English | فارسی
پنجشنبه 24 مرداد 1392
تعداد بازدید: 2623
تعداد نظرات: 0

مرجعیت تشیع و نقش آن در جهان اسلام، اعزام نماينده به برخي كشورها توسط آيت الله العظمي بروجردي (قدس سره)

مرجعیت تشیع و نقش آن در جهان اسلام، اعزام نماينده به برخي كشورها توسط آيت الله العظمي بروجردي (قدس سره)





مرجعیت تشیع و نقش آن در جهان اسلام

اعزام نماينده به برخي كشورها توسط آيت الله العظمي بروجردي (قدس سره)

نگارش: رحیم روح بخش

 مقدمه:

آیت‌الله العظمی بروجردی از اواسط دهه بیست الی اواخر دهه سی به مدت یک دهه و نیم مرجعّیت اعلم شیعیان را به عهده داشت. با نیل ایشان به این مقام به تدریج مرکزیت مرجعیت از نجف به قم منتقل شد و هر چند حتی بعد از رحلت ایشان آیت‌الله العظمی سید محسن حکیم در نجف در جایگاه مرجع اعلم قرار گرفت ولی از یک سو در قم مراجع ثلاث؛ آیات: گلپایگانی، شریعتمداری و مرعشی‌نجفی به همراه امام خمینی و آیت‌الله میلانی (از مشهد) و از سوی دیگر در خود عراق: آیات: سيد عبدالهادی شیرازی، سيد محمود شاهرودی، سيد ابوالقاسم خویی و سید عبدالله شیرازی مطرح شدند.

در این مقاله اقدامات عرصه جهانی آیت الله بروجردی  طی قریب دو دهه بیست و سی مورد بررسی قرار میگیرد. نگارنده با عنایت به پژوهشهای اسنادی چندی که در مرکز انقلاب اسلامی و مرکز اسناد ریاست جمهوری راجع به آیت الله بروجردی به عمل آورده، [1] از لابلای صدها برگ اسناد و بعضاً خاطرات، گزارشهای متعددی راجع به جایگاه و نفوذ قلمرو مرجع مذکور در جهان اسلام و بعضاً در غرب بدست آورد که بررسی آنها میتواند موضوع مغفول خلاء تبیین نقش جهانی مرجعیت تشیع در جهان را پرکند.

در این نوشتار اقدامات آیت‌الله بروجردی جهت اعزام نمایندگان و مبلغین به کشورهای مصر، آلمان، آمریکا، اندونزی و حتی قاره آفریقا مورد بازکاوی قرار میگیرد.

فرضیه:

یکی از مؤلفه‌‌‌‌‌های تعامل علمای ایران با جهان اسلام، تشیع میباشد. صرف نظر از چندین سده میان ظهور تشیع تا به قدرت رسیدن صفویان (1135-907 ه‍ .ق)، شیعیان در قلمرو خلافت اسلامی، کلونی و اقلیت‌‌‌‌‌های پراکنده‌‌‌‌‌ای را تشکیل می‌‌‌‌‌دادند که همچون جزایر پراکنده در اقیانوسی، دور از هم و البته با حفظ تعلقات مذهبی به حیات خود ادامه ‌‌‌‌‌دادند. در این دوران به علت فاصله طولانی مناطق شیعه نشین و عدم اختراع و گسترش تکنولوژی‌‌‌‌‌های ارتباطی امروزین، غالباً در رأس هر کلونی شیعه، یک عالم دینی برجسته- که در برخی از اعصار نقیب نامیده می‌‌‌‌‌شد- به رفع رجوع مسائل شیعیان و به خصوص تعامل آنان با حکومت را سامان می‌‌‌‌‌داد. تا اینکه به تدریج طی سده‌‌‌‌‌های اخیر، برخی عوامل از جمله رسمیت تشیع در ایران و به خصوص در طی یکی دو سده اخیر با گسترش تکنولوژی ارتباطی، موانع پیشین برداشته شده و شرایطی پیش آمده که به تدریج شیعیان به سوی تمرکز گرایی – مرجعیت واحد مذهبی- روی آوردند.

بر این اساس، فرضیه این پژوهش به شرح ذیل ارائه می‌‌‌‌‌گردد:

«باعنایت به اینکه بعد از رسمیت تشیع در عصر صفوی، این مذهب به عنوان یکی از عناصر  اصلی فرهنگ ایرانی درآمد، لذا در یکی دو سده بعد با توسعه ارتباطات و تسهیل در رفت آمدها، علما و مراجع شیعی ایران، موفق شدند با تحت حمایت قرار دادن کلونی‌‌‌‌‌های شیعی در جهان اسلام و حتی اقصی نقاط جهان، از طریق بهره‌‌‌‌‌گیری از آموزه مجتهد- مقلد نفوذ مذهبی (شیعی) ایران را گسترش دهند.»

گفتنی است که مرجعیت با استفاده از سازوکارهای متعددی در حمایت از اقلیت‌‌‌‌‌های شیعه اقدام می‌‌‌‌‌کرد. به عبارت دیگر با ایجاد حلقه‌‌‌‌‌های واسطی نظیر: اعزام و استقرار نماینده، انتخاب یکی از علمای بومی به عنوان نماینده- مرجع مورد نظر- در امور شرعی و جمع‌‌‌‌‌آوری وجوه شرعیه، تأسیس مراکز و نهادهای مذهبی و تبلیغی در تداوم بخشی این تعامل اهتمام می‌‌‌‌‌ورزید. این پشتیبانی در تداوم و پایداری اقلیت شیعی ساکن کشورهای جهان نقش موثری ایفا ‌‌‌‌‌کرد. البته این تکاپوها بعضاً در تبلیغ و گسترش تشیع در میان سایر بومیان نیز بی‌‌‌‌‌تأثیر نبود.

با عنایت به این فرضیه، بایسته است که در این نوشتار، ابتدا  مختصری از تاریخچه مرجعیت و سیر تمرکزگرایی آن ذکر شود و سپس در ادامه نقش و جایگاه آیت الله بروجردی، در راستای فرضیه مذکور، مورد بازکاوی قرار گیرد.

مختصری از تاریخچه و تحولات مرجعیت:

نهاد مرجعیت شیعه، یک نهاد هزار ساله است. ویژگی‌‌‌‌‌های اصلی این نهاد، یکی پذیرفتن اجتهاد است که شیعه در برابر اهل سنت باب اجتهاد را باز گذاشتند و دوم استقلال از حکومت‌‌‌‌‌ها. حکومتی نبودن مرجعیت سبب شده بود که در طول تاریخ هزار ساله خود، به عنوان پناهگاه و تکیه‌گاه شیعیان عمل کند و بعضاً حرکت‌‌‌‌‌های مردمی را رهبری نماید. به خصوص از زمان صفویان با رسمیت تشیع، نهاد مرجعیت نیز در کنار نهاد سلطنت بیش از بیش نصج یافت و رویکرد استقلال طلبانه آن گسترش پیدا کرد. استقلال آن دو از هم بعدها تعارضاتی را پیش آورد به طوری که هرگاه علما اقتدار می‌‌‌‌‌یافتند، نهاد سلطنت تضعیف می‌‌‌‌‌شد مثل دوره مشروطه، و برعکس، هر گاه سلطان مقتدری براریکه قدرت می‌‌‌‌‌نشست، مرجعیت و علما  تضعیف می‌‌‌‌‌شدند، مثل دوره رضاشاه.

البته صرف نظر از نحوه تعامل مرجعیت و سلطنت، به طور کلی مرجعیت در دوران حیات خود، دو دوره قبل و بعد از تمرکز را تجربه کرده، مرجعیت قبل از آنکه به صورت یک نهاد منسجم درآید، دوران طولانی را پشت سر گذاشته که در این دوره با آغاز غیبت کبری امام مهدی در سال 329 ه‍ .ق و پذیرش مسؤولیت امور مذهبی شیعیان توسط مجتهدان عصر شروع شد. در این دوره مرجعیت صورتی پراکنده و ساختاری محلی داشت. هر کس در هر حوزه جغرافیایی که می‌‌‌‌‌زیست به مجتهد و فقیه همان‌‌‌‌‌جا رجوع و ضمن فراگیری احکام لازم، پرداخت‌‌‌‌‌های شرعی را نیز انجام می‌‌‌‌‌داد.

تا اینکه پس از تسهیل ارتباطات و گسترش تکنولوژی نوین ارتباطی از قبیل: تلگراف، تلفن و به خصوص چاپخانه- که امکان چاپ و نشر گسترده رساله‌‌‌‌‌های عملیه فراهم گردید- گام‌‌‌‌‌هایی جهت تمرکز اقتدار مرجعیت مجتهد واحد برداشته شد از این رو به سرعت جایگاه مرجعیت و مناسبات مردمی آن دگرگون گردید و از چهارچوب منطقه‌‌‌‌‌ای و محلی به کشوری و حتی به عنوان یک نهاد متمرکز جهانی- جهان تشیع- درآمد.

در خصوص اولین فردی که با تمرکز مرجعیت در وی رهبری متمرکز روحانیت و مؤمنین شیعه حاصل شد سه نظریه وجود دارد: مرحوم دکتر عبدالهادی حائری معتقد است مرکزیت عام مرجعیت از زمان شیخ محّمدحسن نجفی (فوت 1266 ه‍ .ق) صاحب جواهر الکلام می‌‌‌‌‌باشد. [2]

مرحوم دکتر حمید عنایت خاطرنشان می‌‌‌‌‌سازد که از اواسط قرن 19 میلادی شیخ مرتضی انصاری (فوت 1281 ق) یکی از برجسته‌‌‌‌‌ترین نوابغ فقهی شیعه رهبری متمرکز  را میان علما و روحانیون وقت که تا آن زمان به صورت دسته جمعی هدایت می‌‌‌‌‌شد، باز کرد. پس از آن این فکر مقبولیت یافت که مجتهد اعلم سزاوار آن است که مورد تقلید همه شیعیان قرار کیرد به گونه‌ای که برتری شیخ انصاری نه تنها در ایران بلکه در عثمانی، جهان عرب، هندوستان و دیگر کشورهای اسلامی نیز مورد شناسایی قرار گرفت. [3] و بالاخره استاد مرتضی مطهری، مقطع تمرکز مرجعیت را یک گام متأخر دانسته و معتقد است، شخصیتی که برای نخستین بار در قرن اخیر ریاست و زعامت کل پیدا کرد و وسایل ارتباطی جدید کمک بزرگی برای توسعه دامنه ریاست و زعامت او شد، مجتهد بزرگ مرحوم حاج میرزا محّمدحسین شیرازی (فوت 1312 ق) بود. مهمترین عرصه بروز این اقتدار، فتوای ایشان در مورد قرارداد معروف تنباکو (1308-1309 ق) که منجر به عقب‌‌‌‌‌نشینی ناصرالدین شاه و لغو قرارداد انجامید. [4]

چنین به نظر می‌‌‌‌‌رسد که آرای دکتر حائری و استاد مطهری به ترتیب براساس رویکرد جامع فقهی صاحب جواهرالکلام و جایگاه سیاسی صاحب فتوای تحریم تنباکو بنا گردیده است، چنین به نظر می‌رسد: اجتماع مورخان بر آغاز تمرکز مرجعیت شیخ مرتضی انصاری مبتنی می‌‌‌‌‌باشد. [5]

به هر حال با پذیرش هر یک از نظریات مذکور، یک امر که به طور نسبی از اقبال عمومی برخوردار است این نکته می‌‌‌‌‌باشد که بعد از نامبردگان، مرجعیت شیعه به ترتیب در آیات عظام : آخوند ملا محّمدکاظم خراسانی (فوت 1329 ق)، سیدم.کاظم یزدی (1337 ق)، میرزا محّمدتقی حائری شیرازی (1339 ق)، شیخ فتح‌‌‌‌‌الله شریعت اصفهانی (فوت 1330 ق)، سید ابوالحسن موسوی اصفهانی (1367 ق) و بالاخره مرجع مورد توجه این نوشتار محّمدحسین طباطبایی بروجردی (فوت 1380 ق برابر 1340 ش) تمرکز یافت. البته همزمان برخی مراجع دیگر نظیر: میرزا محّمدحسین نائینی (فوت 1355 ق) و شیخ عبدالکریم حائری(فوت 1355 ق برابر با 1315 ش) و به مدت کوتاهی سید حسین قمی (فوت 1367 ق برابر با 1325 ش) و غیره در مقام مرجعیت قرار گرفته و مورد توجه و تقلید مؤمنین مذهبی بودند.

 جایگاه مرجعیت تشیع ایران در جهان اسلام:

تردیدی نیست که حضور و تداوم حیات شیعیان در کشورهای شبه‌‌‌‌‌قاره هند، حوزه خلیج فارس و سایر کشورهای جهان اسلام و حتی قاره‌‌‌‌‌های: اروپا و آمریکا و آفریقا مستلزم پذیرش مرجعی به عنوان مرجع تقلید را ایجاب می‌‌‌‌‌نماید.این امر با عنایت به تحولات یکی دو سده اخیر جهانی و موج‌‌‌‌‌های عظیم مهاجرت انسانی از آن جمله شیعیان به قاره‌‌‌‌‌های اروپا و آمریکا از اهمیت خاصی برخوردار است. در این نوشتار از اهتمام مراجع شیعی ایرانی، در دهه‌‌‌‌‌های میانی قرن بیستم و حتی پیش از آن جهت رسیدگی به امور شیعیان اقصی نقاط جهان و در نتیجه فراهم آمدن زمینه‌‌‌‌‌های حضور ایران و گسترش قلمرو جغرافیایی در میان کلونی‌‌‌‌‌های شیعی سخن به میان خواهد آمد. برای این منظور یکی از مراجع متنفذ و تأثیرگذار در میان مقلدین خارج از کشور مورد بررسی قرار می‌‌‌‌‌گیرد: آیت‌الله العظمی سیدمحّمدحسین طباطبایی بروجردی (1292-1280 ق برابر با 1340 ش) .

البته قبل از بررسی جایگاه و نقش ایشان در عرصه مذکور، بایسته است که اشاره‌‌‌‌‌ای به اعتبار و موقعیت محل پرورش آن‌‌‌‌‌ها یعنی حوزه‌‌‌‌‌های علمیه و تحولات آن شود. گفتنی است که حوزه علمیه نجف با سابقه‌‌‌‌‌ای هزارساله، طی سده‌‌‌‌‌های متمادی یکی از مهمترین مراکز پرورش و آموزش علمای شیعه و اعزام آنها به کلونی‌‌‌‌‌های شیعه نشین کشورهای مسلمان بود. اما به تدریج با تضعیف جایگاه حوزه نجف در طول سده‌‌‌‌‌ اخیر و افزایش موقعیت حوزه علمیه قم- به خصوص در پی رویکرد سیاسی نوین مرجعیت ایران و به قدرت رسیدن روحانیون در این کشور- این مأموریت و مسؤولیت تاریخی به عهده حوزه علمیه قم قرار گرفته است.

چنین به نظر می‌‌‌‌‌رسد که آخرین نسل‌‌‌‌‌ها و علمای متنفذ حوزه علمیه نجف بعد از آیات: آخوند خراسانی، محّمدکاظم یزدی و مازندرانی در آیات: ضیاء عراقی، میرزا حسین نائینی و بالاخره سیدابوالحسن اصفهانی خاتمه یافت هر چند در تداوم مکتب نجف آیات عظام: حکیم، خوئی و شاهرودی و امروز نیز آیت‌الله العظمی سیستانی ایفای نقش کرده و می‌‌‌‌‌کنند، ولی چنین به نظر می‌‌‌‌‌رسد که در پی بنیانگذاری حوزه علمیه قم از سوی شیخ عبدالکریم حائری، همزمان با به قدرت رسیدن رضاخان، و به خصوص با ظهور مرجعیت واحد آیت‌الله العظمی سید محّمدحسین طباطبایی بروجردی در دهه‌‌‌‌‌های بیست و سی، حوزه علمیه قم جایگاه برتری یافت. ایشان در طی قریب دو دهه ریاست حوزه علمیه قم و زعامت شیعیان، فعالیت‌‌‌‌‌های تبلیغی و حمایتی زیادی را در اعزام نمایندگان خود به کلونی‌‌‌‌‌های شیعه در اقصی نقاط جهان نموده که تفصیل آن خواهد آمد.

   آیت‌الله بروجردی:

ایشان در ماه صفر 1292 ق در بروجرد به دنیا آمد. از لحاظ نسب به خاندان معروف طباطبایی تعلق داشت که نسب آنان به امام حسن مجتبی (ع) می‌‌‌‌‌رسد. این خاندان از خاندان‌‌‌‌‌های معروف و متنفذ شیعی در غرب ایران محسوب می‌شوند.

به هر حال محّمدحسین از همان کودکی از سن هفت سالگی به تحصیل علوم دینی پرداخت و بعد از کسب مقدمات علوم دینی در بروجرد، عازم اصفهان شد.در آن شهر از محضر علمای برجسته وقت، آیات: سید محّمدباقر درچه‌‌‌‌‌ای، ابوالمعالی کلباسی، ملامحّمدکاشی و جهانگیرخان قشقایی بهره برد. سپس بعد از نه سال تحصیل در اصفهان، به نجف عزیمت نمود. محّمدحسین که اینک طلبه‌‌‌‌‌ای کوشا شناخته می‌‌‌‌‌شد، مورد توجه ویژه استادان خود در نجف به خصوص آخوند خراسانی قرار گرفت. البته از محضر سایر استادان وقت نجف از جمله: شیخ الشریعه اصفهانی و سید محّمدکاظم یزدی نیز بهره برد. کوتاه مدتی بعد خود نیز بر کرسی تدریس و تعلیم تکیه زد.

ایشان بعد از هشت سال تحصیل در نجف، عزم سفر به بروجرد نمود که البته در مراجعت به زادگاه خود، اجازه نامه اجتهادی آخوند خراسانی را به همراه داشت. [6] در این اجازه نامه، آخوند، برای آیت‌الله بروجردی القابی به کار برده بود که بر «اعلمیت» ایشان صحه می‌‌‌‌‌گذاشت. [7]

به هر حال، آیت‌الله بروجردی بعد از بازگشت به خاستگاه خود، به مدت سی‌‌‌‌‌وسه سال در حوزه علمیه شهر خود یعنی بروجرد به تربیت طلاب و شاگردان دینی همت گماشت. در طول همین سال‌‌‌‌‌ها مسافرت‌‌‌‌‌های متعددی به مشهد، قم، مکه و... نمود. در سفر اخیر بعد از دیدار با اساتید خود آیات عظام نائینی و اصفهانی، در حین مراجعت به کشور، در مرز قصر شیرین از سوی یگان مرزی بازداشت و به تهران منتقل گردید. البته بعد از مدت کوتاهی بنا به توصیه رضاشاه- که به اعتبار و جایگاه وی آگاهی یافته بود- آزاد و بعد از چند ماه اقامت در مشهد، به بروجرد مراجعت نمود.

بعد از بازگشت از این سفر پرفراز و نشیب، به تدریج از سال 1370 ه‍ .ق، مرجعیت آیت‌الله بروجردی بر سر زبان‌‌‌‌‌ها افتاد. گفتنی است که صرف نظر از احراز شرایط مرجعیت، رحلت دو تن از مراجع محلی غرب در آن سال‌‌‌‌‌ها، یعنی آیت‌الله شیخ محّمدرضا دزفولی در 1312 ه‍ .ش و شیخ حسین نجفی بروجردی در سال 1313ه‍ .ش، باعث رویکرد بیش از بیش مؤمنین مذهبی به مرجعیت نامبرده شد. البته در این زمان مرجعیت عامه شیعیان به عهده آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی در نجف بود.

به هر حال طی این سال‌‌‌‌‌ها همچنان شهرت و آوازه آیت‌الله بروجردی گسترش یافت، به گونه‌‌‌‌‌ای که برخی از بزرگان حوزه علمیه قم نیز به دیدار ایشان شتافتند و در نهایت بعد از رحلت آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری- مؤسس حوزه علمیه قم- در سال 1315ه‍ .ش، جلسه‌‌‌‌‌ای تشکیل داده و در صدد دعوت از ایشان برای مدیریت حوزه علمیه قم برآمدند که البته این درخواست، بنا به شرایط زمانی، مورد اجابت آیت‌الله قرار نگرفت. [8]

از خلال خاطرات پراکنده برخی از علما چنین برمی‌‌‌‌‌آید که این دعوت طی قریب یک دهه بعد (1323-1315ه‍ .ش) بارها و بارها تکرار شده است ولی هر بار به دلایلی به خصوص به علت جلوگیری اهالی و عشایر منطقه- که ارادتی خاص به مرجع بومی خود داشتند- و برخی ملاحظات سیاسی از آن جمله شاید عدم استقبال هیأت حاکمه وقت تحقق نیافت. دکتر مهدی حائری یزدی- فرزند مؤسس حوزه قم- در خاطراتش، سفر یکی از هیأت‌‌‌‌‌ها را که خود نیز به نمایندگی عده‌‌‌‌‌ای از علمای قم به بروجرد عزیمت نمود، نقل کرده است. [9]

به هر حال اداره حوزه علمیه قم در این دوره، به عهده سه تن از عالمان برجسته و مراجع ثلاث آیات عظام: صدرالدین صدر، سید محّمدتقی خوانساری و سید محّمد حجت قرار گرفت.. ناگفته پیداست که صرف نظر از برخی از فشارهای هیأت حاکمه در سال‌‌‌‌‌های پایانی سلطنت رضاشاه، اصل پراکندگی مدیریت امور حوزه قم، بیش از پیش از انسجام و اقتدار روحانیت و به خصوص حوزه علمیه قم کاست. تا اینکه با سقوط رضاشاه بار دیگر این نظریه مورد توجه قرار گرفت که بایستی برای وحدت مدیریت حوزه چاره‌جویی به عمل آید. برخی از علما از آن جمله حاج آقا روح‌‌‌‌‌الله خمینی که در این سال‌‌‌‌‌ها از مدرسین حوزه محسوب می‌‌‌‌‌شد به تگاپو افتاده و در صدد دعوت مجدد از آیت‌الله بروجردی برآمدند.

در خلال این تلاش‌‌‌‌‌ها، آیت‌الله دچار بیماری سختی شد که درمان آن در تهران میسر بود. علمای مذکور از این فرصت به دست آمده سود جسته و طی ملاقات‌‌‌‌‌هایی از ایشان در بیمارستان فیروز آبادی،درخواست خود را مطرح کردند. [10] مراجع ثلاث نیز به طور ضمنی از این درخواست استقبال کردند. بنا برقولی از سید احمد خمینی، حاج آقا روح‌‌‌‌‌الله در آن شب‌‌‌‌‌ها، گاهی تا پنجاه نامه برای علمای شهرستان‌‌‌‌‌ها می‌‌‌‌‌نوشت تا آنان را به دعوت از آیت‌الله بروجردی برای اقامت در قم، ترغیب نماید. [11]

بالاخره این تکاپوها نتیجه داد، آیت‌الله طی استقبال با شکوهی وارد قم و اداره حوزه علمیه را به عهده گرفت. همه صاحب نظران حوزوی معترفند که با آغاز ریاست ایشان، حوزه قوت و تحول نو یافت، فضای نسبتاً باز سیاسی بعد از دوره رضاشاه، زمینه بروز جنبش مذهبی برای احیای حوزه و سایر نهاد‌‌‌‌‌های دینی را فراهم کرده بود، از آن طرف رشد مکاتب کمونیستی و ناسیونالیستی و برخی نحله‌های تقابل با تشیع، نیاز به این تحول و در نتیجه افزایش اقتدار مرجعیت واحد مذهبی دامن می‌‌‌‌‌زد.

این شرایط در یکی دو سال بعد از رحلت آیت‌الله العضمی سید ابوالحسن اصفهانی در نهم آذر 1325 و سپس آیت‌الله العضمی سید حسین قمی به فاصله سه ماه بعد از آن، با تثبیت مرجعیت عامه آیت‌الله بروجردی فراهم آمد. از این تاریخ به مدت یک دهه‌‌‌‌‌و نیم، اقتدار مرجعیت ایشان از ایران بر جهان تشیع سایه افکند.

بررسی مجموعه اقدامات آیت‌الله بروجردی در دوران زعامت شیعیان و ریاست حوزه علمیه قم نشان می‌‌‌‌‌دهد که ایشان با تدابیر خاص خود، در احیای آن حوزه اهتمام ورزید، بطوری که در کوتاه مدتی حوزه علمیه قم را به عنوان مرکز ثقل حوزه‌‌‌‌‌های علمیه در کشور قرار داده، بتدریج با احداث و احیای برخی حوزه‌‌‌‌‌های علمیه در شهرستان‌‌‌‌‌ها و پرداخت شهریه طلاب آنها، موفق شد همه آنها را در پیوند با حوزه قم سامان بخشد.

تعیین نمایندگانی در شهرستان به منظور جمع‌‌‌‌‌آوری وجوه شرعیه و پاسخ ب سؤالات شرعی مومنین مذهبی گام دیگری در راستای تعمیق آموزه‌‌‌‌‌های دینی در گستره جغرافیایی ایران و شیعیان اقصی نقاط کشور با مرکزیت حوزه قم بود.

بالاخره با اعزام نمایندگانی به برخی کشورهای جهان، حوزه این تعامل را از داخل به خارج از کشور کسترش داد و سعی کرد مناطق شیعه نشین جهان را تحت قلمرو ایران شیعی مورد حمایت معنوی و تبلیغی قرار دهد این اقدام او به تعامل با اندیشه‌‌‌‌‌های رقیب و ایجاد فضایی از تسامح مذهبی انجامید.

بدین سان آیت‌الله بروجردی نشان داد که مذهب تشیع و نهاد مرجعیت، ابعاد گسترده‌ای از حوزه‌‌‌‌‌های: اجتماعی، فرهنگی و غیره را پوشش می‌‌‌‌‌دهد که در صورت مدیریت مدّبرانه می‌‌‌‌‌تواند این ابعاد را بالفعل نموده و زمینه گسترش قلمرو فرهنگی ایران را در لوای تبلیغ تشیع فراهم کند. مراجع شیعی ایرانی در جایگاه نگاهبانان این مذهب، با سازوکارهایی از جمله: گسترش حوزه جغرافیایی مقلدین خود در مناطق شیعه نشین اقصی نقاط جهان، احداث مدارس دینی و خدمات عام المنفعه، اعزام هیأت‌‌‌‌‌های تبلیغی و غیره می‌‌‌‌‌توانند حوزه قلمرو ایران شیعی را گسترش دهند. چنانچه اقدامات آیات عظام: بروجردی و میلانی می‌‌‌‌‌تواند مصادیقی الز این نوع فعالیت‌‌‌‌‌ها به شرح ذیل مورد توجه قرار گیرد:

 

زمینه گسترش نفوذ آیت‌الله بروجردی:

آیت‌الله بروجردی در دوران مرجعیت خود، با تدابیر ویژه‌‌‌‌‌ای توانست در حوزه داخلی کشور، در ارتباط با نهاد‌‌‌‌‌های مذهبی، موفقیت‌‌‌‌‌های چندی به دست آورد. نگارنده در مقاله‌‌‌‌‌ای تفصیلی، [12] دستاوردهای عمده ایشان را به شرح ذیل برشمرده است. در اینجا به منظور تبیین زمینه‌‌‌‌‌های رویکرد آیت‌الله بروجردی به خارج از کشور و سایر مناطق شیعه‌‌‌‌‌نشین جهان، این دستاوردها به اختصار بیان می‌‌‌‌‌شود:

 

الف) اقتدار نهاد مرجعیت:

بدون تردید آیت‌الله بروجردی در دوران مرجعیت خود، حد علای اقتدار و جایگاه معنوی مرجعیت را در ایران به دست آورد. به گونه‌‌‌‌‌ای که به جرأت می‌‌‌‌‌توان ادعا کرد پیش و بعد از ایشان- به جز امام‌ خمینی- هیچ مرجعی از چنین جایگاهی و نفوذ مردمی برخوردار نگردید.

 

ب) سازماندهی روحانیت:

هر چند نخستین گام‌‌‌‌‌های سازماندهی روحانیت در ایران معاصر با تأسیس حوزه علمیه قم از سوی آیت‌الله حائری برداشته شد، ولی آیت‌الله بروجردی در دوران ریاست خود بر این حوزه، موفق شد، آن را به عنوان مرکز ثقل حوزه‌‌‌‌‌های کشور ارتقاء دهد. ایشان بعضاً با اعزام علمای برجسته به حوزه‌‌‌‌‌های شهرستان‌‌‌‌‌ها،آنها را تحت حمایت خود قرار ‌‌‌‌‌داد و بعضاً نیز با تأسیس مدارس دینی در شهرستان‌‌‌‌‌ها اهتمام ورزید. در همین راستا همچنین با اعزام نمایندگانی، زمینه تسهیل در رسیدگی به امورات مؤمنین و پاسخگویی به مسائل شرعی آنها را فراهم کرد. این تکاپوها در اقصی نقاط کشور در ترغیب خانواده‌‌‌‌‌ها برای تحصیل فرزندان خود در حوزه‌‌‌‌‌ها و مدارس دینی مؤثر واقع و این امر، گسترش مدارس و افزایش تعداد روحانیون را به دنبال آورد.

اینک روحانیت به عنوان یک سازمان غیر رسمی در قلمرو جغرافیایی ایران قد علم کرد به گونه‌‌‌‌‌ای که هر طلبه‌‌‌‌‌ای به سلک روحانیت در می‌‌‌‌‌آمد، در واقع، عضویت یک سازمان عظیم با مرکزیت قم و زعامت آیت‌الله بروجردی را می‌‌‌‌‌پذیرفت.

 

ج) سیستم وکالت و جمع‌‌‌‌‌آوری سهم امام:

طی سالیان طولانی قبل از مرجعیت آیت‌الله بروجردی، مؤمنین مذهبی ایران، وجوه شرعیه خود را برای مراجع نجف ارسال می‌‌‌‌‌کردند. در دوران تمرکز مرجعیت، آنان غالباً با تعیین نمایندگانی در برخی شهرستان‌‌‌‌‌ها و مناطق شیعه‌‌‌‌‌نشین –غالباً جهان اسلام- امر جمع‌‌‌‌‌آوری وجوه شرعیه را تسهیل می‌‌‌‌‌کردند. البته بسیاری از مؤمنین از آن جمله: بازرگانان، ملاکین و ... نیز سفرهای زیارتی عتبات، حضوراً وجوه شرعیه خود را پرداخت می‌‌‌‌‌نمودند. امّا آیت‌الله بروجردی به این امر توجه خاصی کرد و آن را از نظم و ترتیب برخوردار ساخت به گونه‌‌‌‌‌ای که مراجع بعدی نیز همین روش را اتخاذ کردند.

رویه آیت‌الله بروجردی این بود که اطلاعات مربوط به هر یک از وکلای شهرستان‌‌‌‌‌ها را به شرح ذیل در دفتری یادداشت می‌‌‌‌‌کرد: نام وکیل، حدود وکالت، مضمون وکالت‌‌‌‌‌نامه، محل سکونت وکیل، نام قرد یا افرادی که این وکالت با معرفی و توثیق آنها داده شده است. در همین راستا همچنین در دفتر دیگر،نامه‌‌‌‌‌های رسیده یا ارسالی را با شماره‌‌‌‌‌نامه و جواب داده شده مشخص می‌‌‌‌‌کرد . این اقدامات در محیطی انجام می‌‌‌‌‌کرفت که شعار رایج علما «نظم در بی‌‌‌‌‌نظمی» بود و رمز بقای روحانیت را در حساب و کتاب نداشتن می‌‌‌‌‌دانستند [13] بدیهی است که آیت‌الله این تدابیر را در مورد نمایندگان اعزامی خود به خارج از کشور انجام می‌‌‌‌‌داد که بحث اصلی این نوشتار را تشکیل می‌‌‌‌‌دهد.

 

-       مصادیقی از اقدامات آیت‌الله بروجردی برای تبلیغ تشیع:

یکی از اقدامات عمده آیت‌الله بروجردی اعزام نمایندگان ثابت – و غالباً دائمی- به برخی از کشورهای جهان جهت رسیدگی به امور شیعیان و پاسخگویی به مسائل شرعیه آنان بود. این نوع اقدامات  در زمان مراجع سلف مورد توجه قرار نمی‌‌‌‌‌گرفت، آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی که نمایندگانی به مناطق شیعه نشین هندوستان، مسقط و زنگبار گسیل داشت، به طور موقت و به مناسبت‌‌‌‌‌های خاص بود. در حالی که برنامه‌‌‌‌‌های آیت‌الله بروجردی بلند مدت و ساختاری انجام می‌‌‌‌‌گرفت. هر چند ایشان در محیطی سنتی و مذهبی رشد و نمو یافته بود ولی فردی با تدبیر و آگاه از مسایل جهانی بود این خصوصیت از وی، شخصیتی واقع‌‌‌‌‌بین و آینده‌‌‌‌‌نگر ساخته بود. او آینده مذهب تشیع و حتی حوزه را در تعامل با مناسبات جهانی تعریف می‌‌‌‌‌کرد. ایشان به خوبی بر این نکته واقف بود که لازمه ارتباط و تماس با سایر نقاط جهان، مجهز شدن به ابزار، علوم و زبان آن ملل می‌‌‌‌‌باشد. برای این منظور طلاب سطوحی عالی را تشویق می‌‌‌‌‌کرد، در کنار دروس حوزوی از علوم و دانش‌‌‌‌‌های روز نیز بهره ببرند.

یکی از شاگردان ایشان نقل می‌‌‌‌‌کند که وی به همراه جمعی از طلاب قم به تشویق آیت‌الله، برای خواندن دروس غیر حوزوی در طول تعطیلات تابستان، طی چندین سال به تهران عزیمت نموده و به فراگیری زبان انگلیسی پرداختند. علامه کرباسچیان یکی از نوگرایان عرصه آموزش دینی که با تأسیس مدرسه علوی و آموزش برخی رشته‌‌‌‌‌های علمی از پیشگامان این حوزه بود، ارتباطی تنگاتنگ با آیت‌الله بروجردی داشت و از آموزش طلاب حوزه در مدرسه‌‌‌‌‌اش استقبال می‌‌‌‌‌کرد. [14]

گفتنی است که هدف آیت‌الله از این اقدام، انتخاب و اعزام طلاب مستعد به خارج از کشور بود. همین تکاپوها و ترغیب‌‌‌‌‌ها، زمینه آشنایی تعدادی از علمای فاضل را با علوم جدید فراهم ساخت که برخی از آنان برای اعزام به خارج از کشور جهت تبلیغ انتخاب شدند.

ناگفته نماند که این رویکرد آیت‌الله بروجردی در حوزه علمیه قم، با موانع و مشکلاتی مواجه شد، چنانچه بنا به نقلی، گفته می‌‌‌‌‌شد، طلبه‌‌‌‌‌ای که در دانشگاه درس می‌‌‌‌‌خواند از زی‌‌‌‌‌طلبگی خارج است. طرفداران این طیف فکری حتی پا را فراتر گذاشته می‌‌‌‌‌گفتند: «خواندن روزنامه‌‌‌‌‌ها» و «فراگرفتن زبان انگلیسی» کاری مستهجن است. [15] اما چنانچه ذکر شد ایشان لحظه‌‌‌‌‌ای از این رویه خود کوتاه نیامد که دستاوردهایش به شرح ذیل حاصل شد:

 

الف) مرکز اسلامی هامبورگ:

 در سال 1336 ه‍ .ش، نماینده آیت‌الله بروجردی در هامبورگ آلمان، با اجازه نامه و دستور ایشان، زمینی به مساحت 800/3 متر به مبلغ 270 هزار مارک خریداری نمود. بعد از اخذ مجوزهای لازم، کلنگ ساخت آن با زیربنای 832 متر در سال 1339 به زمین زده شد، امّا با رحلت آیت‌الله در فروردین سال 1340 این برنامه متوقف ماند. گفتنی است که در این سال‌‌‌‌‌ها نمایندگان آیت‌الله بروجردی در هامبورگ به ترتیب: آیت‌الله میرزا ابوالقاسم محّمدی‌‌‌‌‌گلپایگانی و شیخ محّمد محققی‌‌‌‌‌لاهیجانی –مسلط به دو زبان انگلیسی و آلمانی- بودند. که از طرف ایشان برای تبلیغ به آلمان اعزام شده بودند.

به هر حال بعد از مدتی توقف پروژه ساخت مرکز اسلامی هامبورگ، شیخ محّمد محققی- نماینده مرحوم آیت‌الله بروجردی- طی دیدارهایی با آیت‌الله العظمی سید محّمد هادی میلانی- مرجع تقلید وقت در مشهد- ایشان را از برنامه کار مطلع ساخت. آیت‌الله میلانی از این برنامه حمایت کرد که در ادامه چگونگی آن بررسی خواهد شد.

به هر حال این مرکز بعد از تکمیل دارای امکاناتی چون: سالن سخنرانی به ظرفیت 300 نفر، کتابخانه، سالن پذیرایی و آشپزخانه می‌‌‌‌‌باشد. بعد از پایان ساخت، آیت‌الله میلانی، به نمایندگی خود، آیت‌الله دکتر بهشتی را در فروردین 1344، برای اداره فعالیت‌‌‌‌‌های فرهنگی و تبلیغی به آنجا اعزام نمود. [16] بعد از دکتر بهشتی نیز آقایان: سیدمحّمد خاتمی، محّمد مجتهد شبستری، علی مقدم و محّمدباقر انصاری در آن مرکز به فعالیت پرداختند و هم اینک نیز، مرکز اسلامی هامبورگ به عنوان یکی از مهم‌‌‌‌‌ترین مراکز تبلیغی شیعی به برنامه‌‌‌‌‌های خود ادامه می‌‌‌‌‌دهد.

 

ب) اعزام دکتر مهدی حائری‌‌‌‌‌یزدی به آمریکا:

ایشان فرزند مؤسس حوزه علمیه قم، در خاطراتی که از خود در بخش «تاریخ شفاهی ایران» مرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه هاروارد در مصاحبه با حبیب لاجوردی، بر جای گذاشته، نقل می‌‌‌‌‌کند: همزمان با تحصیلات حوزوی در طی سال‌‌‌‌‌های 1330-1315 در محضر اساتید وقت حوزه قم از جمله آیت‌الله بروجردی، به آموزش علوم جدید دانشگاهی روی آورد به طوری که وقتی از قم به تهران مهاجرت نمود تا در دانشگاه به فعالیت علمی بپردازد، دانشگاه تهران مدرک اجتهاد وی از سوی آیت‌الله بروجردی را معادل مدرک دکترا پذیرفت، از این رو موفق شد در مدرسه سپهسالار و همچنین دانشکده الهیات دانشگاه تهران به تدریس فلسفه اسلامی بپردازد.

نامبرده اضافه می‌‌‌‌‌کند که در همین سال‌‌‌‌‌ها که همزمان با جنبش ملی شدن صنعت نفت بود، از جانب آیت‌الله بروجردی و دکتر مصدق به عنوان مجتهد جامع‌‌‌‌‌الشرایط به عضویت شورای عالی فرهنگ محسوب شد تا به امور شرعیات در وزارت فرهنگ- از جمله مسائل شرعی در کتب درسی، مسأله مدارس مختلط و مواردی از این قبیل- رسیدگی کند. تا اینکه با کودتای 28 مرداد این برنامه‌‌‌‌‌ها متوقف ماند.

بعد ها نیز با تشدید سلطه شاه بر کشور و ایجاد خفقان، آیت‌الله بروجردی تصمیم گرفت، ایشان را به نمایندگی خود در آمریکا اعزام نمایند تا در آنجا ضمن رسیدگی به امور شیعیان، به فعالیت‌‌‌‌‌های تبلیغی بپردازد. نامبرده نقل می‌‌‌‌‌کند: هدف آیت‌الله از این اقدام، پاسخگویی به مسائل مذهبی و شرعی دانشجویان مسلمان بود. به هر حال برای این منظور دکتر حائری موفق شد با کمک مالی آیت‌الله و یاری جمعی از دانشجویان، انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا و کانادا را تشکیل داده و همچنین با راه‌‌‌‌‌اندازی یک انتشارات، و چاپ و پخش جزوه‌‌‌‌‌های دینی، آموزه‌‌‌‌‌هایی از احکام را در موضوعات: اخلاق و مذهب و بعضاً در قالب پاسخ به سوالات دانشجویان، تبلیغ نماید.

دکتر حائری نقل می‌‌‌‌‌کند که در خلال این فعالیت‌‌‌‌‌ها، متوجه شد که با صرف تسلط به فلسفه و علوم اسلامی، نمی‌‌‌‌‌تواند پاسخگوی مسایل مبتلا به شیعیان آنجا باشد. زیرا سوالات مردم و شیعیان آنجا از فضا و گفتمان فکری جامعه آمریکا منشأ می‌‌‌‌‌گرفت که لازمه پاسخگویی به آنها، آشنایی با اندیشه و فلسفه غرب را می‌‌‌‌‌طلبید. از این رو قریب دو دهه تحصیل، به ترتیب: از دانشگاه جرج تاون، مدرک لیسانس در رشته فلسفه غرب، از دانشگاه میشیگان،مدرک فوق لیسانس و از دانشگاه تورنتو کانادا مدرک دکتری فلسفه آنالیتیک را اخذ نمود. بعد از آن موفق شد به عنوان فیلسوف اسلامی یکی از سه عضو انیستیتوی کندی درآمریکا به فعالیت بپردازد(دو عضو دیگر از فلاسفه مسیحی و یهودی بودند.) [17]

حائری در تمام دوران اقامت خود در آمریکا با برگذاری جلسات پرسش و پاسخ برای دانشجویان و تدریس فلسفه اسلامی در دانشگاه‌ها و سایر فعالیت‌‌‌‌‌های تبلیغی و فرهنگی، موفق شد در چهارچوب‌‌‌‌‌های علمی و آکادمیک در تبلیغ و گسترش آموزه‌های شیعی، نقش بسیار ماندگار و پایا ایفا نماید.

 

ج) انتخاب آیت‌الله شیخ‌‌‌‌‌محّمدتقی قمی در مصر به عنوان نماینده خود و حمایت از دارالتقریب:

آیت‌الله شیخ محّمدتقی قمی از علمای متفکری بود که از سال 1317 ه‍ .ش به منظور نزدیکی هر چه بیشتر مذاهب اسلام به قاهره- مرکز بزرگ علمی اهل سنت- مهاجرت نمود، طی سال‌‌‌‌‌ها اقامت در مصر، ضمن تدریس زبان و ادبیات‌‌‌‌‌فارسی [18] به دانشجویان الازهر، تلاش‌‌‌‌‌های زیادی برای معرفی تشیع به رؤسا و علمای آنجا نمود. بر اثر کوشش‌‌‌‌‌های وی و برخی علمای دیگر اهل تشیع و سنت سرانجام در سال 1327
ه‍ .ش «دارالترقریب بین المذاهب الاسلامیه» تأسیس شد. ایشان همچنین در پایه‌‌‌‌‌گذاری و حمایت از فعالیت‌‌‌‌‌های برخی نهاد‌‌‌‌‌های مشابه نظیر «مجمع البحوث الاسلامیه» که به مثابه مجلس شورای عالی امور اسلامی بود و همچنین در «معهد الدراسات الاسلامیه» شرکت مؤثری داشت. بالاخره با مجله معتبر «رسالة الاسلام» ارگان دارالتقریب بین المذاهب الاسلامی نیز همکاری می‌‌‌‌‌کرد.

آیت‌الله هر چند عضو و یا مؤسس هیچ یک از این مؤسسات نبود، ولی در دوران مرجعیت و زعامت خود از هرگونه کمکی به این مراکز خودداری نورزید. در همین راستا، آیت‌الله شیخ محّمدتقی قمی را نیز به عنوان نماینده خود در مصر و دارالتقریب تأیید کرد و به واسطه ایشان مکاتبات چندی با شیوخ وقت الازهر به عمل آورد. به گونه‌‌‌‌‌ای که به طور مرتب جریانات و مذاکرات دارالتقریب را از طریق آیت‌الله قمی جویا می‌‌‌‌‌شد. [19]

این تدابیر منجر به تحکیم و افزایش وحدت علمای شیعه و سنی گردید. به تدریج بسیاری از سوء تفاهمات و بدبینی‌‌‌‌‌ها در میان طیف زیادی از علمای طرفین رفع و رجوع گردید. این تعامل و همبستگی در نهایت منجر به صدور فتوای تاریخی شیخ شلتوت، شیخ معروف جامع الازهر، در رسمیت مذهب تشیع و مجوز تدریس کرسی شیعه در آن مرکز علمی گردید.

نقش آیت‌الله بروجردی در این حوزه، همین بس که موفق شد، تشیع را به عنوان رکن اصلی، در بزرگ‌‌‌‌‌ترین مرکز علمی اهل سنت معرفی و زمینه رسمیت و تدریس آن را در آن مرکز فراهم آورد. آن مرحوم به نیکی به این نکته واقف بود که طی سالیان طولانی تفرقه میان مسلمانان، اینک زمان آن فرا رسیده که دانشمندان دو طرف با منابع و متون دینی همدیگر آشنا شده و زمینه‌‌‌‌‌ تفاهم و وحدت را فراهم سازند.

در یک گزارش از سفارت ایران در قاهره به تاریخ 3/2/1336 از استقبال علمای مصر از: «تلاش وسیع آیت‌الله محّمدتقی قمی در خلال چهل(؟) سال به منظور برطرف ساختن اختلافات بین شیعه و سنی» سخن به میان آمده و خاطر نشان گردیده «با توجه به اخلاص دعوت و صادقانه بودن آن و پیوستن مردانی چون شیخ عبدالمجید سلیم، شیخ مصطفی عبدالرزاق و شیخ محمود شلتوت به دعوت تقریب مذاهب، خود به این دعوت گرویده است.»

در ادامه این گزارش به نقل از آیت‌الله قمی آمده است: «در سال 1937 [1317ه‍ .ش] که برای اولین بار برای دعوت به نزدیک کردن مذاهب اسلامی به قاهره مسافرت کرده با یاری خواستن از خداوند متعال در این راه کوشش نموده» در خاتمه درباره دستاورد این فعالیت‌‌‌‌‌ها اضافه نموده: «اینک پیروان مذاهب شیعه (امامی و زیدی) و سنی رفتار و تصور گذشته خود را نسبت به همدیگر تعدیل نموده و درک نموده‌‌‌‌‌اند که مذاهب آنها از نظر جوهر و ذات مبانی اسلام تفاوتی با همدیگر ندارند.» [20]

 

د) قصد اعزام شیخ محّمدتقی فلسفی واعظ شهیر به آمریکا:

براساس نامه‌‌‌‌‌ای از فلسفی به سفیر آمریکا  در تهران که در آن درخواست ایجاد تسهیلاتی برای عزیمت ایشان به آمریکا به عنوان نماینده آیت‌الله بروجردی ارسال شده، ضمن اشاره به اینکه: «مسلمین و مسحیین جهان پیرو دو پیغمبر الهی یعنی حضرت محّمدابن عبدالله و حضرت مسیح ابن مریم هستند و هر دو معتقدند به خداوند عالم و مومن به تعالیم آسمانی آنها می‌‌‌‌‌باشند.»

ایشان در ادامه خاطر نشان نموده: «دفاع از حریم قدس توحید وظیفه قطعی این دو ملت بزرگ و کلیه خداپرستان جهان است. لازم است الهین در مقابل مادیین منکرین خداوند جبهه واحدی داشته و همکاری بیشتری نمایند.»

فلسفی در ادامه نامه خود یادآوری کرده است: «نظر به اینکه ملت آمریکا مذهبی هستند، حضرت آیت‌الله العظمی آقای بروجردی مرجع شیعیان جعفری مذهب جهان چنین امید دارند که در اثر تماس و تلاقی تفاهم بیشتری پیدا شود و حقایق الهی روشن‌‌‌‌‌تر گردد» سپس در پایان اضافه می‌‌‌‌‌کند: «از این جهت [آیت‌الله بروجردی] مرا برای این منظور در نظر گرفته امر فرمودند: سفری به کشور آمریکا نمایم.» [21] که البته به دلایل نامعلومی این سفر تحقق نیافت.

 

ه‍) برنامه اعزام ثقه‌‌‌‌‌الاسلام سید نورالدین طاهری به آفریقا:

در این گزارش درخواست صدور گذرنامه برای نامبرده جهت عزیمت به زنگبار به عنوان نماینده آیت‌الله بروجردی در معیت عده‌‌‌‌‌ای زائران آفریقایی عتبات عالیات شده است. [22]

 

و) درخواست اعزام آقای سید جمال الدین حائری زاده گلپایگانی به اندونزی:

این سند مبتنی به گزارش مستشار فرهنگی ایران در جاکارتا می‌‌‌‌‌باشد که بنا بر اطلاعات ارائه شده: «شمار علویان مقیم اندونزی .... از بیست هزار نفر تجاوز می‌‌‌‌‌کند. اجداد آنان در قرون گذشته از حضرت موت به ممالک جنوب خاوری آسیای به خصوص هندوستان و اندونزی هجرت نموده‌‌‌‌‌اند... آنان با گذشت زمان هنوز عادات و آداب و اخلاق و سنن ملی بخصوص زبان مادری خود را حفظ نموده و تعصب عجیبی در نگهداری میراث ملی به خرج می‌‌‌‌‌دهند. در بسیاری از جزیره‌‌‌‌‌ها و شهر‌‌‌‌‌های اندونزی از خود آموزشگاه‌‌‌‌‌هائی دارند که زیر نظر "انجمن الربطه‌‌‌‌‌العلویه" اداره می‌‌‌‌‌شود.» نامبرده در ادامه ضمن اشاره به بازدید خود از دیدار‌‌‌‌‌مدارس آنان و استقبال گرم سران انجمن مذکور خاطر نشان نموده: «برخی از بزرگان انجمن اظهار می‌‌‌‌‌داشتند به آنکه تمام مذاهب مسیحی و فرقه‌‌‌‌‌های اسلامی حتی بهره‌‌‌‌‌ها (شش امامی) و مادیانی نمایندگانی در این کشور دارند، متأسفیم که ما شیعیان یک نفر رهبر دینی برای ارشاد فرزندان خود نداریم.» سپس در خواست کرده‌‌‌‌‌اند: «تقاضا می‌‌‌‌‌نمائیم پیشنهاد ما را به سمع اولیای امور ایران برسانید تا شاید حضرت آیت‌الله بروجردی نماینده‌ای از طرف خودشان بدین سرزمین اعزام بفرمایند.» در پایان نیز ابراز امیدواری شده است: «... همانطور که حضرت آیت‌الله بروجردی در این ده سال نمایندگانی به مدینه، پاکستان، هندوستان، آلمان غربی و فرانسه اعزام نمودند، آقای سید جمال‌‌‌‌‌الدین حائری گلپایگانی را نیز به این حدود اعزام فرمایند.» [23]

 

ز) دعوت «اداره روحانی مسلمانان ماوراء قفقاز» از آیت‌الله بروجردی جهت سفر به آن منطقه:

این درخواست که به منظور آشنائی آیت‌الله بروجردی و همراهان «با امور مذهبی مسلمین در اتحاد شوروی و آثار تاریخی اسلامی» آن کشور به عمل آمد بعلت «ضعف پیری و مشاغل کثیره» آیت‌الله بروجردی، امکان تحقق نیافت. [24]

 

 

نتیجه‌گیری:

بر این اساس، این نوشتار در پاسخ به این سوال سامان یافته است که: مرجعیت شیعی در ایران چه نقشی در تمرکز بخشی ایران شیعی و تبلیغ آن در جهان ایفا می‌نماید؟ در جواب این پرسش، نقش یکی از مراجع تأثیر گذار دهه های بیست و سی ایت الله بروجردی مورد بررسی قرار گرفته و در راستای فرضیه مقاله تلاش شده است که نقش ایشان در گسترش قلمرو و تبلیغ تشیع مورد بازکاوی قرار گیرد.

گفتنی است که در یکی دو سده اخیر با ورود ابزارهای ارتباطی نوین به کشور، این مجال نیز برای نهاد‌های مذهبی از جمله مرجعیت فراهم گردید که برای گسترش ارتباط با مقلدین خود از آن بهره برداری نماید. از این رو مرجعیت واحد شیعی در قم یعنی آیت‌الله بروجردی توانست به سرعت جوامع شیعی اقصی نقاط جهان را در پیوند با قم قرار دهد. این رویکرد زمینه آشنایی با مناسبات رقیب را فراهم کرد و از تعصبات مذهبی میان نخبگان شیعی کاسته و بر تعامل بر سایر مذاهب و ادیان منجر شد. که از آن جمله تقریب مذاهب اسلامی در مصر و قبول تشیع به عنوان یکی از ارکان بود.

این نوشتار بر آن بود که نشان دهد گسترش قلمرو تشیع به منابع رسانه‌ای و تبلیغی دولتی محدود نیست بلکه این نهاد مرجعیت است که از ظرفیت بالقوه برای این منظور برخوردار است و می‌تواند فارغ از  مناسبات رسمی دولتی و بین‌المللی با مدیریت و تدبیر زمیه‌های گسترش تشیع را فراهم و شیعیان را در پیوند با مرجعیت مورد حمایت معنوی و فکری قرار دهد.

ناگفته پیداست که این رویکرد در جهان امروز با گسترش سازوکارهای ارتباطی جدید اعم از: اینترنت، ماهوار، نشریات و....  می‌تواند بیش از پیش امکان تبلیغ و نفوذ تشیع را به هر مکانی که پای این رسانه‌های مدرن رسیده است باز کند به شرط این که استقلال و حریت این نهاد حفظ شود تا بتواند به عنوان یک راهبرد شیعی در دهه چهارم انقلاب مورد استفاده قرار گیرد.

 

                                                                                          پایان...

منابع و مآخذ:


[1] درباره آیت‌الله بروجردی: میراث آیت‌الله بروجردی، فصلنامه گفتگو، شماره 32. آیت‌الله بروجردی و دوران ملی شدن صنعت نفت، فصلنامه تاریخ معاصر ایران، شماره 26،

[2] عبدالهادی حائری،تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق، تهران، امیرکبیر،1364،ص 82

[3] حمید عنایت، اندیشه‌های سیاسی در اسلام معاصر، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، تهران، خوارزمی 1372، ص 279

[4] مرتضی مطهری، مشکل اساسی در سازمان روحانیت(مقاله)، از کتاب: بحثی درباره مرجعیت و روحانیت، تهران، شرکت سهامی انتشار، بی تا، ص 181

[5] برای اطلاعات بیشتر رک‌‌‌‌‌ به: حامد الگار، دین و دولت در ایران: نقش علما در دوره قاجار، ترجمه ابوالقاسم سرّی، تهران، توس، ص 42

[6] محّمدحسین منظورالاجداد، مرجعیت در عرصه اجتماع و سیاست (اسناد و گزارش‌‌‌‌‌هایی از آیات عظام: نائینی، اصفهانی، قمی‌‌‌‌‌حائری و بروجردی 1292-1339 ه‍ .ش)، تهران، شیرازه، 1379، صص 404-403

[7] مجتبی احمدی و دیگران، چشم و چراغ مرجعیت: (مصاحبه‌‌‌‌‌های ویژه مجله حوزه با شاگردان آیت‌الله بروجردی)، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1379،ص 33. سخن آیت‌الله سید محّمد باقر سلطانی طباطبایی.

[8] همان، ص 85، سخن آیت‌الله سید جعفر احمدی

[9] خاطرات دکتر مهدی حائری‌‌‌‌‌یزدی: استاد فلسفه و فرزند بنیانگذار حوزه علمیه قم، به کوشش حبیب لاجوردی، تهران، کتاب نادر، 1382، صص 62-61

[10] حسین بُدلا، هفتاد سال خاطره از آیت‌الله سید حسین بُدلا، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1387،
صص 146-144

[11] دلیل آفتاب، خاطرات یادگار امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌ خمینی، ص 60

[12] رحیم روحبخش، میراث آیت‌الله بروجردی، فصلنامه گفتگو، شماره 32، تابستان 1380، صص 35-7

[13] مرتضی مطهری، مزایا و خدمات مرحوم آیت‌الله بروجردی (مقاله)، از کتاب: بحثی درباره مرجعیت و روحانیت، تهران، شرکت سهامی انتشار، بی‌‌‌‌‌تا، صص 249-245

[14] خاطرات آیت‌الله مهدوی کنی، به کوشش دکتر غلامرضا خواجه سروری، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385، صص 83-82

[15] همان، صص 93 و 83

[17] خاطرات دکتر مهدی حائری‌‌‌‌‌یزدی، پیشین،صص 41 و 39 و 28

[18] اسنادی چند از مکاتبات وی با مقاومت مربوطه در ایران در خصوص مسایل اداری خود در دهه بیست از ایشان در آوشیو مرکز اسناد ریاست جمهوری موجود است.

[19] جام شکسته، خاطرات حجت‌‌‌‌‌الاسلام معادیخواه، ج2، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384، ص 173

[20] آرشیو مرکز اسناد نخست وزیری، شماره پرونده 66727

[21] آرشیو مرکز اسناد نخست وزیری، شماره پرونده 14269

[22] آرشیو مرکز اسناد نخست وزیری، شماره پرونده 25234

[23] آرشیو مرکز اسناد نخست وزیری، شماره پرونده 27856

[24] آرشیو مرکز اسناد نخست وزیری، شماره پرونده 27789


تصاویر
  • مرجعیت تشیع و نقش آن در جهان اسلام، اعزام نماينده به برخي كشورها توسط آيت الله العظمي بروجردي (قدس سره)
ارسال نظر جدید

نام

ایمیل

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

کلیه حقوق این سایت متعلق به دفتر حضرت آیت الله علوی بروجردی می باشد. (1403)
دی ان ان