بسم الله الرحمن الرحيم
آسیبشناسی رفتار مردم در برابر نهضت امام حسین ع
پیام نهضت سيدالشهدا ـعلیهالسلامـ از مرزهاي اسلام و تشيع گذشته و به ديگر مکاتب نیز رسيده است؛ چنانکه ماهاتما گاندي، رهبر نهضت استقلال هندوستان گفته است: ما درس مقاومت منفي را از عاشورا و حسينبنعلي ـعلیهماالسلامـ فراگرفتيم.
امروزه باید به بررسی دقیق و آسیبشناسی وقایع کربلا و حوادثی که از آغاز نهضت امام حسین ـعلیهالسلامـ پیش آمد، چه پیش از آمدن مسلم بن عقیل به کوفه، چه پس از آن و چه در طول روز عاشورا و نیز اتفاقاتی که در کوفه و شام روی داد، بپردازیم تا با دانستن علل روی دادن چنین واقعهای، از اندیشههای ناب و نورانی آن كه ميتواند در اخلاق و فضيلت به انسانها کمک کند، بهرهمند شویم و از کجیها و انحرافهایی که چنین واقعة تلخی را موجب شد، بپرهیزیم.
هنگامی که امام حسین ـعلیهالسلامـ فریاد آزادیخواهی و عدالتطلبی سرداد، مردم تحت ستم که در آرزوی آزادی و اجرای عدالت بودند، او را شایستة رهبري خود دیدند. ازاینرو او را به سوی خود دعوت کردند تا به یاری او پرچم عدالت را برافرازند و گذشته پر از ظلم و بیعدالتی را به آیندهای روشن از آزادی و عدالت مبدل سازند. امام حسين ـعلیهالسلامـ منادي ارزشهاي الهي، اسلامي و انساني بود. در تمام رویدادهای كربلا، حتی يك حركت ضدارزشی از امام و یارانش دیده نمیشود. وقایع کربلا همچون نمایشنامهای است كه از پيش نوشته شده و جايگاه افراد و گفتههایشان به گونهای مرتب تعيين شده و پيش رفته است.
مردم كوفه با تشخيص چنین ویژگیهایی در وجود مقدس سيدالشهدا ـعلیهالسلامـ از یک سو، و از سوی دیگر شناخت ماهیت ضد اسلامی و مزورانه بنیامیه كه به نام اسلام به احیای ارزشهاي جاهلي و تعصبات عربی میپرداخت، به آن حضرت نامه نوشتند و از ایشان برای احیای دین خدا دعوت كردند؛ ایشان نیز در حالي كه در مدینه خلافت یزید را به رسمیت نشاخته و به منزلة قیام به مکه کوچیده بود، دعوت کوفیان را اجابت فرمود و رهسپار کوفه شد.
واکنش مردم مکه و مدینه
حضرت ابتدا مدینه را به قصد مکه ترک کرد. مدينهاي كه مردم آن با سلب خلافت از علي ـعلیهالسلامـ و خانهنشين ساختن او، چنان ثمره تلخ ظلم و بیعدالتی را چشیدند که خود آنها به در خانه آن حضرت هجوم آوردند و با اصرار و التماس او را به خلافت رساندند؛ با این حال، هنگامی که حسينبنعلي ـعلیهالسلامـ ميخواست از مدینه به مکه حركت كند، هیچ یک از مردم مدینه با آن حضرت همراه نشدند و حتي از او نپرسیدند که چرا مدينه را ترك ميكند.
امام ـعلیهالسلامـ در انتخاب مکان و زمان قیام، بسیار دقیق و حسابشده عمل کرد. مكه و موسم حج، به دلیل حضور همهجانبه مسلمانان، موقعیت مناسبی بود تا امام رسالت خود را انجام داده، با حضور در اجتماع مسلمانان و سخنرانیهای آگاهیبخش خود حقایق را به گوش آنان برساند؛ رسالتی كه خدا بر عهده عالمان نهاده تا در برابر ظلم ستمگران و گرسنگي مظلومان و ستمي كه بر آنان میرود، راحت ننشينند؛ در حالی که همه عالمان آن روزگار سکوت اختیار کرده بودند. در چنین شرایطی که همه مسلمانان لباس احرام پوشیده، به اعمال حج مشغول بودند، سيدالشهدا ـعلیهالسلامـ در روز عرفه مكه را به قصد کوفه ترك کرد. با این حال، مردم در برابر حرکت امام واکنش چندانی نشان نداند و کسی ماهیت این حرکت را جویا نشد.
رفتار دوگانة کوفیان با امام
امام حسین ـعلیهالسلامـ بنا به درخواست کوفیان که او را برای احیای ارزشهای اسلامی و انسانی به کوفه دعوت کرده بودند، به سوی آنجا رهسپار شد؛ اما در میانه راه خبر شهادت مسلم به آن حضرت رسید و چندی بعد نیز راه را بر امام بستند و از او خواستند که يا با یزید بيعت كند و یا آماده جنگ شود. سپاهیانی که به فرماندهی حربنيزيد راه را بر امام بستند و لشکریانی که در دشت کربلا امام و یارانش را به خاک و خون کشیدند و اهلبیتش را به اسارت بردند، نه از شام، بلکه از همان کوفهای آمده بودند که آن حضرت را دعوت کرده و به او وعده یاری داده بودند. عمر سعد چند روز پیش از عاشورا با سی تن از سران کوفه جلسهاي گذاشت که در آن مقرر شد كسي را نزد امام بفرستند تا برای ختم غائله با آن حضرت مذاکره کند. شخصی را بدین کار مأمور کرد. آن شخص گفت: من به حسین ـعلیهالسلامـ نامه نوشتهام و او را به کوفه دعوت كردهام؛ حال چگونه بگويم که چرا آمدهاي؟ فرد ديگري را مأمور کرد. او نیز چنین گفت. در آن جمع سي نفري، همگی به امام ـعلیهالسلامـ نامه نوشته و از او برای آمدن به کوفه دعوت کرده بودند. پرسش اینجاست که چرا مردمی که خود دعوتکنندة امام بودند، راه بر او بستند و با او جنگیدند؟ به چه امیدی و با چه منطقی او را کشتند؟ آیا بهتر از او و یا دستکم امثال سلمان و ابوذر را سراغ داشتند؟
شعله قیام سیدالشهدا ـعلیهالسلامـ هرگز خاموش نشد. از نخستین ساعات و روزهای پس از عاشورا، گروهی از شيعيان به رهبری سليمانبنصرد خزاعي از کوتاهی خود در یاری امام حسين ـعلیهالسلامـ بهشدت پشیمان شدند؛ ازاینرو توبه کردند و تصمیم گرفتند در راه حسین ـعلیهالسلامـ به هر صورت خودشان را به كشتن بدهند. کسانی که امامشان را دعوت كرده بودند، هنگامی حاضر به جانفشانی شدند که دیگر کار از کار گذشته بود. پيرمرد زمينگيري همچون حبيببنمظاهر، تصميم ميگيرد و دو روز پیش از عاشورا از كوفه خارج میشود و به یاری سیدالشهدا ـعلیهالسلامـ میپردازد؛ توابین هم عزم قیام کردند و در طی چند سال کشتهها دادند؛ اما باید زودتر تصمیم میگرفتند که به یاری سیدالشهدا ـعلیهالسلامـ بیایند و جان خود را در راه او فدا کنند. مختار هم قيام کرد؛ اما او نیز وقتي كه مسلم در كوفه بود، کوتاهی کرد و با اینکه برای تدارک نیرو به بیرون کوفه رفته بود، دیر اقدام کرد و کار از کار گذشت. دلیل این همه سستی کوفیان چیست؟
ناآگاهی، ریشه سستیها و کوتاهیها
اميرالمؤمنين ـعلیهالسلامـ نیز در نهج البلاغه در توصیفی از اصحاب خود، از همین اخلاق کوفیان بهشدت گلایه میکند. اصحاب امیرالمؤمنین ـعلیهالسلامـ در كوفه، آن حضرت و زندگی و سیره او را ميدیدند؛ چنانکه خود آن حضرت ميفرمود: حتی يك بار غذای کامل نخوردم تا مبادا در گوشهای از نجد و يمامه يك نفر شبی گرسنه سر بر بالين بگذارد. زندگی اشرافی معاویه و سیره جاهلی او نیز در برابر دیدگانشان بود. با این حال، چنان در یاری امامشان سستی کردند که امیرالمؤنین ـعلیهالسلامـ فرمودند: اي كاش من ده نفر از اصحاب خودم را ميدادم و يك نفر از اصحاب معاويه ميگرفتم؛ سپس دست روي دست خود زدند و فرمودند: چرا ديگران در باطل خویش آن گونه استوارند و شما در حق خودتان چنین ضعيف و ناپايدارید.
همین داستان در كربلا نیز روی داد. شامیان که يزيد و زندگی و رفتار ضد اسلامی او را ميدیدند، در راه او ثابتقدم و استوار بودند؛ اما کوفیان که برای اقامه حق و عدل از حسينبنعلي ـعلیهماالسلامـ دعوت کرده بودند، آن گونه سست و ناآگاهانه عمل كردند.
متأْسفانه این سستی و ناآگاهی هنوز هم ادامه دارد. امروز که دوران امامت حضرت حجتبنالحسن ـعجلاللهتعالیفرجهـ است، امام غایب است؛ در حالی که امام بايد در میان امت حاضر باشد. آنچه موجب این امر شده است، نه غیبت ولیامر، که در اصل غيبت خود ماست. ناآگاهیها و گناهان کوچک و بزرگ ما همچون ابری تیره و پردهای ضخیم، مانع تابیدن خورشید امامت شدهاند. خورشید حضور دارد؛ اما پرده ضخیم جهل و گناه، ما را از آن محروم کرده است. امروزه ما نیز گاهی در راه حق استوار نیستیم. به زیارت كربلا ميرويم؛ زیارت عاشورا و وارث میخوانیم و میگوییم: يا ليتني كنّا معكم؛ اما آیا اندیشیدهایم كه اگر در کربلا بوديم، جزو ياران حسين میبوديم يا به لشکر عمر سعد میپیوستیم؟ اين ناآگاهيها اگر ادامه نداشت، امروز امام غايب نبود. بنابراین براي آنکه ظهور امام عصرـعجلاللهتعالیفرجهـ محقق شود و آفتاب نورانی امامت بر ما بتابد، نخست باید پردههاي جهل و ظلمت را از جلوي پنجرة قلبمان كنار بزنيم و دل را از كينهها، حسدها، بغضها و... پاک ساخته، از عشق و محبت سرشار کنیم؛ مگر نه آنکه دین چیزی جز محبت نیست؟(1)
مشکل ما در طول تاریخ، ناآگاهی است که باید این مشکل را برطرف کرد. با دوبينيها و بدبينيها، و با زور و حصر كار پيش نميرود؛ بلکه با آگاهي است که ميتوان گامهاي بزرگی برداشت. الحمدلله امروزه به برکت جمهوري اسلامي اين نعمت براي ما فراهم شده است كه بتوانيم مستقل كار كنيم و از فرصتهاي بهدستآمده بهره ببریم؛ انشاءالله.
والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته
. [1] هلالدین الا الحب. ( بحارالانوار ج66،ص237.)