اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت زینب تجسم عينى عارفان به زمان
انسان بايد به گونه ای خود را تربيت كند كه مطابق با شرايط زمان و مكان باشد؛ البته مطابقت با شرايط زمان و مكان، به هيچ وجه به معناى تابعيت از آن نيست؛ بلكه مقصود آن است كه فرد بتواند در مقابل حوادث مقاومت و ايستادگى داشته باشد. همين معنا در يكى از سخنان امام على (ع) ديده مىشود: «مَنْ عَرَفَ الْأَيَّامَ لَمْ يَغْفُلْ عَنِ الِاسْتِعْدَاد؛ آن كه روزگار را بشناسد، از آمادگى(براى برخورد با حوادث احتمالى) غفلت نمىورزد[1]». مقصود از اين روايات اين است كه شرايط زمانى، فرد را تحت تاثير قرار ندهد. روح فرد بايد به چنان تكاملى رسيده باشد و چنان وسعتى يافته باشد كه قدرت درك و تحمل هر ناملايمى را داشته باشد و بتواند در فراغت براى هر مشكلى چارهاى بينديشد.
امام على (ع) امير المؤمنين فرمودند: «يَا كُمَيْلُ إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا؛ اى كميل هريك از اين قلبها ظرفيتى دارند و برترين آنها با ظرفيتترين آنهاست[2]». هرچه تحمل و ظرفيت فرد كمتر باشد، حوادث و وقايعى كه برايش پيدا مىشود غير منتظرهتر است؛ وقتى غير منتظره بود، غافلگير كننده است و فرد غافلگير شده نمیتواند تصميم درستی بگیرد.
حضرت زينب تكميل کننده واقعه كربلا
بيان احاديث فوق به مناسبت بزرگداشت مقام حضرت زينب سلام الله عليها است كه يادآور حوادث و وقايعى است كه بعد از عاشورا براى تتميم و تكميل داستان كربلا به وجود آمد. داستانى كه قهرمانان آن با رسائى هر چه تمامتر به ابلاغ پيام سيدالشهداء در واقعه عاشوراء پرداختند و فرياد حق طلبى امام خود را در گوش تاريخ جاودانه كردند؛ يكى از این قهرمانان، جانشين و فرزند امام، و ديگرى خواهر امام و دختر على و فاطمه بود. آنها مصداق بارز عارفان به زمان و تجسّم عينى «اعرف الناس» در احاديث فوق الذكرند كه حوادث زمان، غافلگيرشان نكرد؛ بلكه رفتار آنها بود كه حادثه سازان را به شگفتى واداشت و در برابر عملكرد آنها غافلگير شدند. زينب كبرى در تمام فرازهاى داستان كربلا چه مىكند و چه مىگويد كه دشمن به زانو در مىآيد؟ در كوفه، مجلس عبيدالله، دروازه شام و مجلس يزيد، تمام گفتار، كردار و حالات حضرت عقيله بنى هاشم، زينب كبرى -سلام الله علیها- تجسمى از گفتار امير المؤمنين است که فرمود: «مَنْ عَرَفَ الْأَيَّامَ لَمْ يَغْفُلْ عَنِ الِاسْتِعْدَاد». چنان با آمادگى سخن مىگويد كه دشمن مجبور به خضوع مىشود و لب به اعتذار مىگشايد و در مقابل قدرت روحى اين بانو چنان مىبازد كه در تصور نمىگنجد.
یزید بر تخت بيداد و سرمست از پيروزى
يزيد در منصب سلطانى كه مرزهاى كشورش از اروپا تا سرزمين سِند در هندوستان امتداد دارد و ايران پهناور يكى از استانهاى آن به شمار مىرود، بر تخت بيداد خود با نخوت و تكبر تام و سرمست از پيروزى ظاهرى تكيه داده است. قدرت سياسى او هم در حدى است كه سبط پيامبر را مىكشد و كسى هم جرئت اعتراض ندارد. در مجلس او علاوه بر مقامات داخلى كشورى و لشكرى، بسيارى از سفراى خارجى - از جمله سرجون در كسوت سفير روم- در مجلس حضور دارند.
زینب سلام الله علیها بانويى است كه چهل روز تحت فشارهاى مختلف جسمى و روحى بوده، رنج سرپرستى كودكانى را به عهده دارد كه در مقابل چشمشان پدر و بردارهايشان كشته شدهاند و اغلب تشنه و گرسنه نگه داشته شدهاند، اراذل آنها را هتك و تحقير کردهاند و شايد - به قول تاريخ- حجاب و معجر از سرشان برداشتهاند و هزار ظلم و تعدى ديگر به ایشان شده باشد. صدای او در مجلس يزيد، همان ندایی است كه سيدالشهداء در ميدان جنگ بلند كرد؛ نداى «هَل مِنْ نَاصِرٍ يَنْصُرْنِي» را زينب در مجلس يزيد سر مىدهد، زينب بدون توجه به حشمت و جلال ظاهرى يزيد و بدون آن كه خود را ببازد، به بيان كلمه حق بر مىخيزد: «أَفْضَلِ الْجِهَادِ كَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ سُلْطَانٍ جَائِر[3]» در مجلس يزيد زينب فريادى زد كه نه فقط در تاريخ اسلام و اديان بى نظير است، بلكه در تمام تاريخ مبارزاتى دنيا نظيرى ندارد.
اعتراف به گناه ناكرده و تصيفه حساب حزبى
اعتراف به گناه ناكرده - اين داستانى است كه به خواندن و شنيدنش مىارزد- زماني كه استالين سكان رهبرى اتحاد جماهير شوروى را به دست گرفت - بنا به دلايلى كه عمده آن حفظ قدرت خود بود- اقدام به يك تصيفه حزبى جدى كرد كه بسيارى از همفكران و همكاران خود را در ردههاى عالى حزب كمونيست در بر گرفت و به زندانى شدن و تحت شكنجه قرار گرفتن آنها انجامید. با كمال تعجب و حيرت كساني كه از نظر شخصيتى در حد و اندازه رهبران درجه يك حزب - مثل لنين- بودند، چنان تحت شكنجههاى جسمى و روحى استالين قرار گرفتند كه درمانده شدند و در رسانههاى گروهى آن زمان - خصوصا راديو مسكو- به گناه ناكردهاى، مثل خيانت و داشتن روابط پنهانى با امپرياليسم امريكا اعتراف مىكردند. يكى از آنها فردى بود به نام بوخارين كه هشتاد سال سن داشت و در واپسين روزهاى حيات خود بود؛ اما نتوانست مردانه مرگ را بپذيرد و تسليم استالين نشود و ذلتى را پذيرفت كه هيچ سودى نداشت. بد نيست بدانيم اينها رهبران يكى از انقلابهاى بزرگ قرن بیستم هستند كه به عنوان يك فصل مهم در تاريخ مورد توجه است و حدود صد سال در نيمى از دنيا تأثير غير مستقيم داشت. هنوز هم كشورهايى تحت نظام و برنامه كمونيسم در دنيا هستند كه تحت تأثير انقلاب اكتبرى كه اينها رهبران آن بودند، شكل گرفته و موجوديت يافتهاند.
حضرت زینب نمایش كوه اراده و استوار
زينب در نهاد خود چه داشت كه آن همه داغ، شكنجه و تحقير نه تنها او را نشكست، بلكه كوه اراده استوار زينب را به نمايش گذاشت؟ شكنجههاى روحى كه زينب ديد، به مراتب سختتر و سنگينتر از شكنجههاى جسمى حضرت سيدالشهدا عليه السلام بود. زينب از اندوه كودكان يتيم رنج مىكشيد و نالههاى اطفال كه از تشنگى، گرسنگى و ضرب تازيانه بود، جگرش را مىخراشيد. از يادم نبريم كه زينب يك زن است و درياى احساس و عاطفه، و در اين روزها عواطف و احساساتش به شدت جريحهدار شده. مگر پيغمبر روز درگذشت فرزند دلبندش ابراهيم نگريست؟ تا آنجا كه برخى از اصحاب گفتند: يا رسول اللّه، همه بايد شکیبایی را از شما بياموزند؛ شما چرا گريه مىكنيد؟ حضرت در جواب فرمودند: اين ناشكيبائى نيست، عاطفه است؛ فرزندم از دنيا رفته، دلم مىسوزد و مىگريم
زينب نه يك فرزند، كه برادراني همچون حضرت ابي عبدالله الحسين عليه السلام و حضرت قمر بني هاشم اباالفضل العباس، سه فرزند، برادرزادگانى چون على اكبر و قاسم يادگار امام حسن و هفتاد شيعه مخلص را از دست داده است؛ آيا تحمل اين همه داغ براى زنى در سنين نزديك به كهولت، آسان است؟ در خمير مايه و جان زينب چه نهفته بود كه با صلابت و شهامت در مجلس يزيد مىگويد: «أَ مِنَ الْعَدْلِ يَا ابْنَ الطُّلَقَاء». در مجلس عبيد اللّه كه پستى را به حداكثر رسانيد و به جاى رعايت حال اين بانوى داغديده بىشرمانه خطبه خواند كه «الحمد للّه الذى فضحكم» و با نهايت استحكام و حتى بدون لرزش صدا مىفرمايد: اى عبيدالله، «مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلا[4]». زينب از پيامبر قوىتر و محكمتر نيست؛ هم عاطفه دارد و هم دلى پر از درد. او از زخم زبانها و بىوفایىها ملول و اندوهگين است؛ اما زينب، دختر على بن ابيطالب است و هدفش چنان عظيم است كه هر صدمه و رنجى در راه آن، در نظرش متعالى و زيباست. او نمىگويد رنجها را تحمل كرديم و صبر را پيشه ساختيم؛ بلکه سخنش این است که اصلاً ناملايمى نديدم؛ هرچه ديدم، همه زيبایى بود. ای عبید الله، تو مىگویى خداوند ما را خوار كرد؟ اما من فقط زيبایى و جمال ديدم و آنچه خداوند براى بندگان برگزيدهاش مىخواهد، براى ما خواست.
زینب کبری مصداق فرمایش امیر مومنان
اين مصداق همان فرمايش امير المؤمنين است که فرمود: «أَعْرَفُ النَّاسِ بِالزَّمَانِ مَنْ لَمْ يَتَعَجَّبْ مِنْ أَحْدَاثِه[5]» و «عَرَفَ الْأَيَّامَ لَمْ يَغْفُلْ عَنِ الِاسْتِعْدَاد». زينب كبرى - سلام اللّه عليها- روزگار خود را شناخته و از دشمن و حركاتش به قدر كافى اطلاع دارد، پس آنچه زينب مىگويد و راهى كه او مىگشايد، آنچنان حساب شده و دقيق است كه نه فقط آن روز، بلكه براى هميشه تاريخ بنىاميه را رسواى خاص و عام کرد.
خطبه امام زين العابدين رسوا کننده بنىاميه
امام سجاد علیه السلام در مسجد اموى رو به يزيد كرد و فرمود: اجازه بده بالاى اين چوبها بروم (آقا منبرى را كه بر فرازش مناقب آل اميه و فرزندان ابى سفيان گفته شود، منبر نمىداند). يزيد اجازه نداد (و از نظر حفظ منافع و سياست فردى حق با او بود). برخى از حاضران گفتند: بگذار برود؛ مگر يك جوان ستم كشيده چه مىخواهد يا مىتواند بگويد؟ يزيد گفت: اجازه نمىدهم؛ من چيزى را مىدانم كه شما نمىدانيد. آنها آقا امام سجاد علیه السلام را نمىشناختند؛ زیرا تبليغات در شام عليه خاندان رسالت، بسیار شدید بود. تبليغات منفى به حدى بود كه وقتى امير المؤمنين در مسجد كوفه به شهادت رسيد، مردم شام با تعجب مىپرسيدند: مگر على نماز مىخواند؟ آنها تصور نمىکردند كه امام على بن الحسين علیه السلام در اين مجلس بتواند آن طوفان را ايجاد کند؛ ازاینرو آنقدر اصرار كردند تا يزيد مجاب و مجبور شد اجازه دهد؛ اما پیش از قرار گرفتن امام علیه السلام بر فراز منبر مسجد اموى گفت: مىدانم كه اين جوان از منبر به زير نخواهد آمد مگر آنكه آل ابىسفيان را رسوا کند؛ بعد از خطابه امام زين العابدين (علیه السلام) نیز، واقعا آل اميه و ابىسفيان رسوا شد.
عجز و ناتوانی دشمن در برابر اراده استوار
چرا اهل بيت تحت تأثير شرائط دشمن قرار نگرفتند و اگرچه اسيرشان بودند، تسليم خواستههاى آنها نشدند؛ حتى زنان و كودكان خردسال آنها هم با وجود تمام ستمها و شكنجهها، سخنی نگفتند و حركتى نکردند که از ضعف و سستی در آنها حکایت کند. امام زين العابدين عليه السلام ميفرمايد: ما را با ريسمانى به بند كشيده بودند كه يك سر آن به بازوي عمهام زينب، و سر ديگر آن به بازوي من بسته شده بود[6]. كودكان و زنان در وسط اين بندها اسير، و روزها بود كه غذايى نخورده بودند و در رنج، زحمت و شكنجه به سر ميبردند ؛ اما حتى يك كلمه كه حاكى از عجز باشد، از دهانشان بيرون نيامد.
تربيت علوى و فاطمى خاندان رسول اللّه چنان در وجود آنها تأثير كرده بود كه آرزوى هرگونه سوء استفاده از اسرا را براى دشمن غير ممكن كرد و بقاى دين پيامبر و هدفى را كه امام حسين (ع) برای آن قيام كرد، جاودانه ساخت. دامنى كه حسين را پروراند، زينب را هم پرورش داد تا حركتش پس از واقعه كربلا نشر پيام عاشورا را تضمين کند و سر فصل قيامهاى ديگرى چون نهضت توابين باشد. نهضت توابين، از سخنرانى حضرت زينب كبرى -سلام اللّه عليها- سرچشمه گرفته بود. درعصر عاشورا عدهاى از نويسندگان نامه به امام حسين جمع شدند و براى خونخواهى امام حسين و جبران تقصير خود در همراهى نکردن با حضرت در عاشورا همپيمان شدند؛ اما آنچه آنها را در اجراى پيمانشان مصمم كرد، نشأتگرفته از خطابه زينب -سلام اللّه عليها- است.
آنها كه به سوريه براى زيارت حضرت زينب مشرف شدهاند، شايد بدانند كه در خيابان شارعالامين –به نام سيدمحسن امين عاملى- اثرى باستانى با قدمتى حدود دوهزار ساله به نام دروازه ساعات موجود است. فاصله این دروازه تا محل كاخ يزيد در كنار مسجد اموى با پاى پياده، حدوداً 10 الى 15 دقيقه بيشتر نيست. چه مراسمى برگزار كردند و اين نمايش قدرت چقدر برايشان اهميت داشت كه این مسیر، از صبح تا بعد از ظهر به طول انجاميد. تعداد جمعيّتى كه در آن روز در دمشق گرد آوردند - با توجه به امكانات آن روزگار و نگهدارى كاروان اسرا پشت دروازه ساعات تا طلوع آفتاب- حكايت از تلاشى است كه دشمن براى تخريب روحيه اسرا و نمايش قدرت خود به كار بست. خدا مىداند كه زينب و حرم رسول اللّه از اين ستم خصم چه كشيدند و چه خون جگرى خوردند! اما امام سجاد و حضرت زينب اين حركت تخريبى دشمن را به فرصتى تبليغى بدل كردند كه هنر بسيار بزرگى است. دشمن غدار قسمخورده چنان فضا را با تبليغات دروغين خود مسموم كرده بود كه مثل سهل ساعدى كه از صحابه پيغمبر به شمار مىرفت، در برخورد اولیه آل رسول را لعنت كرد؛ اين قهرمانان كه ذخيره الهى براى اين روزها بودند، اين فضاى مسموم غير قابل تنفس را به فضایی عليه بنىاميه، آل ابىسفيان و آل مروان تبدیل کردند؛ ازاینرو سهمى كه امام سجاد علیه السلام و حضرت زينب كبرى سلام اللّه علیها در قيام امام حسين دارند، نبايد ناديده گرفته شود؛ بايد سهم آنها و نقشى كه در ماندگارى و ارسال و انتشار پيام قيام كربلا داشتند، گرامى داشته شود.
مطلب ديگرى كه از حركت شجاعانه و مسئولانه امام زين العابدين و عمه سادات زينب كبرى بايد آموخت، تلاشى است كه در تبليغ به كار مىبرند. در بين تمام مخالفان با قدرت و استحكام و همتى شگرف و عميق و منطقى استوار و بيانى مناسب حال، بدون توجه به خشم و نفرت دشمن سخن مىرانند و دين را به پيش مىبرند.
[1] . محمد بن یعقوب كليني، الكافي، ج 8، ص 23.
[2]. نهج البلاغه، خطبه 147.
[3]. امام احمد حنبل، مسند احمد، ج3، ص19؛ امام فخر رازي، تفسير الرازي،ج7، ص230؛ مرحم طبرسي، تفسير مجمع البيان، ج2، ص263 و شيخ طوسي، التبيان، ج2، ص423.
[4] - علامه مجلسي، بحار الانوار، ج 45، ص 115 و 116.
[5]. الآمدي، غرر الحكم، رقم 3252، به نقل از موسوعة احاديث أهل البيت عليهم السلام، ج4، ص371.
[6] . سید بن طاووس، اللهوف، ص101؛ المقرم، ص369، الجوزانی، تذکرة الخواص، ص49.