بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صل الله علی سیدنا محمد و آله المعصومین المكرمین المنتجبین و لا سیما بقیة الله الاعظم روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفدا فی العالمین ولعن علی اعدائهم و مخالفیهم و منكری فضائلهم و مناقبهم الی قیام یوم الدین.
پاسداري از مكتب اسلام
قال الحسین عليه السلام ان الحیاة عقیدة و جهاد[1].
میان شما عزيزان و حضرت امام حسین هم رابطه خاصی وجود دارد و امام راحل(ره ) برای نهادینه کردن این ارتباط، سوم شعبان (روز ولادت امام حسین) را روز پاسدار اعلام کردند. امام در جمله ای که در خاطرم مانده است فرمودند: الگوی حرکت شما در هر کار باید سید الشهداء عليه السلام باشد. البته سید الشهداء نه فقط برای شما و نه فقط برای ما بلکه برای تمام بشریت، الگوی ایثار است. در دنیا نه در این عصر و نه در تمام اعصار و زمان ها، مثل امام حسین عليه السلام وجود ندارد. یکی از روایان حادثه عاشورا می گوید:
وقتی حضرت امام حسین عليه السلام آخرین لحظات حیات را می گذاراندند با خودم گفتم بروم و از نزدیک این واقعه را تماشا کنم. وقتی جلو رفتم دیدم صورت مبارک روی خاک است و زمزمه می کند. گمان کردم نفرین می کند، اما دیدم می فرماید:
الهی رضاً بقضائک صبراً علی بلائک لامعبود سواک یا غیاث المستغیثین ...[2].
کسی که همه چیزش را از دست داده، جوانان عزیزی را از دست داده است، وقتی صورت بر خاك نهاده می گوید: خدایا من به قضای تو راضی هستم.
اگر با دیگرانش بود میلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی
حتی از سختی امتحان هم شکوه ای ندارد. وقتی حسین الگو باشد، خواهری مثل زینب کبری علیهاالسلام تربیت می شود.
زینب، زنی است که در واقعه عاشورا سخت ترین رنج ها را دیده است، فرزند، برادر و برادرزاده اش را از دست داده است. تمام اقربا و نزدیکان را از دست داده، به دست دشمن به اسیری رفته و ستم هایی که قلم از بیانش عاجز است، کشیده است. در تاریخ خواندهاید که وقتی كاروان اسرا را به کوفه آوردند، به گردن امام زین العابدین عليه السلام ریسمانی بسته بودند که سر دیگر آن به بازوی زینب کبری علیهاالسلام بسته شده بود و کودکان را در وسط این ریسمان در بند کشیده بودند. با این وضعیت آنها را به مجلس ابن زیاد آوردند. در حالی که کودکان گرسنه بودند، سفره ای رنگین مقابل ابن زیاد (لعنة الله علیه) پهن کرده بودند نگاه کودکان گرسنه به سفره رنگین عبیدالله صحنه ای غم انگیر بود. امام زین العابدین عليه السلام در باره این صحنه و تأثیر آن بر کودکان گرسنه، می فرماید:
«بچه های گرسنه و ماتم زده از روی شانه های همدیگر به سفره عبیدالله بن زیاد نگاه می کردند، اما دریغ از یک تعارف».
ابن زیاد شروع به شماتت و فحاشی کرد: «...الحمدلله الذی فضحكم و قتلکم و اكذب احدوثتكم ...[3]»
زینب علیهاالسلام همه را شنید. یک زن خسته، داغدیده، شکنجه شده و اسیر چقدر طاقت دارد؟ اما وقتی الگو حسین باشد و تربیت الهی، این بانوی بزرگوار، لب به سخن گشود و جمله ای فرمود که فقط از او بر می آید:
ما رأیت الا جمیلاً[4].
اسرار مشترك نماز و جهاد
ما به عنوان محبین و شیعیان آنان اگر بخواهیم راه آنها را ادامه بدهیم و به نام دین بجنگیم آیا در تمام عالم الگویی بهتر از سیدالشهداء پیدا می کنیم؟
جهاد فریضهای است مثل نماز. آن گونه که با اذان برای نماز میایستیم، با حکم مجتهد هم به جهاد بر میخیزیم. در زمان رسول الله (ص) هم چنین بود، با اعلام جهاد، همه بر می خواستند. در آن زمان همه ملت، لشگر اسلام بودند و تهیه سلاح و جنگ افزار هم به عهده خودشان بود. هر کس توانایی داشت، شمشیر می خرید و هر کس توانایی نداشت، چوب بر می داشت. در جنگ بدر همه به دنبال پیغمبر (ص)و رو به خدا و چنان مطمئن گویا چیزی پشت سر ندارند.
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی دیوانه تو هر دو جهان را چه کند
تمام 313 نفری که در خدمت رسول خدا بودند، دل بستگیها را رها کرده بودند. امروز هم اگر ما بخواهیم در مسیر اسلام حرکت کنیم، راه روشن است. فقط برای خدا. امروز سپاه و ارتش ما با تمام ارتشهای دنیا تفاوت دارند. این تفاوت به آن ها قدرت می دهد و ضعفهای تسلیحاتی را جبران می کند. آنها حداکثر انگیزه و هدفشان انجام وظیفه میهنی و ملی گرایی است. اما سپاهیان و ارتشیان ما، با منطق سید الشهدا عليه السلام در میدان ها حضور پیدا می کنند. انگیزه آنان صرفاً آب و خاك نیست. اگر این آب و خاک هم مهم باشد به خاطر اضافهای است که به اسم امیرالمؤمنین عليه السلام پیدا کرده است، چون اینجا شیعیان علی زندگی می کنند، لذا ریگش هم با ارزش شده و باید برای دفاع از آن، با تمام قوا قیام کرد.
نبرد ما برای حفظ ارزش هاست، ارزش هایی که پیغمبر (ص)به یادگار گذاشته است؛ منطق امام حسین عليه السلام برای قیام، حفظ دستاورد های محمّدی بود. آن حضرت با تمام وجود و اخلاص از همه چیزش گذشت تا ارزش های الهی که پیامبر با هزاران رنج جایگزین سنت های جاهلی کرده بود، فراموش نشود خود. امام حسین عليه السلام درباره علت قیامتش فرمود:
امام حسين (ع) و انديشه اصلاحگري
انی لم اخرج اشراً و لابطراً و لا مفسداً و لاظالماً انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی ارید ان آمر بالمعروف وأنهی عن المنکر و اسیر بسیرة جدی و سیرة ابی علی بن ابی طالب[5] .
امام می فرمایند:
من بدون دلیل خروج نکردم، نه قصد فسادی دارم و نه ظالم هستم. جز این نیست که: خواسته ام، اصلاح اوضاع پریشان امت رسول الله است، می خواهم امر به معروف و نهی از منکر نمایم و به روش جدم رسول الله و پدرم رفتار نمایم. آیا نمی بینید که از حق رویگردان شده اند و از باطل پرهیزی ندارند [در چنین حالتی] مؤمن وظیفه دارد جان را در طبق اخلاص بگذارد و در راه خدا تقدیم نماید.
این راهی است که حسین عليه السلام رفته است و امروز بعد از هزار و چهارصد سال، ما می خواهیم این مسیر را ادامه بدهیم.
اولین قدم، استفاده از نورانیت امام حسین عليه السلام است و مقدمه آن هم برپایی مجالس عزا و جشن و سرور حضور در این مجالس است. هر کس خودش با امام حسین عليه السلام رابطه ای دارد. ادعا نكنیم می خواهیم راه امام حسین عليه السلام را زنده نگه داریم،چرا كه ادعایی بی جاست. یاد امام حسین عليه السلام در دل های شیعیان همیشه زنده است.
تفاوت مكتب امام حسين با تمام مكتبها
داستان حسین داستان عشق است، عشق به امام حسین عليه السلام مردم كوچه و بازار را راه می اندازد. منطق حسین با همه متفاوت است، انبیاء با استدلال و عقلانیت به فراخوان مردم پرداخته اند، اما امام حسین عليه السلام با عواطف و احساسات مردم را به سوی شریعه عشق می خواند. منطق حسین روی لطیفترین گلبرگها نوشته شده است و به خطی است که عشاق آن را می خوانند:
نگار من که به مکتب نرفت وخط ننوشت به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد
حکایت حسین و کربلایش را هر که می شنود، اشک را به استمداد می خواند. برای حضور در مکتب حسین، عشق کافی است و منطق و استدلال را خریداری نیست، چرا که عشق خود قویترین استدلال و روشن ترین برهان است.
قلم در کربلا به دست دشمن بود، اما جوهر و مرکب آن از خون خدا بود. هر چه دشمن نوشت، زشتی های خود را نوشت و زیبایی های حسین را آشکارتر کرد.
یزید، بازنده كربلا
بعد از واقعه کربلا، خبرنگاران با شتاب به شام رفتند و به یزید بشارت دادند که یزید به سلامت نبرد به نفع شما تمام شد. مردهای آنها کشته شدند و سرهایشان را بر فراز نیزه کردند. بر بدنهایشان اسب دواندند، به گونه ای له شدند که شناخته نمی شوند، و زن ها و کودکان آنها را در بند به سوی تو می آورند و در شهرها گردانیده می شوند تا جشن پیروزی تو را در میان مردم ببینند.
اما خبرنگار دیگری گزارش او بر خلاف بقیه بود. او گفت نه یزید تو باختی، مغلوبِ واقعی کربلا، تو بودی!!
يزید برآشفت و گفت: هر که آمد از پیروزی من و شکست حسین عليه السلام گفت، مگر حسین کشته نشد؟
خبرنگار گفت: آری.
يزيد گفت: مگر جنازه هایشان زیر سم اسبها له نشد؟
خبرنگار گفت: آری.
يزيد گفت: مگر زن ها و کودکانش به اسارت در نیامدند؟
خبرنگار گفت: آری.
يزيد گفت: مگر ...
خبرنگار گفت: آری.
يزيد گفت: پس تو چه می گویی؟ ما کجا شکست خوردیم؟
خبرنگار گفت: ای یزید، آن وقت تو باختی که حسین یکه و تنها طفل شش ماهه تشنه را روی دست بلند کرده و رو به لشکر تو فرمود: اگر به زعم شما من گناهکارم، این طفل شش ماهه را تقصیری نیست، ببرید و آبش دهید، اما لشگریان تو به جای آب، تیر سه شعبه به گلوی او زدند وبرای این که صدای حسین به گوش لشگر نرسد، طبل می زدند و همهمه می کردند.! اما عده ای که دیدند و شنیدند گریه می کردند. یزید، من دیدم که لشگریان تو هم بر حسین گریه کردند. یزید تو باختی، حسین طفل شش ماهه را هم در طبق اخلاص نهاد، اما لشگر تو به آن طفل شش ماهه هم رحم نکرد. پیروزی به زنده ماندن نیست.
یزید، بازنده شام و مسجد اموي
در مسجد اموی امام زین العابدین عليه السلام رو به یزید کرد و فرمود: اجازه می دهی من روی این چوب ها بروم! یزید می ترسید، اجازه نداد، عده ای به یزید اعتراض کردند که: چرا اجازه نمی دهی؟ مگر این جوان اسیر که رنج ها و سختی ها فرسوده اش کرده، چه می تواند بگوید؟ چرا از او وحشت داری؟ یزید گفت: من اینها را می شناسم، اگر بر فراز منبر رفت و سخن گفت، پایین نمی آید مگر با رسوایی و فضیحت آل ابی سفیان. همین هراس و وحشت که از یک جوان اسیر در قلب یزید وجود دارد، بدترین شکست است. پیروزی همیشه با زنده ماندن به دست نمی آید. گاه کسی خون می دهد و کشته می شود، اما پیروز است. آنهایی که در همین دفاع مقدس خودمان نگذاشتند یک وجب از خاک این سرزمین امیرالمؤمنین عليه السلام در دست دشمن باقی بماند و در این مسیر کشته شدند، باختند یا بردند؟ قطعاً پیروز این میدان شهیدان دلاوری بودند که امروز سمبل مقاومت هستند. آنهایی که دست متجاوز ارتش صدام را که به خون مردم بی دفاع و زنان و کودکان آغشته بود، از این سرزمین امام حسین عليه السلام کوتاه کردند و خود شربت شهادت نوشیدند، پیروز بودند و متجاوز از ابتدای حرکت خود، محکوم به شکست بود. هر چند فتوحاتی ظاهری داشته باشد. در حافظۀ تاریخ آنچه ثبت می شود فتحی است که با غیرت و همت و اخلاص مجاهدان به دست آمده باشد.
ادامه دهندگان راه امام حسين عليه السلام
ما هم اگر بخواهیم در مسیر امام حسین عليه السلام حرکت کنیم و دعایمان «اللهم اجعلنی من انصاره و اعوانه» باشد، مهم ترین عاملی که باید در نظر داشته باشیم این است که هدف و مقصد را بشناسیم و بدانیم که برای چه مبارزه می کنیم.
سپس در مرحله بعد با اخلاص تمام حرکت کنیم. البته این حرکت باید سنجیده باشد تا ارزشمند شود. الگویی که در این مسیر مد نظر ماست، امام حسین عليه السلام است. امام حسین عليه السلام الگوی ماست، چون هدف را می شناخت و برای رسیدن به هدف سرا پا اخلاص بود و لحظه لحظه قیامتش سنجیده بود؛ بالاتر از همه اینها اگر دین ماند و تشیع ماند و قرآن و ارزش هایش ماندند، همه به خاطر قیام امام حسین عليه السلام بود.
این که پیامبر(ص) فرمود: حسین منی و انا من حسین[6].
ترجمه دقیق اين سخن رسول خدا اين است كه اگر حسین نبود از اسلام چیزی باقی نمی ماند. حسین برای بقای اسلام سر به بلندای نیزه و تن به شمشیر سپرد و فرمود:
إن کان دین جدی محمد لم یستقم الا بقتلی فیا سیوف خذینی[7].
باید در مکتب امام حسین عليه السلام درس ایثار و شهادت آموخت و از ایشان الگو گرفت. باید از اصحاب امام حسین، درسها آموخت. از عابس بن شبیب شاکری[8] همان پیرمرد شجاع و دلاوری که، صف لشکر دشمن از هیبتش گسسته میشد و فریاد می زد: من نیامدهام بکشم، آمدهام کشته شوم. هم زره را کند و هم پیراهن را و فریاد می زد: نیزه هایتان کجاست؟ شمشیرهایتان چه شد؟ من می خواهم از این میدان زنده بیرون نروم!! این شاگرد مدرسه عشقی است که امام حسین عليه السلام آموزگارش بود.
امروز ما در این مکان شریف و در این ایام پرارزش، از حضرت حجة ابن الحسن امام زمان عليه السلام در خواست می كنیم همان نظر عنایتی كه جدشان به حربن یزید ریاحی داشت ،به ما داشته باشند. حر بن یزید ریاحی سپه سالار لشكر دشمن بود! این چه نگاهی بود كه خاك تیره وجودش را كیمیا كرد و به چنان مقامی رسید كه امام صادق عليه السلام كنار قبرش ایستاد و فرمود:پدرم و مادرم به فدایت ای حر!!
ای امام زمان ما كه قابلیت نداریم،این نگاه توست كه به ما قابلیت می دهد . از آن خلوصی كه در میان اصحاب سید الشهداء عليه السلام بود که به واسطۀ اتصال با دریای وجود امام حسین عليه السلام پیدا کردند، به ما هم عنایت بفرما. آن گونه که به بسیاری از جوانان رشید این مرز و بوم بخشیدی که با پیشانی بند و ندای یا حسین برای اعتلای کلمة الله در خون خود غلطیدند، به ما هم عنایتی کن تا دل های ما همچنان امیدوار و وابسته به شما باقی بماند.
[1] . - موسوعة كلمات الامام الحسین، ص12؛مجموعة الرسائل، شیخ لطف الله الصافی،ج2؛ رسائل و مقالات،الشیخ جعفر سبحانی، ص 407.
[2] . مقتل الحسین ، عبدالرزاق مقرم، دارالكتاب، بیروت ،ص 283 .(ترجمه مناجات امام حسین«بر قضا وحكم توای خدا صبر پیشه سازم، خدایی بجز تو نیست ای فریادرس استغاثه كنندگان ! پروردگاری برای من غیر تو نیست و معبودی بجز تو ندارم، بر حكم تو صبر می كنم ای فریادرس كسی كه جز تو فریادرسی ندارد و ای كسی كه ابدی و دائمی هستی و مردگان را زنده می كنی،ای آگاه و شاهد و ناظر بر تمام كرداروافعال مخلوق خود ! تو در میان من واین گروه حكم كن كه تو بهترین حكم كنندگانی.»)
[3] . علامه مجلسي، بحار الانوار، ج 45، ص 115 و 116.
[5] . الفتوح، ج5،ص33؛ علامه مجلسي، بحارالانوار ، ج44، ص329؛ ابن شهر آشوب، مناقب، ج4، ص89.
[6] . الترجمة الامام الحسین(ع)، ص137؛ الجامع الصغیر ، ج1 ، ص 148؛ و نیز كنز العمال ، ج6 ، ص 220، ح3953؛ و نیز امالی الشریف المر تضی ، ج1 ، ص 219 و نیز ثارالله، ص23و24 و نیز سنن الترمذی، ج5 ، ص 324 و نیز كامل الزیارات، چاپ نجف ، ص 52 ونیز مقتل خوارزمی، ج 1، ص 66 ونیز ملحقات احقاق الحق، ج 11، ص 265- 275 به 65 طریق از اهل سنت نقل كرده است.
[7] . اين سخن، سخن مشهوری است كه به امام حسین(ع) نسبت میدهند: «ان كان دین محمد لم یستقم الا بقتلی یا سیوف خذینی گر دین محمد جز با جان سپاری من راست نمی ماند،ای شمشیرها! بیایید و مرا در آغوش خویش گیرید».
[8] . او از قبیله بنی شاكر می باشد كه طائفه ای است از همدان ، عابس از رجال شیعه و از رؤسای آنها و مردی شجاع و خطیبی توانا و عابدی پر تلاش و متهجد بود. عابس در روز عاشورا می گفت: امروز روزی است كه باید با هر چه در توان داریم برای سعادت خویش تلاش كنیم.