اعوذبالله من الشيطان رجيم
بسم الله الرحمن الرحیم
روز هشتم شوال يادآور واقعهاي بسيار تلخ در تاريخ اسلام است و آن، تخريب قبور مطهر ائمه بقيع ـعليهمالسلامـ در مدينه است.
پيشينه تخريب قبور ائمه (ع)
داستان تخريب قبور، در تاريخ اسلام سابقه دارد. در دوران اوليه، دو قبر به طور ويژه مورد هجمه واقع شدند: يكي قبر مطهر اميرالمؤمنين ـعليهالسلامـ در نجف، و ديگري قبر مطهر سيدالشهدا ـعليهالسلامـ در كربلا.
تخريب قبر اميرالمؤمنين (ع)
حضرت علي ـعليهالسلامـ چه پيش از شهادت و چه پس از آن، مورد دشمني و هجمه گستردهاي قرار داشتند. جريان خوارج و دشمنيهاي آنان با اميرالمؤمنين ـعليهالسلامـ از يک سو و کينه و دشمني بنياميه با آن حضرت از سوي ديگر، آن حضرت را مورد تکفير و لعن شديد قرار داد؛ به گونهاي که به مدت شصت سال به طور رسمي بر سر منابر بر آن حضرت لعن و سب ميشد. اميرالمؤمنين ـعليهالسلامـ مسائل آينده را پيشبيني کرده بودند؛ ازاينرو وصيت فرموده بودند كه قبر ايشان مخفي باشد و كسي از آن آگاه نباشد. روايات مختلفي در اين زمينه وجود دارد؛ در روايتي آمده است که شب هنگام، چها تابوت از چهارگوشه كوفه بيرون رفت تا حتي سمت و سوي محل دفن هم مشخص نباشد.[1] ازاينرو قبر اميرالمؤمنين ـعليهالسلامـ در شهر نجف، مدتها مخفي بود[2].
در روايتي از امام صادق ـعليهالسلامـ نقل شده است که در سفري همراه با پدرم، امام صادق ـعليهالسلامـ به بياباني رسيديم. در آنجا پدرم كناري نشست و شروع كرد به اظهار ادب و گريه كردن. پرسيدم اينجا كجاست؟ فرمودند: قبر جدمان عليبنابيطالب ـعليهالسلامـ است. اين قبر جز براي افرادي خاص، همچون امام صادق ـعليهالسلامـ مخفي بود و در زمان هارونالرشيد آشکار شد؛ يعني در تمام دوران بنياميه قبر اميرالمؤمنين ـعليهالسلامـ مخفي بود.
داستان کشف قبر اميرالمؤمنين ـعليهالسلامـ آن گونه که در كتابهاي اهل سنت نقل شده است، از اين قرار است كه روزي هارونالرشيد براي شكار به بيرون بغداد رفته بود. آهويي را دنبال كرده بودند تا اينکه با صحنه شگفتي مواجه شدند. ديدند که اين حيوان بهجاي اينکه فرار کند، در نقطهاي نشست و هرچه به او نزديك ميشدند، با آرامش و بدون هيچ وحشتي نشسته بود و حرکت نميکرد. هارون به اطرافيانش گفت، اينجا خصوصيتي دارد که اين حيوان اين گونه مؤدب نشسته است. او به اينجا پناه آورده است. ازاينرو پيرمردان آن منطقه را آوردند و درباره آن محل از آنان پرسوجو کردند. ايشان گفتند: از پدرانمان شنيديم كه قبر اميرالمؤمنين عليبنابيطالب ـعليهالسلامـ در اين منطقه است. بعداً همين را از حضرت موسيبنجعفرـعليهالسلامـ هم استفسار كردند. پس از آن، بنايي در همان زمان بر روي قبر ساخته شد. اما متوكل عباسي چون ميديد که قبر آن حضرت ملجأ و پناهگاه شيعيان است و مردم به زيارت آن ميروند، آن بنا را تخريب کرد و از بين برد[3].
تخريب قبر سيدالشهدا (ع)
نمونه ديگر از تخريب قبور در دوران نخستين اسلام، تخريب بارگاه سيدالشهدا ـعليهالسلامـ است. شرايط خاص كربلا به گونهاي بود كه قبر نميشد مخفي باشد؛ يعني از همان روز اربعين كه طبق نقل فريقين، جابربنعبدالله انصاري، صحابي بزرگ پيامبر ـصلياللهعليهوآلهـ با آن كيفيت، به زيارت امام حسين ـعليهالسلامـ آمد، محل دفن آن حضرت مشخص بود. پيش از آن هم بنياسد كه در دفن شهداي کربلا مشاركت داشتند، شبهاي جمعه براي زيارت ايشان به کربلا ميآمدند. بنياميه خيلي متعرض قبر سيدالشهدا ـعليهالسلامـ نشدند؛ چون در آن زمان، اصلاً مقتضي نبود که بنايي بر روي قبر ساخته شود؛ بلکه آن را با علامت مشخص ميکردند؛ اما در زمان بنيعباس، فضاي مناسبي فراهم شد؛ چون آنها با شعار «الرضا من آل محمد» پيش آمدند؛ يعني تنها خاندان رسالت كه آن همه ظلم بر ايشان روا داشته شده است، ميتوانند به قدرت برسند. به همين دليل عباسيان در آغاز امر، به قبور ائمه ـعليهمالسلامـ احترام ميگذاشتند. مثلاً ابوالعباس سفاح، خليفه اول عباسي، بنايي براي قبر اميرالمؤمنين ـعليهالسلامـ بنا كرد و براي قبر سيدالشهدا ـعليهالسلامـ هم كارهايي انجام داد. پس از او نيز دوباره بنايي بر روي قبر سيدالشهدا ـعليهالسلامـ ساخته شد؛ اما بعدها خلفاي عباسي به تخريب آن پرداختند. اوج اين مسئله، در دوران متوكل است. متوكل، هرچند عباسي بود و عباسيان پسرعموهاي اهل بيت ـعليهمالسلامـ بودند، اما دشمني بسيار فوقالعادهاي با ايشان داشت و اين دشمني را اعمال ميكرد؛ وي نهتنها قبر سيدالشهدا ـعليهالسلامـ را خراب كرد، بلکه بر روي قبر آب بست و با گاوآهن قبر را شخم زد[4]. در تاريخ نقل شده است گاوي که براي شخم زدن آورده بودند، وقتي به نزديکي قبر سيدالشهدا ـعليهالسلامـ رسيد، ايستاد و ديگر پيشروي نكرد. چندين بار اين كار را تکرار كردند، آن گاو دوباره همانجا ميايستاد. اين منطقه اطراف قبر سيدالشهدا ـعليهالسلامـ را حائر حسيني ميگويند.
نهتنها با قبر اين كار را كردند، با زائران قبر نيز همين گونه عمل كردند. نخست، زائران را ميكشتند؛ اما وقتي ديدند نميتوانند حريف آنها شوند و هرچه ميكشند، باز هم ميآيند، گفتند: هر كس که به زيارت سيدالشهدا ـعليهالسلامـ بيايد، يك دستش را ميبريم. باز هم زائران به زيارت ميآمدند. در تاريخ نوشتهاند كه كسي به قصد زيارت امام حسين ـعليهالسلامـ خواست به كربلا برود. ديدند که او دو دست ندارد! گفتند: تو كه دست نداري؛ چه چيزي ميخواهي بدهي كه بتواني بروي؟ گفت: من در سفرهاي قبلي دستهايم را دادم. ديدم با يك پا هم ميتوانم بروم؛ ازاينرو آمدم كه يك پاي من را ببريد تا من بتوانم به زيارت بروم[5].
اين شور شوق و عشق ارادتمندان و علاقهمندان، اين بنيان را سر پا نگه داشت و در نتيجه، متوكلها از صحنه خارج شدند. ظاهراً معتمد عباسي يا يكي ديگر از خلفاي عباسي همراه با يكي از اصحابش به بيرون رفته بودند. مقابر بنيعباس همه مخروبه و بسيار كثيف بودند. همراه خليفه به او اعتراض كرد و گفت: ببينيد؛ مقابر بنيهاشم چراغ دارد و زائران به آنجا ميروند؛ اما چرا قبور پدران شما به اين صورت است؟ آنها را تميز و بنايشان را مرمت كنيد و براي تشويق مردم به زيارتشان، به آنها پول بدهيد. خليفه عباسي که آدم آگاهي بود، گفت: ما همه اين كارها را كردهايم و پاسخ نداده است. آنچه كه مردم را براي زيارت اين قبور ميكشاند، دل اين مردم است و ما در دل آنها جايگاهي نداريم. ما در دلها نيستيم و قدرتمان ظاهري است.
وهابيت و تخريب قبور ائمه (ع)
تاريخچه وهابيت
وهابيان پيروان ابنتيميه و عقايد او به شمار ميروند. ابنتيميه داراي ديدگاههايي است که نياز به نقد دارد. بعدها محمدبنعبدالوهاب مكتب او را به نوعي بازسازي كرد و با استقبال اهل نجد و بنيتميم مواجه شد. بنيتميم سابقاً از خوارج بودند و با اهلبيت ـعليهمالسلامـ دشمني داشتند. به هر حال، حكومت وهابيت بر پايههاي زور شمشير و حمايت قدرتهاي خارجي شکل گرفت. آنها پس از تصرف مدينه، قبور ائمه بقيع ـعليهمالسلامـ را تخريب کردند. همچنين قصد تخريب قبر رسول اكرم ـصلياللهعليهوآلهـ را داشتند که به دليل اعتراض شديد مسلمانان موفق نشدند. حتي از مصر اعتراضاتي صورت گرفت و افرادي آمدند و جنگهايي بر سر اين مسئله درگرفت. پس از آن، وهابيان وقتي در حمله به عراق، بر كربلا مسلط شدند، بيدرنگ شروع به تخريب بارگاه امام حسين ـعليهالسلامـ كردند.
گويا تاريخ به اين صورت است كه اين افراد، به صورت رشتهاي درهمتنيده، در مقطعي شمشير به فرق اميرالمؤمنين ـعليهالسلامـ ميزنند؛ در مقطعي ديگر، سب علي ـعليهالسلامـ را رواج ميدهند؛ بعد اما حسين ـعليهالسلامـ را به شهادت ميرسانند و نهتنها بدن را قطعهقطعه ميكنند، بلکه نهايت دنائت و پستي را به کار ميبرند و اسبها را بر بدن آن حضرت ميدوانند تا اثري از ايشان باقي نماند. وقتي ميبينند اثري باقي مانده و قبور ايشان، ملجأ و پناهگاه دوستدارانشان شده است، آنها را تخريب ميكنند و زائرانشان را ميكشند.
امروزه در همه جاي دنيا احترام به اسوهها و الگوهاي مقاومت هر کشور به رسميت شناخته شده است. در هر كشوري ـ حتي همين كشوري كه پرچم وهابيت را بر دوش داردـ يکي از برنامههاي رسمي آنها در مراسم استقبال از سران ممالک، اداي احترام به مؤسس آن كشور يا نظام، و يا تجليل از سرباز گمنام آن سرزمين است. اين مسئله در دنيا به رسميت شناخته شده است. شيعيان نيز براي بزرگداشت پيشوايان ديني، قبور ايشان را داير نگه ميدارند و آنها را مورد توجه و احترام قرار ميدهند. اين مسئله، امري عقلايي است که در همه جا پذيرفته شده است. حتي کساني هم كه مذهب ندارند، اين را پذيرفتهاند. در مسكو، بدن مومياييشده لنين هنوز هست و افراد، نه براي زيارت، بلکه براي ديدن و اداي احترام، به آنجا ميروند.
رشته دشمني با اهلبيت ـعليهمالسلامـ هنوز هم ادامه دارد. ما در سالهاي گذشته ديديم که اين دشمني در سامرا تكرار شد. اين گروه، بهمحض اينكه در گوشهاي از دنيا تسلط پيدا ميكنند، دنائت و پستي خود را اعمال و دشمني خود را اظهار ميکنند؛ آنچه منتسب به اهلبيت ـعليهمالسلامـ است را قلع و قمع ميکنند. حتي اخيراً سلفيهاي مصر در مصر هم چنين اقداماتي را شروع كردند که با هجمه مردم روبهرو شدن و جلويشان گرفته شد.
تخريب قبور، بهانهاي براي تخريب اهلبيت (ع)
هرچند وهابيان بناي روي قبور را به طور کلي حرام ميدانند، اما روشن است که هدف ايشان تخريب قبور اهلبيت ـعليهمالسلامـ و در نتيجه، از بين بردن مکتب ايشان است. وهابيان حتي در مملكت خودشان بناهاي يادبود درست ميكنند و جشنهاي استقلالي ميگيرند كه زماني همه اينها شرك بود؛ اما وقتي به اهلبيت ـعليهمالسلامـ ميرسند، چنين اظهار دشمني ميكنند. معروف است که مفتي درگذشته عربستان، بنباز، با افتخار اظهار ميكرد كه من بيش از چهل سال است كه به زيارت پيامبر ـصلياللهعليهوآلهـ نرفتهام.
وهابيان براي دفاع از مرام خود و توجيه تخريب قبور، استدلالهايي ميآورند؛ يكي اينكه در اسلام اصل زيارت قبور نداريم؛ چون زائران به اين قبور پناه ميآورند و صاحبان قبر را شفيع قرار ميدهند و شفاعت شرک است.
اثبات شفاعت
مسئله شفاعت، بحث مفصلي دارد. صريح آيه قرآن است که مَنْ ذَا الّذي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاّ بِإِذْنِهِ؛[6] يعني «چه كسي ميتواند نزد خدا براي كسي شفاعت کند، مگر به اذن خدا؟». پس اصل شفاعت ممكن، درست و مشروع است؛ ولي به اين شرط که حتماً بايد به اذن خدا باشد. حال، مكتبي مانند مکتب تشيع، ميگويد: ما اين اذن الهي براي شفاعت را ثابت ميكنيم؛ پس شفاعت شرك نيست و التزام به شفاعت يا شفيع قرار دادن كسي، موجب شرك نميشود.
اثبات زيارت
مسئله زيارت نيز در خود مستدرك الصحيحين نقل شده است كه رسول اكرم ـصلياللهعليهوآلهـ فرمودند: كسي كه حج و عمره به جا بياورد و مرا زيارت نكند، به من جفا كرده است. اخيراً جزوههايي در بين افرادي كه به عمره ميروند پخش كرده بودند كه اين روايت، سخيف و جعلي است؛ در حالي که در مستدرك الصحيحين نقل شده است و بسياري از بزرگان اهل تسنن و فقهاي ايشان، به اين روايت استناد كردهاند. بسياري از فقهاي اهل تسنن روايتهاي زيادي براي فضيلت زيارت پيامبر ـصلياللهعليهوآلهـ نوشتهاند[7].حتي بسياري از علماي اهل تسنن، مانند غزالي به زيارت قبر عليبنموسيالرضا ـعليهالسلامـ آمدند و حاجتهايي داشتند که ابراز كردند و حاجت خود را گرفتند. از ميان تاريخچههايي كه در آستان قدس منتشر ميشود و از لابهلاي سفرنامهها و تواريخ، قضاياي زيادي درباره بزرگان اهل تسنن نسبت به اين قبور مطهره به دست ميآيد. نمونههاي احترام و توسل ايشان به قبر سيدالشهدا ـعليهالسلامـ و قبر اميرالمؤمنين ـعليهالسلامـ بسيار زياد است.
زيارت اساس روايي و سنتي دارد. رسول اكرم ـصلياللهعليهوآلهـ به زيارت عمويشان حمزه، همين طور بر سر قبر مادرشان آمنه ـسلاماللهعليهاـ رفتند.
حذف اهلبيت(ع) هدف اصلي وهابيت
بنابراين، روشن شد که مشکل وهابيان، نه مسئله زيارت است و نه مسئله شفاعت؛ بلکه هدف آنان شکستن اساس اهلبيت ـعليهمالسلامـ است که پيامبر ـصلياللهعليهوآلهـ آن را همرديف با قرآن و عِدل آن قرار داده بود. عترت يکي از دو ثقل است که پيامبر ـصلياللهعليهوآلهـ مسلمانان را به آن دو سفارش کرده است. وهابيان ميخواهند که اين ثقل را بكوبند. براي كوبيدن اين ثقل، مجبور شدند علم كلام را متحول كنند؛ خدا را از عدالت انداختند؛ نظريه جبر را حاكم كردند؛ با اثبات مسئله تصويب، براي خدا حكمي قائل نشدند. نهايتاً باعث سقوط مسلمانان به ورطهاي شدند كه امروزه هر مكتب غيرالهي به اين مكتب شرافت دارد. همين مسئله تأثيرات منفي بر فقه نيز گذاشته است. با چنين فقه و کلامي، و با عقايدي همچون عقيده ابنتيميه درباره تجسم خدا، ديگر نميتوان به تثليث مسيحيت اشكال وارد کرد. چگونه است که عقيده تجسم خدا شرك نيست، اما شفاعتي که بر اساس آيه مَنْ ذَا الّذي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاّ بِإِذْنِهِ مشروعيت دارد، شرك است؟
مسئله، بحث شرك و توحيد نيست؛ بلکه مسئله اين است كه عترت بايد از بين برود و از دلها خارج شود. به هر صورتي بايد اين كار انجام شود. در گذشته چنين کردند؛ امروز هم همين گونه است. متاسفانه هنوز هم در افغانستان، در همان مزار شريف و منطقه هزارجات، با اينکه به دست طالبان نيافتاد، شيعيان را به بهانه اينکه نام علي دارند، كشتند. در عراق نيز تربيتشدگان مکتب وهابيت، اتوبوسها را متوقف ميكردند و شناسنامهها را ميگرفتند و هر كسي را كه نام علي، حسن، حسين و فاطمه داشت، ميكشتند. اينها واقعيتهايي است كه بارها و به شيوههاي مختلف اتفاق افتاده است. به جرم عشق به آل رسول ـعليهمالسلامـ دست به كشتار ميزنند.
چنين رفتاري از صدر اسلام بوده است؛ چنانکه حجربنعدي هم به اين صورت چوب خورد؛ ابوذر غفاري هم در زمان خلفا به ربذه تبعيد شد. چوبي که ايشان ميخوردند، از ناحيه عشق به اهلبيت ـعليهمالسلامـ بود و اين چوب ادامه دارد و كساني كه خانه دل را جايگاه عشق اهلبيت ـعليهمالسلامـ كردند، اين چوبها را پذيرا شدند. در كربلا هم يکي از ياوران سيدالشهدا ـعليهالسلامـ که ظاهراً عبس بود، وقتي به ميدان رفت، چون خيلي شجاع بود، کسي جرئت نزديک شدن به او را نداشت. به همين دليل زرهش را درآورد و لباسهايش را از تن بيرون کرد و گفت: بياييد؛ اين سينه من براي تيغهاي شماست؛ يعني اين عشقي كه من در سينه دارم، از اول حسابش را كردهام كه آماج چه تيرهايي واقع خواهد شد.
پيروزي فکر و مکتب بر تخريب قبور
اما بايد اين مطلب را دانست که با كشتن و ترور و با تخريب قبور، هيچگاه نميتوان فكر را از بين برد. مكتب را نميتوان با تخريب يك بنا از بين برد. ايشان گمان ميكنند اکنون که قبور امام مجتبي، امام سجاد، امام باقر و امام صادق ـعليهمالسلامـ تخريب و با خاك يكسان شده، توجه از آنها برداشته شده است؛ اما در ايام عمره يا حج، معلوم ميشود که چقدر مورد توجهاند. شيعيان عربستان در روزهاي معمولي جرئت نميكنند به زيارت ائمه بقيع بروند؛ ولي وقتي زائران از کشورهاي ديگر ميآيند، آنها هم جرئت پيدا ميكنند و ميآيند. در تمام بقيع، توجهي كه به اين چهار قبر ميشود، در هيچ منطقهاي از بقيع ديده نميشود. بعد از اين چهار قبر، قبري كه عجيب مورد توجه و زيارت است، قبر امالبنين است كه از وابستگان به همين خاندان است. قبر امام مجتبي ـعليهالسلامـ در دل شيعه است؛ نام امام صادق ـعليهالسلامـ نهتنها از بين نرفته، بلكه كساني از بزرگان اهل تسنن که اهل انصاف بودهاند، در رثاي آن امام كتابها نوشتهاند. چنانکه شافعي گفت:
يا أهل بيت رسول الله حبكم *** فرض من الله في القرآن أنزله
كفاكم من عظيم القدر إنكم *** من لم يصل عليكم لا صلاه له[8]
خدا چنان به شما قدر و منزلت داده است كه اگر كسي در نمازش بر شما درود نفرستد و صلوات نگويد، نمازش باطل است. به گفته شافعي، اين يك واقعيت است؛ اين واقعيت را با جنجال و تبليغات سوء در اينترنت و شبكههاي مختلف ماهوارهاي نميتوان از بين برد. اين چوبزدنها، نه در عراق شيعه را از بين برد و نه در افغانستان. وقتي روز عاشورا ميشود، همه اختلافات در آنجا تمام ميشود و محبت اهلبيت ـعليهمالسلامـ تجلي خودش را به بهترين شکل نشان ميدهد.
به هر حال، همان گونه که جريان لعن اميرالمؤمنين ـعليهالسلامـ به مدت شصت سال، حادثه عجيب و لكه ننگي در تاريخ اسلام است؛ تخريب قبور ائمه نيز چه در زمان متوكل و چه در اين زمان توسط بهائيان، لكه ننگي است و نهتنها نزد عاشقان اهلبيت ـعليهمالسلامـ و نه پيش افراد متدين، بلکه نزد همه عقلاي عالم و همه اهل فكر، كاري ناشايست و نادرست است.
اميدواريم كه خداوند به همه ما توفيق بدهد که فكرمان را اصلاح كنيم و بتوانيم درست بيانديشيم. چوبي كه مسلمانان در طول تاريخ 1400 ساله خود خوردند، از كجفكريها، بيبصيرتيها و انحرافات بوده است كه متأسفانه هنوز گروهي همچنان ادامه ميدهند. اميدواريم خداوند ما را ياري كند كه بتوانيم اين كجانديشيها را كنار بگذاريم و به آن اهدافي كه رسول گرامي اسلام ـصلياللهعليهوآلهـ براي ما در نظر داشته است، نايل شويم.
والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1]. در برخي از نقلها گفته شده است كه يكي از اين تابوتها به افغانستان رسيد و مزار بزرگي هم در آنجا شکل گرفت که امروزه به مزار شريف شناخته ميشود. اين مزار، نهتنها به آن محل اعتبار داده است، بلكه آن شهر به نام آن قبر مطهر، مزار شريف نامگذاري شده است و در برخي از روزهاي سال، جمعيت ميليوني براي زيارت و عرض ادب و ارادت در آنجا جمع ميشود.
[2] . السيدبن طاووس، فرحه القري، ص 78، حديث 21؛ علامه مجلسي، بحار الانوار، ج 42، ص 222.
[3]. شيخ صدوق، منلايحضرالفقيه، ج 2، ص 586.
[4] . طوسی، الامالی، ص 325 و 329.
[5] . همان، ص 328 و 329.
[6].سوره بقره، آيه 255.
[7]. وأخرج ابن حبان في الضعفاء وابن عدي في الكامل والدارقطني في العلل عن ابن عمر عن النبي صلى الله عليه وسلم قال من حج ولم يزرني فقد جفاني وأخرج سعيد بن منصور وأبو يعلى والطبراني وابن عدي والدارقطني والبيهقي في الشعب وابن عساكر عن ابن عمر قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم من حج فزار قبري بعد وفاتي كان كمن زارني في حياتي وأخرج الحكيم الترمذي والبزار وابن خزيمه وابن عدي والدارقطني والبيهقي عن ابن عمر قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم من زار قبري وجبت له شفاعتي وأخرج الطبراني عن ابن عمر قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم من جاءني زائرا لم تنزعه حاجه الا زيارتي كان حقا على أن أكون له شفيعا يوم القيامه وأخرج الطيالسي والبيهقي في الشعب عن عمر سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول من زار قبري كنت له شفيعا أو شهيدا ومن مات في أحد الحرمين بعثه الله في الآمنين يوم القيامه وأخرج البيهقي عن حاطب قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم من زارني بعد موتى فكأنما زارني في حياتي ومن مات بأحد الحرمين بعث من الآمنين يوم القيامه. ( جلال الدين السيوطي، الدرمنثور، ج 1، ص 237)
[8]. قندوزي، ينابيع الموده، ج2، ص 435.