English | فارسی
شنبه 24 دی 1390
تعداد بازدید: 1594
تعداد نظرات: 0

بيانات حضرت آيت الله علوي بروجردي مدظله العالي در جمع مديران عقيدتي و سياسي نيروي انتظامي كل كشور

بيانات حضرت آيت الله علوي بروجردي مدظله العالي در جمع مديران عقيدتي و سياسي نيروي انتظامي كل كشور

 

 

بسم الله الرحمن الرحيم

اربعین، فرصتی برای تفکر در نهضت حسینی

اربعين فرصتي است براي بررسي آنچه در طول چهل روز پس از شهادت سیدالشهدا ـ‌علیه‌السلام‌ـ در سطح دنياي اسلام روی داده است. در چنین روزی، نخستین زائر سیدالشهدا ـ‌علیه‌السلام‌ـ جناب جابربنعبدالله انصاري،[1] به کربلا آمد. وی برای زیارت آن حضرت، غسل کرد و لباس احرام پوشید؛ آرامآرام قدم برمي­داشت و با استشمام خاک کربلا، تربت سيدالشهدا ـ‌علیه‌السلام‌ـ را جست‌وجو ميكرد. مردم وقتی می‌دیدند کسی همچون جابر با آن جایگاهی که نزد پیامبر ـ‌صلی‌الله‌علیه‌وآله‌ـ دارد، مزار سیدالشهدا را همچون کعبه می‌بیند و برای زیارت آن لباس احرام می‌پوشد و آن را طواف می‌کند، اين کار او را با رفتار كساني كه به قتل امام حسین ـ‌علیه‌السلام‌ـ فتوا دادند، مقایسه می‌کردند و اين امر، بسیار مسئلهساز بود.

 اربعين منشأ تفكر دربارة حركت سيدالشهدا ـ‌علیه‌السلام‌ـ است. امام در آغاز حركت خود، ماهیت آن را چنین بیان فرمود: وأني لم أخرج أشرا ولا بطرا ولا مفسدا ولا ظالما وإنما خرجت لطلب الاصلاح في أمة جدي صلى الله عليه وآله أريد أن آمر بالمعروف وأنهى عن المنكر ، وأسير بسيرة جدي وأبي علي ابن أبي طالب عليه السلام...[2] حرکت من براي دنیا دستیابی به رياست نیست؛ بلکه می‌خواهم امر به معروف و نهی از منکر کرده، سيرة فراموششدة رسول خدا ـ‌صلی‌الله‌علیه‌وآله‌ـ را زنده كنم. اما در مقابل، مردم را تحريك كردند و در کربلا گردآوردند حوادثي آفریدند كه خود اين حوادث نشاندهندة تضادي است كه هميشه در طول تاريخ بین حق و باطل، و فضلیت و رذیلت وجود داشته است.

در عصر عاشورا پس از آن همه جنايت، بر بدن امام اسب تاختند؛ به خیمه‌ها حمله کردند و گوشواره از گوش کودکان کندند. رفتار آنان با زنان و کودکان اهل بیت چنان وحشیانه بود که اعتراض محمدبناشعث را هم برانگیخت. وی كه قاتل مسلم بود، چنان خشمگین شد که به عمربنسعد گفت: يا اين لشكر از خيمه­ها دور کن يا اینکه همین‌جا تو را خواهم كشت.

کربلا صحنه تقابل حق و باطل

کربلا صحنة مقابلة حق و باطل و ارزش­ها و رذالت­هاست. از يك سو آیینة تمام‌نمای فضيلت است و از سوی دیگر، مجسمة کامل رذالت و پستی. هنگامی كه سپاه دشمن به آب نیاز داشت، سیدالشهدا ـ‌علیه‌السلام‌ـ آنها و حتی حیواناتشان را سیراب کرد؛ اما از آن سوی، آنان آب را بر امام و اهل بیتش بستند. هنگامی که امام سجاد ـ‌علیه‌السلام‌ـ در روز سوم به كربلا آمدند و بدن مطهر امام حسين ـ‌علیه‌السلام‌ـ را دفن كردند، با انگشت خودشان روی قبر نوشتند: هذا قبر الحسين الذي قتلوه عطشاناً؛ براي اينكه می‌خواستند رذالت دشمن را در این زمینه نشان دهند. آب ماده‌ای حیاتی است و هر انسان و حيواني از آن بهرهمند است؛ اما آنان آب را حتی از کودکی شیرخواره هم دریغ کردند.

عنصر تبلیغ در نهضت حسینی

متن حركت سيدالشهدا ـ‌علیه‌السلام‌ـ و حوادث کربلا به اندازة کافی گویا بود و نیازی به تبليغ نداشت؛ اما امام سجاد و زينب كبري ـ‌علیهماالسلام‌ـ اين حركت را از كربلا بيرون بردند و به مركز حکومت کشاندند؛ به گونه‌ای که در حضور يزيد، كل حكومت اموي را به نقد كشيدند و استيضاح كردند.

زینب کبری(س) و نگاه زیبا به کربلا

در يك نمونه، حضرت زینب ـ‌سلام‌الله‌علیها‌ـ در مجلس عبیداللهبنزياد و در برابر او به سخنرانی برخاست. در ايستادن و سخن گفتن زينب كبري ـ‌سلام‌الله‌علیها‌ـ نشان از سخنان علي ـ‌علیه‌السلام‌ـ و معالم آن حضرت دیده می‌شد و کسانی که سخن گفتن علی ـ‌علیه‌السلام‌ـ  را ديده و شنیده بودند، گمان کردند که آن حضرت زنده شده و دوباره سخن مي­گويد. نشاني كه از علي ـ‌علیه‌السلام‌ـ  در دل مردم بود، نشان فضيلت­ها و حق بود. حتی كساني هم كه عدل او را تاب نياوردند و در برابرش ايستادند، حتي خود معاويه، وقتی او را با دیگران مقایسه می‌کردند، علي ـ‌علیه‌السلام‌ـ را در دلشان ترجيح مي­دادند.

وقتي عبیدالله به سرزنش اسیران کربلا پرداخت، و گفت: الحمد لله الذي فضحكم وأكذب أحدوثتكم ؛ خدا را شکر که شما را کشت و ذليلتان كرد، زينب كبري ـ‌سلام‌الله‌علیها‌ـ در پاسخ به او فرمود: ای عبيدالله! چندان خوشحال نباش. شهادت ارثية ماست. کشته شدن و جان دادن در راه خدا، توفيقي است كه خدا به هر كسي نمی‌دهد و خداوند اين توفيق را نصيب برادر و خاندان من كرد. وما رأيت الا جميلاً[3]؛ من در كار خدا جز زيبايي نديدم؛ يعني زینب کبری ـ‌سلام‌الله‌علیها‌ـ همه‌ی اين مصيبت­ها و فجایع را زيبا مي­بيند. اين عظمت را نمی‌توان از تاريخ حذف کرد. نمی‌توان در برابر كسي كه كار خدا و كار براي او، و كار حق و كار براي حق را زيبا مي­بيند، كاري كرد. چنین تفکری با برخورد نظامی از بين نمي­رود.

امام سجاد(ع) و پیام‌رسانی کربلا

همين حركت را از امام سجاد ـ‌علیه‌السلام‌ـ در مسجد اموي مي­بينيم. هنگامی که امام همراه با کاروان اسرا به مسجد وارد شدند و نشستند، خطيبي بالاي منبر به لعن امیرالمؤمنین و امام حسين ـ‌علیهماالسلام‌ـ پرداخت. امام سجاد ـ‌علیه‌السلام‌ـ در آن حالت اسارت، از پايين منبر فرياد زد: «اي واعظ! ساكت شو. تو رضايت خدا را رها كردي و رضايت مخلوق پستي همچون يزيد را گرفتي؟». همة مردمی كه در مسجد اموي جمع شده بودند، متوجه امام شدند. امام به یزید روی كرد و با صدای بلند فرمود: «اجازه بده از اين چوب­ها بالا بروم و من هم حرف بزنم». يزيد اجازه نداد. مردم به یزید فشار آوردند و گفتند: يك جوان اسير دست‌بسته چه كار مي­تواند بكند؟ يزيد به اطرافيانش گفت: شما اينها را نمي­شناسيد؛ اگر بالاي منبر برود، پايين نمي­آيد، مگر با فضاحت آل ابي‌سفيان. مردم باز هم فشار آوردند و يزيد ناچار به اين فشار تن داد.

حضرت بر بالاي منبر نشست و خود را معرفي كرد. فرمود: «من فرزند پیامبر خدا ـ‌صلی‌الله‌علیه‌وآله‌ـ هستم؛ من فرزند فاطمة زهرا، سیدة نساء العالمین ـ‌سلام‌الله‌علیها‌ـ هستم؛ من فرزند امیرالمؤمنین، علي‌بن‌ابي‌طالب ـ‌علیه‌السلام‌ـ هستم. سپس در برابر به كساني كه سیدالشهدا را به دلیل بغض و کینه‌شان از پدرش، علی ـ‌علیه‌السلام‌ـ کشتند، به معرفی و توصیف امیرالمؤمنین ـ‌علیه‌السلام‌ـ پرداخت. خطبة امام سجاد ـ‌علیه‌السلام‌ـ در مسجد شام، بیشتر به وصف علي ـ‌علیه‌السلام‌ـ اختصاص دارد. اما سجاد ـ‌علیه‌السلام‌ـ آن اندازه که به وصف آن حضرت می‌پردازد، پیامبر ـ‌علیه‌السلام‌ـ را وصف نمي­كند. امام در این خطبه، از تقدم علي ـ‌علیه‌السلام‌ـ در اسلام بر همة مسلمانان، جنگ او با قاسطين و مارقين و ناكثين و همة فضایل او سخن گفت.

تأثیر سخنان امام بر شامیان

سخنان امام چنان تأثیرگذار بود که صداي ضجه و شیون مردم شام را بلند کرد. مردم شام با مردم كوفه فرق داشتند. کوفیان علي ـ‌علیه‌السلام‌ـ را از نزديك ديده و در محضر او حاضر بودند؛ اما مردم شام، نه‌تنها آن حضرت را نديده بودند، بلکه فقط از دور دشمني علي را شنيده بودند.

يزيد که قافيه را باخته بود، دستور داد مؤذن اذان بگويد؛ در حالی که هنوز ظهر نشده بود. مؤذن بانگ برداشت: الله اكبر. امام به احترام اذان ساكت شدند. مؤذن ادامه داد: اشهد أن لا اله الا الله؛ اشهد أن محمداً رسول الله. امام فرمود: يزيد! از تو سؤال دارم. اين رسول الله كه در اذان مي­گوييد، کیست؟ جد من است يا جد تو؟ اگر بگويي جد من است، دروغ گفته‌ای. جد تو ابوسفياني است كه يك عمر با پيامبر ـ‌صلی‌الله‌علیه‌وآله‌ـ جنگيد. اگر جد من است، پس اگر به اين مسجد بيايد و از تو بپرسد که فرزندان مرا به چه جرمي كشتيد، چه پاسخی داری؟ وقتی امام اين سؤال را پرسید، مردم دوباره گریستند. يزيد که اوضاع را این گونه دید، مسجد را ترک کرد و حتی برای نماز هم نماند.[4]

امام سجاد(ع) و انقلاب در شام

چنان‌که در تاریخ آمده است، وقتي اسیران کربلا را وارد شام كردند، مردم از پشت‌بام­ها بر سر آنان زباله مي‌ريختند. امام سجاد ـ‌علیه‌السلام‌ـ را بر روي شتر برهنه سوار کرده بودند و دست‌هايشان را از پشت بسته و غل و زنجیر آهنین هم به گردنشان آویخته بودند. شامیان حین شادی و دست زدن، از روی بام‌ها آتش می‌ریختند. ناگهان يك قطعه آتش روي سر آن حضرت افتاد. حضرت سرشان را تكان مي­دادند؛ ولی اين آتش نمي­افتاد. عمامه آتش گرفت و سر حضرت سوخت. مردم شام خدا را شکر می‌کردند که افرادی خارج از دين را اذيت مي­كنند و به قصد قربت اين كار را مي­كردند. اما اکنون همان مردم بودند كه در مسجد ضجه مي­زدند. كار به جايي رسيد كه يزيد را تحت فشار قرار دادند که چرا امام حسين ـ‌علیه‌السلام‌ـ را كشتي؛ به گونه‌ای که وی ناچار شد به منبر برود و بگويد: والله من نمي­خواستم حسین را بكشم؛ تقصير عبيدالله‌بن‌زياد بود و او حسین را كشت. به این ترتیب، موضع تهاجمی او به موضعی دفاعي تبديل شد.

هرچند بنی‌امیه امام حسين ـ‌علیه‌السلام‌ـ را كشتند، اما اين خون، دودمان يزيد را به باد داد؛ چنان‌كه پس از واقعة عاشورا، او بيش از دو سال زنده نماند. پس از او فرزندش بالاي منبر آمد و پس از حمد خدا، نخستین کلامی که گفت، ابراز تبري از جدش معاويه و پدرش يزيد بود. آن گاه از قدرت کناره گرفت و حكومت به آل مروان منتقل شد و بني‌اميه سوخت.

ماندگاری نهضت حسینی و نابودی دشمنان

اربعين روز محاسبة آن چیزهایی است که در اين چهل روز اتفاق افتاده است و اینکه دشمنان امام حسین ـ‌علیه‌السلام‌ـ چه چیزی به دست آوردند. یزیدها و متوكل­ها آمدند و رفتند؛ اما حسین ـ‌علیه‌السلام‌ـ ماند. به دستور متوکل، تمام زمين كربلا را شخم کردند و به آب بستند؛ اما آب نزدیک قبر امام سرگردان شد و جلوتر نرفت. ازاین‌رو به این منطقه، «حائر» می‌گویند. آری آب نبايد جلو برود؛ چون از وجود امام حسين ـ‌علیه‌السلام‌ـ خجالت مي­كشد. متوکل دستور داد دست و پای زایران حسینی را قطع کنند؛ در روزگار ما نیز صدام اربعين را تعطيل كرد و زایران امام حسین ـ‌علیه‌السلام‌ـ را به خاک و خون کشید؛ اما چه شد و چه کسی ماند؟ امام حسين ـ‌علیه‌السلام‌ـ در طول تاریخ ماند و يزيد و عبيدالله و متوکل و صدام، همگی از بین رفتند. امروز جايگاه معاويه و يزيد به زباله‌دانی تبدیل شده است؛ اما جايگاه سر مقدس سيدالشهدا ـ‌علیه‌السلام‌ـ در مجلس يزيد را طلاکاری کرده‌اند و مقام زين‌العابدين ـ‌علیه‌السلام‌ـ  محل سخنرانی آن حضرت، هنوز محفوظ است. حق و ارزش‌های اصیل ماندگارند؛ هرچند به ‌طور موقت سرکوب شوند.

امروز كساني كه در برابر ما ايستاده‌اند ـ‌چه سران استکبار آمريكا، چه رسانه‌های تبليغاتي وهابيت و چه آنان که به انفجارهای تروریستی و كشتن  زنان و مردان شيعه و علاقه‌مند به سيدالشهدا ـ‌علیه‌السلام‌ـ در ايران و عراق و پاكستان و افغانستان، می‌پردازند‌ـ گمان مي­كنند که واقعيت‌ها و حقایق را می‌توان با حمله و ترور از بین برد. به يكي از مراجع بزرگوار عراق گفته شد چرا با اینكه اين همه زن و کودک را مي­كشند، کسی این کارها را محكوم نمی‌كند؟ ايشان فرمود: حتی اگر كسي هم محكوم نكند، همين كه اين زنان و کودکان مظلومانه كشته مي­شوند، تبليغ ماست. ما در دنيا اهل منطق بوده‌ايم و رفتار ایشان خلاف منطق است؛ ازاین‌رو با این کارها ما خودمان معرفي و تبلیغ مي‌شويم؛ چنان‌که كشتن امام حسين ـ‌علیه‌السلام‌ـ نیز تبليغ شيعه بود. اساس! شيعه با خون امیرالمؤمنین و سيدالشهدا ـ‌علیهماالسلام‌ـ ماندگار شد.

عاشورا و عدالت‌محوری و اخلاق‌گرایی در سیاست

امروز دنيا مقهور قدرت­هاي جهاني زورگو و سلطه‌گری است كه در آنها اخلاق، عدالت و يك‌سان‌نگري وجود ندارد. از یک سو كشتاري را كه در بحرين صورت می‌گیرد، محکوم نمی‌کنند؛ اما اگر اين اتفاق در جاي ديگر بيافتد، هياهو و غوغا مي­كنند. حقوق بشر برای همه یک‌سان است و فرق نمي‌كند که چه کسی در چه جایی کشته می‌شود. این دوگانگی در برخورد با مسائل حقوق بشری، به دلیل زورگویی و بی‌منطقی قدرت­هاي بزرگ،‌ و دور بودن اخلاق از سياستشان است. حركت امام حسين ـ‌علیه‌السلام‌ـ برای تجدید بنای سیاست بر اساس اخلاق و عدالت است.

دشمنان نمي­توانند به ما ضربه بزنند؛ اگر ما در برخی موارد ضربه‌پذير می‌شويم، از ناحية خود ماست؛ اگر در دل ما سستي ايجاد شود، اين سستی ما را زمين خواهد زد. اگر ما درست عمل كنيم، به همة خون­هاي ريخته‌شده خدمت کرده‌ایم؛ اما هر لغزش و كج‌روی ما، خيانت به همة آن خون­ها، و حتی خيانت به خون گذشتگان‌مان، از سيدالشهدا ـ‌علیه‌السلام‌ـ گرفته تا امیرالمؤمنین ـ‌علیه‌السلام‌ـ است. مسئوليتي که بر عهدة ماست، بسیار سنگين است و هر كسي در حد خودش باید بکوشد که از عهدة اين مسئوليت برآید. بايد از خدا مدد بخواهيم و به اهل‌بيت ـ‌علیهم‌السلام‌ـ متوسل شویم تا خستگي و سستی را از ما بزدايند و خطا و اشتباه را از كارهای ما دور سازند.

والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته

 


[1]. جابربن‌عبدالله انصاری از صحابة بزرگ رسول‌الله ـ‌صلی‌الله‌علیه‌وآله‌ـ و مورد عنایت خاص آن حضرت بود. وی عمری طولاني داشت؛ به ‌گونه‌ای که وجود مقدس امام باقر ـ‌علیه‌السلام‌ـ را نیز درك كرد.

[2]. بحار الانوار، ج44، ص329.

[3]. بحار الانوار، ج45، ص115 و 116.

[4].سيد بن طاووس، لهوف، ص116؛ بحارالانوار، ج45، ص148.

 

تصاویر
  • بيانات حضرت آيت الله علوي بروجردي مدظله العالي در جمع مديران عقيدتي و سياسي نيروي انتظامي كل كشور
  • بيانات حضرت آيت الله علوي بروجردي مدظله العالي در جمع مديران عقيدتي و سياسي نيروي انتظامي كل كشور
ارسال نظر جدید

نام

ایمیل

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

کلیه حقوق این سایت متعلق به دفتر حضرت آیت الله علوی بروجردی می باشد. (1403)
دی ان ان