اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
امام صادق(ع)، بنیانگذار نهضت علمی
درباره امام صادق ـصلواتاللهوسلامهعليهـ نكات زيادي وجود دارد كه لازم است براي تشخيص وظيفه خودمان در ادامه دادن راهي كه خود آن حضرت شروع كردهاند، به آنها بپردازيم.
معرفت خود امام به عنوان امام، براي ما مقدور نيست:
گر بريزي بحر را در كوزهاي چند گنجد نسبت يك كوزهاي
ما كوزهايم و معرفت، درياست؛ آنچه سهم فهم ما ميشود، به اندازه همان كوزه است.
مادح خورشيد مداح خود است كه دو چشمم روشن و نامُرمَد است
خورشيد نياز به توصيف ندارد و همه ميدانند که چه ميكند. بنابراين، كسي كه خورشيد را وصف ميكند، در اصل ميزان فهم خودش را نشان ميدهد. قضيه درباره امام صادق ـعليهالسلامـ نيز همين گونه است. آنچه ما درباره آن حضرت عرض ميكنيم، به آن اندازهاي است كه فهم ما اقتضا ميكند.
جنبههاي زيادي در زندگي امام صادق ـعليهالسلامـ وجود دارد؛ اما چند جنبه برجستهترند که به آنها ميپردازيم.
شرایط اجتماعی ائمه تا اواخر دوران امام باقر(ع)
بنياني كه امروزه در حوزههاي علميه هست و در آن معالم اهلبيت ـعليهالسلامـ بررسي میشوند، توسط وجود مقدس امام صادق ـعليهالسلامـ پایهگذاری شده است. اما چرا حضرت به اين كار پرداختند؟ چون در زمان امام صادق ـعليهالسلامـ پس از مدتها فرصت بسيار كوتاه و حساسی نصيب امامان شیعه شد. در دوران بیست پنج ساله خانهنشینی اميرالمؤمنين ـعليهالسلامـ كه وضعیت مشخص است؛ در دوران خلافت هم ـکه حضرت علیرغم میل خود و به دلیل حضور مردم و درخواست عمومی خلافت را پذیرفتند ـ[1] سه جنگ خانمانسوز بر ضد ایشان به راه انداختند و تمام فرصت آن حضرت را تباه كردند. به همین دلیل، عرضه معالم اصیل قرآني اتفاق نيافتاد. پس از آن، دوران ششماهه خلافت امام مجتبي ـعليهالسلامـ در مقدمات جنگ سپری شد و به آنجا ختم شد که همه میدانیم. در دوران صلح نیز حضرت در نهایت شدت زندگي ميكردند و معاويه و تمام كساني كه عهدهدار حکومت بودند، بر همه مقدرات مسلمين مسلط بودند. نُه سال زندگي سيدالشهدا ـعليهالسلامـ هم به همين صورت گذشت و در سال آخر كه ایشان قيام فرمودند، عواقب آن به گونهای بود كه تمام زندگي امام سجاد ـعليهالسلامـ و بیشتر زندگي امام باقر ـعليهالسلامـ در حصر گذشت؛ به گونهای که گاهي از اوقات از شدت ترس، کسی حتی از خود اهل مدينه نزد امام سجاد یا امام باقر ـعليهماالسلامـ نميآمد. شدت عملي را كه قبلاً بنیسفیان انجام میدادند، آل مروان تشديد كرد. اين وضعيتي بود که تا اواخر دوران زندگانی امام باقرـعليهالسلامـ وجود داشت.
بهبود شرایط در اواخر دوران امام باقر(ع)
در اواخر دوران امام باقر ـعليهالسلامـ سلطه بنياميه قدري ضعيف ميشود؛ ازاینرو دیده میشود که افرادی از گوشه و كنار نزد امام باقر ـعليهالسلامـ میآیند و به دریافت معالم دين ميپردازند؛ مانند زراره يا محمدبنمسلم كه ابتدا سني بودند و بعداً به وسيله امام باقر ـعليهالسلامـ شيعه شدند. ايشان جزو اصحاب ابوجعفر ـعليهالسلامـ و طبقه پنجم راویان به شمار ميآيند و روايات زيادي هم نقل کردهاند. بخشی از این حرکت علمی از اواخر عمر امام باقر ـعليهالسلامـ آغاز شد. دوران امام صادق ـعليهالسلامـ مصادف شد با سقوط بنياميه. البته سقوط بنياميه هم بهسادگی پيش نيامد و آرامآرام صورت گرفت. پس از آن در آغاز دوران بنیعباس شرایط مناسبی برای شیعه به وجود آمد؛ بهویژه سفاح نسبت به شيعه رفتار مسالمتآمیزی داشت و با ائمه ـعليهمالسلامـ خيلي دشمني نميكرد؛ حتي بارگاه اميرالمؤمنين و سيدالشهدا ـعليهماالسلامـ را بنا كرد. پس از آن در آغاز دوران خلافت منصور هم مشكل چندانی نبود؛ اما پس از چند سال كه منصور کاملاً بر امور مسلط شد، تمام بساط امام صادق ـعليهالسلامـ را جمع كرد؛ و حركاتي از منصور در برابر امام صادق ـعليهالسلامـ سر زد كه اصلاً سابقه نداشت.
آشفتگی فرهنگی مسلمانان در دوران امام صادق (ع)
امام صادق ـعليهالسلامـ از ضعف قدرت امویان و جنگهای داخلی برای کسب قدرت، استفاده کردند و در اين فرصت به پرورش شاگردان پرداختند. ابنعقبه ميگويد: چهار هزار نفر نزد آن حضرت به کسب معالم دین مشغول بودند. در منابع دیگر تا شش هزار نفر هم نوشتهاند. در این دوران، معالم اصيل قرآني كه پس از پيامبر ـصلیاللهعلیهوآلهـ فرصت نشو و نما نیافته بود، دوباره مطرح شد. حضرت در روايت مقبوله عمربنحنظله ميفرمايد ببينيد حكام با قضاتشان با هم موافقاند يا نه. وضعیت به گونهی بود كه مردم بدون موافقت آنها نميتوانستند روایتی عرضه کنند. چنین بود که فتاواي گونهگون به عنوان اسلام و سنت پيامبر ـصلیاللهعلیهوآلهـ عرضه شد. در زمان امام صادق ـعليهالسلامـ عدهاي از افراد اين فرصت را پيدا كردند كه خدمت آن حضرت بیایند و شنيدههای خود را نقد كنند که آيا پيامبر ـصلیاللهعلیهوآلهـ چنین فرمودهاند يا خیر؛ فتاوايي كه شايع شدهاند، آیا داراي مباني اصيلي در اسلام هستند يا خیر. منشأ روايات امام صادق ـعليهالسلامـ اينجاست. از همین رو، مرحوم آقاي بروجردي ـ رحمهاللهعلیه ـ ميفرمودند که شما هر روايتي را كه به آن برخورد ميكنيد و ميخواهيد براي فتوای خود مستند قرار دهيد، به تاريخچهاش نگاه كنيد و ببینید اين راوي كه خدمت امام باقر یا امام صادق ـعليهماالسلامـ آمده است، چه ذهنيتي از فتاواي قضات عامه داشته است كه ميآيد اين مسئله را از امام ميپرسد. اگر آن روایت، مسلم باشد که از پيامبر ـصلیاللهعلیهوآلهـ نقل شده و تا کنون كسي در آن تصرف نكرده است، دیگر كسي نميآيد از امام صادق ـعليهالسلامـ درباره آن سؤال كند. همه ميدانند که نماز صبح دو ركعت است؛ ازاینرو كسي از امام درباره تعداد رکعت نماز سؤال نميكند؛ بلکه چيزهايي را میپرسیدند كه مورد تاخت و تاز واقع شده بود. در نتیجه يك جریان نقد در فقه و تفسير و كلام به وجود آمد. از روز اول مبانی كلام را تغيير دادند تا بتوانند كار دستگاه ظلم را توجیه کنند. این تحریفات فقط در فقه نبود؛ بلکه در کلام هم این کار را کردند؛ برای نمونه، عدالت را از امام جماعت، قاضي و حتی از خدا هم حذف كردند؛ براي اينكه لازم نباشد خليفه عادل باشد و بتوانند أَطيعُوا اللّهَ وَ أَطيعُوا الرّسُولَ وَ أُولِي اْلأَمْرِ مِنْكُمْ [2] را بر افراد فاسقي همچون يزيدبنمعاويه هم صدق دهند.
امام صادق(ع) و پرورش شاگردان
امام صادق ـعليهالسلامـ در عرصههای مختلف به پرورش شاگردانی پرداختند؛ در کلام همچون هشام را تربيت کردند؛ در فقه و تفسیر نیز افرادي را پرورش دادند. حتي در علوم مختلف غير حوزوي معمول، افرادی چون جابربنحيان از حضرتش كسب فيض کردند. رسالهاي در مصر چاپ شده بوبد به نام کیمیا که دربردارنده رسالات جابربنحيان در زمینه شیمی بود (شيمي، در واقع فارسيشده كيمي و کیمیاست). الكيميا كتابي است كه جابربنحيان نوشته است. جابر که امروزه او را پدر علم شيمي ميدانند، از شاگردان امام صادق ـعليهالسلامـ است. من رسالهاي از جابر درباره كيميا دیدم که در آغاز آن نوشته بود: حدثني سيدي و سندي امام جعفربنمحمد الصادق ـصلواتاللهوسلامهعليهـ و سپس مطالب خود را آورده بود. امام صادق ـعليهالسلامـ در عرصههای مختلفی وارد شد.
جریانسازی علمی انحرافی توسط خلافت
زماني كه منصور به قدرت رسيد، چند سالي مدارا ميكرد؛ اما ديد نميتواند امام صادق ـعليهالسلامـ را ساكت كند و دستگاه عظيمي كه حضرت راه انداخته را از بين ببرد و نميتواند فقط به بستن در خانه امام صادق ـعليهالسلامـ بسنده کند يا حضرت را دستگير سازد. به همین دلیل، دست به اقدامات عملي زد و به ترجمه متون فلسفي يونان پرداختند. ازاینرو مباحثي همچون جبر و اختيار یا حادث و قدیم بودن قرآن در جامعه اوج ميگيرد. مسئله جبر از قبل هم مطرح بود. بحث حدوث و قدم قرآن به یکی از مسائل مبنایی تبدیل شد. مباحثي كه هیچ ربطي به اسلام نداشت و از فلسفه یونان نشئت میگرفت. البته فلسفه در موارد بسیاری براي اثبات بسیاری از عقاید مفید است؛ چنانکه فیلسوفان اسلامی همین كار را كردند؛ اما در آن زمان، ترجمه فلسفه یونان براي اين بود كه به مردم بگویند، علم فقط نزد امام صادق و اهلبیت ـعليهمالسلامـ نيست؛ بلکه در همه جا هست. ازاینرو شروع كردند به ساختن بيتالحکمهها در برابر حوزه علمی امام صادق ـعليهالسلامـ همچنین فقهايي پرورش دادند و به مردم پول ميدادند كه به درس آنها بروند و از آنها حديث نقل کنند و فتوا بگیرند تا بدین وسیله در خانه امام صادق ـعليهالسلامـ را ببندند و در اين كار هم بسيار موفق شدند. امروزه اكثريت مسلمانها از همان كساني پیروی ميكنند كه نزد امام صادق ـعليهالسلامـ شاگردی کرده بودند و كساني كه جعفرياند و از امام صادق ـعليهالسلامـ پیروی ميكنند، بسيار محدودند. متأسفانه در كشورهاي مختلف هم كه در این زمینه كتاب مينويسند، اصرار دارند كه ابوحنيفه شاگرد امام صادق ـعليهالسلامـ نبوده است. گمان ميكنند كه شاگردی ابوحنیفه افتخاری برای امام صادق ـعليهالسلامـ است كه آن را حذف میکنند.
نهضت امام صادق(ع)، عامل بقای اسلام
به هر حال، حکومتها موفق شدند که مردم را از در خانه امام صادق و اهلبیت ـعليهمالسلامـ دور کنند؛ اما اين، همه چیز نبود؛ بلکه امام صادق ـعليهالسلامـ هم به هدف اصلی خود رسید. دشمنان تصور میکردند که امام صادق ـعليهالسلامـ ميخواهد اين معالم را بالفعل در میان مسلمانان حاكم سازد؛ در حالی که هدف آن حضرت اين نبود؛ بلکه امام ميخواستند معالم دین که پس از رحلت پیامبر ـصلیاللهعلیهوآلهـ در معرض اندراس و نابودی قرار گرفته بود، دوباره براي مردم عرضه شود و بر پایه اين معالم دانشمندانی تربيت شوند و امام صادق ـعليهالسلامـ در این هدف کاملاً موفق بود. ابنابيالحديد نقل ميكند که خليفه دوم در سفري به شام رفته بود كه ابنعباس نیز همراه او بود. ابنعباس ميگويد: در باغي قدم ميزديم که خليفه رو كرد به من و گفت: پسر عم تو، عليبنابيطالب ـعليهالسلامـ هنوز هم در فكر خلافت است؟ ابنعباس ميگويد: گفتم چرا نباشد؟ بهاصطلاح، چه چیز او از بقيه كمتر است و قدري عتاب و خطاب كردم. خلیفه گفت: عصباني نشو! نميخواهم بگويم که لايق نيست. بحث من اين است که آيا هنوز هم در مقام اين هست كه بعداً روزي خليفه بشود؟ من تأمل كردم و ديدم نمیتوانم جواب بدهم که آیا چنین است یا نه. خود خليفه گفت: كه توجه داشته باش! حتی اگر در فكر خلافت هم باشد، دیگر فايده ندارد. گفتم چرا؟ گفت: براي اينكه مردم در مسيري تربيت شدند كه ديگر براي خلافت عليبنابيطالب آمادگي نخواهند داشت[3]. خود اميرالمؤمنين ـعليهالسلامـ وقتي كه مردم برای خلافت نزد او آمدند، فرمودند: آمديد؛ اما 25 سال دير آمديد. ديگر آمدن من هم فايدهاي ندارد؛ مردم 25 سال در مسير ديگري تربيت شدند. آنچه امام صادق ـعليهالسلامـ به دنبال آن بود، اين بود كه معالم اصیل دین عرضه شود و از بين نرود و در این زمینه موفق بود و دشمنان نتوانستند با خانه باز كردنها و فقيه درست كردنها، در خانه امام صادق ـعليهالسلامـ را ببندد. ازاینرو مرحوم شيخ در رسائل نقل ميكند كه شخصی گفت: به مسجد كوفه رفتم، ديدم هفتاد منبر در آنجا هست که بالاي هر منبر ميگويند: «حدثني جعفربنمحمد ـعليهماالسلامـ»[4].
امام صادق(ع) و هویتبخشی به شیعه
بنابراين يك بُعد از زندگي امام صادق ـعليهالسلامـ اين است كه با استفاده از فرصتي كه از ابتداي رحلت رسول الله ـصلیاللهعلیهوآلهـ از اهلبیت دريغ شده بود، معالم اصيل را عرضه کردند. اين كار، برای شیعه بسیار سودمند بود و در هويتبخشی به فقه شیعی بسیار مؤثر بود؛ به گونهای که امروزه ما نهتنها بر اساس فقه اهلبيت و فقه جعفري میتوانیم در عالم حرف بزنيم، بلكه حرف عمده را ميتوانيم بگوییم. در مقایسه روایات ما با روايات فقهی عامه، روایات شیعه دارای وسعت بسیاری است و تكامل فقه شیعه بسیار بیشتر از تكامل فقه اهل سنت است. نهضت علمی امام صادق ـعليهالسلامـ اثر خود را گذاشته است؛ اما در برابر، مسئوليت سنگيني هم گردن ما گذاشته است. در روايت هست كه انسان تا وقتی كه چيزي را نميداند و علم ندارد، مسئوليت علم را هم ندارد؛ علم مسئوليت ميآورد. انسان وقتي ميفهمد، به زحمت ميافتد.
تاريکخاطران همه در ناز و نعمتاند اي روشني عقل، تو بر ما بلا شدي
امام صادق ـعليهالسلامـ اين معالم را در اختيار حوزههای علمی قرار دادند و طبقات روات شكل گرفت. در زمان امام صادق ـعليهالسلامـ طبقه پنجم راویان بودند که روايات آن حضرت را منتقل كردند و طبقه ششم آنها را با اضافاتي كه از امام كاظم ـعليهالسلامـ گرفتند، منتقل کردند. طبقه هفتم هم تا زمان امام عسگري ـعليهالسلامـ روايات را نقل کردند. طبقه هشتم راویانی هستند كه بیشتر آنها امام را نديدند. طبقه نهم همزمان با كليني است که كتابهاي حديثي شیعه و اصول متعدد تدوين ميشود و این معالم در حوزههاي علميه و توسط علما، اساتید و مراجع بزرگوار دستبهدست منتقل شدند تا که امروز به دست ما رسيده است.
وظیفه امروز حوزههای علمیه
امروزه دو جنبه مثبت و منفی در دوران ما هست. جنبه مثبت، وجود فناوریهایی است که در انتقال این معالم کمک بسیار زیادی به انسان میکنند. در پنجاه سال پيش وقتي ميخواستيم معالمی را که براي عموم مردم قابل استفاده است نقل کنیم، بايد به شهرهای مختلف میرفتیم و در هر مجلسی برای صد نفر، پانصد نفر، هزار یا دههزار نفر صحبت میکردیم؛ اما امروزه تريبونهايي در اختيار ما قرا گرفته است كه با استفاده از آنها ميتوان صدها ميليون مخاطب داشت. در اينجا حرف میزنیم و در همان زمان سخنان ما ترجمه میشود و با فاصله صدها کیلومتر، صدها ميليون نفر از مليتها و مذاهب مختلف میشنوند. اين فرصت در اختيار گذشتگان نبود و در اختيار ما قرار گرفته است.
اما جنبه منفی اين است كه آيا ما تحمل مسئوليتی که امام صادق ـعليهالسلامـ بر دوش ما نهاده است، داريم؟ اکنون كه فرصت برای ما فراهم شده است، از این فرصت بهرهاي ميبريم؟ همان تفكري كه زمان امام صادق ـعليهالسلامـ در برابر ایشان بود، امروز هم وجود دارد. بنيعباس در عمل خيلي بدتر از بنياميه عمل كردند؛ اما بنياميه تفكر نفي اسلام را داشتند. در زمان بنياميه جرياني خطرناكتر از خود بنياميه شكل گرفت كه تا امروز هم هست. بنياميه ميگفتند: ما دنبال فرصتي بوديم كه عرب را دور هم جمع كنيم و خودمان هم پادشاه آنها شويم. پيامبر ـصلیاللهعلیهوآلهـ (و به تعبيير آنها محمد) آمد و اين كار را درست كرد و ما آن را غنيمت شمرديم؛ وگرنه لعبت هاشم بالملک ولا خبر جاء ولا وحی نزل. سلطنتي ميخواستيم که به آن رسيديم. ایشان همه آموزههای اسلام را هم نفي ميكردند. اما در دل بنياميه تفكري پيدا شد كه خوارج نام داشت. این تفکر از جنگ صفين شروع شد. ايشان نمیگفتند:
لعبت هاشم بالملك فلا خبر جاء ولا وحي نزل[5]
بلکه ميگفتند: خبر هست؛ خدا هست؛ وحي هست؛ اما وحي آن است كه ما ميگوييم.
وهابیت، ادامه تفکر خوارج
حركت تكفيري كه آن زمان از بنيتميم شكل گرفت و اميرالمؤمنين ـعليهالسلامـ را محكوم به مرگ كرد، امروزه در صحراي نجد پيدا شده است. این تفکر حتي در خود عربستان و در حجاز بين عامه مردم نيست؛ بلکه در منطقه نجد و با پولهاي نفتي و با حمایت قدرتهاي استعماري انگلیس و آمریکا شکل گرفته و ادامه یافته است. این گروه در شبکههای مختلف ماهوارهای لاطائلاتي به نام دين و اسلام به دنیا عرضه ميكنند و فتاواي مسخرهاي از آنها صادر ميشود. برای نمونه، یکی از فقهایشان فتوا داده است كه اگر كسي شير زني را بخورد، یا اینکه موضع شير را چند لحظه در دهان خودش قرار دهد، حتی اگر شير هم نداشته باشد، محرميت حاصل ميشود. یعنی برای اینکه زن و مرد نامحرم به یکدیگر محرم بشوند، مرد پستان زن را در دهان خودش بگذارد؛ به اين وسيله محرم میشوند؟ اين تفکر را به عنوان اسلام در دنيا مطرح ميكنند. اين همان تفكري است كه در خانه امام صادق ـعليهالسلامـ را بست. همان تفكر آبشخور اینهاست. امروز تمام تبليغ اسلام در دنيا به دست این گروه است.
یک مفتي دیگر سعودي فتوا داد که حسنی مبارک ولیامر است و بر طبق آیه شریفه اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولیالامر منکم واجبالاطاعه است؛ چرا مردم مصر بر ضد او قيام كردند؟ این انقلاب حرام است و باید از حسنی مبارک اطاعت کنند. اين فتوایي است كه در تمام دنيا به نام دين و به نام اسلام منعکس شد. اين تفکر هم منشأ دارد. آن مفتی درست ميگفت؛ بر اساس مکتب ایشان هر كسي که صاحب قدرت باشد، حتی اگر با كودتا بر سر كار آمده باشد، اطاعتش واجب است. اين فتاوی را چگونه میتوان برای جوانان مسلمان و غير مسلمانی كه قیام کردهاند، به کار گرفت؟ جوانانی که قیام کردهاند تا هويت خودشان و حق اظهار نظر و تعیین سرنوشتشان را به دست بياورند. اين فتواها و تفکر را چگونه میتوان به دنيا عرضه کرد؟ صدها و هزاران شبكه تلويزيوني و اينترنتي دارند و چنین تفکری از اسلام را عرضه ميكنند؛ اسلام انحرافي، اسلامي كه از روز اول ساخته شد تا ظلم حكومتهاي جبار را توجيه كند. این تفکر، هرگز تفکر اسلامی نيست؛ ولی دلارهاي نفتي و پشتیبانی قدرتهاي استعماري، الآن اين تفکر را به نام اسلام جا میزنند.
حوزههای علمیه و کسب آمادگیهای لازم
حال وظیفه ما در برابر اين هجمهها چیست؟ چه ميخواهيم بكنيم و تاکنون چه كردهايم؟ امام صادق ـعليهالسلامـ حتی در شرايطي که تحت فشار بود هم اين معالم را عرضه كرد. برای نمونه، در دورانی که خانه امام توسط مأموران در محاصره و تحت نظارت بود و رفتوآمدها کنترل میشد، یکی از اصحاب حضرت برای پرسیدن سؤالی، یک طبق خیار بر روی سر خود گذاشت و در لباس یک خيار فروش، خدمت امام صادق ـعليهالسلامـ رسید. امام در چنین شرايطی که حتی خانهاش را به آتش كشيدند و هر روز يك مسئلهاي درست كردند، باز هم عرضه معالم دین را قطع نكردند. ولی ما امروز در شرایطی هستیم كه آزادی داریم و براي عرضه معالم دين كسي جلوي ما را نمیگيرد؛ اما براي عرضه اين معالم بايد توان آن را هم داشته باشیم. آيا حوزههاي علميه و اساتید و فضلاي ما اين توان را دارند؟ آیا با ذوق و سليقه مخاطبان آشنا هستند؟ يا اینکه وقتي چنین فرصتی به دست ما افتاد و امکاناتی همچون تلويزيون، ماهواره يا هر چيز دیگر در اختیار ما قرار گرفت، برای بیان مطالب، ميگرديم روایات نادری که اصلاً با شرایط امروز تناسب ندارد مییابیم؟ تازه اگر مطلب را ميگوييم، برای توجیه آن باید ساعتها وقت صرف كنيم تا مردم آن را بفهمند. ما در برابر آموزههای قدرتهای فاسد براي به انحراف كشيدن همه چيز، چه کار کردهایم؟ اگر بنا بود پیامبر اكرم ـصلیاللهعلیهوآلهـ ظهور کند تا اطاعت از افرادی چون ملك عبدالله و حسني مبارك واجب بشود، چه ضرورتي بود که اين پيامبر بيايد؟ همان زمان ابوسفيانها اطاعتشان با پول واجب بود؛ دیگر چه نیازی به پیامبر بود؟ این تفکر، اسلام و دین را به انحراف ميكشاند.
اگر ما بتوانیم بستري را برای عرضه صحیح معارف اسلام فراهم بکنیم، در تمام دنیا استقبال خواهد شد. اسلام چنان معارف بالایی دارد که حتی اگر برخی از آنها را در قالبهای مسیحی یا یهودی مطرح کنیم، در آن جوامع هم استقبال ميشود. اشكال اين است که ما تلاش نمیکنیم. اگر اسلام كج معرفي شده است، ما باید بیشتر زحمت بكشيم و اين كجی را صاف كنيم؛ آنگاه به عرضه معارف اسلام بپردازیم.
اصلاح انحرافات، وظیفه حوزههای علمیه
مصيبت اين است که ذهنيتي از اسلام پيدا شده است که کودک نابالغ مواد منفجره به خودش میبندد و خود را میان زنان و کودکان منفجر میكند و نام آن را جهاد میگذارند. آیا جهاد اين است؟ پيامبر ـصلیاللهعلیهوآلهـ براي اين جهاد آمد؟ اميرالمؤمنين ـعليهالسلامـ اين گونه عمل ميكرد؟ حتي با قاتل خودش كه از خوارج بود، دیدیم که چگونه عمل ميكرد.
ما با اين همه معارف و معالم که براي عرضه کردن داريم، اگر كوتاهي كنيم، نسبت به امام صادق، امام باقر و اهلبيت ـعليهمالسلامـ ناسپاسي كردهايم. ما امروز حتي حق نداريم يك دقيقه وقت خودمان را هدر بدهيم. تمام وقت ما بايد صرف بشود براي دریافت معالم دين و ارائه درست آن به دنیا و در این زمینه باید مديريت درستی داشته باشیم. چرا تدبير در وهابيها و گروههای تبشیری مسیحیت باشد، ولی در ما نباشد؟ اينها دردآور است. در جزامخانه خراسان، دختر جوان زيباي مسيحي را دیدم که از اروپا براي خدمت به جزاميها آمده بود. گردنبندی از صليب هم به گردنش آویخته بود و به بیماران بدحال ميگفت: اگر ميخواهيد خدا در اين شرايط به داد شما برسد، دستي به اين صليب بكشید. اين واقعيتي است كه ما داريم:
بشنويد اي دوستان اين داستان در حقيقت نقد حال ماست آن
بیایید حق امام صادق ـعليهالسلامـ را ادا كنيم. ایشان بسیار بر گردن ما و حوزههاي علميه حق دارند. اگر ما امروز كوتاهي كنيم، نهتنها در حق ایشان، بلکه در حق پيامبر ـصلیاللهعلیهوآلهـ ناسپاسی كردهايم.
اميدوارم كه خداوند انشاءالله به هم، ما توفيق بدهد كه در اين مسير قاطع و استوار حركت كنيم.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
[1]. امیرالمؤمنین ـعليهالسلامـ در نهج البلاغه دراینباره میفرمایند: لولا حضور الحاضر وقيام الحجة بوجود الناصر وما أخذ الله على العلماء أن لا يقاروا على كظة ظالم ولا سغب مظلوم لألقيت حبلها على غاربها ولسقيت آخرها بكأس أولها.
[3] . وروى ابن عباس ، قال : خرجت مع عمر إلى الشام في إحدى خرجاته ، فانفرد يوما يسير على بعيره فاتبعته ، فقال لي : يا بن عباس ، أشكو إليك ابن عمك ، سألته أن يخرج معي فلم يفعل ولم أزل أراه واجدا ، فيم تظن موجدته ؟ قلت : يا أمير المؤمنين إنك لتعلم ، قال أظنه لا يزال كئيبا لفوت الخلافة قلت : هو ذاك ، إنه يزعم أن رسول الله أراد الامر له ، فقال : يا بن عباس ، وأراد رسول الله صلى الله عليه وسلم الامر له فكان ما ذا إذا لم يرد الله تعالى ذلك ! إن رسول الله صلى الله عليه وسلم أراد أمرا ، وأراد الله غيره ، فنفذ مراد الله تعالى ولم ينفذ مراد رسوله أو كلما أراد رسول الله صلى الله عليه وسلم كان ! إنه أراد إسلام عمه ولم يرده الله فلم يسلم ! .( ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 12، ص78).
[4] . أخبرني ابن شاذان قال : حدثنا أحمد بن محمد بن يحيى عن سعد بن أحمد بن محمد بن عيسى قال خرجت إلى الكوفة في طلب الحديث فلقيت بها الحسن بن علي الوشاء فسألته أن يخرج لي ( إلي ) كتاب العلاء بن رزين القلاء وأبان بن عثمان الأحمر فأخرجهما إلي فقلت له : أحب أن تجيزهما لي فقال لي : يا رحمك الله وما عجلتك اذهب فاكتبهما واسمع من بعد فقلت : لا آمن الحدثان فقال : لو علمت أن هذا الحديث يكون له هذا الطلب لاستكثرت منه فاني أدركت في هذا المسجد تسعمائة شيخ كل يقول حدثني جعفر بن محمد وكان هذا الشيخ عينا من عيون هذه الطائفة .( النجاشي، الرجال النجاشي، ص 40)
[5] . شيخ طبرسي، الاحتجاج، ج2، ص 34.