نا امیدی از رحمت خداوند بزرگترین گناه
متوكل كه در زمان امام هادي (عليه السلام) خليفه عباسي بود، از امام هادي تقاضا كرد دعايي به او ياد بدهد.
حضرت دعايي خیلی طولانی به او یاد دادند که اين دعا معروف به «دعاي سيف» است، در كتب ادعيه ما مثل کتاب مصباح مرحوم كفعمی[1] و دیگر کتابها نقل شده، در بخشي از دعا آمده است:
«اللهم إني وفلان بن فلان عبدان من عبيدك نواصينا بيدك»؛ در اینجا منظور از «إنی» امام هادی (عليه السلام) و منظور از فلانا متوکل است.
ابتدا مقدمه كوتاهي خدمت عزيزان عرض مي كنم: پیام این دعا این است که وقتي انسان مي خواهد دست ظالمي را بگيرد و به راه راست هدایت کند علاوه بر اميد دادن به او، باید او را متوجه خطاهایش هم بكند.
يكي از وظايف ائمه اين بوده كه دست انسانهاي خطاكار را بگيرند و به راه راست هدايت و به آنها اميد و در ضمن نيز آنها را متوجه خطاهايشان كنند. ما نيز باید با تاسي به ائمه اطهار به همين منول عمل كنيم و نباید تحت هيچ شرايطي كسي را از رحمت خدا نا اميد كنیم، چون نا اميدي و ياس از رحمت خدا خود بزرگترين جرم و از گناه های کبیره به شمار می رود
توبه توفیقی الهی
در تاریخ هست که وقتی وجود مقدس آقا علي بن الحسين (عليه السلام)به شام رفتند و چند روزي در شام ماندند و آن خطبه غرا را در مسجد خواندند و مردم بر اثر آن خطبه از مظلوميت اهل بيت مطلع شدند و يزيد را محكوم كردند، آنجا بود که يزيد به امام گفت: من از اين كار پشيمانم و نمي خواستم دست به این کار بزنم، هل مِنّي توبة؟ آیا توبه ای برای من هست؟ حضرت خطاب به او فرمودند: بله، و حتی نماز غفیله را هم به او ياد دادند، همين برخورد را ما از امام سجاد(عليه السلام) می بینیم و لذا اینطور با یزید که بدترین ظلمها را در حق اهل بیت روا داشت صحبت می کنند، بله امام(عليه السلام) ظرفیت امامت دارد و حتی وقتی حضرت زينب كبري(سلام الله عليها) با تعجب از امام پرسیدند: هدف شما از یاد دادن نماز به یزید چه بود؟ اگر او اين نماز را بخواند، آیا خداوند او را در قبال اين همه جرم و جنايت خواهد بخشید؟! حضرت به عمه اشان ميفرمايند: من بر اساس وظيفه خودم عمل كردم و راه را نشان دادم، اما خدا توفیق نماز و توبه را به او نمی دهد و يا نمی تواند نماز را آن طور که هست صحیح بجا آورد
باز بودن در رحمت خداوند به روی هر بنده ای
ما باید اهل بیت را الگوی خودمان قرار بدهیم و مثل اهل بیت عمل کنیم و به این نکته توجه کنیم: هركسي تحت هر شرايطي كه باشد، نباید از رحمت خدا مأیوس بشود، بالاتر از فرعون که ادعای خدایی کرد و می گفت: (انا ربكم الاعلي) و این روایت در کتب تفسیر ما مثل تفسیر برهان آمده که وجود مقدس حضرت صادق (عليه السلام) فرمودند: وقتی بر قوم فرعون عذاب نازل شد و حضرت موسی و همراهانش از آب عبور کردند و فرعون و لشکرش وارد آب شدند، فرعون که این صحنه را دید، بین مردم جای انداخت که این قدرت من است که آب را شکافته است. آن زمان هم كسي نبود سؤال کند که اگر تو اینقدر قدرت داشتی و آب را شکافتی، چرا کاری نکردی که آب بر حضرت موسی و لکشرش شکافته نشود و ما به آنها می رسیدیم و آنها را می گرفتیم، وقتي فرعون دید آب در حال متصل شدن است و مي خواهدبر روی لشکر بریزد: شروع كرد به حضرت موسی التماس كردن و از حضرت مي خواست تا به دادش برسد، اما حضرت موسي نه تنها او را نبخشید، بلكه او را بخاطر کارهایش سرزنش کرد، مثلا ببين عاقبت کسی که ادعای خدایی می کند چیست؟ بعدا جبرئيل يا ملك مقربي بر حضرت موسی (عليه السلام) نازل شد و عرض كرد: شما قدري سنگدلي كرديد و رفتارتان خالي از رحمت و رأفت بود، خدا به تو سلام مي رساند و مي فرمايد: اگر فرعون بجای تو مرا یکبار می خواند و از من استغاثه می طلبید و به درب خانه من می آمد به او کمک می کردم و نمي گذاشتم اين چنين غرق و گرفتار آب شود[2]. یعنی در رحمت خدا به روی هر بنده ای حتي فرعون هم بسته نیست و کافیست انسان تحت هر شرایطی که هست به خودش بیاید و خدای خودش را صدا بزند، آنجاست که درهای رحمت به روی او باز خواهند شد و خدا جوابش را خواهد داد و این سیره انبیا از حضرت آدم تا حضرت خاتم و اهل بیت است که کسی را از رحمت الهی مایوس نمی کردند
خداوند اختیار دار انسانها
امام هادی چقدر زیبا این دعا را به متوکل یاد می دهند، فرازی از این دعا را با هم می خوانیم: «اللهم اني وفلاناً عبدان من عبيدك، نواصينا بيدك، تعلم مستقرنا و مستودعنا وتعلم منقلبنا ومثوانا سرنا وعلانيتنا وتطلع علي نياتنا و تحيط بضمایرنا علمك بما نبدیه کعلمك بما نخفيه و معرفتك بما نبطنه كمعرفتک بما نظهره ولا ینطوی عنک شيیء من امورنا ولا يستتر دونك حال من احوالنا ولا لنا منك معقل يحصننا ولاحرز يحرزنا..... »
معنای این عبارت این است که خدایا من و فلانی ـ یعنی متوکل ـ دو بنده از بندگان توایم، زمام هستی ما در دست توست، تو منزلگاه دایمی و موقتی ما و پناهگاه و آرامگاه ما، آشکار و نهان ما را می دانی، و از نیات ما با خبری، و بر دلهای ما آگاهی، علم و آگاهی تو به کارهای ظاهری ما همچون علم به کاهای پنهانی ماست، و اطلاع تو بر آنچه پنهان می داریم همانند اطلاع به اعمال ظاهری ماست، و هیچ چیز از کارهای ما از تو پوشیده نیست، و هیچ حالی از احوال ما از تو پنهان نمی باشد و هیچ پناهگاهی نیست که ما را از عذاب تو مصون دارد، و هیچ سنگری نیست که ما را از کیفر تو باز دارد.
خداوند شاهد و ناظر بر اعمال انسانها
شخصي پیش امام رفتند و گفتند: آقا من به گناه عادت کرده ام و نمی توانم گناه نكنم، حضرت به او فرمودند: اشكالی ندارد گناه بكن، ولی خواستی گناه بکنی جايي برو كه خدا تو را نبيند، تو جلوي يك كودك گناه نمي كني چطور جلوي خدا می خواهی گناه مي كني؟ خدایی که همه جا شاهد و ناظر بر اعمال ماست. این دعای امام در حق متوكل به ما می فهمامند که ما عبد هستيم و يك مولايي داریم که به ظاهر و باطن و افکار ما آگاه است و ما هم چارهاي جز تبعیت از او نداريم و فرار از او ممكن نيست. چون زمام هستی ما در دست اوست همانطور که امام می فرمایند: «ناصيتنا بيدك) و هر وقت خدا اراده کند می تواند ما را بمیراند و احوالمان را دگرگون کند.
اهانت متوكل به امام هادی وپاسخ تکان دهنده امام به او
متوكل اين فرد ظالم و پست در دل شب دستور می دهد امام هادي را دست بسته پیش او ببرند، تا در مجلس شراب خوری او شرکت کنند حضرت وقتی در آن مجلس وارد شدند، متوکل با تمام قباحت به امام شراب تعارف مي كند و می گوید: آقا بفرماييد شراب، آيا توهیني بالاتر از این برای وجود مقدس امام هادی قابل تصور است؟ حضرت در آنجا مي فرمايند: من شراب نمي خورم، اما متوکل اصرار مي كند و حضرت باز حرفشان را تکرار می کنند، وقتی متوکل مأیوس شد، به امام گفت: حالا كه نميخواهي در شراب خوري و بزم ما نقشي داشته باشيد، پس برای ما شعری بخوانيد كه ما حال بكنيم، چقدر این متوکل پست و بی حیا است که امام هادي ـ كه در اوج هیبت و وقار است ـ را در کنار خودش نشانده و به ایشان می گوید: شعر بخوانند. حضرت به او فرمودند: من اهل شعر نيستم ولی حالا که تو می خواهی باشد و حضرت همان شعر معروف را شروع به خواندن می کنند:
باتو علي قلل الاجیال تحرسهم غلب الرجال فلم اغنتهم القلل
یعنی شاهان بر قله کوهسارها شب را به روز آوردند، در حالی که مردان نیرومند از آنان پاسداری می کردند، ولی قله ها نتوانستند آنان را از خطر مرگ نجات دهند.
تبدیل مجلس بزم متوکل به مجلس عزا
متوكل پس از شنیدن شعر کوبنده حضرت بر خود لرزيد، و مجلس بزم و شراب خوری متوکل تبدیل به مجلس عزا شد. بله حضرت اینها را که اینطور با تمام بی شرمی گناه می کنند و بر مردم ظلم روا می دارند متوجه می كند و تلنگوری به آنها می زند و عبد بودن آنها و ضعفشان را در برابر خدا به آنان یاد آوري می کند و مرگ را به رخشان می کشد. و حضرت با این شعر به متوکل فهماند که متوکل تو بنده ای بیش نیستی و چقدر می خواهی طغیان کنی؟ بالاتر از فرعون که ادعای خدایی کرد، نيستي و بالاخره به آن عاقبت دچار شد. متوکل تو خدایی داری که قادر است و بر اعمال تو ناظر. اعمالت را زیر نظر دارد او ناظر و شاهد بر اعمال تو است و هر طوری كه بخواهد عاقبتت را رقم می زند و چقدر زیبا شاعر به این نکته اشاره کرده است:
رشته اي در گردنم افكنده دوست ميكشد هر جا كه خاطر خواه اوست
این نکته نوشته ایم بر دفتر عشق سر دوست ندارد آن که دارد سر عشق
به طواف کعبه رفتم به حرم رهم نداند که برون در چه کردی که درون خانه آیی
خداوند، سرنوشت ساز انسانها
وقتي گوسفندي را ذبح ميكنند، بعد قصاب پاهاي این گوسفند را مي كشد تا او را ببرد و آويزان كند و پوستش را بكند، ما در واقع در برابر خداوند حكم همين لاشه را داريم. تمام عزت و ذلت در اختيار خداوند است و او هر طوری كه بخواهد و اراده كند ما را می کشد و عاقتبمان را رقم می خورد. اگر خدا عزت را، برای ما اراده کند عزت نصیبمان می شود و اگر ذلت را برای ما بخواهد به ذلت می رسیم و كسي نمي تواند با خداوند مقابله كند و تقدیر خداوند را عوض کند.
لذا وقتی می بینیم که ما در مقابل چنين قادري هستيم پس بايد کمی در شرايط خودمان تجديد نظر كنيم، بايد به خودمان نگاه كنيم و خودمان را منطبق با وضعيتي کنیم که خداوند آن را دوست دارد. این را هم بدانیم که آدم عاقل تاخت و تاز نمي كند، آدم عاقل در مقابل قدرت لا یزال الهی معصیت نمی کند و با غرور جلوی خدا نمی ایستد چون ایستادن در مقابل خداوند و بی محابا گناه کردن با عبوديت منافات دارد
انسان عبد خداوند
ائمه طاهرين ما را به عبوديت خدواند و دوری از معصیت سوق مي دهند، و به ما می گویند که ما بنده ای بیش نیستیم و یک بنده باید همیشه تابع امر مولای خودش باشد، اصلا خود پیغمبر هم که کاملترین و بی نقص ترین انسان روی زمین اند بنده خدا معرفی شده است. مگر ما طبق دستوری که از خدا داریم اینطور به پیامبر شهادت نمی دهیم که «اشهد ان محمدا عبده و ورسوله» عبد بودن براي پيغمبر افتخار است و این برای این است که به ما تذکر بدهد که ما فقط بنده ایم و باید پیرو مولای خودمان باشیم
[1] الكفعمي، المصباح، ص209.
[2]أغرق الله عز وجل فرعون وهي انه استغاث بموسى لما أدركه الغرق ولم يستغث بالله فأوحى الله عز وجل إليه يا موسى ما أغثت فرعون لأنك لم تخلقه ولو استغاث بي لأغثته. شيخ صدوق، علل الشرائع، ج1، ص59؛ علامه مجلسي، بحار الانوار، ج13، ص131.