English | فارسی
پنجشنبه 07 شهریور 1392
تعداد بازدید: 1941
تعداد نظرات: 0

سخن حكمت آميز از امام صادق عليه السلام

سخن حكمت آميز از امام صادق عليه السلام
دوري از گفتار و رفتار بيجا و ناپسند

مرحوم نعماني در كتاب غيبت از امام صادق ـ‌صلوات الله و سلامه عليه ـ روايتي را نقل مي­كنند حضرت به عبد الاعلي مي فرمايد:

" يا عبد الأعلى، إن احتمال أمرنا ليس معرفته وقبوله، إن احتمال أمرنا هو صونه وستره عمن ليس من أهله، فاقرءهم السلام ورحمة الله - يعني الشيعة - وقل : قال لكم : رحم الله عبدا استجر مودة الناس إلى نفسه وإلينا بأن يظهر لهم ما يعرفون ، ويكف عنهم ما ينكرون [1]"

اي عبدالأعلي، رعايت حق اهل بيت و خاندان پيامبر تنها به شناختن و پذيرش حقّانيت آنها نيست، بلكه مراعات نمودن حق آنان به اين است كه شيعه و پيرو ائمه خود را از هر گفتار و رفتار ناپسند و دور از شأن اهل بيت حفظ كند. عبدالأعلي سلام من را به شيعيان برسان و به آنان بگو امام صادق به شما پيام داد و گفت: خدا رحمت كند كسي را كه محبّت مردم و مسلمانان ديگر را نسبت به خود، و ما جلب و آنها را نسبت به ما خوشبين سازد. و تحقق اين جلب محبّت و خوشبيني به آن است كه رفتارش به گونه­اي باشد كه آنان قبول دارند و خوب مي پندارند؛ يعني در كردار خود، اعتقاد مذهب و سليقه آنان را رعايت كند و رفتاري از خود بروز ندهد كه آنان قبول ندارند.

بيان معارف اهل بيت به اندازه ظرفيت افراد

در توضيح اين فرمايش گوهربار امام صادق ـ عليه السلام ـ بايد گفت: احتمال در اينجا به معناي حمل كردن امر ما اهل بيت و كشيدن بار ما است؛ يعني حمل و كشيدن بار معارف ما. حضرت مي­فرمايد: كشيدن امر و بار معارف ما فقط شناخت و قبول آن معارف نيست، پس حمل و كشيدن بار معارف و معالم اهل بيت چه چيز است؟ «ان احتمال امرنا ليس معرفه وقبوله» بلكه حضرت مي­فرمايد: حَمَله علم و معارف اهل بيت شدن فقط اين نيست كه شما ما را بشناسيد و بعد ما را قبول داشته باشيد؛ بلكه مراعات نمودن حق ما به اين است كه شيعه و پيرو ائمه خود را از هر گفتار و رفتار ناپسند و دور از شأن اهل بيت حفظ كنيد. چگونه بايد ائمه و شيعيان و پيروان آنان را حفظ و حق آنان را مراعات نمود؟ «صونه وستره عمن ليس من أهله» بايد آنان را از گفتار و رفتار ناپسند و دور از شأن اهل بيت حفظ كرد. يعني تمام معارف و هر سخني كه از ما به شما رسيده است را در اختيار عموم مردم قرار ندهيد بلكه هر كسي به اندازه تحمل و ظرفيتش معارف ما در اختيارش گذاشته شود.

سلام امام صادق (ع) بر جلب كنندگان محبت به اهل بيت

«فاقرءهم السلام ورحمة الله» سلام ما و رحمت خداوند را بر شيعيانمان « وقل: قال لكم:» عبد اعلي به آنان بگو امام جعفر بن محمد به شما فرمود: «رحم الله عبداً استجر مودة الناس إلى نفسه وإلينا» خدا رحمت كند كسي را كه در اين مقام است كه محبت و مودت مردم را براي خودش و براي ما بخرد و جلب كند. چرا حضرت فرمود: «استجر مودة الناس إلي نفسه و إلينا» يعني محبت و دوستي مردم را براي نفس خودش و براي ما جلب كند؟ براي اينكه خود اين حَمَله معارف ما منتسب به ما و حَمَله علم ماست، لذا از ما است. از اين رو حضرت مي­فرمايند: «بأن يظهر لهم ما يعرفون» آنچه مردم از معارف ما مي­فهمند و درك مي كنند، ظاهر و اظهار كند. «ويكف عنهم ما ينكرون» و آنچه را كه مردم قدرت درك و فهم آن را ندارند براي آنها اظهار و بيان نكند.

ايمان و علم داراي مراتب است

 لازم است در توضيح اين روايت به دو روايت ديگر اشاره كنيم، امام علي بن الحسين ـ صلوات الله و سلامه عليه ـ فرمودند: « والله لو علم أبو ذر ما في قلب سلمان لقتله[2]» و يا در روايت دوم امام جعفر صادق ـ صلوات الله و سلامه عليه ـ در بيان افضليت و مراتب علم سلمان فرمودند: « علم سلمان علما لو علمه أبو ذر كفر[3]» لذا ايمان و علم مراتبي دارد. هر كسي ظرفيتش محدود است همه چيز را همگان درك نمي­كنند. انسان براي بيان مطالب خوب و صحيح هم بايد سليقه داشته باشد. متاسفانه خيال مي­كنيم چون چند صباحي درس خوانديم و برخي مطالب را فهميدم در جمع و مجالس هر چيزي را كه ياد گرفتيم و به آن رسيديم، بايد براي مردم بيان كرد؛ زيرا بيان مطالب نياز به مقدمات دارد و تا آن مقدمات فراهم و بيان نشودآن مطلب اساسي درك و فهميده نمي شود. بنابراين ضرورتي ندارد هر آنچه شخص فرا گرفته و آموخته است آن را براي عموم مردم بگويد. طرف سخن اين حديث شريف بخصوص با افرادي است كه با جوانها و دانشگاهيان مرتبط هستند. مثلا اين شخص هنوز كاملا اميرالمؤمنين را به عنوان اينكه امام بر حق است نشناخته شما براي اين شخص اثبات مي­كنيد كه خداوند اميرالمؤمنين را قبل از آدم خلق كرده است.[4] اين اشكال فقط براي امثال ما و شما نيست، چند وقت پيش در راديو و تلويزيون ديدم براي اميرالمؤمنين سرود مي­خوانند نام شريف اميرالمؤمنين ـ حالا به عنوان تبليغات يا جهات ديگرـ را روي كعبه نوشته و گذاشته بودند و مردم دور كعبه و نام مقدس حضرت طواف مي كردند، اين بسيار اشتباه است. هرچند بنابر عقيده و معارف شيعه علي بن ابي­طالب بر كعبه شرف دارد. اصلا شرافتي كه كعبه دارد به واسطه علي ابن ابي­طالب است. خودشان فرمودند: « وأنا كلام الله ناطق[5]» ما تمام اين مطالب را قبول داريم، اما براي همه مردم قابل باور نيست و درك اين معارف براي عموم مشكل است، نياز به بيان مقدمات دارد. و در اين گونه موارد جهات عرفاني غلبه مي كند بر جهات ديگر.

كعبه يك سنگ نشاني است كه ره گم نكني        حاجي احرام دگر بند ببين يار كجاست

لذا بر اساس كلام گهربار حضرت، معارف و عقايد شيعه را در حد فهم و درك جامعه بازگو شود. از اين رو لزومي ندارد هر حديث صحيحي را در هر كتابي ديد براي مردم بيان كنيد. در علم رجال در مورد محمد بن ثنان كه از روات حديث است بحث  كرديم، در آنجا گفتيم يك نفر نگفته محمد بن ثنان فاسق يا كذاب است؛ اما همه علماي رجال اشكال مي كنند: محمد بن ثنان يك آدمي بود كه زبانش را نمي توانست نگه دارد. لذا تمام روايات و مطالبي را كه مي فهميد و مي­آموخت در بين مردم فرياد مي­زد و بيان مي­كرد. توجه نداشت گفتن و مطرح كردن اين مطلب براي مردم صحيح و درست است يا نه؟ آلان هم برخي از افراد مي­گويند: چرا فضائل ائمه اطهار را نگوئيم، نه فضائل را بگوئيد اما در حد ادراك مردم.  فضائل ائمه اطهار را مي گوئيم تا مودت و علاقه مردم را نسبت به اهل بيت و نيز نسبت به خودمون جلب كنيم؛ اما بايد بدانيم، اگر بيان فضائل مردم را دفع و روي گردن از اهل بيت كند حرام است.

 ترجمه كتاب به تنهايي كافي نيست

يكي از بارزترين مصاديق اين فرمايش مي­توان به برخي ترجمه كتابها اشاره كرد. به عنوان مثال شخصي كتاب بحار الانوار را كه يك كتاب جامع حديثي است[6]؛ ترجمه مي­كند و در اختيار عموم مردم قرار مي­دهد. و اين نوع كار كردن از دو جهت صحيح نيست:

نخست اينكه، مرحوم مجلسي كتاب شريف بحارالانوار را به عنوان يك جامع حديثي جمع آوري كرده است، فارق از اينكه اين روايت از جهت سند صحيح است يا نه؟ لذا همت بلند اين محدث خبير در اين كتاب جمع­آوري روايات بوده؛ هرچند ايشان وقتي از ديد يك كارشناس رجال، به كتاب اصول كافي نگاه مي كند، خيلي از روايات كافي را از حيث سند خدشه مي كند و از اعتبار ساقط و ضعيف مي­داند.

دوم اينكه، بعضي از روايات كتاب بحارالانوار را من و امثال من هم آنها را نمي­فهميم و درك نمي­كنيم؛ لذا چگونه ميتوان آنها را بدون ذكر مقدمات و شرح كلمات براي عامه مردم گفت، با اين وجود آيا ترجمه و در اختيار گذاشتن تمام مطالب هم چه كتابي براي عموم مردم جايز و كار درستي است؟!

طرح مطالب علمي در محافل و مجلات تخصصي

 و از همين موارد است نقل و بيان برخي مطالب و فتاواي عجيب در رسانه هاي ارتباط جمعي و در دسترس قرار دادن آنها براي عموم مردم؛ حال چه با استدلال باشد يا بدون استدلال. بيان آن براي مردم براي عامه مردم كار صحيح و درستي نمي­باشد؛ مانند تساوي ارث زن و مرد و يا ديه زن و مرد. آلان در مقام بيان اينكه اين فتوا صحيح است يا نه، يا استدال آنها درست است يا نه نيستم؛ و يا اينكه اين فتوا مخالف اجماع است، كاري نداريم؛ بلكه حرف من اين است، بيان اين فتوا و درج در روزنامه و دادن اعلاميه لازم ندارد. لذا اين فتاوا و مطالب از اين دست، ابتدا بايد در محافل علمي مطرح و نقد و بررسي شود و سپس اگر به نتيجه رسيد كه اين مطلب و فتوا بايد در اختيار مردم قرار گيرد، منتشر و در دسترس عموم قرار گيرد. البته در بيشتر رشته­ها اين مطلب اتفاق مي­افتد، مثلا در تمام دنيا در پزشكي مجلات تخصصي هست كه آخرين دست آوردهاي پزشكي در آن مجلات به چاپ مي­رسد؛ مانند روش­هاي معالجه­ و درمان جديد و ديگر مسائل مربوط به علم پزشكي. حال اگر يك دكتري كه تازه مدرك گرفته خيال كند، اين روش معالجه جديد را مي­توان در درمان بيماران به كار گرفت. در حالي كه اين روش تازه ابداع شده و هنوز آزمايش و عوارض جانبي كه بر اين معالجه مترتب هست مشخص نشده است. كسي به دكتر تازه كار نمي­گويد: اين روش فقط به عنوان فكر نوع و دست آورد جديد مطرح است؛ لذا اين روش را در مجله پزشكي چاپ مي­كنند تا پزشكان و محققان در مورد آن اظهار نظر كنند. حال ما آخرين فتاوا را، آن هم فتاواي خلاف مشهور را از همان ابتدا براي مردم بيان و در روزنامه مقاله مي كنيم. شما مي خواهيد در مورد ارث فتوا بدهيد و فتواي شما به تساوي ارث بين زن و مرد هم رسيد، اشكال ندارد؛ اما از اين فرمايش امام صادق عليه السلام استفاده كنيم، ابتدا سخن و مطلبي كه از آيه شريفه « لِلذّكَرِ مِثْلُ حَظِّ اْلأُنْثَيَيْنِ»[7] استفاده كرديد، در يك مجله علمي چاپ شود تا دانسته شود از ديدگاه شما، هنوز در مورد اين مطلب و استدلال به آن، به يقين و جزمي كه منجر به فتوا شود، نرسيده­ايد، بلكه به عنوان يك طرح در محافل علمي مطرح شده تا ديگران نظر بدهند و پخته شود. از اين رو نبايد به عنوان فتوا براي عموم مطرح  شود كه اگر فردا معلوم شد اين مطلب و فتوا پايه و اساس مستحكمي ندارد؛ در عموم مردم و مخصوصا جوانها تاثير منفي نداشته باشد و بگويند يك عمر گفتند ديه زن نصف ديه مرد است و يا مرد دو برابر زن ارث مي­برد؛ حالا فهميدند اشتباه است. مثل اينكه يك عده از شيعه­ها وقتي مي­خواهند در مكه و مدينه تقيه كنند، حتي در اطاق هتل كه هيچ كس نيست به فرش سجده مي كردند و يا در مسجد النبي و مسجد الحرام سنگ جلويش است، باز به فرش سجده مي كرد. آن وقت وهابيها مي گفتند كه اين شيعه ها بعد از 1400 سال تازه فهميدند اشتباه مي كنند و ما درست مي گوييم. از اين رو بايد توجه لازم را به اين فرمايش گهر بار از حضرت امام جعفر بن محمد ـ عليه السلام ـ داشت كه مي فرمايد: «رحم الله عبدا استجر مودت الناس الي نفسه وإلينا» خدا رحمت كند كسي را كه محبّت مردم و مسلمانان ديگر را نسبت به خود، و ما جلب و آنها را نسبت به ما خوشبين سازد.



 [1]. محمد بن ابراهيم النعماني، كتاب الغيبة، ص 42، ح3. 

 [2]. مرحوم كليني، اصول كافي، ج1، ص401.

 [3]. شيخ مفيد، اختصاص، ص12؛ علامه مجلسي، بحار الانوار، ج22، ص346، ح60. 

[4] . روايات بسياري در اين زمينه در كتابهاي روائي و تاريخي شيعه و اهل تسنن وارد شده است. براي نمونه به دو مورد اشاره مي كنيم­: عن سلمان قال: سمعت رسول الله ( صلى الله عليه وآله وسلم ) يقول : كنت انا وعلي نورا بين يدي الله قبل ان يخلق الله ادم بأربعة عشر الف عام ، فلما خلق الله آدم قسم ذلك النور جزءين ركبا في ادم فجزء أنا وجزء علي بن أبي طالب ، فنور الحق معنا نازل حيثما نزلنا. (سيد بن طاووس، الطرائف، ص15؛ علامه مجلسي، بحار الانوار، ج35، ص24، ح18؛ القندوزي، ينابيع المودة لذوي القربي، ج2، ص490، ح379) و نيز  اخرجه احمد فى المناقب. (الریاض النضره ص ۱۶۴)

احمد بن حنبل طبق روایت کتاب الریاض النضره از سلمان فارسى روایت کرده است که او مى‏گوید: از رسول خدا شنیدم که مى‏فرمود: من و على نور واحدى بودیم در نزد خداوند تعالى، قبل از آنکه آدم را بیافریند به فاصله چهارده هزار سال سپس چون خداوند آدم را آفرید آن نور را دو قسمت نمود: یکى از آن دو قسمت من هستم، و قسمت دیگر على است .

و نیز از کتاب ینابیع المودة لذوبي القربي از عثمان حدیث مى‏کند که او از رسول خدا روایت مى‏کند که: خلقت انا و على من نور واحد قبل ان یخلق الله آدم باربعه آلاف عام فلما خلق الله آدم رکب ذلک النور فى صلبه فلم ینزل شیئا واحدا حتى افترقنا فى صلب عبد المطلب، ففىَّ النبوه و فى على الوصیه(ينابيع المودة لذوي القربي، ج2، ص307، ح875؛ علامه مجلسي، بحار الانوار، ج38، ص150، ح120)

عثمان بن عفان از پیغمبر اکرم روایت کرده است که آن حضرت فرمود: خداوند تبارک و تعالى چهارده هزار سال پیش از آنکه آدم ابوالبشر را خلق کند من و على را از نور واحد بیافرید، چون آدم را خلق کرد آن نور را در صلب او قرار داد و دائما آن نور نسلا بعد نسل واحد بود تا در صلب عبدالمطلب به دو قسمت منقسم شد، نیمى به من و نیمى به على بن ابیطالب منتقل شد؛ پس خداوند نبوت را در من قرار داد و وصایت و ولایت را در على قرار داد.    

[5]. مرحوم شيخ الحر العاملي، وسائل الشيعة ، ج 27 ، ص 34 ، باب تحريم الحكم فيه كتاب ، ح 33147. 

[6]. جامع حديثي يعني مانند كتاب لغت است. آنچه كه نياز شيعه و نيز آنچه كه به شيعه نسبت داده شده دراين كتاب جمع آوري شده است. لذا تصور نشود تمام روايات اين كتاب در نزد خود مرحوم مجلسي صحيح باشد.

[7]. سوره نساء، آيه 11. 

تصاویر
  • سخن حكمت آميز از امام صادق عليه السلام
ارسال نظر جدید

نام

ایمیل

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

کلیه حقوق این سایت متعلق به دفتر حضرت آیت الله علوی بروجردی می باشد. (1403)
دی ان ان