English | فارسی
پنجشنبه 11 خرداد 1391
تعداد بازدید: 1789
تعداد نظرات: 1

سخنان آيت الله علوي بروجردي به مناسبت ميلاد مسعود و پربركت امام جواد عليه السلام

سخنان آيت الله علوي بروجردي به مناسبت ميلاد مسعود و پربركت امام جواد عليه السلام

 اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم 

دهم ماه مبارک رجب، مصادف است با ميلاد مسعود و پربرکت حضرت جواد‌الائمه7. بدين مناسبت روايتي را از آن حضرت که مرحوم كليني در كافي با ذکر سند آورده است، نقل مي‌کنيم.

رسالت علما در نگاه امام جواد7

امام جواد7 مي فرمايند: والعلماء في أنفسهم خانة إن كتموا النصيحة. ان رأوا تائها ضالاً لايهدونه او ميتاً لا يحيونه فبئس ما يصنعون.[1] علما و دانشمندان، كساني كه وجودشان با نور علم آشنا شده و داراي بصيرت شده‌اند و فكرشان نورانيت يافته است، اگر كتمان نصيحت كنند اهل خيانت‌اند. در اين بيان امام جواد7 ، يك شرط و يك جزا وجود دارد؛ ان كتموا النصيحة؛ اگر كتمان نصيحت كنند، خيانت كرده‌اند. علما تمكن و امكاناتي براي نصيحت كردن دارند، اما اگر نصيحت نکنند، خيانتکارند. ان رأوا تائها ضالاً لايهدونه؛ اگر انسان سرگشته و گم‌شده‌اي را هدايت نكنند، دستش را نگيرند و به راه نياورند، او ميتاً لا يحيونه، و يا مرده‌اي[2] را ببينند، - يعني انساني را كه روحش مرده است ببينند- و زنده‌اش نكنند و براي کمک به او دست از آستين بيرون نياورند، فبئس ما يصنعون؛ بسيار عمل بدي انجام مي‌دهند.

 بنا بر اين كلام نوراني امام جواد7، ما نمي‌توانيم در اجتماع بدون هيچ احساس مسئوليتي از كنار افراد عبور كنيم؛ يعني ديگران گناه کنند و به راه خلاف بروند، ما هم به راه خودمان برويم و كاري به ديگران نداشته باشيم. نه‌تنها علما، بلکه هيچ انسان مسلماني نمي‌تواند اين گونه بي‌مسئوليت باشد. امربه‌معروف و نهي‌ازمنکر بر هر مسلماني واجب شده است، حتي اگر عالم نباشد.

منظور از علما، يعني كساني كه اهل حديث‌ و آشنا به کلام خدايند؛ معارف دين را مي‌شناسند و متصدي اين امرند. يک عالم وقتي از كنار گمراهي عبور مي‌كند، نمي‌تواند بگويد: من مسئوليتي ندارم. اگر در جامعه گناه انجام مي‌شود، شما نمي‌توانيد از كنار آن رد بشويد و بگوييد به من ربطي ندارد و من كاري به آن ندارم. شما هم مسئول هستيد.

با توجه به وضعيت دختران و پسران جامعه ما، آيا مي‌توان گفت که ما به مسئوليت‌هاي خود عمل مي‌کنيم؟ ما به ‌منزله عالمان، اين مقام نصيحت را داريم؛ بزرگ و كوچك تفاوت نمي‌كند، هر کسي را به فراخور حال خود بايد نصيحت کرد.

لب و خلاصه مطلب اين است که عالم بايد حجت را بر همگان تمام كند. اصلاً فايده وجودي عالم اين است كه اگر ديد كسي گمراه است و كج مي‌رود، حجت و راه را به او نشان بدهد؛ حال اگر او عمل نكرد، بر عهده خودش است.

مقام شفاعت روضه‌خواني

در تهران روضه‌خواني بود به نام مرحوم حاج قوام. برخي شايد روضه‌خواني را شغل پاييني به حساب بياورند، درحالي‌که مرثيه‌سرايي اهل‌بيت: شغل پرافتخاري است. معروف است که روزي مرحوم حاج قوام پس از روضه‌خواني مي‌خواست به منزلش برود که در ميان راه مستي جلويش را مي‌گيرد. هر كاري مي‌كند، اين مست نمي‌گذارد عبور بكند. مي‌گويد: برو کنار! آخر شب است؛ من روضه خوانده‌ام، خسته‌ام؛ مي‌خواهم بروم بخوابم. مست مي‌گويد: تو روضه‌خواني؟ پس يك روضه هم براي من بخوان. مرحوم حاج قوام مي‌گويد: روضه‌خواني يك صندلي يا منبري مي‌خواهد؛ همين‌طوري كه نمي‌شود. اين مست چهاردست‌و‌پا روي زمين مي‌نشيند و مي‌گويد: من منبرم؛ پشت من بنشين و روضه بخوان. مرحوم حاج قوام مي‌نشيند و روضه مي‌خواند. اين مي‌گذرد. همين مست در عالم رؤيا مي بيند كه قيامت بر پا شده است. او هم که اهل نماز و روزه و... نيست؛ او را مي‌برند به سوي جهنم. وقتي نزديك جهنم بردند، كسي مي‌آيد و مي‌گويد: در مورد اين شخص کمي صبر كنيد؛ او زماني منبر سيدالشهدا7 شده بود. دفتر اعمالش را ورق مي‌زنند و نگاه مي‌كنند؛ مي‌گويند: حاج قوام كه روضه‌خوان و مرثيه‌خوان بوده است، روي پشت و شانه اين شخص نشسته و روضه خوانده است. اين فرد منبر شده است براي روضه سيدالشهدا. مي‌خواستند ندايي به او بدهند که از خواب مي‌پرد. بعد نزد حاج قوام مي‌آيد و توبه مي‌کند.

نهي‌ازمنکر و مقام شفاعت

اين حاج قوام چه كسي بود كه چنين مرتبه‌اي دارد كه وقتي بر پشت كسي سوار مي‌شود و روضه مي‌خواند، آن فرد در خواب مي‌بيند به احترام اينكه منبر اين مرثيه‌خوان شده بود، از گناهانش مي‌گذرند. اين حاج قوام چه كسي بود؟ معروف است که در تهران محله بدنامي بود به نام «شهر نو» که محل تجمع فواحش بود و هر كسي كه با آنها كار داشت، به آنجا مي­رفت. مرحوم حاج قوام که روضه خوان بود، ايام دهه محرم منبر مي­رفت و پول­هاي روضه­اش را جمع مي­كرد. اين قضيه را از حاج قوام بسيار ديده بودند که شب جمعه راه مي­افتاد و به اين محله مي‌رفت. رفتن يك روحاني سيد با عمامه به محله شهر نو، محله فواحش، کار خيلي ساده‌اي نيست؛ اما او به کسي اعتنا نمي‌کرد و به آنجا مي­رفت. چند تا از اين زن‌هاي فاحشه را جمع مي­كرد و مي­گفت: امشب شب جمعه است؛ شما اگر مي­خواستيد امشب كار كنيد و با اين و آن باشيد، چقدر درآمد داشتيد؟ يکي مي­گفت ده تومان؛ ديگري مي‌گفت پنج تومان؛ آن يکي مي­گفت بيست تومان. حاج قوام مي‌گفت: خيلي خوب؛ اين پول را که پول روضه امام حسين7 است، به شما مي­دهم؛ امشب را به خاطر مادر من، زهراي مرضيه3، گناه نكنيد. يك امشب را گناه نكنيد. گاهي از اوقات، كساني بودند كه صداي روضه حاج قوام را از اين خانه‌هاي فواحش شهر نو مي‌شنيدند؛ يعني خود آنها دورش جمع مي­شدند و مي­گفتند: حاج آقا به اين شرط پول را قبول مي‌کنيم كه يك روضه هم براي ما بخواني. مي‌نشستند گريه مي‌كردند و چقدر از آنها توبه كردند.

مسئوليت علما در برابر جامعه

مگر مي­شود يك اجتماعي غرق در فساد باشد و ما هم به راه خودمان برويم و به هيچ چيز اعتنا نکنيم؟ مگر ممكن است اين فرمايش امام جواد7 را فراموش كنيم که العلماء في أنفسهم خانة إن كتموا النصيحة؟ علما اگر كتمان نصيحت كنند، خيانتكارند. وظيفه علما اقامه حجت براي ديگران و نشان دادن راه به آنهاست. شما راه را نشان بدهيد، اگر نرفتند اشكال ندارد. اصلاً فايده وجودي علما اين است كه حجت براي مردم تمام بشود. اگر ما نخواهيم حجت را بر مردم تمام كنيم و راه را به ايشان نشان دهيم، پس فايده وجودي ما چيست؟ پس براي چه اين مطالب را مي­خوانيم؟ براي چه با معارف اهل‌بيت: آشنا مي­شويم؟ اهل‌بيت: اين وظيفه را براي خودشان هم احساس مي­كردند؛ به گونه‌اي كه سيدالشهدا7 از بيعت با يزيد سرباز زد و قيام کرد؛ اما افرادي همچون عبدالله عمر كنار نشستند. اين شخص هرچند با يزيد بيعت نكرد، اما با او مبارزه هم نکرد و مشغول عبادت خودش شد؛ كسي هم به او كاري نداشت.

امام حسين7 براي چه راه افتاد و به كربلا رفت؟ أريد أن آمر بالمعروف وأنهي عن المنكر وأسير بسيرة جدي وأبي؛[3] براي امربه‌معروف و نهي‌ازمنکر و احياي دين جدش، پيامبر اکرم6.

والعلماء في أنفسهم خانة إن كتموا النصيحة ان رأوا تائها ضالاً لايهدونه او ميتاً لا يحيونه فبئس ما يصنعون. چگونه علما گمراه و سرگشته‌اي را ببينند و از كنارش راحت عبور كنند و برايشان مهم نباشد كه چه بر سر او خواهد آمد؟ کسي که آنقدر گناه كرده که قلب و روحش مرده است و هيچ چيز را ادراك نمي­كند، يك نفس عيسوي مي­خواهد تا زنده شود. نفس عيسوي در كسي است كه وجودش با نور علم متجلي شده باشد. چنين شخصي مي‌تواند اين نفس را بدمد و او را از اين خاك بلند كند؛ از مرگ نجات دهد و دلش را زنده سازد.

 

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته

 

 



[1]. مرحوم كليني، الكافي، ج8، ص54، رقم 16.

[2]. مراد از مرده در اينجا، مردة جسمي نيست، بلکه منظور مردة روحي است.

[3]. مرحوم مجلسي، بحار الانوار، ج44، ص330.

تصاویر
  • سخنان آيت الله علوي بروجردي به مناسبت ميلاد مسعود و پربركت امام جواد عليه السلام
نظر بینندگان
خادم الشهدا ء
پنجشنبه, 11 خرداد,1391
بسيار عالي و پر محتوا بود اميدوارم موفق و سربلند باشيد
هزار جان گرامی ، فــدای جــود جــواد دل شکسته خود بسته ام به بود جـــواد

هماره می رسد از کائنات و مخلوقـــات ندای ذکر و ثنا ، مدحت و درود جــــواد

همه خلایق عالم ، غریق نعمت اوســت چرا که نیست حدودی برای جود جـــواد

وصی حجت هشتم ، ســــــلاله زهـــــرا خدای حی توانا بــــــود شهــــود جــــواد

شب تولد دریای جـود و احسان اســــت رسد به گوش سماواتیان ، سرود جــواد

در این ولادت چشـم و چراغ بزم وصال شده است شاد ، دل والی و دود جـــــواد

از انکه سجده شکـرش ، فضل خداســت قبول حضرت جانان شده سجود جـــــواد

قدم به عرشه زین بــراق نــــور نهــــاد به سوی حضرت سبحان بود صعود جواد

ز ذیل فضل و عنایات او ندارم دســـــت که زنده ام به عنایات و هم وجود جـــواد

به اشک دیده بشویم دفاتـــــــر گنهــــــم که متصل شده قطره به بحر جود جــــواد
ارسال نظر جدید

نام

ایمیل

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

کلیه حقوق این سایت متعلق به دفتر حضرت آیت الله علوی بروجردی می باشد. (1403)
دی ان ان