جایگاه ویژه حضرت معصومه(س) در میان امامزادگان
به حضرت فاطمه معصومه – سلام الله علیها – نبايد مانند دیگر امامزادگان نگاه کرد: بانوي جواني كه از خانواده خود دور افتاده و مريض شده و از دنيا رفته و در نقطهاي از اين سرزمین دفن شده است. ایشان شخصیت برجستهای هستند که امام صادق – علیه السلام – از وجود ایشان خبر دادهاند؛ در حالی که هنوز امام موسی کاظم – علیه السلام – به دنیا نیامده بودند. امام صادق – علیه السلام – میفرمايند: «ستدفن بضعة مني بقم». امام کاظم – علیه السلام – نیز چنین تعبیری دارند. امام از ایشان به «بضعة» یعنی پاره تن یاد میکنند. اين فقط بهمعنای وابستگي نسبی نيست. اولاد ائمه بسیار زيادند؛ بهویژه امام موسي کاظم – علیه السلام – كه كثيرالاولاد بودند و خوشبختانه کشور ما اين افتخار را دارد كه پذيراي فرزندان و فرزندزادگان آن امام همام باشد. اما وجود مقدس فاطمه معصومه – سلام الله علیها – جایگاه ویژهای در میان امامزادگان دارد.
مقام علمی حضرت معصومه(س)
دوران امامت امام موسي بن جعفر – علیه السلام – از نظر سیاسی و اجتماعی شرايط خاصی بود و همین شرایط تبعاً در مراجعات مردم به امام تأثیر میگذاشت؛ با توجه به شرایط سیاسی که ارتباط با امام مشکل شده بود، مردم سؤالات خود را مینوشتند و به منزل امام تحویل میدادند تا در سفر بعدی پاسخ امام را دریافت کنند.
از آنجا که وجود مقدس حضرت معصومه – سلام الله علیها – در خانه بودند، ایشان جواب نامهها را مينوشتند و تحویل ميدادند. برخی از سؤالکنندگان در سفر بعد که خدمت امام رسیدند، اين جوابها را به ایشان عرضه كردند و امام آن جوابها را تصديق کردند و درباره حضرت فاطمه معصومه – سلام الله علیها – فرمودند: «فداها ابوها»؛ یعنی پدرش به فدایش. این جمله از امام معصوم نسبتبه غيرمعصوم مسئله بسیار سنگيني است. ما هنوز نسبتبه تعبيير امام صادق – علیه السلام – درباره شهداي كربلا كه ميفرمايند: «بابي انتم و امي» مشکل داريم. يكي از آن شهدا، حر بن يزيد رياحي است؛ يكي دیگر وهب نصراني است که در آن دقايق آخر به شهدا پيوستند. امام پدر و مادر خود را فداي ایشان میکند. این مسئله را با وجود مقام عصمت چگونه میتوان معنا کرد؟ این تنزيل در چه جهاتي است؟ امام موسي کاظم – علیه السلام – هم چنین تعبیری را درباره دخترشان حضرت فاطمه معصومه – سلام الله علیها – دارد .
سفر حضرت به خراسان و ورود به قم
مسئله دیگر درباره زندگی آن حضرت، سفر آن حضرت به سوی خراسان است. آن حضرت در این سفر تنها نبودند و با جمعي از برادران و یاران حركت كرده بودند. بهویژه حرکت ایشان در زماني بود كه چند سال از سفر امام رضا – علیه السلام – به طوس گذشته بود. اینکه علت این سفر چه بود، آیا ديدن برادر بود يا جهاتي ديگر هم داشت، جای بررسی دارد. در میانه این سفر در منطقه ساوه، حاكم ساوه از حضور کاروان آن حضرت مطلع ميشود و لشكر ميفرستد و با همراهان ايشان درگير ميشود. عدهاي از همراهان كشته ميشوند و به نقلي، حضرت هم زخم برميدارند؛ در هر صورت، كسالتي كه بر ایشان عارض ميشود، از عوارض همين جنگ بوده است. ايشان را به قم ميآورند و حدود هفده روز در اينجا میمانند و بعد وفات پيدا ميكنند. خود اين جنگ و آنچه اتفاق افتاده و كساني كه از برادران و بستگان با ايشان بودند، مسائلی هستند كه نیاز به تحقيق و بررسی دارند.
قم، حرم اهلبیت و پایگاه علمی شیعه
از سوی ديگر، رواياتی هست كه قم را حرم اهلبیت – علیهم السلام – شمردهاند. امام صادق – علیه السلام – فرمودهاند: «إِنَّ لِلَّهِ حَرَماً وَ هُوَ مَکَّةُ وَ لِرَسُولِهِ حَرَماً وَ هُوَ الْمَدِینَةُ وَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ حَرَماً وَ هُوَ الْکُوفَةُ وَ لَنَا حَرَماً وَ هُوَ قُمُّ». حرم خداوند مکه، حرم پيامبر – صلی الله علیه و آله –مدينه، حرم اميرالمؤمنين – علیه السلام – کوفه، و حرم اهلبيت – علیهم السلام – قم است. در دورههای بعد، امام جواد، امام هادی و امام عسکری – علیهم السلام – توجه ويژهاي به قم داشتند. مسجد امام حسن عسكري در کنار حرم حضرت معصومه – سلام الله علیها – به امر امام حسن عسكري – علیه السلام – ساخته شد. آن حضرت مقداري پول برای احمد بن اسحاق فرستادند و به ایشان اجازه دادند از سهم امام مسجد جامعی بنا كنند.
قم در طول تاريخ و بسیار پیش از تشكيل حوزه مقدسه به دست مرحوم آيتالله حائري، مركز علمي بوده است. ميرزاي قمي در دوران خود، شخصيت علمي فوقالعادهاي بود و افراد بسیاری از نقاط مختلف به قم میآمدند و خدمتشان تلمذ میکردند. اما از وقتي چهارچوب حوزه علمیه به دست آیتالله حائری گذاشته شد، حوزه علمیه رونق چشمگیری یافت. از همان ابتدا، بزرگان حوزه تواضع و خضوع بسیاری نسبتبه حضرت معصومه – سلام الله علیها – داشتند. مرحوم حاج شيخ توسلات بسیاری به آن حضرت داشتند.
توسل آیتالله صدر و حل مشکل پرداخت شهریه
مرحوم سيدصدرالدين صدر پس از رحلت مرحوم حاج شيخ مسئولیت حوزه را بر عهده گرفتند. مسئولیت ایشان در زمان رضاخان بود که فشار زيادی بر حوزه وارد بود و در تأمین شهریه طلبهها به مشکل برمیخورد. با اینکه بر اثر فشار رضاخان طلبهها پراكنده شده بودند و تمام كساني كه شهريه ميگرفتند، به سیصد نفر نميرسيدند، اما باز هم شهريه همین تعداد تأمين نميشد؛ به گونهای که برخی مواقع، سه چهار ماه از شهريه خبری نبود و این مسئله فشار زیادی بر مرحوم صدر وارد میکرد.
یک شب ایشان از شدت ناراحتی تا صبح نتوانست بخوابد. نزديك صبح به حرم آمد و منتظر ماند تا درب حرم باز شد. خود ايشان ميفرمودند: تا ضريح را ديدم، از كوره در رفتم و گفتم: اگر شما نميخواهيد حوزه اينجا پا بگيرد، ما چرا کاسه داغتر از آش بشويم؟ يعني چه؟ فكري به حال ما بكنيد. ما چقدر خجالت طلبهها را بكشيم؟ ايشان ميفرمودند: با يك حالت عصبانيت بيرون آمد و به منزل رفتم.
شب تا صبح نخوابیده بودم. ميخواستم بخوابم، خوابم نميبرد. يك وقت در زدند. خادم آمد و گفت: آقايي آمده است؛ پيله كرده ميگويد من ميخواهم بروم تهران؛ بايد آقا را ببينيم. گفتم: من هيچ كس را نميخواهم ببينم. اما آن شخص اصرار داشت که بیاید. گفتم: بيايد ببينم چه ميگويد. ديدم آقايي با يك چمدان به دست آمد داخل اتاق. گفت: من از اصفهان به تهران ميرفتم؛ وسط راه يك مرتبه يادم افتاد که من پول همراهم است و بدهي هم دارم؛ اگر يك مرتبه بيفتم و بميرم، وضعيتم چه ميشود؟ بيايم بدهيام را صاف كنم. به همین دلیل آمدم قم. الآن هم عذر ميخواهم كه اول صبح مزاحمتان شدم. ایشان چمدان را گذاشت و رفت. مرحوم آقاي صدر به داخل چمدان نگاه میکند و میبیند اين پول براي چند ماه شهريه طلبهها کافی است. چمدان را میگذارد و به حرم میآید و از خانم فاطمه معصومه – سلام الله علیها – عذرخواهی میکند.
طلبه آذربایجانی و توسل به حضرت معصومه(س)
يكي از علماي آذربايجاني نقل ميكرد كه پدرم در يكي از شهرهاي آذربايجان خان بود و از طلبه شدن خوشش نميآمد. ما قصد کردیم که طلبه شويم. پدرم گفت: اگر طلبه شوي، يك قران هم به تو نميدهم. گفتم: باشه. آمدم قم و در مدرسه حجتيه يك حجره به ما دادند؛ اما هیچ پولي نداشتم. چند روز به معناي واقعي گرسنه بودم. خانزاده هم بودم و رويم نميشد به كسي رو بیندازم و پولي بگيرم. گاهي نانهایی را که در گوشهکنار كوچهها افتاده بود، جمع ميكردم؛ اما آن هم پیدا نشد. گفتم داخل حجره میشوم و در را ميبندم و آنجا ميمانم تا بميرم؛ اما نتوانستم. بلند شدم به حرم حضرت فاطمه معصومه – سلام الله علیها – رفتم و بدون هیچ سلام يا زيارتی، رو كردم به خانم و گفتم: خانم وقتي نميتوانيد اداره كنيد، اينقدر دور خودتان را شلوغ نكنيد. من با اين همه علاقه آمدهام حوزه، سه شب است كه گرسنهام و هيچ چيز ندارم بخورم.
این را گفتم و آمدم بيرون و به مدرسه برگشتم. کنار در مدرسه، خادم مدرسه گفت: از خانه آیتالله بروجردي کسی را فرستادهاند و با تو كار داشتند. به خادم گفتم: آقاي بروجردي که مرا نميشناسد. با يك نفر ديگر کار داشتند؛ اشتباه آمده بودند اینجا. رفتم داخل حجره و درب را بستم. يك مدت گذشت. دوباره در حجره را زدند. باز هم خادم مدرسه بود و گفت: مگر نگفتم آیتالله بروجردي دنبال تو فرستادهاند؟ گفتم: آخر آیتالله بروجردي که مرا نميشناسد. خلاصه خادم آقا آمد و مرا به خانه ایشان برد. آیتالله بروجردي مرجع اعلا بودند و دسترسي به ایشان، چندان هم راحت نبود؛ ولی مرا بهراحتی داخل اتاق ایشان بردن و خدمت آقا نشستم. ایشان از حال و احوال و درس و بحث من پرسیدند و من هم پاسخ میدادم. آقا فرمودند: هرگاه كاري داشتي، نزد من بيا. در پایان وقتی دست آقا را بوسیدم که برگردم، ايشان دست به زیر تشک خود بردند و يك مشت پول برداشتند و به ما دادند (خود این آقا به من میگفتند: وقتی بیرون آمدم، دیدم سیصد تومان است و از بس گرسنگی کشیده بودم، تا مدتها فقط چلوکباب میخوردم). ایشان در ادامه گفتند: وقتی بلند شدم بروم، آیتالله بروجردی مرا به اسم صدا زدند. برگشتم ببینم چه میگویند. فرمودند: «حاج شیخ، این دفعه حرم مشرف میشوید، با خانم مؤدبتر صحبت کنید».
قبر آیتالله بروجردی زیر پای زائران حضرت معصومه(س)
حضرت فاطمه معصومه – سلام الله علیها – در چشم بزرگان اين گونه بودند. همين محلی که در کنار مسجد اعظم مدفن آیتالله بروجردی است، خانه كوچكي بود که ایشان از مال شخصي خود خريدند و يك قبر از آن درآوردند و بقيه را وقف مسجد اعظم كردند. آقاي لرزاده به من ميگفت: آیتالله بروجردي وقتی نقشه مسجد را كشيدند، گفتند: اينجا راهروي مسجد باشد. سپس قبري را براي خودشان تعيين كردند و فرمودند: قبر مرا صاف كنيد تا وقتی زوار حضرت معصومه ميخواهند رد بشوند، خاك كفششان روي قبر من بريزد و من به بركت خاك كفش زوار خانم فاطمه معصومه – سلام الله علیها – متبرك شوم. اين مقام بیبی فاطمه معصومه است. بنابراین، مواظب باشيم در خدمت این بانو رعايت ادب را به تمام معنا داشته باشيم.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته