English | فارسی
شنبه 02 اردیبهشت 1391
تعداد بازدید: 1817
تعداد نظرات: 0

بیانات حضرت ایت الله علوی بروجردی به مناسبت شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها در جمعی از روحانیون شهرستان مراغه

بیانات حضرت ایت الله علوی بروجردی به مناسبت شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها در جمعی از روحانیون شهرستان مراغه

 بسم الله الرحمن الرحيم

فاطمه زهرا (سلام الله عليها)، شخصیتی بی‌نظیر در امت اسلام

در روایتی از حسن بصری نقل شده است: ما کان فی هذه الامة اعبد من فاطمة کانت تقوم حتی تورّم قدماها.[1] حسن بصری، خود از مدعیان زهد و عبادت است و این روایت نشان‌دهنده شاخصیت حضرت فاطمه زهرا ـ ‌سلام‌الله‌علیها ـ در میان همه افراد و فرق مختلف اسلامی است. آنچه دراین‌باره اهمیت دارد این است که دختر پیامبر بودن و همسر امیرالمؤمنین بودن، آن حضرت را از عبادت خدا باز نمی­داشت. در روایتی از امام مجتبی ـ علیه‌السلام ـ‌ نقل شده است که فرمودند: «مادرم شب‌های جمعه تا صبح نمی­خوابید و بیداری شب را به نماز صبح متصل می‌کرد و در طول این مدت، برای مؤمنین و مؤمنات و همه همسایگان دعا می‌فرمود. گفتم: مادر! چرا برای همه دعا می­کنی، ولی برای ما دعا نمی­کنی؟ مادرم فرمود: یا بنیّ الجار ثم الدار[2]». چنین شخصیتی، در محوریت و مرکزیت حوادثی قرار گرفت که آینده جهان اسلام را رقم زد؛ آینده­ای پر از مشکلات و حوادث برای همه مسلمانان.

حضرت زهرا ـ سلام‌الله‌علیها ـ شخصیت خاصی دارد. بخاری در صحیح خود می‌گوید:  پس از وفات فاطمه زهرا ـ سلام‌الله‌علیها ـ وجهه حضرت علی ـ علیه‌السلام ـ نزد مردم شکسته شد؛[3] یعنی امیرالمؤمنین ـ علیه‌السلام ـ به دلیل همسری با دختر پیامبر، نزد مردم وجهه‌ و اعتباری خاص داشت که با شهادت آن حضرت، این و جهه و اعتبار از بین رفت.

در روایت معروفی که امام باقر ـ علیه‌السلام ـ  از پدران بزرگوارش نقل فرموده است، پیامبر اکرم ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ فرموده‌اند: فاطمة بضعة منّی؛ من آذاها فقد آذانی.[4] این روایت نزد مردم کاملاً شناخته‌شده بود. چنان‌که در آخرین روزهای عمر آن حضرت، هنگامی که سران حکومتی به عیادت ایشان آمدند و از آن حضرت طلب بخشودگی کردند، حضرت فاطمه ـ سلام‌الله‌علیها ـ فرمودند: آیا این حدیث را از پدرم شنیده‌اید؟ آنان گفتند: آری، شنیده‌ایم. حضرت فرمود: بدانید که من از شما راضی نیستم. حتی بخاری در صحیح خود نوشته است: «فغضبت فاطمة بنت رسول الله صلى الله عليه وسلم فهجرت أبا بكر فلم تزل مهاجرته حتى توفيت پس از آن ماجرا فاطمه زهرا دختر رسول خدا بر ابوبکر غضبناک شد؛ و ديگر با او سخن نگفت تا وفات نمود ».[5]

عترت، کانون هجمه تحریف‌گران در جامعه اسلامی

مهم‌ترین تفاوت قرآن با دیگر کتاب‌های آسمانی این است که خداوند برای مصون نگه داشتن قرآن از تعرض و تحریف، عنوان غیرمستقل به آن بخشید و عترت را در کنارش قرار داد. تورات و انجیل تمام آنچه را مورد نیاز امت آن زمان بود، دربرداشتند و دارای موضوعیت تام بودند و به همین دلیل گرفتار تحریف شدند؛ اما خداوند در قرآن، مطالب را به گونه­ای فرمود که به تفسیر و تبیین نیاز داشته باشد؛ چنان‌که فرموده است: وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ الا اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ.[6] بنابراین عترت در کنار قرآن قرار داده شد تا آن را تفسیر و تبیین کند. پیامبر اکرم ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ نیز در روایتی متواتر که مورد پذیرش شیعه و سنی است، فرموده‌اند: انّی تارکٌ فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی. ما ان تمسکتم بهما لن تظلوا من بعدی.[7] این دو (قرآن و عترت) در کنار هم ارزش پیدا می­کنند. امیرالمؤمنین ـ علیه‌السلام ـ نیز در جنگ صفین، هنگامی که سپاه معاویه قرآن‌ها را بر سر نیزه کردند، فرمودند: انا کلام الله الناطق.[8] کلام الله ناطق، در کنار کلام الله صامت است و هر دو مکمل یکدیگرند. به دلیل همین پیوند قرآن و عترت، زمینه‌ای برای تحریف قرآن پیدا نشد. هرچند در زمینه شأن نزول آیات، تحریفاتی صورت گرفت،[9] اما اصل قرآن از تحریف مصون ماند.

تحریف‌گران یهود و نصاری، برای اینکه بشارت تورات و انجیل به رسالت پیامبر اسلام ـ‌صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ را از بین ببرند، در کتاب آسمانی دست بردند و آن را تحریف کردند؛ اما تحریف‌گران در امت اسلام، به‌جای قرآن، عترت را کانون هجمه خود قرار دادند تا آن را بی­اعتبار کنند و کلام اهل‌بیت را از ارزش بیاندازند. پس از رحلت پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ و حتی در سال‌های پایان عمر آن حضرت، تلاشی بسیار گسترده و سازمان‌یافته در این زمینه دیده می‌شود. پیامبر حدیث ثقلین را در حجة‌الوداع بیان فرمودند که نهایتاً به واقعة غدیر خم منتهی شد. در این زمان، برنامه­ها و توطئه‌های گسترده‌ای بر ضد پیامبر چیده شد؛ به‌گونه‌ای که آن حضرت مجبور شد هنگام بازگشت از مکه، برگزاری هر گونه اجتماعی را ممنوع کند و به‌اصطلاح امروزی، حکومت نظامی برقرار نماید. حتی در زمان پیامبر نیز این گونه آشکارا در برابر عترت توطئه‌چینی می‌شد.

جریان تحریف حدیث، پس از رحلت پیامبر(ص)

همین جریان، پس از رحلت پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ نیز ادامه یافت. در زمان خلیفه اول اعلام شد که هر کس نوشته‌ای از پیامبر دارد، به دستگاه خلافت تحویل دهد. عایشه نقل می­کند که من گمان کردم، پدرم می‌خواهد روایات پیامبر را گردآوری و تدوین کند؛ اما وقتی همه روایات را جمع کردیم، دیدم تمام آنها را در آب ریختند یا در آتش سوزاندند و از بین بردند[10]. در زمان خلیفه دوم نیز بخشنامه‌ای رسمی در ممنوعیت نقل حدیث صادر شد که به موجب آن، داشتن روایتی از پیامبر یا نوشتن یا نقل آن، جرم شمرده می‌شد[11]. در زمان خلیفه سوم نیز قرآن‌هایی که شأن نزول آیات در کنارشان نوشته شده بود، جمع‌آوری شدند و در آتش سوزانده شدند و یک قرآن صاف و ساده و بدون شأن نزول ارائه شد[12]. البته اصل آیات قرآن از آسیب مصون ماند و تحریف نشد؛ چون قرآن در ذهن و حافظه مردم بود و نمی­توانستند آن را تغییر دهند.

این جریان در زمان معاويه نیز ادامه داشت. معاویه­ای که بر مقدرات اسلام مسلط شد و بسیاری از شئون اسلام را تغییر داد، منصوب خلیفه دوم در شام بود. هنگامی که بنی‌امیه در جریان فتح مکه شکست خوردند، به‌ظاهر مسلمان شدند و پیامبر نیز آنان را بخشید؛ حتی در یکی از جنگ‌ها، برای آنکه دل‌های آنان را به دست آورد، بسیاری از غنایم را به ابی‌سفیان بخشید. اما اندکی پس از رحلت پیامبر ـ‌صلی‌الله‌علیه‌وآله‌ـ آنان در دستگاه خلافت جایگاه پیدا کردند؛ به گونه‌ای که همین ابوسفیان حتی بر ابوذر غفاری نیز مقدم شد. ابوذر مورد اذیت و آزار دستگاه خلافت قرار گرفت و به ربذه تبعید شد؛ اما ابوسفیان چنان مصونیتی یافت که حتی در حضور جمع، آشکارا گفت: «خلافت به دست بنی­امیه رسیده است، آن را همچون توپ دست‌به‌دست کنید و نگذارید از دستتان خارج شود[13]». آن‌گاه گفت: «نه دینی هست و نه خدایی. حکومت و سیاستی است که به دستتان آمده است؛ آن را حفظ کنید[14]».

فرزند چنین شخصی، معاویه،  بعدها به خلافت رسید و چنان تیشه به ریشه اسلام زد که هیچ کس تا کنون نکرده است. چه کسی به معاویه قدرت داد و او را بر سر کار گذاشت؟ خلیفه دوم بود که معاویه را به فرمانداری شامات نصب کرد و به او مصونیتی ویژه بخشید. همیشه در حکومت‌ها برخی از افراد، جزو ارکان حکومتی به شمار می‌روند که معاویه نیز یکی از این افراد بود؛ به گونه‌ای که در زمان خلیفة دوم، همه فرمانداران به دلیل سوءاستفاده‌های مالی، بارها مورد مؤاخذه و حتی مصادره اموال قرار می‌گرفتند، اما هیچ کس با معاویه و قنفذ کاری نداشت[15] و با وجود شکایات بی‌شمار مردم شام از معاویه، به هیچ یک از این شکایات رسیدگی نمی‌شد.

تحریف احادیث، زمینه حذف محوریت فاطمه زهرا(س)

علامه امینی ـ رضوان‌الله‌علیه ـ می­فرمودند: از خدا می­خواهم که به من عمر بدهد که تا آخر دنیا فقط برای مظلومیت علی ـ علیه‌السلام ـ گریه کنم. روایت « فاطمة بضعة منى فمن أغضبها أغضبني [16]»، از روایات متواتر است و شیعه و سنی آن را نقل کرده‌اند. غیر از امام باقر ـ‌علیه‌السلام‌ـ افراد دیگری همچون سعدبن‌ابی‌وقاص و ابن‌عباس نیز این روایت را نقل کرده‌اند. اما در کتاب‌های مختلف اهل تسنن، همچون صحیح بخاری، مسلم، و ترمزی، به تحریف این روایت اقدام شده است.

در این روایات که عمدتاً توسط «مسوربن‌مخرمه» و «ابوهریره» نقل شده‌اند، درباره منشأ این روایت آمده است که علی ـ علیه‌السلام ـ در حالی که همسر فاطمة زهرا بود، از دختر ابی‌جهل خواستگاری کرد. فاطمه زهرا ـ سلام‌الله‌علیهاـ ناراحت شدند و شکایت به رسول‌الله ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ بردند و گفتند: مردم می‌گویند شما نسبت به دخترانتان بی­تفاوتید و از آنان دفاع نمی­کنید. حضرت عصبانی شدند و بر منبر رفتند و فرمودند: « فاطمة بضعة منى فمن أغضبها أغضبني ». مراد پیامبر از این بیان، علی ـ علیه‌السلام ـ بود که می­خواست با خواستگاری کردن از دختر ابوجهل، فاطمه زهرا ـ‌ سلام‌الله‌علیها‌ـ را اذیت کند و این کار او باعث عصبانیت پیامبر نیز شده بود؛ چون ابوجهل، دشمن پیامبر بود.

این تحریفات، همه برای این است که محوریت حضرت فاطمه ـ سلام‌الله‌علیها ـ و شاخصیت آن حضرت در بین امت از بین برود؛ فاطمه‌ای که شخصی همچون حسن بصری دربارة عبادتش آن‌گونه سخن می­گوید و بخاری وفات آن حضرت را باعث شکسته شدن وجهه و اعتبار امیرالمؤمنین در بین مردم می‌داند؛ فاطمه‌ای که غضبش معیار است و حتی خلیفه از غضب او وحشت دارد و سعی می‌کند از او حلالیت بگیرد. هدف از این تحریف‌ها این است که غضب فاطمه ـ سلام‌الله‌علیها ـ از محوریت و موضوعیت خارج شود و به یک داستان خواستگاری محدود شود؛ اما به خواست خدا، بخاری در کتاب خودش نقل می‌کند که «مات وهی غضبان عن فلان وفلان».

مرحوم سید مرتضی ـ رضوان‌الله‌علیه ـ نیز در شافی می­فرماید: این داستان، از چند جهت معقول و پذیرفتنی نیست. اولاً، امیرالمؤمنین ـ‌ علیه‌السلام ـ که در قضایای مختلف، نسبت به پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ به‌شدت تعبد دارد، چگونه ممکن است برخلاف نظر آن حضرت، به خواستگاری دشمن ایشان، آن هم شخصی همچون ابوجهل برود؛ در حالی که داماد پیامبر نیز هست؟

 ثانیاً، بر فرض که چنین باشد، در آن زمان، دختر ابوجهل مسلمان بود و خواستگاری از او کار خلاف شرع نبوده است که پیامبر بر روی منبر با آن بیان، آن را این گونه منکوب کند.

 ثالثاً، مسور که این روایت را نقل کرده است، دو سال بعد از هجرت پیامبر به مدینه به دنیا آمده است.

ابن‌حجر نیز دراین‌باره تصریح کرده است که او در زمان رحلت رسول اکرم ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌ ـ هشت ساله بود. او در مکه به دنیا آمده و دو یا سه سال پیش از رحلت پیامبر به مدینه آمده بود. چگونه می‌شود که کودکی پنج شش ساله، این روایت را از پیامبر شنیده باشد[1]، ولی اصحاب دیگر چنین چیزی نشنیده و نقل نکرده باشند؟ این مسئله کافی بود که مخالفان علی ـ علیه‌السلام ـ در زمان پیامبر، آن را مستمسک قرار دهند و به آن حضرت تعرض کنند. حتی راویانی که این روایت را نقل کرده‌اند و با امیرالمؤمنین ـ علیه‌السلام ـ هم مخالف بودند، مانند سعدبن‌ابی‌وقاص که با آن حضرت بیعت نکرد، هرگز چنین داستانی را نقل نکرده‌اند.

ابن‌ابی‌الحدید می‌گوید: این روایت از سال صد هجری به بعد در کتاب‌ها پیدا شده است. کتاب‌های حدیثی اهل سنت، از سال پنجاه هجری به بعد نوشته شدند و این حدیث، پس از سال صد هجری، به این کتاب‌ها راه پیدا کرد. آن‌گاه وی تصریح می­کند که معاویه دستگاهی درست کرده و برخی از صحابه و تابعین را گردآورده بود تا احادیثی را که دربردارنده طعن بود، درباره علی ـ علیه‌السلام ـ نقل کنند. برخی از ایشان عبارت بودند از: ابوهریره، عمرو عاص، مغیرة‌بن‌شعبه، و از تابعین، عروة‌بن‌زبیر.[17] ابن‌ابی‌الحدید در ادامه می­گوید: ابوهریره یکی از کسانی است که روایت خواستگاری علی‌بن‌ابی‌طالب از دختر ابوجهل را نقل کرده است.

معاویه و جریان حدیث‌سازی

دستگاه حدیث‌سازی معاویه، برای سبک کردن و موهوم کردن عترت و اهل‌بیت نزد مردم، به طور شبانه‌روزی کار می‌کرد. آنچه درباره فضایل اهل‌بیت در کتاب‌های اهل تسنن دیده می‌شود، روایاتی است که از دست این افراد در رفته است. چنان فضایی بر ضد عترت ساخته بودند که خطیبان و نویسندگان جرئت نمی‌کردند دربارة فضایل اهل‌بیت چیزی بگویند یا بنویسند. برای مثال، معاویه «نسائی» را که از راویان معروف بود، فراخواند و از او خواست روایاتی که دربارة فضایل معاویه است، جمع کند و مجموعه‌ای فراهم سازد. نسائی یک سال وقت صرف کرد و در این مدت، فقط یک حدیث پیدا کرد که پیامبر فرموده بود: «خدایا شکم معاویه را هیچ گاه سیر نکن». نسائی به معاویه گفت: من فقط این روایت را پیدا کردم؛ اما در فضایل علی‌بن‌ابی‌طالب روایات بسیاری هست؛ اگر بخواهید می‌توانم آنها را جمع‌آوری کنم. نقل شده است که او خودش کتابی دربارة فضایل امیرالمؤمنین ـ علیه‌السلام ـ نوشت. همان کتاب را آن قدر بر سرش زدند تا از دنیا رفت.

تمام دستگاه معاویه، دست به دست هم دادند تا علی‌بن‌ابی‌طالب را له کنند. امیرالمؤمنین ـ علیه‌السلام ـ همین تعبیر را در شب دفن فاطمه زهرا ـ سلام‌الله‌علیه ـ به کار بردند. آن حضرت خطاب به پیامبر فرمودند: « لقد استرجعت الوديعة، وأخذت الرهينة أما حزني فسرمد، وأما ليلي فمسهد إلى أن يختار الله لي دارك التي أنت بها مقيم، وستنبئك ابنتك بتضافر أمتك على هضمها، فاحفها السؤال، واستخبرها الحال؛ ... همانا برگردانده شد و گرفته شد امانت، و از دست رفت زهرا، و چه زشت گردید آسمان و زمین. اى پیامبر خدا! اما حزن و اندوه من همیشگى خواهد بود و شب من توأم با غم و اندوه گردید تا زمانى که خداوند اختیار فرماید براى من منزل، و سرایى را که تو در آن مقیم هستى در حالى که بیمار گرفته حال، محزون و پریشانم. چه زود بین ما جدایى افتاد و به سوى خدا شکایت مى برم و به زودى با خبر مى کند ترا دخترت که چگونه امت تو دست به دست هم دادند در ظلم به زهرا(علیها السلام). از فاطمه(علیها السلام) پى در پى سؤال کن و حقیقت امر و آنچه بر او گذشته را از او بپرس». در اين خطبه اميرالمومنين عليه السلام) مي­فرمايد: وستنبئك ابنتك بتضافر أمتك على هضمها «هضم» یعنی له کردن. هنگامی که غذا در معده چنان له می­شود که روده می­تواند آن را شیره‌کشی کند، می‌گویند غذا هضم شده است. هضم  و له کردن عترت، از فاطمه زهرا ـ سلام‌الله‌علیها ـ شروع شد و درباره اهل‌بیت ـ علیهم‌السلام ـ هم ادامه پیدا کرد.

اینکه در کتاب‌های اهل تسنن، ظلم بسیاری به اهل‌بیت رفته، امری مسلم است و جای تحقیق نیز دارد؛ اما آنچه در اینجا جای تأمل دارد، این است که برخی از نویسندگان و سخنرانان ما مطالبی را که اهل سنت در کتاب‌هایشان آورده‌اند، نقل می‌کنند و می نویسند و گاهی در رسانه­ها هم گفته می­شود. این نشانه مظلومیت علی‌بن‌ابی‌طالب و اهل‌بیت ـ علیهم‌السلام ـ است. کسی که نمی­تواند درباره حدیث تحقیق بکند و درست و نادرست را از هم تشخیص دهد، حق ندارد آن را نقل کند و بنویسد. ظلمی را که دیگران به اهل‌بیت روا داشتند، ما نباید تکرار کنیم.

ظلم‌هایی که به امام حسین ـ علیه‌السلام ـ روا داشته شد، پیش از آن به حضرت زهرا و حضرت علی ـ علیهماالسلام ـ شده بود. سنگ‌هایی که به پیشانی سیدالشهدا خورد، پیش از آن به دل امیرالمؤمنین خورده بود. مرحوم کمپانی ـ‌رضوان‌الله‌علیه‌ـ در اشعار معروفش درباره حضرت علی‌اصغر ـ علیه‌السلام‌ـ می‌گوید:

 وما رماه اذ رماه حرمله                 وانما رماه من محده له

از پیش زمینه را فراهم کردند تا عترت را هضم کنند و این کار را از فاطمه زهرا ـ سلام‌الله‌علیها ـ شروع کردند. عترتی که وجودشان، نه تالی‌تلو قرآن، که در عرض قرآن قرار داده شده است، چنان بی‌اعتبار شدند که حضرت زین‌العابدین ـ علیه‌السلام ـ فرمودند: در تمام مدینه، حتی ده نفر هم ما را دوست ندارند. چنان ارزش امیرالمؤمنین را از بین بردند که وقتی سیدالشهدا فرمودند: «لم تستحلون دمی»، با غرور و اخلاص گفتند: «بغضاّ لابیک».

حذف عترت، عامل خسران و نابودی

خواجه عبدالله انصاری می‌گوید:       یوسف‌فروشان خرند                 یوسف فروشند تا چه خرند؟.

 آنان که یوسف پیامبر را در بازار برده­ها فروختند، در مقابل چیزی جز ثمن بخس به دست نیاوردند. آن کسانی که علی و زهرا را فروختند، در مقابل چه به دست آوردند؟ پول و قدرت، و حکومتی چندروزه و زودگذر. وجود علی‌بن‌ابی‌طالب و فاطمه زهرا ـ سلام‌الله‌علیهما ـ یعنی حاکمیت ارزش‌های انسانی؛ کسی که حتی به قاتل خودش هم ترحم می‌کند. کجا می‌توان چنین شخصیتی پیدا کرد؟ این ارزش‌هاست که امروزه جاذبه دارد، نه آن خلاف‌کاری‌های معاویه و بنی‌امیه. علی‌بن‌ابی‌طالب را در برابر معاوية‌بن‌ابی‌سفیان فروختند. این امر به این می­ماند که در مقابل تابش نور، چشمانشان را ببندند تا نور را نبینند. نور هست و همه آن را خواهند دید و هیچ کس نمی‌تواند جلوی تابش آن نور را بگیرد. صدمه‌ای که از این ظلم وارد شد، نه‌تنها به جامعه اسلامی، بلکه به جامعه انسانی بود. یکی از شخصیت‌های غربی گفته است: «ما باید مجسمه معاویه را از طلا بسازیم و در پایتخت‌های اروپایی نصب کنیم؛ چون او بود که در دوران خلافت پنج سالة علی ـ علیه‌السلام‌ ـ چنان او را مشغول کرد که اسلام از پیش‌روی و نفوذ بازماند. اگر حکومت علی ـ علیه‌السلام ـ ادامه پیدا می­کرد، مسیحیتی در اروپا باقی نمی­ماند[18]».

به بهانه قدرت چندروزه، همه چیز را به بازی گرفتند و مسخره کردند. حضرت خطبه جمعه می‌خواند. یکی از خوارج از میان جمعیت برخاست و برای تمسخر فریاد زد: «قُتل هذا الرجل ما افقه؛ خدا این مرد را بکشد، چقدر ملاست». یاران امام خواستند او را دستگیر کنند؛ اما حضرت آنان را بازداشت. هنگامی که حضرت نماز می‌خواندند، خوارج در میان قرائت سوره، برمی‌خاستند و می‌گفتند: لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ.[19] امیرالمؤمنین ـ علیه‌السلام ـ تا این آیه را شنیدند، به احترام قرآن سکوت کردند و پس از آنکه آیه تمام شد، نماز خود را ادامه دادند. یاران امام بعد از نماز می­خواستند بر سر او بریزند؛ اما دوباره حضرت مانع شد و فرمود با مخالفان من کاری نداشته باشید. اما زمانی که خوارج  دست به شمشیر بردند و زنان و کودکان را کشتند، حضرت با آنان به مقابله برخاست. خوارج یکی از یاران علی ـ علیه‌السلام ـ را گرفتند و به او گفتند: آیا تو علی را کافر می­دانی یا نه؟ او گفت: کفر علی برای من ثابت نشده است. خوارج او و زن باردارش را با بچه­ای که در شکمش بود کشتند. در اینجا امیرالمؤمنین فرمود: اینها دیگر با استدلال قانع نمی­شوند. آن گاه دستور جنگ با آنان را صادر فرمود.

آیا در تاریخ می‌توان چنین شخصیتی پیدا کرد؟ تمام حاکمان و پادشاهان، مخالفان خود را در نخستین برخورد، به‌شدت سرکوب می‌کند؛ اما علی ـ علیه‌السلام ـ حتی حاضر نشد قاتلش را پیش از انجام جرم دستگیر کند. حجربن‌عدی به امیرالمؤمنین عرض کرد: شما که می‌دانید این شخص می‌خواهد شما را بکشد، او را زندانی کن. امام فرمود: «چگونه کسی را که هنوز کاری نکرده است، به این بهانه که بعداً می‌خواهد کاری بکند، دستگیر کنم و آزادی‌اش را سلب کنم»؟ آیا می­توان چنین کسی را در طول تاریخ پیدا کرد؟ کدام یک از کسانی که این همه از حقوق بشر دم می­زنند، این گونه حقوق انسان‌ها را رعایت کرده است؟

سیره خلفای اول و دوم، و رفتار و کردار معاویه، هیچ جاذبه­ای برای انسان‌ها ندارند. نماد ارزشی ما، فاطمه زهرا ـ‌سلام‌الله‌علیها ـ است. آن حضرت، نماد مظلومیت است؛ اما مظلومیت ارزش‌ها؛ مظلومیت حقی که همیشه مورد هجوم واقع شده است. اگر ما امروز گرد این پرچم جمع شویم و با افتخار در این راه قدم برداریم، از حوادث زمان محفوظ خواهیم ماند و در سایه همین پرچم می‌توانیم ارزش‌ها را نیز حفظ کنیم؛ اما اگر از این راه انحراف پیدا کنیم و از در خانه اهل‌بیت جدا شویم، بر ما همان خواهد رفت که بر دشمنان ایشان رفت.

ما هیچ عملی نداریم که نزد خدا قابل عرضه باشد؛ اما سرمایه­ای داریم که به آن امیدواریم و آن، محبت اهل‌بیت ـ علیهم‌السلام ـ است. از خدا می­خواهیم که این سرمایه را برای محفوظ نگاه دارد و به برکت آن، ما را از گمراهی‌ها و انحراف‌ها حفظ فرماید.

والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته

 



[1] . ابن حجر، تهذيب التهذيب، ج10، ص138، شمماره290؛ ابن عساكر، تاريخ مدينه دمشق، ج58، ص162 و 163؛ الرازي، الجرح والتعديل، ج8، ص297، شماره1366؛.



[1]. محمدتقی مجلسی، بحار الانوار، ج43، ص85، ح7.

[2] . شيخ صدوق، علل الشرايع، ج1، باب 145 العلة التي من أجلها كانت فاطمة عليها السلام تدعو لغيرها ، ولا تدعو لنفسها، ص181، ح1.

[3].  ... فهجرته فلم تكلمه حتى توفيت وعاشت بعد النبي صلى الله عليه وسلم ستة أشهر فلما توفيت دفنها زوجها على ليلا ولم يؤذن بها أبا بكر وصلى عليها وكان لعلى من الناس وجه حياة فاطمة فلما توفيت استنكر على وجوه الناس ... . (صحيح البخاري، ج5، ص83)

[4]. اين روايت با الفاظ مختلف از زبان رسول گرامي اسلام نقل شده است. مسند احمد، ج4، ص5؛ صحيح البخاري، ج4، ص210 و 212؛ صحيح مسلم ، ج7، ص114.

[5] . ابوبکر از برگرداندن فیء، فدک و اموال به فاطمه خودداری ورزید، پس فاطمه بر ابوبکر خشمگین شد، پس با او قطع رابطه کرد و با او سخن نگفت تا از دنیا رفت صحيح البخاري، ج4، ص42.

 

[6]. سوره آل عمران، آیة 7.

[7]. اين روايت را رسول الله (صلي الله عليه و آله) بعد از تمام شدن مراسم حج در حجة الوداع و در راه بازگشت حجاج به وطنشان در جمع انبوه حجاج و صحابه، بيان فرموده است.  و بسياري از علما، متكلمين، سيره نويسان و مورخان شيعه و اهل تسنن آن را با الفاظ مختلف و به صورت متواتر از رسول خدا نقل كرده اند.. مسند احمد، ج3، ص14 و 17؛ سنن الدارمي، ج2، ص432؛ المستدرك، ج3، ص148 و ... .

[8]. . شيخ صدوق، التوحيد، باب معنى جنب الله عز وجل، ص164، محمد بن الحسن الصفار، بصائر الدرجات، باب في الأئمة انهم حجة الله وباب الله وولاة امر الله ووجه الله الذي يؤتى منه ...، ص84، ح13.

[9]. برای مثال، در زمان معاویه، دستگاه حدیث‌سازی او بسیاری از آیاتی را که در شأن امیرالمؤمنین ـ علیه‌السلام ـ نازل شده بود، در شأن دیگران قرار داد. گاهی در این زمینه چنان بی­تدبیری نشان می‌دادند که موجب رسوایی می‌شد. برای نمونه، آیة وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ را در شأن ابن‌ملجم، قاتل امیرالمؤمنین ـ علیه‌السلام ـ قرار دادند؛ در حالی که ابن‌ملجم، در زمان پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ حضور نداشت.

[10] . بحار الانوار، ج31، ص90؛ متقي هندي، كنز العمال، ج10، ص285، ح29460.

[11] . ابن حجر، الاصابة، ج1، ص69؛ متقي هندي، كنز العمال، ج10، ص291، ح29472.

[12] . بخاري، صحيح البخاري، ج6، ص99؛ ابن حجر، فتح الباري، ج9، ص18.

[13] . مروج الذهب(مسعودي)،

[14] . ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 2، ص44 و 45، ذيل خطبه26(حديث السقيفه).

[15] . بحار الانوار، ج30، ص302 و 303؛ ابن عساكر، تاريخ مدينه دمشق، ج50، ص144 و 115.

[16] . بخاري، صحيح البخاري، ج4، ص210و 219.

[17]. «وضع قوماً من الصحابه وقوماً من التابعین علی روایت اخبارٍ قبيحة فی علیٍّ تقتضی الطعن ومنهم ابوهريرة وعمرو بن ‌عاص ومغيرة بن شيبة  ومن التابعین عروة بن زبیر».

[18] . الشيخ محمود أبو رية، شيخ المضيرة، ص185، به نقل از كتاب الوحي المحمدي،ص232.

[19]. سورة زمر، آیة 65. 

تصاویر
  • بیانات حضرت ایت الله علوی بروجردی به مناسبت شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها در جمعی از روحانیون شهرستان مراغه
ارسال نظر جدید

نام

ایمیل

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

کلیه حقوق این سایت متعلق به دفتر حضرت آیت الله علوی بروجردی می باشد. (1403)
دی ان ان