سخنان اخلاقي حضرت آيت الله علوي بروجردي پيرامون اصول الگوگيري در روايات
اصول الگوگیری در روایات
وجود مقدس آقا علي بن موسي الرضا (عليه السلام) از امام علي بن الحسين، امام سجاد (عليه السلام)، نقل ميكنند حضرت مي فرمايند: «ولکن الرجل کل الرجل نعم الرجل هو الذی جعل هواه تبعا لامرالله، وقواه مبذولة فی رضی الله، یری الذل مع الحق أقرب إلی عز الابد من العز فی الباطل، ویعلم أن قلیل مایحتمله من ضرائها یؤدّیه إلی دوام النعیم فی دار لا تبید ولا تنفد، وإن کثیرما یلحقه من سرائها إن اتبع هواه یؤدیه إلی عذاب لا انقطاع له ولایزول، فذلکم الرجل نعم الرجل، فبه فتمسکوا، وبسنته فاقتدوا، وإلی ربکم به فتوسلوا، فإنه لاترد له دعوة، ولاتخیب له طلبة.[1]»
امام رضا (عليه السلام ) به روايت از امام على بن الحسين (عليهما السلام ) فرمود: مرد كامل و بهترين مرد، آن است كه هواى خويش را پيرو فرمان خدا قرار دهد و نيروهاى خود را در راه خرسندى خدا به كار اندازد، و بپذيرد كه ذلت در راه حق نزديكتر است به عزت جاودان ، تا عزت در راه باطل ، و بداند كه اندك ناراحتى كه در دنيا تحمل مى كند، او را به نعمت دائمى مى رساند، در سرايى كه پايان ندارد و تمام نمى شود، و خوشيهاى فراوان دنيا، اگر پيرو هواى خويش باشد، او را به عذابى مى رساند كه بريده شدن و نابودى ندارد، پس چنين مردى نيكوترين مرد است. به او تمسك جوييد، و از روش و سنت او پيروى كنيد، و به وسيله او به پروردگار خويش متوسل شويد، چراكه دعاى او به هدف اجابت مى رسد و به آنچه بخواهيد، دست پيدا مى كنيد.
در اين حديث شريف آقا علي بن موسي (عليه السلام) ويژگيها و خصلتهاي يك مرد شايسته را معرفي می کنند، البته نه مرد به معنای يك فرد مذكر، بلکه انساني كه ديگران او را بخاطر خصلتهای نیکویش الگو قرار می دهند، همانطور که آخر این روايت حضرت مي فرمايد: "فبه فتمسکوا، وبسنته فاقتدوا" يعني به او نگاه كنيد و راهش را الگو قرار دهید. و اين همان انساني است كه به تعبير حضرت: "جعل هواه تبعا لامرالله" منظور از هوا در روايت، خواهش هاي نفساني است، يعني خصلتهايي كه انسان از حيث انسان بودن و نفساني بودنش آن را طلب مي كند، چنین شخص تمام خواسته هاي نفسانی اش را می یابد وآنها را در راه خدا قرار می دهد.
تربیت نفس اماره
به بیانی دیگر این شخص خواسته های خودش را همسوی آن چیزی قرار می دهد كه خداوند به آن امر كرده و آن را اراده كرده است، يعني نفسش را با لجام زدن یا حد زدن تربیت می کند. البته ناگفته نماند که وجود خواهش های نفساني در انسان امری طبیعی است، اما به شرطی که از حد خودش تجاوز نکند، اما اگر از حد خودش تجاوز کرد و خواست او از امر خداوند خارج شود، آنجا باید نفس را لجام زد و مانع پیشروی آن شد. و اگر فرد این کار را کرد به تعبیر حضرت می شود: " وقواه مبذولة فی رضی الله" يعني آنچه كه در توان دارد در راه رضاي خدا به كار مي گيرد. و این يعني از خود گذشتن است، يعني خواهشهاي نفساني را در راه ارادة الله سوق دادن است، يعني موضوعيت نداشتن خودش در مقابل خداوند است. به تعبير ديگر يعني هدفمند كردن زندگي و معيشت خود است. چنین شخصی طبق تعبیر روایات دیگر حب و بغضش الهي مي شود. و رسیدن به اوج این مقام میسر نمیشود، مگر اینکه انسان قواي خودش را با اراده خداوند همسو كند و هواي نفس را سركوب كند و در مسير ارادة الله قرار دهد، آن وقت است كه به مقام البغض في الله والحب لله مي رسد، و دوستي و دشمني اش فقط در راه خدا مي شود. و اين همان معناي عبوديت است، عبوديت به معناي واقعي.
بازتاب دفاع از حق وحقيقت
حتى اگر دقت كنيم، مي بينيم كه اگر امام جانب حق را بگيرد و بر حق پافشاری کند، ممكن است با گرفتاریها وسختیهایی مواجه شود همانطور که در تعبیر روایت ذلت آمده است، ولی اگر این ذلت را تحمل کند در راه حق تحمل کرده است. و این را باید بدانیم کسی که بخواهد در مسير خدا حركت كند، ممكن است با مشکلات و مضراتي در زندگي مواجه شود، ولي اگر استقامت كند و اين سختی را با آْن آسايش و راحتي ابدی روز قیامت معامله کند، آن وقت است که به طبق فرمایش حضرت می شود: " یری الذل مع الحق أقرب إلی عز الابد من العز فی الباطل" اين شخص ميپذيرد كه ذلت در راه حق نزديكتر است به عزت جاودان، تا عزت در راه باطل؛ بنابر اين اگر دوران امر بين همراهي كردن حق و تحمل كردن بيچارگي و ذلت باشد - گرچه عبد بودن هيچ وقت مضرت نيست- ارزش تحمل اين ذلت بيشتر است تا آن عزتي كه همراه باطل باشد. حتي اگر فرض كند عزت ابدي است، باز هم ارزش همرايي و همسويي با باطل را ندارد چون ابدیت در این دنیا وجود ندارد و این دنیا هم مثل دریای خزر بزرگ و از ديد ناقص ما، بي انتهي باشد اما عمر ابدی که ندارد و بالاخره ظرفش محدود و تمام خواهد شد.
دنياي زود گذر
و حضرت در ادامه مي فرمايند: "ویعلم أن قلیل مایحتمله من ضرائها" يعني بداند شخصي كه در راه حق سختي مي كشد و كمي لطمه ناملايمات را تحمل ميكند "یؤدیه إلی دوام النعیم فی دار لا تبید ولا تنفد" اين شخص در واقع در برابر زندگي ابدي دارد، و براي او آسايش واقعي آخرت است. چرا حضرت می فرماید: اگر مشكلات کم و قليل را تحمل كند اجر و پاداش او آسايش آخرت است؟ بخاطر اینکه مگر همه عمر این عالم چقدر است؟ مثلا ما هفتاد سال زندگي كرديم و به هفتاد سال كه مي رسيم، مي بينيم کم كم به مرگ نزدیک شده ایم و در واقع عمر پشت سر گذاشته شده مثل يك خاطره گذشته می ماند یا مثل يك انساني می ماند كه تازه از خواب بيدار مي شود و مي بيند چقدر زود همه چیز گذشت، و انسان همین حالت را در زمان مرگ هم دارد و مي گويد: چه زود همه چیز تمام شد! چه فرصت گذرایی! خلاصه هر چه سختی در این دنیا هست همين مقدار اندك و كم است. اما در آخرت" إلی دوام النعیم فی دار لا تبید ولا تنفد" است؛ آخرتي كه زندگي در آن ابدي است و پاياني ندارد و آسايش واقعي همان جاست.
هلاکت ابدی و عذاب همیشگی
حضرت در ادامه ميفرمايند: "وإن کثیرما یلحقه من سرائها إن اتبع هواه یؤدیه إلی عذاب لا انقطاع له ولایزول" و خوشيهاى فراوان دنيا، اگر پيرو هواى خويش باشد، او را به عذابى مى رساند كه دائمي و بريده شدن و آن عذاب هميشگي و نابودى ندارد؛ حضرت در اين سخن ميفرمايد: خوشي ها و لذتهاي باطل هر چند زياد باشند، اما فرد را به عذابي دردناك و مستمر مي كشانند و اين همان تعبير حضرت است كه فرمودند:"فذلکم الرجل نعم الرجل" مرد كامل و شايسته اين است. حضرت از ما مي خواهند كه به چنین مردی تمسک کنیم و او را الگوی خودمان قرار دهیم؛ لذا در آخر فرمايش خود می فرمایند: "فبه فتمسکوا، وبسنته فاقتدوا، وإلی ربکم به فتوسلوا" پس چنين مردى شايستهترين و نيكوترين مرد است؛ به او تمسك جوييد، و از روش و سنت او پيروى كنيد، و به وسيله او به پروردگار خويش متوسل شويد، چراكه دعاى او به هدف اجابت مى رسد و به آنچه بخواهيد، دست پيدا مى كنيد.
[1] . الشيخ حر العاملي، وسائل الشيعة، ج8، باب اا از ابواب صلاة الجماعة، ص317، ح14.