بسم الله الرحمن الرحيم
متن روایت
بـِالْإِسـْنـَادِ الْأَوَّلِ عـَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ يَعْقُوبَ السَّرَّاجِ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِى جَعْفَرٍ ع قَالَ سُئِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع عَنِ الْإِيمَانِ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ الْإِيمَانَ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ عـَلَى الصَّبـْرِ وَ الْيـَقـِيـنِ وَ الْعـَدْلِ وَ الْجـِهَادِ فَالصَّبْرُ مِنْ ذَلِكَ عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَى الشَّوْقِ وَ الْإِشـْفـَاقِ وَ الزُّهْدِ وَ التَّرَقُّبِ فَمَنِ اشْتَاقَ إِلَى الْجَنَّةِ سَلَا عَنِ الشَّهَوَاتِ وَ مَنْ أَشـْفـَقَ مـِنَ النَّارِ رَجـَعَ عـَنِ الْمـُحَرَّمَاتِ وَ مَنْ زَهِدَ فِى الدُّنْيَا هَانَتْ عَلَيْهِ الْمُصِيبَاتُ وَ مَنْ رَاقَبَ الْمَوْتَ سَارَعَ إِلَى الْخَيْرَاتِ.
وَ الْيَقِينُ عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ: تَبْصِرَةِ الْفِطْنَةِ وَ تَأَوُّلِ الْحِكْمَةِ وَ مَعْرِفَةِ الْعِبْرَةِ وَ سُنَّةِ الْأَوَّلِينَ فَمَنْ أَبْصَرَ الْفِطْنَةَ عَرَفَ الْحِكْمَةَ وَ مَنْ تَأَوَّلَ الْحِكْمَةَ عَرَفَ الْعِبْرَةَ وَ مَنْ عَرَفَ الْعِبْرَةَ عَرَفَ السُّنَّةَ وَ مَنْ عَرَفَ السُّنَّةَ فَكَأَنَّمَا كَانَ مَعَ الْأَوَّلِينَ وَ اهْتَدَى إِلَى الَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَ نَظَرَ إِلَى مَنْ نَجَا بِمَا نَجَا وَ مَنْ هَلَكَ بِمَا هَلَكَ وَ إِنَّمَا أَهْلَكَ اللَّهُ مَنْ أَهْلَكَ بِمَعْصِيَتِهِ وَ أَنْجَى مَنْ أَنْجَى بِطَاعَتِهِ ... .[1]
در جلسات گذشته، بخشهایی از متن این روایت، بحث و بررسی گردید.
در بحث يقين، جمله شریفه: «وَ الْيَقِينُ عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ تَبْصِرَةِ الْفِطْنَةِ وَ تَأَوُّلِ الْحـِكـْمـَةِ وَ مـَعْرِفَةِ الْعِبْرَةِ وَ سُنَّةِ الْأَوَّلِينَ»بررسی میگردید.
عبرت درس آموزی از حوادث است
عبرت در زبان فارسي، به عنوان پند معنا ميشود و عبرتآموزي معمولا به معنای درس گرفتن از حوادثي است كه در زندگی اتفاق میافتد؛ یعنی آن حوادث، مورد دقت و نظر قرار میگیرد، و با سنجش نتايج آن، در زندگي انسان به کار میآید؛ به طوری که اگر حادثهاي به خطا و غفلت اتفاق افتاده، دیگر تکرار نشود و اگر به عکس، نتايج مطلوبي داشته، باید در تصميمات آینده بر آن تكيه کرد. «معرفت عبرت» در این روایت، به معنای آن است كه به طور صحيح از حوادثي كه واقع ميشوند، باید پند و عبرت گرفته شود.
امام علیه السلام در ادامه، « سُنَّةِ الْأَوَّلِينَ» را یادآور میشوند كه مجموعا با «تَبْصِرَةِ الْفِطْنَةِ و تَأَوُّلِ الْحـِكـْمـَةِ وَ مـَعْرِفَةِ الْعِبْرَةِ» چهار پايه براي آن رکن اصلي يقين را تشکیل می دهد که خود يقين نیز با سه پايه اصلي ديگر، در این روایت، ايمان را کامل مینماید.
سنت گذشتگان، مایه عبرت آیندگان است
«سُنَّةِ الْأَوَّلِينَ»، همان سيره و روش گذشتگان و كساني است كه دورانی قبل از زندگی ما میزیستند که در آيه شريفه قرآن ذکر شده است: «لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبَابِ»؛[2] یعنی قصههايي كه ما نقل ميكنيم، داستان پردازي و براي سرگرمي نيست، بلکه ميخواهيم، مایه پند و عبرت باشد؛ همان گونه که شاعر می گوید:
بس حوادث در جهان بيني كه نو پنداريش ليك چشم تيز دوران ديده آن را بارها
از این رو، باید دقت کرد و دانست که مردم، امتها، تمدنها و امپراتوريهای بزرگ گذشته كه به انحطاط رفتند به کدامین علت بود؟ چرا که هيچ حادثهاي در دنيا، بدون علت و سبب اتفاق نميافتد.
وجود مقدس اميرالمومنين علیه السلام در حديث ديگري ميفرمايند:
يستدل على إدبار الدول بأربع: تضييع الأصول، و التمسك بالغرور، و تقديم الأراذل، و تأخير الأفاضل.[3]
چهار چيز باعث شکست دولت ها مي شود: ضايع کردن اصول (مسائل مهم) و سرگرم شدن به فروع (امور کم اهميت) و و به کار گماردن آدم هاي پست و کنار گذاردن انسان هاي فاضل.
در كلام اميرالمومنين علیه السلام سبب زوال دولتها ذکر شده که باید آنها را سنجيد و از آن درس گرفت که در واقع، يقين همین است.
خلاصه آنکه امام علیه السلام در روایت صدر بحث، در مقام تبیین ایمان هستند که پايه يقين و سکون نفس را از اركان ايمان برشمردند. آنگاه در اجزای يقين و استحکام آن «سُنَّةِ الْأَوَّلِينَ» را ذکر فرمودند؛ چرا که با مطالعه در طول تاريخ و اقوام مختلف، روشن میشود آنها كه از خدا فاصله گرفتند، و از فضائل نیز دور شدهاند، ره به جایی نبردند. البته، نباید اين گونه تصور شود كه فضائل بدون اعتقاد به خدا امكان دارد؛ چرا که در اينجا معناي توحيد آن است كه انسان غير از خدا، هيچ مأوایی در زندگي خودش ندارد. بنابراين، آنچه در قضیه يقين، از نگاه امام علیه السلام مهم است، آگاهی و بصیرت است؛ چرا که بدون این عناصر چهارگانه در یقین، خداشناسي، پيغمبرشناسي و دينشناسي او همانند خوارج نهروان، خواهد بود. همان افرادی که متدين بودند، و به فرموده اميرالمومنين، دائم قرآن ميخواندند، روزه ميگرفتند، شب و روز نماز ميخواندند، اما در يك چيز نقص داشتند، و آن آگاهي و شعور بود و لذا با توسل به خدا و با نام خدا مسيري را رفتند كه مسير شيطان بود. آنان با زحمت بسیار، شب را تا به صبح نماز ميخوانند، روز را روزه ميگيرند، اما به جاي اينكه تقرب به خدا پيدا كنند، تقرب به شيطان پيدا کردند.
برگشت به جاهلیت در دوران معاصر
امروز، که 1400 سال از آن حوادث گذشته، هنوز عده از مردم پند نگرفتهاند، و 200 ميليون یا 300 ميليون عرب، اسير شماری اسرائيلي محدود هستند و بعد هم به همكاري با آنها و تبعیت از آنها افتخار ميكنند. اين واقعيتی است که نميشود از آن فرار كرد، چرا؟ براي اينكه مسلمانان از تعالیم الهی فاصله گرفتند و يقين در وجودشان نيست؛ یعنی «تبصره الفتنه» ندارند، و به «سنة الاولين» هم توجه نکردهاند که در گذشته چه بودند و اینک چه شدهاند.
در روزگار گذشته، جوانی ساده فرمانده لشکر اسلام بود، و توانست امپراطوری روم و ايران را فتح کند و مردم حتي نظاميان ايران و روم دسته دسته ايمان ميآوردند، و حالا ما دسته دسته، همه چیز را از دست ميدهيم؛ یعنی بعد از 1400 سال به دوران جاهليت برگشتهایم و از «سنة الاولين» پند نگرفتهايم و معرفتی از عبرتهای آن حاصل نکردهایم.
ما هر مقدار که از دين و ايمان فاصله گرفتيم، به عقب برگشتهایم. چند صباحي، در اروپا دوران رنساس فرا رسید و مردم از مذهب و كليسا دور شدند و البته، علمشان رشد كرد و تمدن و ترقی پيدا کردند؛ چرا که دینشان، علم را منزوی كرده بود و كليسا مجموعهای تشريفاتي بود که هيچ اصالتي را قبول ندارند؛ اينها بر این باورند که فقط خدا و دوست داشتن خدا، محبت و عشق برای هدایت کافی است و حتی اگر مردم، تمایل به همجنسگرایی داشته باشند، از نظر پاپ و مسیحیان مشکلی ندارد؛ در حالی که در انجيل، داستان قوم سدوم و گموراه و قصه لوط را نقل ميكنند که شدیدا عذاب شدند و خداوند هم میدانست که این مردم، تمايل به همجنسگرايي دارند، ولی هیچ قانونی بر تجویز آن قرار نداد. لذا، آنان به احكام تورات و انجيل توجه ندارند و هرچه مردم بخواهند و هر آن چه حكومتها بپسندند، همان را صحیح ميدانند. ولی در اسلام، اینگونه نبود و بزرگترین دانشمندان ما مانند ابوعلي سينا و زكرياي رازي ارتباطی قوی با دين داشتند. بسیاری از دانشگاههاي اروپای به این حقیقت اعتراف میکنند که صنايع نظامي، و حتی امثال باروت و مواد انفجاری از شرق به غرب رفته است. یعنی از میان مسلمانان به آنجا رفته است. در شیمی، اصول اوليه در این علم از بين مسلمانان به غرب رفت؛ چرا که الكيمياي جابر بن حيان، كتاب اصلي و اصيل در شيمي امروز است و او از شاگردان امام صادق علیه السلام است؛ یا زكرياي رازي الكل را كشف كرد. لذا سابقه ما چنین بوده است.
ابن سينا ميگويد در معضلات علمی نماز می خواندم و از خداوند استعانت میجستم تا بتوانم بفهمم. بنابراین، ما باید از گذشته و حوادث آن برای زندگی خود عبرت بگیریم تا یقینمان بیشتر گردد.
اميدواريم خداوند به ما توفيق دهد در فهم كلام اين بزرگان و عمل كردن به آنها توفيق داشته باشيم، والبته که خداوند در اين مسائل عنایت ميكند. والسلام
[1] . الکافی ، ج 2، ص 50.
[2] . سوره یوسف، آیه 111.