بسم الله الرحمن الرحيم
امام علی(ع)، تجلیگاه اخلاق در حکومت
يكي از موضوعاتي كه همیشه باید با نام اميرالمؤمنين عليبنابيطالب ـ علیهالسلام ـ همراه باشد، مسئله اخلاق و دخالتِ آن در حكومت است. دوران حکومت آن حضرت، بيش از پنج سال به طول نيانجاميد؛ اما در همين مدت كوتاه، فرازهايی وجود دارد كه سیطره ارزشهای اخلاقی را بر حکومت نشان میدهد. برخلاف آنچه كه در تمام دنيا و در میان قدرتمداران و حكومتگرايان مرسوم بوده و هست که براي رسيدن به حكومت و حفظ آن، هر کاری، هرچند ناديده گرفتن حقوق ديگران را جايز ميدانند، امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ اخلاق را بر حکومت ترجیح میدهد و بهجرئت میتوان ادعا کرد که تلألؤ اخلاق در حکومت، تنها در زمان اميرالمؤمنين بوده است.
نقش اخلاق در حکومت امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ آنقدر پررنگ است كه حتي بر حفظ حكومت هم برتری دارد؛ يعني آن حضرت ترجیح میدهد که روش اخلاقی و اسلامی حکمرانی بماند، هرچند به قیمت از بین رفتن حکومتش باشد. به عبارت ديگر، اميرالمؤمنين ـ علیهالسلام ـ نهتنها حفظ حكومت به هر قيمت را در درجه اول قرار نمیدهد، بلكه در درجات بعد هم به اين امر توجه ندارد. آنچه براي او مهم است، آن روشي است كه عرضه ميكند. گویا مخاطبان او، نه مردمان آن روزگار، بلكه همه مردم دنيا هستند و آن حضرت، درصدد ارائه اين روش به جهانیان است که حكومت بر مردم بايد بر اساس ارزشهای اخلاقی باشد. ایشان پايداري حكومت را در اين روش ميبيند؛ هرچند اين پايداري ظاهري نباشد.
نمونههایی از سیره اخلاقی امیرالمؤمنین(ع)
1. دوران پیامبر(ص)
البته اين روش تنها منحصر به دوران حكومت امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ نيست؛ بلکه در همه دروههای زندگانی آن حضرت، بهویژه در جنگها و غزواتي كه در همه يا بیشتر آنها حضوری پررنگ داشت، اين مسئله متجلي است. برای نمونه، در یکی از جنگهای تنبهتن، وقتی شمشیر دشمنش شکست و بیدفاع در برابر او ايستاد، آن حضرت شمشير خود را به او داد تا بيدفاع نماند. اين شیوه، در حكومت بهمعناي رايج امروز، قابل توجيه نيست؛ اما در مكتب علي ـ علیهالسلام ـ نهتنها قابل توجيه است، بلكه اصل است. در مکتب آن حضرت، هرگز نبايد به انسان بيدفاع حمله كرد، حتی اگر آن انسان بيدفاع دشمني باشد كه به جنگ انسان و اسلام آمده است.
نمونه دیگر اخلاق آن حضرت در دوران پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ در جنگ خندق نمودار است. در آن روزگار،كسي كه دشمن را مغلوب ميكرد، معمولاً لباس او را ، بهویژه اگر ارزشمند بود، بهعنوان غنيمت برميداشت و برای او مهم نبود كه دشمنش در ميدان جنگ عريان خواهد ماند؛ اما علی ـ علیهالسلام ـ هنگامی که دشمني همچون عمروبنعبدود را مغلوب کرد، به لباس و پوشش او دست نزد؛ تا جايي كه وقتی خواهر عمروبنعبدود به ميدان جنگ وارد شد و بر سر كشتة برادر آمد، نتوانست از اعتراف به اين مطلب خودداري كند و خطاب به برادر گفت: «تو كشته شدي و از دست من رفتي؛ اما خوشحالم كه به دست انسانی جوانمرد كشته شدي[1]».
2. دوران حکومت پنجساله
چنین نمونههایی از سیره اخلاقی امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ در دوران پيامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ فراوان است؛ اما حضور پررنگ اين روش، در دوران حكومت آن حضرت است؛ به گونهای که اخلاق در تمام جنبههای حکومتی ایشان متجلي است. در دوران حكومت امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ ، سه جنگ اتفاق افتاد که در همه آنها روش اخلاقی آن حضرت كاملاً نمودار است. در ادامه به برخی از فرازهای اخلاقی آن حضرت در دوران حکومت ایشان اشاره میشود.
الف) عدالت در قضاوت
برخورد بیملاحظه با جرایم نزدیکان خود
امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ در برابر خطای دوستان خود بدون هيچ ملاحضهاي لب به ا نتقاد میگشود و وقتی نزديكترين افراد و دوستانش مرتكب جرمي ميشدند، ملاحظة نسبتها و روابط دوستی را نمیکرد و به مجازات آنها اقدام مینمود. برای مثال، نجاشي شاعر را كه در روز ماه رمضان شراب خورد و در ملأ عام تظاهر مستانه داشت، حد زد و به خاطر دوستیاش با او، گذشت نکرد.
آن حضرت نهتنها از خطای دوستان خود نمیگذشت، بلكه نسبت به دوستان خود سختگيرتر از ديگران عمل ميكرد؛ چنانکه وقتي ضربات حد را بر نجاشی جاري كرد، چند ضربه بیشتر بر او زد. وقتي نجاشی اعتراض كرد که چرا بیشتر زدی، فرمود: «اين به دلیل رفاقتي است كه با من داري». دوستي با علي ـ علیهالسلام ـ موجب تجاوز و گستاخي دوستداران آن حضرت نميشود.
ب) جنگ جمل
1. رعایت حرمت همسر پیامبر (ص)
عایشه، همسر پيامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ به مقابله با آن حضرت برخاست و تمام توان خود را در برابر ایشان به کار برد و حتي از دشنام و بد دهني پرهيز نکرد و سرانجام به جنگ با آن حضرت اقدام نمود؛ اما وقتي كه مغلوب امام شد، امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ به گونهای با او برخورد کرد که گویا هيچ حركتي از جانب او بر ضد ایشان صورت نگرفته است و او را با كمال احترام و با رعايت همه شئوناتي كه از نظر مردم براي يك همسر پيامبر لازم است، به مدينه گسيل داشت و حتي حاضر به پرخاش كلامي به او هم نشد. آن حضرت براي اينكه حريم پيامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ را رعایت کرده باشد، زناني را در لباس مردانه براي حفاظت از عایشه گماشت تا او حتي در ميان جماعت نامحرم به سمت شهر و ديار خود حركت نكند.
2. انصاف در برابر دشمن
در همين جنگ، طلحه و زبير، دو صحابي پيامبر، نقش بسيار مؤثری داشتند؛ اما وقتي زبير در ميان جنگ نزد امیرالمؤمنین آمد، آن حضرت هرگز به فكر انتقام نیفتاد؛ بلكه لب به نصيحت او گشود و دوران گذشته را برای او يادآوري کرد؛ دوراني كه شمشير زبیر براي اسلام افتخار ميآفريد؛ تا آنکه زبير تسليم شد و از معركه كنار رفت.
بعداً كه زبير به دست فردي كشته شد و شمشير او را نزد امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ آوردند، به آن شخص پرخاش کرد و فرمود: «تو حق نداشتي زبير را كه در جنگِ با ما نبود و به گوشهاي رفته بود، بكشي». آن شخص به امام عرض کرد: «زبیر دشمن شما بود و در برابر شما قيام كرده بود». حضرت فرمودند: « تو در حالي او را كشتي كه او از جنگ كناره گرفته بود».
همچنین هنگامی که آن حضرت شمشير زبير را به دست گرفت، گریست و سپس فرمود: « اين شمشير چقدر در جنگها براي اسلام افتخار آفريد و غبار غم را از صورت پيامبر بزرگ اسلام زدوده بود[2]». اين نمونهای از انصاف آن حضرت در برابر دشمنانش است.
امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ براي اولين بار اين اصل را ابداع فرمود كه ضرورتي ندارد يك حاكم و سياستمدار، همه چيز را سياه و سفید ببيند. همة انسانها ارزشها و معایبی دارند. اگر انسان لباس سياست پوشيد، لازم نيست كه چشم به خوبيهاي دشمن ببندد و يا بديهاي دوستان را نتواند ببيند.
ج) جنگ صفین
جلوگیری از بستن آب به روی دشمن
در جنگ صفین نیز نمونههای بیشمار دیگری از سیره اخلاقی امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ نمودار است. برای نمونه، در یکی از روزهای نبرد، سپاه معاويه بر نهر آبي كه در ميدان جنگ بود، مسلط شد و از دسترسی لشكر علي ـ علیهالسلام ـ به آب ممانعت کرد[3]. لشکریان کوفه نزد امام آمدند و از آن حضرت چاره کار را جویا شدند.
امام دستور حمله و بازپسگیری نهر را صادر فرمودند. سپاهیان به فرماندهی ابوالفضل العباس، فرزند دلاور امیرالمؤمنین ـ علیهماالسلام ـ شريعه را از دشمن پس گرفتند. سپس با شادي خدمت اميرالمؤمنين ـ علیهالسلام ـ آمدند و گفتند: «اکنون نوبت ماست كه مقابلهبمثل كنيم و آب را بر روي دشمن ببنيديم».
حضرت فرمودند: «آب براي همه موجودات و جانداران عالم مباح است و دوست و دشمن ندارد. اين سفره عام الهي است كه همه بايد از آن بهرهبرداري كنند. اگر آنها آب را بستند، خلاف كردند؛ اما این کار آنها دليل نميشود كه ما هم خلاف كنيم. آنان معلم ما نيستند. ما مكتب و ارزشها و اصالتهاي خود را در نظر ميگيريم[4]».
در همين جنگ، وقتي دشمنان در دسترس امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ قرار گرفته و حالت ترحم به خود میگرفتند، آن حضرت به آنها رحم ميکرد و از آنان دست میکشید. نامهنگاريهای آن حضرت با معاويه در این جنگ در تاريخ ثبت شده است. زبان نامهنگاريهای علي ـ علیهالسلام ـ جز نصيحت و ارشاد و دعا براي هدایت گمراهان نبود.
د) برخوردهای سیاسی و اجتماعی
1. پذیرش نظر اکثریت مخالف
در جریان جنگ صفین، قضیه حکمیت پیش آمد. امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ به حکمیت تمایل نداشت؛ اما بسیاری از سپاهیان اجتماع کردند و از او درخواست حکمیت کردند. چون نظر اكثر آنها بر حکمیت بود، امام پذیرفت. در مورد شخص حَكَم نیز امام فرد مورد نظر آنان را قبول نداشت و فرد ديگري را در نظر داشت؛ اما چون اكثريت مردم بر شخص خاصی اصرار داشتند، برای آنکه رأی آنها از ارزش نيافتد، نظر آنان را پذیرفت[5].
اما وقتي حَكَم خوارج از حَکَم معاویه فریب خود و علی ـ علیهالسلام ـ را از خلافت خلع کردند، جمعيتي كه علي ـ علیهالسلام ـ را برای پذیرش حکمیت مجبور کرده بودند و آن حضرت براي احترام به رأي آنها حكميت و شخص حكم را پذيرفته بود، بر آن حضرت شوریدند و گفتند: «تو چون حكميت را پذيرفتي، كافر شدهاي[6]». آنان با اين منطق سست، حملات خود را بر علي ـ علیهالسلام ـ آغاز کردند.
2. تأمین امنیت و آزادی بیان مخالفان
خوارج تا پیش از جنگ نهروان، در برابر امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ حالت پرخاشگرانه داشتند. با آنکه آن حضرت رئيس حكومت و فرمانده لشکریان بود، گاهي خوارج به او، در حالی که مشغول نماز بود، ناسزا میگفتند؛ اما در همه جا، وقتی یاران امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ میخواستند متعرض آنان شوند، امام مانع آنها میشود و میفرمود: «آنها در سخن گفتن آزادند؛ من نميتوانم ایشان را به جرم سخن گفتن بر عليه خودم مجازات كنم».
خوارج پردهدري را به نهايت رساندند. چنانکه روایت شده است، روزی امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ در حال قرائت خطبه جمعه بود. شخصی از خوارج از خطبهخواني و مطالب آن حضرت به وجد آمد؛ اما از آنجا که انصاف علی ـ علیهالسلام ـ را نداشت، بهجاي تعريف و تمجيد، در ميان مردم فرياد زد: «قتل هذا الرجل ما افقه؛ خدا این مرد را بکشد؛ چقدر دانا و دانشمند است». مردم خواستند متعرض او شوند؛ امام امام جلوی آنها را گرفت[7].
امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ خوارج مخالف خود را ـ با اینکه همه جا نغمه كفر او را سر ميدادند ـ سرکوب نکرد؛ اما وقتی آنها دست به شمشير بردند و آن را بر سر افراد ضعيف جامعه فرود آوردند، حضرت به مقابله با آنها برخاست[8].
3. اجازه به دشمن برای تجهیز و آمادگی برای جنگ
خوارج كساني را كه علي ـ علیهالسلام ـ را كافر نميدانستند، میکشتند؛ آنان حتی زن حاملهای را که حاضر نشد علي ـ علیهالسلام ـ را كافر بداند، کشتند. وقتي اين اخبار به امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ رسيد، فرمود: «من دیگر نميتوانم در برابر اين حركت ساكت بنشينم. حکومت باید از اتباع خود دفاع کند». آنگاه به خوارج فرمود: «اگر قصد جنگ داريد، بياييد و مردانه بجنگيد».
خوارج جنگ را انتخاب کردند؛ اما چون در ميان مردم پراكنده بودند، امام به آنها فرصت داد که در کوفه مرکز حکومت امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ و دیگر شهرها، براي خود يارگيري كنند و افراد را به جنگ با علي ـ علیهالسلام ـ فرابخوانند و به تدارک اسلحه بپردازند. امام چون اين حق را براي آنها قائل بود كه حتی از عقيده باطل خود دفاع كنند، جلوی آنها را نگرفت. از نظر امام، آنها نهتنها حق زندگي و اظهار نظر دارند، بلكه حتی حق زندگي با شمشير را هم دارند؛ اما باید جوانمردانه بجنگند. بنابراین، آنها اردو زدند و آمادگي خود را براي جنگ اعلام كردند. كدام سياستمدار در دنيا حاضر است چنين شيوهاي را در مقابله با دشمنان خودش بپذيرد؟
ه) جنگ نهروان
1. هدایت دشمنان و پرهیز از آغاز جنگ
هنگامی که علي ـ علیهالسلام ـ به جنگ خوارج رفت، هر روز جنگ را به روز بعد میانداخت و خودش جنگ را آغاز نمیکرد. صبح و ظهر و شب سخنرانی میکرد و بر اثر همین روشنگریها، جمع زيادي از خوارج متنبه شدند؛ اما جمع كمي هم باقي ماندند و همانها جنگ را آغاز کردند. علی ـ علیهالسلام ـ در هیچ یک از جنگها، آغازگر جنگ نبود؛ چون اصلاً طالب جنگ نبود[9].
2. جلوگیری از تعقیب و کشتن فراریان
وقتی خوارج جنگ را شروع کردند، از سپاه علی ـ علیهالسلام ـ شکست خوردند؛ جماعتي كشته شدند و گروهی هم فرار كردند. امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ دربارة فراریان فرمود: «لا اقتلوا الخوارج من بعدي؛ بعد از من ديگر متعرض خوارج نشويد. آنان دیگر توان جنگ ندارند. کسانی را که فرار كردهاند، تعقيب نكنيد و آنها را نكشيد؛ چون آنان مردماني مؤمناند؛ هرچند به کفر من ايمان دارند. آنها با معاويه و اصحاب او كه شأن و جایگاه مرا میدانند، اما براي هواي نفس خود و ریاستطلبی در برابر من ايستادهاند، تفاوت دارند».
3. انصاف در برابر خوبیهای دشمن
پس از پایان جنگ، امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ در ميدان جنگ و در ميان كشتههاي خوارج قدم ميزد و ميگريست و به اصحاب خود ميفرمود: «اينها كساني بودند كه شب تا صبح به عبادت مشغول بودند؛ روزها را روزه ميگرفتند و صداي قرآنشان هميشه بلند بود». علي ـ علیهالسلام ـ نمیتوانست ارزشهاي آنها را نادیده بگیرد.
و) توطئه قتل امیرالمؤمنین(ع)
1. جلوگیری از قصاص قبل از جنایت
نمونه دیگر دخالت اخلاق در سياست، در شیوه برخورد امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ با توطئه قتل خود دیده میشود. آن حضرت حتی حاضر نشد قاتل خود را پیش از آنکه اقدام به قتل ایشان کند، به زنجير بكشد و كساني را كه نقشه قتل او را ميكشیدند، به زندان بياندازد؛ با این استدلال که آنان هنوز جرمي مرتكب نشدهاند و من حق ندارم بهعنوان رئيس حكومت، آزادي انسانها را صرفاً به این دلیل كه ممكن است در آینده خطري برای من ایجاد کنند، سلب کنم[10].
2. سفارش قاتل به اطرافیان
امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ پس از ضربت خوردن در مسجد، بيش از آنكه به فكر حال خود باشد، به فكر قاتل خودش بود. در دو روزي كه آن حضرت در بستر مرگ قرار داشت، بارها از حال قاتل خود جويا شد. ابتدا در مسجد مانع تعرض مردم به او شد. بعد وقتي که او را در خانة آن حضرت محبوس کردند، پیوسته دربارة غذا و بستر او به اطرافیان خود سفارش میکرد و میفرمود: او را شكنجه نكنيد و به او بیاحترامي نكنيد. اگر من كشته شدم، فقط با یک ضربه او را قصاص کنید. او با يك ضربه به من حمله كرده است و شما تنها حق داريد که يك ضربه به او بزنيد. اگر او با يك ضربه كشته نشد، او را رها كنيد. اما اگر او را عفو كنيد، از نظر من شايستهتر است و اگر من خودم زنده ماندم، ميدانم با او چه كنم.
چنانکه روایت شده است، ظرف شيري را خدمت حضرت آوردند. حضرت نگاهي به شير كردند. آنگاه به امام مجتبي ـ علیهالسلام ـ فرمودند: «پسرم! همين ظرف شير را براي قاتل من ببريد». امام مجتبي ـ علیهالسلام ـ عرض کردند: «ما براي او هم از اين شير برديم». اما اميرالمؤمنين ـ علیهالسلام ـ فرمودند: «شما را به جان من، همين ظرف را هم براي او ببريد[11]». آن حضرت حتي نمیتوانست قاتل خود را هم فراموش كند.
امیرالمؤمنین (ع) پاسدار ارزشها و مکتب الهی
آنان كه در دوران امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ آن حضرت را از نزديك ديدند و با معرفت با او آشنا شدند، عاشق او شدند و نتوانستند مهر علي ـ علیهالسلام ـ را از دل خود بيرون كنند و حتی در راه او از جان خود هم گذشتند. ميثم تمار، حجربنعدي و رشيد حجري، از اين گروه بودند.
علی ـ علیهالسلام ـ خود را فاني در مكتب الهي و برگرفته از وحي میدید و خود را پاسدار اين مكتب میدانست. آن حضرت، تمام تلاش خود را برای حفظ این مکتب با همه اصالتها و ارزشهایش به کار برد؛ هرچند به قیمت از بين رفتن خودش تمام شد. ایشان به خود اجازه نمیداد که براي حفظ جان خویش، ارزشهای الهی را نادیده بگیرد یا در آنها تغييراتی بدهد. او خود را فدا کرد تا این مکتب پایدار بماند؛ چنانکه تا به امروز ماندگار بوده و در طول تاريخ رهروانی داشته است.
در زمینه حاكميت اخلاق و ارزشهاي الهي و انساني، چهره علي ـ علیهالسلام ـ چنان درخششی دارد که نميتوان آن را بهخوبي دید و نمایاند. تنها میتوان گوشهاي بسيار كوچك را بازگو کرد.
كتاب فضل تو را آب بحر كافي نيست كه تر كنم سر انگشت و صفحه بشمارم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.[1] الشيخ المفيد، الارشاد، جا، ص107-109.
.[2] ابن اثير، اسد الغابة، ج2، ص199؛ ابن عساكر، تاريخ مدينة دمشق، ج18، ص412.
.[3] الدينوري، الاخبار الطوال، ص169؛ ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج1، ص23 و24.
.[4] ابن شهر آشوب، مناقب آل ابي طالب، ج3، ص168.
.[5] علامه مجلسي، بحار الانوار، ج32، ص540، حديث542؛ ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج2، ص229.
.[6] الحلبي، السيرة الحلبية، ج3، ص89؛ ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج2، ص310.
.[7] الفضل بن شاذان، الايضاح، ص474؛ علامه مجلسي، بحار الانوار، ج32، ص345.
. [8] علامه مجلسي، بحار الانوار، ج32، ص 345 و 346
.[9] علامه مجلسي، بحار الانوار، ج32، ص348
.[10] محمد بن الحسن الصفار، بصائر الدرجات، ص108؛ علامه مجلسي، بحار الانوار، ج42، ص196.
.[11] علامه مجلسي، بحار الانوار، ج42، ص89.