وجود مقدس امام سجاد (عليه السلام) در دعای مکارم الاخلاق میفرمایند:
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ بَلِّغْ بِإِيمَانِي أَكْمَلَ الْإِيمَانِ، وَ اجْعَلْ يَقِينِي أَفْضَلَ الْيَقِينِ، وَ انْتَهِ بِنِيَّتِي إِلَى أَحْسَنِ النِّيَّاتِ، وَ بِعَمَلِي إِلَى أَحْسَنِ الْأَعْمَالِ، اللّهُمّ وَفّرْ بِلُطْفِكَ نِيّتِي، وَ صَحّحْ بِمَا عِنْدَكَ يَقِينِي، وَ اسْتَصْلِحْ بِقُدْرَتِکَ مَا فَسَدَ مِنِّی ...[1]
احتمال خطا و اشتباه در انسان
انسان همیشه در معرض آسيب و خطا است. و اساساً، خلقت انسان به گونهاي است كه وجودش، مشتمل به دو قوة متضاد با هم است که در كتاب مبين از آن دو قوة متضاد به نفس اماره و نفس لوامه تعبیر شده، لذا انسان همواره در چنین وضعیتی گرفتار است.
بنابراين، وقتي در این دعا تعبير «مِنّي» اضافه شده، يعني ما «صدر منّي فاسداً»، روشن میشود افرادی كه ـ بر خلاف پيغمبران ـ، حائز مقام عصمت نيستند، بايد همیشه لطف و عنايت الهی همراه آنها باشد تا به تعبير امام علیه السلام آنچه كه ممكن است به سمت فساد و اشتباه برود، صلاح را ايجاد كند؛ یعنی خداوند با آن قدرت نامتناهي خود آنها را اصلاح فرماید؛ و لذا، این دعا به معنای آن است که خدايا با قدرت خودت و به آن توانايي خاصي كه براي من هم ممكن است قابل تصور نباشد، اين فساد را تبديل به صلاح بفرما.
تبدیل سیئات به حسنات
اصولا، تبديل اعمال همانند تبديل كردن فساد به صلاح بحث مستقلی دارد که در مسئله معاد مطرح است و در برخی از ادعیه نیز آمده است که «انّك مبدّل السيئات بالحسنات». ظاهر اين تبدیل، آن است كه خداوند گناه انسان را به خاطر عمل نیک بعدی یا به سبب لطف و عنایت خاص خودش، به ثواب و به كاري خوب تبدیل كند.
اکنون سوال آن است که این تبديل چگونه و به چه کیفیتی است؟ آيا مراد آن است که آنچه به صورت معصيت صادر شده تبديل به طاعت میشود؟ يا آنچه به صورت فاسد صادر ميشود بعدا به قدرت او تبديل به صلاح ميشود؟ آیا خدا در مقدمات فعل فرد دخالت میکند تا فعلی كه ميخواهد به صورت فاسد صادر شود به صورت صالح تمام شود، يعني با تصرفي كه در مقدمات آن انجام میدهد به صورت صالح انجام میشود؟ مثلا، من ميخواهم به كسي ضربه بزنم و خداوند به گونهای آن مقدرات را تعیین نماید که نتيجه اين باشد كه به جاي ضربه زدن به او، در واقع خدمتي نسبت به او انجام داده باشم. آیا اين مراد است؟
ما نسبت به بحث معاد، و تبديل حسنات به سيئات در قیامت یا حتي تجسم عمل در آنجا، درک کاملی از واقعیت این حقایق نداریم و فقط توسط برخی از آیات و روایات، مقدار اندکی از اين تصوير به ما نشان داده شده و اصولا، این مسئله فراتر از قدرت فكري و علمي انسان است و حتی در همين عالم نیز گاه، وقتی در یکی از اجزای عالم تحقیق و پژوهشهای دقیقی صورت میگیرد، انسان به مرحله تحیر میرسد؛ مثلا نظریه نسبيت كه از انيشتن معروف است، از منظر فيزيك و ابعاد سه گانه مانند طول و عرض و ارتفاع، یا با حساب زمان از ابعاد چهارگانه خارج است. شما در نظريه نسبيت انيشتن يك گوشه را ميبينيد كه انسان در همين طول و عرض و ارتفاع و زمان محبوس است، ولی وقتی از این وادی خارج شد و در وادي ديگری كه با سرعتی بيشتر از سير نور و 300 هزار كيلومتر در ثانيه است، دیگر گذشت زمان تفاوت نميكند؛ و لذا آن قضیهای كه درباره عزيز و عزير در منابع ما موجود است که يكي از اينها خوابش برد و گویا خداوند او را مي ميراند و دیگری زنده بود؛ اما پس از بیداری دیدند که يكي 150 ساله بود و آن يكي كه از خواب بيدار شد فقط 50 سال داشت؛ يا مثلا در قضيه معراج، آمده است که در حالی که پيامبر صلي الله علیه و آله به معراج رفت و برگشت آن كوزهاي كه روي زمين افتاده بود، هنوز آب موجود در آن در حال خالي شدن بود و جريان داشت؛ يعني همه چیز در یک لحظه اتفاق افتاد.
تبدیل تنزیلی در انقلاب سیئات به حسنات
بنابراین، حتی در دنیا هم ممكن است تنها به برخی از آثار و عوارض پي ببريم، به هر حال این امر مسئله سادهاي نيست. و لذا در تفسیر تبديل سيئات به حسنات، آنچه میتوان گفت آن است كه سيئه يعني آنچه در مقام حرمت شكني خدا از انسان صادر میشود به گونهای نیست که دوباره بر گردد و با كيفيت مقابل از انسان صادر شود. و حال اگر حقيقتاً و واقعا چنین نیست، پس تنزيل و به منزله قرار دادنِ آن حقيقت است؛ یعنی خداوند انسان عاصي را با عفو و گذشت به منزله كسي قرار ميدهد كه عصيانی از او صادر نشده است و يا عصيان او را تبديل به حسنه میکند؛ به این معنا که در نامه عمل او آنچه كه از او صادرشده همه خير باشد و اين سيئات اصلا ثبت نشده باشد؛ همانطور كه در روايات هم داريم كه آن مَلكهاي خاصي كه متصدي انسان در طول زندگي او هستند، گاهي از اوقات نسبت به گناهانی كه انسان انجام ميدهد، تغافل کرده و آنها را کتابت نمیکنند و فقط حسنات او را مینويسند.
به هر حال، معنای تنزیلی این حقایق به اندازه وسع خودمان انجام گرفته است؛ چرا که «الشي لا ينقلب عن ما هو عليه» و لذا وقتی که اين شیء فاسد از انسان صادر شود، اصلاح آن مساوی با از بین بردن آثار اين عمل فاسد است. البته، گاهي اوقات، آثار وضعي ممكن است از بين برود و علتي در آن باشد كه تاثير نكند؛ همانند قصه حضرت ابراهيم و آتش با وجود آتش بسيار، ولی چیزی را نميسوزاند و یا قصه حضرت ابراهيم و حضرت اسماعيل كارد و چاقو هست، اما چیزی را نميبرد.
تاثیر همه عالم از قدرت خداوند است
نقل شده که شخص مومنی در مشهد اهل رياضت بود و گفت که من مدتي رياضت كشيدم و زحمت كشيدم كه تا يك عنايتي به من شود و حضرت حجت عجل الله فرجه يكي از اوليا الله را به من معرفي كند. اين رياضت چندین سال طول كشيد تا فرد داروسازی را به من معرفی کردند که وی از اولیای الهی است. من تعجب کردم و او را تحت نظر داشتم تا ببینم که رمز موفقیت وی چیست؟ دیدم که اعمال او بسیار عادی است و دائما در سر کار و منزل است و در اوقات نماز نیز نماز میخواند. گفت يك دفعه تصادفا در حرم مشرف شدم و ديدم که اين آقا هم در حرم است و رو به روي ضريح ايستاده و توجه خاصي به امام رضا علیه السلام دارد و ميگويد که زن و مردی برای تک فرزنداشان که مریض است، از من دارو خواستهاند و اینها دیگر بچه دار نیز نمیشوند، لذا تقاضا ميكنم و استدعا دارم که شما اجازه بفرماييد که اين موادي كه من تركيب ميكنم و داروئي كه ميسازم تاثير كند. اينجا فهمیدم که این همان شناخت و معرفت است.
ما اين را نسبت به خداوند ميدانيم و در مضامین قرآنی نیز وجود دارد که آتش علت است و وقتی علت بخواهد تاثير كند و بسوزاند، بايد با اذن الهی باشد. و چون امام نیز خليفة الله في الارض است، حتی در تاثیر دارو نیز باید اذن و اجازه امام دخالت نماید. لذا، مرحوم ملاصدرا ميگفت که صغري و كبري دست ما است، اما نتيجه دست ما نيست و نتيجه و کیفیت آن یک افاضه است، و لذا گاهي نتيجه برخلاف انتظار بيرون ميآيد.
محو سیئات از دفتر اعمال انسان
بنابراین، در تفسیر این مقطع باید گفت که اين كار فاسدي كه از من صادر شده بياثر میشود و خداوند ميتواند اين كار را انجام دهد، همانطور که ممکن است که آتش باشد و نسوزاند، و یا بالاتر از آن، این است که آن عمل را از دفتر زندگي فرد محو کند و جايش چيزي بنشيند كه طاعت باشد. اینها از قدرت خدا خارج نيست هر چند که تصويري كه ما از این معنا داريم مقداری فهم آن سخت است و لذا امام در ادامه ميفرمايد « وَ صَحّحْ بِمَا عِنْدَكَ يَقِينِي » که اگر مقدمات يقين را خودشان عنايت نكنند، گاهي گمراهي در پي اين يقينهاي جعلي و اين قطعهاي صوری در پی دارد كه به عقل ناقص انسان رسیده است.
والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1].الصحيفة السجادية، دعاء 20، ص 92.