بسم الله الرحمن الرحیم
عقل، محبوبترین مخلوق نزد خدا
مرحوم کلینی ـ رضواناللهعلیه ـ در اصول کافی، به سند صحیح، از علیبنرزین از محمدبنمسلم نقل میکند که امام باقر ـ علیهالسلامـ فرمودند: عن محمد بن مسلم ، عن أبي جعفر عليه السلام قال: لما خلق الله العقل استنطقه ثم قال له: " أقبل" فأقبل ، ثم قال له: " أدبر" فأدبر، ثم قال : وعزتي وجلالي ما خلقت خلقا " هو أحب إلي منك ولا أكملتك إلا فيمن أحب، أما إني إياك آمر، وإياك أنهى وإياك أعاقب، وإياك أثيب.".[1]
«هنگامی که خدا عقل را آفرید، از او استنطاق و بازجویی کرد و به او فرمود: پیش بیا. عقل پیش آمد. سپس خداوند فرمود: برگرد. عقل برگشت. آنگاه خداوند فرمود: به عزت و جلالم سوگند، هیچ مخلوقی را محبوبتر از تو نزد خودم نیافریدم و تو را جز در کسانی که دوستشان دارم، کمال نخواهم داد (کسانی را که دوستشان دارم، عقل و درکشان را بالا میبرم). خداوند به عقل خطاب فرمود، تنها تو را امر و نهی میکنم و تنها تو را ثواب و عقاب میدهم».
عقل، عامل مسئولیت و پاداش و عقاب
خداوند به اندازه درجات عقل و درک افراد، با آنها برخورد میکند؛ نه بیشتر و نه کمتر. بر همین اساس، گناه عالم از گناه مردم عادی بالاتر است و آمرزش و شفاعتی که شامل افراد عامی میشود، بسیار گستردهتر از شفاعت عالمان است؛ چون علما مسئولیت عقل خود را به دوش میکشند. به همین دلیل است که تکلیف بر عاقلان نهاده شده و دیوانگان از این نظر آسودهخاطرند.
تاریکخاطران همه در ناز و نعمتاند ای روشنی عقل، تو بر ما بلا شدی!
عقل مسئولیت را بالا میبرد و بر اساس همین مسئولیت، انسان عذاب و ثواب میبینید و هرچه عقل انسان بیشتر شود، مسئولیت او نیز بالاتر میرود و به همان اندازه عذاب و ثواب او نیز بیشتر میشود. یک فرد عادی، هیچگاه مسئولیت یک عالم را پیدا نمیکند و از این جهت راحت است. عقل، محبوبترین مخلوقات نزد خداوند است و خداوند کسانی را که دوست دارد، عقل و شعور و فهم و آگاهیشان را بالا میبرد. بنابراین، عقل، هرچند مسئولیتآور و از این جهت ترسآور و نگرانکننده است، عنایتی از جانب خداوند به انسان است، نه عذاب و بلا.
ما باید در مراودات خود با مردم عادی، این نکته را در نظر بگیریم و به قدر آگاهی و فهم آنان از ایشان توقع داشته باشیم. اگر توقع ما از مردم بیش از اندازه آگاهی و فهم آنان باشد، به خطا خواهیم رفت و هیچگاه به نتیجه نمیرسیم. خداوند نیز به اندازه عقل افراد با آنان برخورد میکند.
ارتقای عقل، زمینهساز تحول اخلاقی و معنوی
ما برای اینکه بتوانیم در جامعه تحول اخلاقی و معنوی ایجاد کنیم، باید سطح آگاهی و درک مردم را بالا ببریم. وظیفه روحانیت، انتقال رسالت شرع و پیامبر به مردم است و این امر در گرو بالا بردن آگاهی و تعقل مردم است. ازآنجاکه مکتب شیعه از نظر عقاید و معارف، غنی است و ضعفی ندارد، دلیلی ندارد که از بالا رفتن شعور و ادراک مردم بترسیم. کسانی از این مسئله میترسند که حرفی برای گفتن ندارند. برای مثال، وهابیها هنگامی که در بحثهای منطقی به بنبست میرسند، میگویند: «الجدال و الحرام». حرمت جدال ربطی به بحث علمی و عقیدتی ندارد. شیعه چون منطق و حرف برای گفتن دارد، هیچگاه به چنین اهرمهایی متوسل نمیشود و در برابر عقل و شعور مردم موضعگیری نمیکند.
افزایش درک و آگاهی مردم، موجب کنار زدن روحانیت نمیشود. روحانیت نماینده مکتبی است که یکی از صاحبان آن، امام باقر ـعلیهالسلامـ درباره عقل چنین بیان عمیقی دارند و درجات عقل مردم را وسیله سنجش آنان نزد خداوند میداند. بنابراین چنین مکتبی، هیچگاه نفهمی و نادانی را ترویج نمیکند؛ بلکه همیشه تعقل و آگاهی را ترویج میکند. مشکل اصلی ما، در زمینه عرضه این معالم است. امام رضا ـعلیهالسلامـ میفرمایند: «...إن الناس لو علموا محاسن کلامنا لاتبعونا...[2] ». ما در زمینه انتقال محاسن کلام اهلبیت به مردم مشکل داریم.
برخورد عاقلانه با سنت پسندیده نوروز
ما اکنون در آستانه سال نو قرار داریم. روحانیت در این زمینه باید در کنار مردم باشد و با نرمی و ملاطفت با آنان رفتار کند. نباید از مردم فاصله بگیرد و در هر مسئلهای با آنان دربیافتد. امیرالمؤمنین ـعلیهالسلامـ هنگامی که مالک را به مصر میفرستاد، به ایشان سفارش فرمودند که لازم نیست سنتهای خوب مردم را از بین ببری. هرچند قبلاً مسلمان نبودند، اما سنتهای پسندیدهای هم دارند. نقل شده است که امام کاظم ـعلیهالسلامـ روزی در ایام نوروز جلوس کردند و مردم خدمتشان آمدند. مردی نزد آن حضرت آمد و گفت: «همه برای شما هدیه آوردند؛ ولی من هدیهای ندارم. در عوض چند شعر که پدربزرگ من در مدح جدتان گفته است، آوردهام».
وهابیها از همان آغاز، یک حرف انحرافی را در دین ایجاد کردند و آن اینکه هر سنتی که در اسلام از آن نام برده شده است، پذیرفتنی است و تمام سنتهایی که پیش از اسلام بوده است، باید از بین بروند. این مسئله برخلاف نظر امیرالمؤمنین ـعلیهالسلامـ است.
مراسم نوروز، یکی از سنتهای پسندیده ایرانیان است که هیچ منافاتی با اسلام ندارد و نباید با آن مقابله کرد. مردم در سال نو خانهتکانی میکنند؛ لباسهای نو و پاکیزه میپوشند و به دید و بازدید میروند و صله رحم میکنند. ما هم در این زمینه باید در کنار مردم قرار بگیریم و بگوییم: وقتی زندگی خود را نو و پاکیزه میکنید، روح خود را نیز تازه کنید و خانهتکانی را در همه شئونات خود انجام دهید. لازم نیست ما خودمان را از مردم جدا کنیم. در اسلام چنین چیزی وارد نشده است.
البته سوءاستفادههایی هم در این زمینه شده است. برای مثال، بنیعباس میخواستند از سنتهای ایرانیان در برابر ائمه بهرهبرداری کنند. در روایت آمده است که دقت کنید از این موارد، چه استفادهها و بهرهبرداریهایی میشود. به هر حال، نوروز، چه جمشید پایهگذار آن بوده باشد و چه زرتشت، سنت خوبی است و لازم نیست با آن دربیافتیم.
والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته
[1] . کلینی، اصول کافی، ج 1، باب العقل والجهل، ص10 ، ح1؛ احمد بن محمد بن خالد البرقي، المحاسن، ج1، ص192، ح6 و7
[2] الشيخ الصدوق، عيون أخبار الرضا(عليه السلام)، ج2، ص275.