English | فارسی
چهارشنبه 30 آذر 1390
تعداد بازدید: 2136
تعداد نظرات: 0

بيانات حضرت آيت الله علوي بروجردي به مناسبت شهادت امام زين العابدين عليه السلام بعد از درس خارج فقه

بيانات حضرت آيت الله علوي بروجردي  به مناسبت شهادت امام زين العابدين عليه السلام بعد از درس خارج فقه
بسم الله الرحمن الرحيم
 
امام سجاد(ع) در اسارت
بیست و پنجم محرم سالروز شهادت حضرت امامسجادـ‌علیه‌السلام‌ـاست. آن حضرت پس از روز عاشورا به همراه زنان و کودکان اهل‌بیت ـ‌علیهم‌السلام‌ـ به اسارت درآمدند و به کوفه و شام برده شدند. درمقتل‌هايمعتبرآمده است که«جئ بعلي بن الحسين على بعير ضالع، والجامعة في عنقه، ويداه مغلولتان إلى عنقه، وأوداجه تشخب دما»[1] امامرا در حالی که بر شتری لنگ سوار کرده بودند، واردكوفه كردند.[2]در روايات دیگری آمده است که امام را بر شتر بدون جهاز سوار كرده بودند؛ يعني ایشان را بر روی کوهان شتر، بدون هیچ محملی نشانده بودند؛به گردن حضرت غل و زنجیر زده ودست‌هايش را نیز به گردن بسته بودند؛ و از رگ­های گردنش خون می‌ریخت؛ سنگینی زنجیر و تابش آفتاب داغ به آن، موجب زخم گردن و خون‌ریزی آن می‌شد.
سهل ساعدي یکی از راویان این واقعه می‌گوید: من حضرت را در آن حال نشناختم. نزد ایشان رفتم. با سخنانی که گفتیم، آن حضرت را شناختم.گفتم: شما علي‌بن‌حسين، فرزند سيدالشهدا ـ‌علیه‌السلام‌ـ هستيد؟ فرمودند: بله. سهل می‌گوید: از وضعیت آن حضرت در این موقعیت جاخورده بودم. سپس مي­گويد: خدمت امام عرض كردم من در اين وضعيت چه كاري مي­توانم براي شما بكنم؟ حضرت فرمودند: عمامه‌ای را كه بر سرگذاشته‌اي بردار و تكه‌ای از آن را پاره كن و به من بده. گفتم: آقا اين عمامه را براي چه مي­خواهيد؟ فرمود: زنجيری كه برگردن من بسته‌اند، داغ شده است و به زخم زیر آن مي­چسبد و مرا اذيت مي­كند. می‌خواهم اين پارچه را بين زنجیر و گردن خودم بگذارم. سهل مي­گويد: عمامه را بازكردم و تکه‌ای از آن را بریدم. ديدم دستان حضرت بسته است و نمی‌تواند از آن استفاده کند. گفتم: شما چگونه مي­خواهيد پارچه را زیر زنجیر بگذاريد؟ حضرت به‌ زحمت خم شدند و فرمودند: خودت اين كار را بكن. آن‌گاه من غل و زنجیر را تكان دادم تا پارچه را زير آن بگذارم که ديدم خون تازه از زخم بیرون زد.
امام سجاد ـ‌علیه‌السلام‌ـ را با همین غل و زنجیر وارد مجلس عبيدالله كردند. چنان‌که در مقاتل نوشته‌اند، در همین وضعیت، یک سر ريسمانی را به گردن امام و سر دیگر آن را به بازوي زينب كبري ـ‌سلام‌الله‌علیها‌ـ بسته بودند و در میان آن، دیگر زنان وکودکان را قرار داده بودند. در همین حالت، اول امام سجاد ـ‌علیه‌السلام‌ـ سپس زنان وکودکان و در آخر، زينب كبري ـ‌سلام‌الله‌علیها‌ ـ وارد مجلس می‌شدند. اما آن گونه که نوشته‌اند، در مجلس یزید برعکس عمل کردند؛ یعنی ابتدا حضرت زینب ـ‌سلام‌الله‌علیها‌ـ و سپس زنان وکودکان و در آخر امام سجاد ـ‌علیه‌السلام‌ـ وارد شدند .
کاروان اسرای کربلا، به دلیل سرعت حرکت، زودتر از موعد مقرر به شام رسیدند و هنوز مردم شام برای جشن استقبال آماده نشده بودند. نقل است كه کاروان اسرا نزديك غروب به شام رسیدند و حتی برخی تا سه روز نوشته­اند ایشان را در همان وضعیت و سوار بر شترها پشت دروازة شهر نگه داشتند.
 
سخنرانی امام سجاد(ع) در مجلس یزید
امام سجاد ـ‌علیه‌السلام‌ـ با چنین وضعیتی وارد شام شد. امام در مسجد اموی فرصتی پیدا کرد تا برای مردم شام سخنرانی کند؛ شامی که بیش از سی سال تحت شدیدترین تبلیغات اموی بر ضد علی‌بن‌ابی‌طالب ـ‌علیه‌السلام‌ـ قرار داشت و لعن آن حضرت در آن سرزمین به فرهنگ مردم تبدیل شده بود. امام به یزید رو كردند و فرمودند که بگذار از این چوب‌ها[3] بالا بروم. يزيد اجازه نداد. امام اصرار کرد و یزید اجازه نمی‌داد. این امر باعث شد اطرافیان یزید به او بگویند که بگذار ببینیم اين جوان اسير چه مي‌گويد. يزيدگفت: نگذاريد این شخص به منبر برود که اگر برود، پايين نمي­آيد مگر آنکه آل ابي‌سفيان را رسوا کند.
به هر حال، حضرت به منبر رفتند و به معرفي خود پرداختند. ابتدا از رسول اكرم ـ‌صلی‌الله‌علیه‌وآله‌ـ و سپس دربارة علی‌بن‌ابی‌طالب ـ‌علیه‌السلام‌ـ سخن گفتند. سپس فرمودند: انا ابن علي المرتضي؛انا ابن من ضرب خراطيم الخلق حتى قالوا لا اله الا الله؛انا ابن من ضرب بين يدي رسول الله بسيفين، وطعن برمحين، وهاجر الهجرتين، وبايع البيعتين، وقاتل ببدر وحنين، ولم يكفر بالله طرفة عين؛ انا ابن صالح المؤمنين، ووارث النبيين، وقامع الملحدين، ويعسوب المسلمين، ونور المجاهدين، وزين العابدين، وتاج البكائين، واصبر الصابرين، وافضل القائمين من آل ياسين رسول رب العالمين؛ انا ابن المؤيد بجبرئيل، المنصور بميكائيل؛انا ابن المحامي عن حرم المسلمين، وقاتل المارقين والناكثين والقاسطين[4].....
من فرزند محمد مصطفى و على مرتضايم، من فرزند كسى هستم كه بينى گردنكشان را به خاك ماليد تا به كلمه توحيد اقرار كردن، من پسر آن كسى هستم كه برابر پيامبر با دو شمشير و با دو نيزه مى‏رزميد، و دو بار هجرت و دو بار بيعت كرد، و در بدر و حنين با كافران جنگيد، و به اندازه چشم بر هم زدنى به خدا كفر نورزيد، من فرزند صالح مؤمنان و وارث انبيا و از بين برنده مشركان و امير مسلمانان و فروغ جهادگران و زينت عبادت كنندگان و افتخار گريه كنندگانم، من فرزند بردبارترين بردباران و افضل نمازگزاران از اهل بيت پيامبر هستم، من پسر آنم كه جبرئيل او را تأييد و ميكائيل او را يارى كرد، من فرزند آنم كه از حرم مسلمانان حمايت فرمود و با مارقين و ناكثين و قاسطين جنگيد و با دشمنانش مبارزه كرد،
معرفی امیرالمؤمنین و خنثی‌سازی تبلیغات مسموم اموی
حضرت چنان خطبه‌ای خواندند که اوضاع را دگرگون کرد. در چند دقیقه، تبليغات سي سالة بنی‌امیه بر ضد امیرالمؤمنین ـ‌علیه‌السلام‌ـ را خنثی کرد و به بازسازي فرهنگي مردم شام پرداخت و در این زمینه بسیار موفق عمل کرد. همه از ياد برده بودند که قهرمان بدر و حنين چه کسی بود و حضرت تمام تاريخ را يك مرتبه يادآوري كرد که اين اسلامي را كه به آن افتخار کرده و به نام آن رياست مي­كنيد، با شمشير علي‌بن‌ابي‌طالب ـ‌علیه‌السلام‌ـ استوار ماند.[5]امام سجاد ـ‌علیه‌السلام‌ـ چنان در بیان فضایل امیرالمؤمنین ـ‌علیه‌السلام‌ـ سخنرانی کرد که ساكت کردنش، اذان گفتند و حضرت درهمان اذان هم آنها را رسوا كرد. يزيداز شدت عصبانیت حتی براي نماز هم نماند و از مسجد بیرون رفت. این سخنرانی تأثیر خود را گذاشت و تمام شام را دگرگون کرد و همانجا نقطه آغازی شد براي پايان حکومت بني‌اميه. بني‌اميه پس از آن، بیش از دو یا سه سال دوام نياوردند و آل مروان قدرت را به دست گرفتند.
سخنان امام چنان اوضاع را دگرگون کرد که پس از بیرون آمدن از مسجد، شامیان بی‌درنگ خدمت زينب كبري ـ ‌سلام‌الله‌علیها‌ـ آمدند و گفتند: می‌خواهیم منزلي برای شما فراهم کنیم؛ خودتان تشريف بياوريد ببینید كه آیا مناسب است يا خیر. ايشان فرمودند: ما جايي می‌خواهیم تا براي عزيزان خود آزادانه سوگواري كنيم. بدین ترتیب، نخستین مجلس عزاداری سیدالشهدا ـ‌علیه‌السلام‌ـ در شام تشكيل شد. شرایط به گونه‌ای شد كه وقتی اهل‌بيت ـ‌علیهم‌السلام‌ـ مي­خواستند از شام بيرون بروند، مردم جمع شده بودند و می‌گریستند. يزيد هم مجبور به عذرخواهي شد و تقصیر را به گردن عبيدالله‌بن‌زياد انداخت.


[1]. المقتل المقرم، ص316، به نقل از الفصول المهمة فی معرفة الائمة، ج2، ص830.
[2] شترسواری کاری مشکل است و اساساً شتر چون کوهان دارد، حيوان مناسبی براي سواري نيست. علت اينكه عرب­ها از شتر براي سواري استفاده می‌کردند، این بود که هیچ حیوانی جز شتر توان راهنوردی در بيابان‌های سوزان حجاز را نداشت؛ ازاین‌رو اين مشكل را مي­پذيرفتند وسعي مي­كردند باگذاشتن محملي، از ناهمواری کوهان شتر بکاهند و آن را مورد استفاده قرار دهند.
[3]. اشارة امام به منبر مسجد است. منظور امام از این تعبیر، بی‌اهمیت نشان دادن منبری است که اهل فسق مانند یزید و خطیب او بر آن تکیه می‌زنند.
[4]. بحار الانوار، ج45، ص137 و 138؛ العوالم الامام الحسین علیه السلام، ص438 و438.
[5]. همین بیان را پیش از این، ابن‌عباس به معاويه گفته بود. وی به معاويه گفت: انصاف داشته باش! اين قدرت و خلافتی که تو به نام اسلام داری، با شمشير علي ـ‌علیه‌السلام‌ـ به دست آمده است؛ آن‌گاه تو بر روي همين منبرها علي را لعن مي­كني؟
تصاویر
  • بيانات حضرت آيت الله علوي بروجردي  به مناسبت شهادت امام زين العابدين عليه السلام بعد از درس خارج فقه
ارسال نظر جدید

نام

ایمیل

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

کلیه حقوق این سایت متعلق به دفتر حضرت آیت الله علوی بروجردی می باشد. (1403)
دی ان ان