوردند به من نامه نوشتند و تقاضا کردند بروم محضر ایشان بگویم حوزههای علمیه از نظر مالی ضعیف شده و شهریه نمیرسد اجازه بدهید بروم با بعضی از بازاریها صحبت کنم تا اینها به حوزه کمک کنند نسبت به مرحوم آقای کمالوند و مرحوم آقای مدرسی یزدی نظر داشتند. مرحوم آقای فلسفی فرمودند: وقتی آمدم خدمت مرحوم آیت الله العظمی برورجردی به من فرمودند: با حسن ظن به خدا منافات دارد؛ خدا هیچ وقت من را تنها نگذاشته است؛ من نمیتوانم اجازه بدهم شما بروید بازاریها را جمع کنید از آنها کمک بخواهید. خدا من را تنها نخواهد گذاشت، من حسن ظن به خدا دارم.
مرحوم آقای فلسفی فرمودند: من حرف را عوض کردم وگفتم آقا قرض الحسنه بگیریم، فرمودند: طبعم نمیپذیرد. فردای آن روز شخصی آمد و هزینه حوزهها را تامین کرد.
مخالفت با هوای نفس و ریاستطلبی
در زمان حیات آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی، عدهای از آذربایجان به مرحوم آیت الله العظمی بروجردی نامه نوشتند که آقا تعدادی رساله بفرستید مردم مقلد شما هستند و میخواهند از شما تقلید کنند، ایشان فرمودند: من رساله نمیفرستم در حال حاضر مرجع همه آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی هست و عَلَم به دوش ایشان است و تقلید از او لازم است. اجازه نداند مردم آذربایجان ارجاع به ایشان داده شوند. این اخلاص ایشان است.
مردمی بودن آیت الله العظمی بروجردی
مرحوم آقای فلسفی میفرمایند: آقا که مریض شدند من آمدم قم بمانم، سه روز در مسجد اعظم منبر رفتم و بعد از منبر جلسه دعا برای شفای ایشان برگزار کردیم؛ مردم هم "امن یجیب" و حمد خواندند و بالاخره رفتم خدمت آقا که گفتند حالشان بهتر است؛ آقا فرمودند: شما بروید تهران به کارهایتان برسید؛ من به امر آقا به تهران رفتم؛ فردای آن روز خبر رحلت ایشان از رادیو پخش شد.
مرحوم آقای فلسفی فرمودند: من آمدم قم، مسیر ۱۵۰ کیلومتر راه تهران به قم از نظر ماشین به هم وصل شده بود و جهان چنین تشیع جنازهای به خودش ندیده بود که تصاویر آن هست. پاپ رهبر واتیکان آن زمان نوشت که شما تنها یک شخصیت و مرجع شیعی را از دست ندادید، دنیا شخصیتی را از دست داده که در مقابل فساد میایستاد.
آیت الله العظمی صافی نقل میکنند طلبه سیدی جلوی ایشان را گرفت و عرض حاجتی داشت و کمک میخواست؛ ایشان فرمودند: باشد بعد از درس؛ درس شروع شد و در اثنای درس همین سید بلند شد و اشکال درسی مطرح کرد؛ آقا فکر کردند که سید میخواهد دوباره درخواست مالی خود را مطرح کند، فرمودند: گفتم بعد؛ آیت الله العظمی صافی فرمودند: اخوی ما مرحوم آیت الله شیخ علی صافی که از دنیا رفتند بلند شدند گفتند آقا ایشان اشکال درسی دارند؛ سید و مرحوم آقا شیخ علی صافی اشکال را مطرح کردند و آقا هم جواب دادند. ایشان میفرمود آن روز درس آقا که تمام شد رفتند میان طلبهها و دست این طلبه سید را بوسیدند. این مردمی بودن و همراهِ مردم بودن است.
آن مرحوم در وقتی که اوضاع اقتصادی مردم خوب نبود، فرمودند چند تا گوسفند ذبح کنید و به فقرا بدهید؛ گوسفندها را ذبح کردند و گوشتها را به فقرا دادند و مقدار کمی از این گوشت هم کباب کردند و سر سفره آقا آوردند؛ وقتی نشستند فرمودند این چیست؟ عرض کردند از همین گوشتی که شما فرمودید به فقرا بدهید مقدار کمی هم برای شما کباب کردیم؛ فرمودند مردم همه از این کباب میخورند؟ گفتند نه؛ فرمودند: من نمیخورم و نخوردند و با نان و ماست ناهار خوردند؛ این است که میفرماید: "یاکل الیسیر من حلال واقعی".
استقلال در رای و وابسته نبودن به حکّام
همین مسجد اعظم که شما در آن نشستهاید و خدا میداند که این مسجد چقدر برکت دارد؛ درسها و بحثهای مراجع و بزرگان در آن برگزار میشود و چقدر با ساخت آن مخالفت شد. آن زمان هشت میلیون تومان خرج ساختن آن شد؛ شاه به ایشان پیام داد یک میلیون تومان از محل عوارض قطار قم به ساخت این مسجد کمک میکنم یعنی یکهشتم پول ساخت مسجد؛ اما ایشان فرموده بودند: نمیپذیرم و قبول نکردند. فرموده بودند میخواهم ساخت همه مسجد مردمی باشد.
این مستقل بودن و در واقع عزت نفس است که در این شخصیت بزرگوار خیلی مهم است.
یک شخص محترمی وجوهات خود را داخل پاکت نگذاشته بود و برای ایشان آورد؛ مثلا توی دستش بود شاید میخواست یک حالت منّتی برای ایشان بگذارد که نپذیرفتند؛ بعضی از شاگردان ایشان گفتند پول زیادی هست و حوزه هم نیاز دارد؛ فرموده بودند: نه به این وضع و حالت که پول به من میدهد من قبول نمیکنم.
اخلاص و زهد ایشان، ابهت، عزت، استقلال و مردمی بودند ایشان خیلی مهم است.
من وارد بحث جایگاه علمی ایشان نشدم چون جای من نیست تا به بحث فقهی و علمی و رجالی ایشان بپردازم آنچه که آیت الله العظمی بروجردی را وحید دوران، فخر دوران، زعیم شیعه کرد و هنوز هم درخشش دارد با وجود آنکه قریب شش دهه از رحلت ایشان میگذرد اعلمیت ایشان نبود؛ بلکه فقط، اخلاص و زهد ایشان، ابهت، عزت، استقلال و مردمی بودند ایشان بود و این باید داخل حوزههای امروز ما تجلی پیدا بکند و جا بیفتد.