English | فارسی
پنجشنبه 18 اسفند 1390
تعداد بازدید: 1735
تعداد نظرات: 0

بیانات اخلاقی حضرت آیت الله علوی بروجردی مدظله العالی بعد از درس خارج فقه

بیانات اخلاقی حضرت آیت الله علوی بروجردی مدظله العالی بعد از درس خارج فقه

بسم الله الرحمن الرحیم

وجود مقدس امام كاظم صلوات الله و سلامه عليه در ضمن وصيت به هشام بن الحكم مي­فرمايد: « ... يا هشام إن كل الناس يبصر النجوم ولكن لا يهتدي بها إلا من يعرف مجاريها ومنازلها. وكذلك أنتم تدرسون الحكمة ولكن لا يهتدي بها منكم إلا من عمل بها...[1]» اي هشام! به راستي همه مردم ستاره‌ها را مي‌بينند ولي به آنها رهبري و هدايت نمي­شوند، مگر افرادي كه به واسطه دانش و علم نجوم [ در بيابان و در وسط دريا] راه را بيابند   و خود را نجات دهند و همچنين شما كه علم و حكمت را مي‌خوانيد، ولي بدان رهبري و هدايت نشويد مگر افرادي كه به آنچه آموخته عمل كند و آن را به كار ببندد.

قبل از توضيح اين فراز از كلام حضرت بايد به اين نكته توجه كرد، يكي از جهات بلاغت اين است كه انسان در وقت صحبت با واضحات و چيزهاي متعارف و معمولي كه همه مردم با آنها سروكار و آشنا هستند، صحبت كند، از اين­رو امام عليه السلام در وصيت خود به هشام بن الحكم در باره يكي از واضح­ترين و روشن­ترين چيزها يعني ستارگان سخن مي­گويد و مي­فرمايد:  يا هشام! ان كل الناس يبصر النجوم همه مردم اگر در شب سرشان را بلند و به آسمان نگاه ­كنند، ستاره­ها را مي­بينند «ولكن لايهتدي بها الا من يعرف مجاريها و منازلها» اما از اين ستاره­ها چيزي ياد نمي­گيرند- سابقا وقتي افراد به  مسافرت زميني و يا دريايي مي­رفتند جاده­ به اين شكل امروز داراي علائم راهنمايي نبود و همچنين ناخداها و ملوانان قطب­نما و ساير وسايل جهت­يابي نبود تا مسيرها و شهرها را تشخيص بدهند؛ ازاين­رو كساني كه قافله مي­بردند و شب در سفر بودند از طريق ستاره­ها شمال و جنوب را تشخيص و مسير را مشخص مي­كردند، بخصوص در دريا نوردي اين يك كار مهمي بوده است- تنها نگاه من به ستارگان از اين جهت است كه كدام يك روشن­تر و يا كدام يك تاريك است، كداميك جلوه­اش بيشتر و يا كداميك زيباتر است حدي و محدوده­اي كه من نگاه و توجه به ستارگان مي­كنم  بيشتر از اين نيست.

            درین دریای پر در الهی           ***                                  مگر می‌کرد درویشی نگاهی             

             که شب از نور ایشان بود چون روز        ***                کواکب دید چون در شب  افروز      

            زبان با خاکیان بگشاده اندی ***                                   تو گفتی اختران استاده اندی      

            برین درگه شبی بیدار باشید ***                               که هان ای غافلان هشیار باشید     

 در ادامه شاعر در وصف درويش[2] مي­گويد:

           که يا رب بام زندانت[3] چنين است       ***         که گويي خود نگارستان چين است

         ندانم بام ايوانت چه سان است            ***         که زندان بام تو چون بوستان است[4]

خدايا اين زنداني كه درون آن هستيم سقفش به اين زيبايي است، پس سقف آن قصر و ايوانت چگونه است. همه ما به آسمان نگاه مي­كنيم و قشنگي و زيبايي آن را مي­بينيم، اما تنها افرادي كه آشناي راه هستند؛ مانند ملوانان، و رئيس قافله و كاروان از اين ستاره­ها، راه را  از بي­راهه تشخيص مي­دهند.

در ادامه امام عليه السلام مي­فرمايد: «وكذلك انتم تدرسون الحكمة»، ظاهراً‌ خطاب امام عليه السلام مثل ماها است كه دنبال يادگيري علم هستيم. امام عليه السلام مي­فرمايند: معمولا تمام افرادي كه  سراغ علم و آموختن هستند، مثل همان كساني هستند كه نگاه  به ستاره­ها مي­كنند و فقط قشنگي و زيبايي آن را مي­بينند؛ علم و حكمت را ياد مي­گيرند، « ولكن لا يهتدي بها منكم إلا من عمل بها» لكن آن هدايتي كه از اين علم بايد اخذ و گرفته شود براي كسي است كه فقط به دنبال دانستن و آموختن علم نباشد؛ اگر اين­طور باشد بايد گفت: گاهي از اوقات اين كامپيوترها از امثال ما ملاتر هستند. بعضي از آقايان خدمت مرحوم آقاي شيخ كاظم تبريزي رسيدند آدم ملايي بود، ‌من خودم خيلي خدمت ايشان تلمذ كرده بودم. ايشان فروعات فقهي را به گونه­اي مي­دانست كه هر فرعي از ايشان مي­پرسيديم، نه تنها جواب مي­داد بلكه اقوال آن را هم مي­گفت: معروف بود ايشان كامپيوتر است. واقعاً گاهي اگر انسان فقط به دنبال فراگيري علم و حكمت باشد كامپيوتر از او ملاتر مي­شود؛ زيرا  هر چه به كامپيوتر بيشتر اطلاعات بدهند بيشتر مي­توان از آن بهره­مند شد. ممكن است اطلاعات و داده­هاي ده هزار نفر انسان دانشمند و ملا يا يك ميليون نفر را به يك كامپيوتر داده شود؛ و لذا كامپيوتر مي­تواند از انسان­ها باسوادتر باشد؛ يعني من به جاي كامپيوتر اين مطالب را در مغز و ذهن خودم جا دادم. امام عليه السلام در اين فراز از وصيت خود به هشام مي­فرمايد: اين شخص مثل كسي است كه به آسمان نگاه مي­كند و تنها زيبايي و قشنگي ستاره­ها را مي­بيند، اما هركسي نمي­تواند راه تشخيص بدهد ، كسي هم كه حكمت و علم را ياد مي­گيرد و در ذهن خودش انبار مي­كند به واسطه آن دانسته­هاي خود هدايت نمي­شود مگر آنكه جان و روانش با اين دانسته­ها آغشته شود و  زماني دانسته­ها با روح و روان او  به خو ­ب مي­گيرد كه انعكاس آن علم و دانستن در عمل و در رفتار او نمود داشته باشد.

 مقصود امام عليه السلام اين است: مادامي كه علم و دانستن در جان من رسوخ نكند و در رفتار خارجي و عمل من نمود پيدا نكند، اهتدايي صورت نگرفته و هدايتي از اين علم نصيب من نشده است، اين علم و حكمت صرف لقلقه لسان بوده و فقط چيزي آموختم و مطلبي را حفظ كردم. اگر علم در جان ما رسوخ نكند، تنها فايده آن علم و يادگيري اين است كه من بگويم شما بشنويد و شما بفرماييد من بشنوم. زماني علم تاثير دارد كه از ظاهر كلام و لقلقه لسان به جان انسان و روان انسان رسوخ كند و نور علم وجود انسان را روشن كند. حضرت مي­فرمايد: فقط افرادي از علم بهره مي­گيرند كه به آنچه آموختن عمل كنند؛ چون خارج محل ظهور و نمود علم است يعني اين علم بايد در رفتار، كردار و عملكرد من خودش را نشان بدهد و لذا آن توقعي كه از عالم است از جاهل نيست. فضيلت و ثوابي كه به نماز عالم مي­دهند هيچ ­وقت آن ثواب را به نماز جاهل نمي­دهند، چون ظرف جاهل بيشتر از اين كشش ندارد. وقتي عالم مي­گويد: «اياك نعبد و اياك نستعين» مي­فهمد كجا ايستاده و چه مي­گويد ولي جاهل توجه به معنا و مفهوم آن ندارد؛ و لذا همين مقدار كه جلو آمده و بالاخره مطيع است و در برابر خداوند عصيان نمي­كند به او پاداش مي­دهند.

اين جريان را براي عزيزان گفتم: مرحوم آقاي شيخ محمد كاشي­ رضوان الله عليه از بزرگان علما بوده - كه مرحوم آقاي بروجردي در مدرسه صدر اصفهان نزد ايشان و مرحوم جهانگير خان قشقايي درس خوانده بودند ايشان به واسطه فقر بيش از حد در مدرسه ساكن بود - معروف است: مرحوم آخوند ملا محمد كاشي لب حوض مدرسه وضو مي­گرفت كه پيرمردي از طايفه قشقايي­ها وبختياري­هاي اصفهان در مدرسه آمده بود و كنار حوض وضو مي­گرفت. مرحوم آخوند كاشي متوجه شد وضوي اين پيرمرد خيلي اشكال دارد از اين­رو نتوانست تحمل كند، با نرمي گفت: پدر جان نگاه كن من چه طور وضو مي­گيرم شما هم همانطور وضو بگير، سپس مرحوم آخوند كاشي به پيرمرد فرمود: حالا شما مثل من وضو بگير، پيرمرد آب را برداشت و وضو گرفت، اما هنوز وضو او همان مشكلات را داشت. چند بار مرحوم آخوند كاشي اين عمل را تكرار كرد، اما هيچ فايده­اي نداشت، ايشان فرمود: پدرجان چرا توجه نمي­كني وضو صحيح اين است كه من مي­گيرم. پيرمرد به مرحوم آخوند ملا محمد كاشي رو كرد - با وجود آنكه عارف بود آدم فهيم و بزرگي بود- و گفت جناب آخوند، من هشتاد سال از خدا عمر گرفتم و به همين شكل وضو گرفتم و نماز خواندم و بيشتر از اين نمي­دانم. و علت اينكه در برابر خدا با همين وضو به نماز مي­ايستم فقط به خاطر اين است كه در پيشگاه خدا بگويم: خدايا من ياقي نيستم[5] يعني خدايا من در مقابل تو تفنگ بر نداشتم و به كوه بزنم، بلكه  من مطيع تو هستم. يعني ظرف وجودي من به همين اندازه كشش دارد. نوشتند مرحوم آخوند ملا محمد كاشي تا اين سخن را  شنيد غش كرد، مقصود پيرمرد را ­فهميد و بي­هوش شد، وقتي به هوش آمد پيرمردي نبود. شاگردان و طلبه­هاي مدرسه گفتند: آقا چه شد؟ ايشان فرمود: اين پيرمرد بي­سواد به يك مرحله از شناخت و  معرفت رسيده كه من آخوند كاشي  هنوز به اين مرحله نرسيدم.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته



[1]. ابن شعبة الحراني، تحف العقول، ص392.

 

[2]. مراد از درويش آدم فقير است.

 

[3].اشاره به حديث رسول گرامي اسلام است كه مي­فرمايد: «الدنيا سجن المومن وجنة الكافر» دنيا زندان مومن و بهشت كافراست (شيخ الطوسي، الامالي،ص346 و 529).

[4] .فريد الدين عطار نيشابوري، اسرار نامه، دفتر دوازدهم.

 

[5]. در اصطلاح بختياري ها، ياقي به شخصي مي­گويند كه از وضع موجود ناراضي باشد و تفنگش را برمي­داشت و به كوه مي­زد.

 

تصاویر
  • بیانات اخلاقی حضرت آیت الله علوی بروجردی مدظله العالی بعد از درس خارج فقه
ارسال نظر جدید

نام

ایمیل

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

کلیه حقوق این سایت متعلق به دفتر حضرت آیت الله علوی بروجردی می باشد. (1403)
دی ان ان