بسم الله الرحمن الرحيم
محرم و صفر، سرمایهای غنی برای همه قرون
قال رسول الله ـ صلیاللهعلیهوآله ـ : «من بشرني بخروج الصفر، بشّره الله بالجنة». پیامبر اکرم فرمودند: هرکس مژدة پایان صفر را به من بدهد، خداوند مژده بهشت به او میدهد.
محرم و صفر و جريانهایی که در آن روی میدهد، ما را متوجه ثروت و غناي فوقالعاده مکتبمان میکند. مکاتب دنيا بر اساس حرف و مطلبي که براي جامعه بشری عرضه میکنند، سنجیده میشوند. چنانکه مکتب کمونیسم، دهها سال بهعنوان مکتبی که حرفی برای گفتن دارد و دارای راهکاری خاص برای حل مشکلات جامعه بشری است، بر بيش از نيمي از جهان حاکمیت داشت؛ اما به شکست انجامید.
رویدادهای عظیم در ایام عاشورا و اربعين، ما را متوجه میکند كه نهتنها ما حرفهاي زيادي براي گفتن داريم، بلكه هنوز هم بعد از 1400 سال، برای حرفهایمان مخاطبان زيادي هست. همین امر موجب شده است که در طول این مدت، در بسیاری از جوامع، تحت تأثیر این مکتب عظیم، تغییرات و دگرگونیهایی به وجود آید. به همین دلیل، حكومتها در طول تاریخ، هميشه از محرم و صفر وحشت داشتند.
عاشورا و اربعین، براي ما يك غنا و ثروت عظیم است؛ منتها میزان بهرهبرداري ما از این سرمایه بزرگ، بستگي به فكر و درايت و تدبير ما دارد. در روز اربعين، طبق نقلهای مختلف دولتی و مقامات مذهبی و غیرمذهبی، بین 16 تا 21 میلیون نفر مسیر نجف به کربلا را پیاده حرکت کردند و در کربلا اجتماع نمودند. در دو سه روز متصل به اربعين، اين جاده لبریز از جمعيت بود و مردم با پای پياده، بهصورت فشرده و با زحمت بسیار، حركت ميكردند. و این حرکت هر ساله تکرار میشود. اين چه ندايي است كه هنوز هم بعد از 1400 سال، در اين روز خاص مخاطب ميليوني پيدا ميكند؟ اين مسئله، جای فكر و تأمل دارد و قابل عرضه به جامعه بشری است.
محرم و صفر، فراتر از مشکلات اقتصادی و سیاسی
در ایران نیز مردم در اين شرايط بد اقتصادي، از هيچ چیز كم نگذاشتند و نذوراتشان در ایام عزاداری اصلاً كم نشد. در سالهاي گذشته، دولت کمکهای مالی زیادی به هیئات میکرد؛ اما امسال به دلیل مشکلات اقتصادی پیشآمده، نهتنها کمکی نشد، بلکه قیمتها هم چند برابر شد؛ با این حال، مردم از هزینههای زندگی خود کم کردند و مراسمهای عزاداری را باشکوه برگزار کردند.
هرچند در طول تاریخ، مشكلات اقتصادي یا سیاسي بسیاری ایجاد شده است، اما همیشه مراسم محرم و صفر با صلابت و شکوه برگزار شده است. برای نمونه، صدام سالها همين جمعيتي را كه به كربلا مشرف ميشدند، به مسلسل بست و هیئات را تعطیل کرد. بنده خودم شاهد بودم؛ در زمان صدام، شب هفتم محرم در كربلا بودم. در تمام شهر حتی يك پرچم مشكي نبود؛ چيزي كه نشانه عزا باشد وجود نداشت؛ نه در عتبه حسيني و نه در حرم حضرت عباس. اما سرانجام صدام رفت و عاشورا ماند: «جاء الحق وزهق الباطل؛ إن الباطل كان زهوقاً». امروزه چنان مراسمی در عاشورا و اربعین برگزار میشود که اصلاً نمیتوان تصور کرد كه روزگاري عراق تحت سلطه کسانی بود كه همه چيز را تعطيل كرده بودند.
محرم و صفر، پل ارتباطی روحانیت و جامعه
اين ایام، بستر و زمینهاي است كه گسترده شده است و روحانيت شيعه باید داعيهدار و پرچمدار اين نهضت در طول تاريخ باشد. اما آيا ما توان بهرهبرداري از اين همه احساسات مردم و اين بستر آماده را داریم؟ مردم در عشق و علاقه خودشان کم نمیگذارند. ممکن است از ما دلخور باشند، اما مراسم عاشورا را بهصورت باشکوه برگزار میکنند. دستگاه امام حسين ـ علیهالسلام ـ دستگاهي است كه از روز اول همه را پذيرفته است. از دین و مذهب كسي سؤال نكرده است. چنانکه گفتهاند، در یکی از شهرها هیئتی هست که به هيئت دزدها معروف است. اين هيئت، روز عاشورا با پرچم و بساط خاصی بیرون میآید و عصر عاشورا همه متفرق ميشوند. اينها دزدند اما به امام حسين ـ علیهالسلام ـ علاقه دارند. عاشورا ميتواند پلی براي رسيدن ما به اين افراد باشد.
بنابراين ما از غنايي برخورداريم كه در هيچ مذهبي نيست. اگر وهابيت يكي از اين مظاهر ما را داشت، دنيا را فتح ميكرد. آنها هيچ منطقی ندارند؛ اما با تبلیغات گسترده رسانهای، فعالیت خود را بسیار گسترش دادهاند؛ ولی ما با اين غنا و سرمایه عظیم، کاری نکردهایم. ما باید به اين مكتب غنی خود افتخار کنیم و خود را با این سرمایه هنگفت آشنا سازیم و اعتماد به نفس را در خودمان تقویت نماییم. آنگاه با وقوف به اهداف حركت حسيني و ظرفیتهای عظیم آن و با تدبير و درایت، از این غنای عظیم استفاده کنیم. در این صورت، میتوانیم مردم را جذب كنيم. باید مراقب باشیم که اقدامات ما جریانها انحرافي در مقابل عاشورا ایجاد نکند و موجب طرد مردم نشود.
خطابه و مداحی، ابزار بهرهبرداری از مکتب حسینی
همچنین نباید از منبر و خطابه غافل شویم. خوشبختانه در این زمینه كارهایی انجام شده است؛ اما کافی نیست و كمبود زیادی احساس میشود. باید خطیبان متبحر و کارآزمودهای پرورش دهیم؛ هم از نظر آواز و خوانندگی، و هم از نظر مطلب و محتوا. در زمان ناصرالدينشاه، واعظ معروفی بود که وقتي در تالار آیينه روضه خواند، چلچراغ وسط تالار، از موج صدای او خورد شد و شكست. طنین صدای مداحان، گاهي حيوانات را هم به جنبش درميآور. درباره تاج اصفهاني نقل شده است که نزد یکی از سلاطین قاجار رفت و اصرار کرد که روضه بخواند. شاه یک قناری داشت که بسیار به آن علاقهمند بود. وقتی روضهخوان شروع کرد به روضه خواندن، قناری صدایش قطع شد و دیگر هیچگاه آواز نخواند.
از نظر مطلب و محتوا و امر خطابه نیز باید تلاش کرد كه از غنای مکتبی خود استفاده کنیم و ارتباط روحانیت و مردم از بین نرود. از اين راه است كه ما میتوانیم به خانه يك تارکالصلوة يا مشروبخوار راه پیدا کنیم. آنگاه باید سعی کنیم که ایشان را هم از نظر عقیده و هم در عمل، هدایت کنیم. اين رشته ارتباطي را قطع نكنيم.
عدم حضور روحانیت، عامل انحراف در مداحیها
نکتة دیگر این است که ما نبايد ميدان را کاملاً براي مداحان خالي كنيم. البته مداحان، خيلي خوب ميخوانند و ممكن است بیش از ما تأثیر بگذارند. مداح اگر پيام داشته باشد و اشعاری با محتوای درست و روضههای صحيح بخواند، کارش بسیار ممدوح است؛ اما گاهي از اوقات، به دلیل عدم اهتمام و عدم آمادگي ما، راه براي افرادي باز میشود كه سبكهای نامناسب و مطالب نادرستی در مداحیها ارائه میکنند. گاهی برخی مداحان به سبک خوانندههای لسآنجلسي و آهنگهای رقصآمیز مداحی میکنند و حتی صداوسیما هم آن را پخش ميكند. ما نباید ميدان را براي این افراد باز كنيم. اگر ما بتوانيم مردم و احساسات مردم را اداره و تدبير كنيم، به این مسائل نیازی احساس نخواهد شد.
گاهی دیده میشود در برخی هیئتها فقط مداح دعوت ميشود و واعظی دعوت نميشود. برخی هیئتها نیز يك واعظ سطح پایین و چند مداح معروف دعوت میکنند. مصيبت سيدالشهدا ـ علیهالسلام ـ وسيلهای براي عرضه دين است. هدف امام حسین ـ علیهالسلام ـ از بین بردن جهالتها، امر به معروف و نهی از منکر و احیای دین جدش بود. ما نیز در این مجالس، همین رسالت را داريم. البته خود روضه خواندن و مداحی موضوعيت دارد؛ اما ما بايد از این فرصت و از لطافت دلها در اين ايام به نحو مطلوب استفاده كنيم.
جایگاه واعظان و مداحان، در کلام آیتالله بروجردی
مرحوم آقاي شيخعباسعلي اصفهاني، مدير جامعه تعليمات اسلامي،[1] نقل میكردند كه در آستانه ماه محرم با جماعتي از وعاظ و مداحان خدمت مرحوم آیتالله بروجردي آمدیم. يكي از آقايان صحبت کرد و یکی از مداحان نیز روضهاي خواند. بعد از آن آیتالله بروجردي صحبت کردند. ايشان خطاب به واعظان و مداحان فرمودند که قدر خودتان و ارزش کارتان را بدانید. بعد فرمودند: مراد من، فقط وعاظ درجه يك نيست؛ بلکه حتي روضهخواني كه در خانهها و مجالس زنانه هم روضه میخواند، مخطاب من است. همه شما به نام سيدالشهدا و به برکت کربلا و عاشورا در مساجد، حسينيهها و حتی خانهها مجلس بر پا میکنید و مخاطبانی داريد. در كنار اين روضه خواندنتان، چند مسئله هم ميگويید و احادیثی هم ميخوانيد. در نتیجه کار شما، مردم متدين ميشوند و مردم با مسائل دینی خود آشنا میگردند. وقتی مردم با مسائل دینی، مانند خمس آشنا شوند، خمس ميدهند. در این صورت، حوزهها راه میافتند و مرجعيتها شكل ميگيرند. ایشان سپس فرمودند: من ـ آیتالله بروجردي ـ كه اينجا نشستهام، و حوزههای علمیه، از گذشته تا حال و آینده، همه جيرهخوار امام حسين ـ علیهالسلام ـ و جيرهخوار شما واعظان و مداحان هستیم. اگر بساط امام حسين بچرخد، حوزهها ميچرخند، اما اگر این بساط جمع شود، حوزهها هم جمع خواهند شد.
همه اين حوزهها به بركت وجود مقدس سيدالشهدا ـ علیهالسلام ـ بر پا هستند؛ چون پل ارتباطی حوزهها با مردم، از اين ناحيه است. یک پرچم مشكي بالای درب خانهای زده میشود، همه مردم جمع میشوند. نه دعوتنامهاي میخواهد و نه اصراري. همين پرچم، مردم را به دور خود جمع ميكند. هزاران، بلکه میلیونها نفر را جمع ميكند؛ مثل اربعين که جمعيتی ميليوني با پاي پیاده و برهنه، از نجف به کربلا حرکت میکنند.
عشق به سیدالشهدا و احترام به زائران حسینی
برخی از دوستان نقل كردند که در روز اربعین ما با پاي برهنه به کربلا ميرفتيم. پاهايمان خوني و كثيف بود. به منطقهاي رسیدیم. ساکنان آن منطقه اصرار كردند كه بيايد اينجا توقف كنيد. ما ديديم بهترين فرشهاي خانهشان را پهن کردهاند. آنان از ثروتمندان بزرگ عرب نبودند؛ بلکه اکثر کسانی که در عاشورا و اربعین، در طول مسير بساط پهن ميكنند، افرادی فقيری هستند که همتشان بلند و عشقشان به سيدالشهدا زياد است.
آن شخص ميگفت: بهترين فرشهاي خانهشان را انداخته بودند. ما با پاي كثيف و خوني روي آن فرشها نرفتیم. گفتيم: اول پاهايمان را ميشویيم، بعد ميآييم. گفتند: نه! باید با همين پاها بياييد. بهزور ما را نشاندند. آنگاه ظرف و آفتابه آوردند كه پاي ما را بشویند. در همین هنگام، پيرمردي با محاسن سفيد، با عصا و با زحمت آمد و گفت: برويد كنار؛ من خودم بايد پاي ایشان را بشویم. بعد فهميديم که او رئيس قبيله است. او پاي ما را ميشست و پیوسته صورت و محاسنش را روي پاهاي ما ميگذاشت و ميبوسيد و گريه ميكرد.
اين عشق سيدالشهداست. سيدالشهدا چه كرده است كه اين غرورها چنین شكسته و اين دلها اینگونه عاشق شدهاند؟ اينجا بزرگی و كوچكي مطرح نيست. صورتي را كه هشتاد نود سال در مقابل خدا سجده كرده است، روي پاهاي خوني ما ميگذاشت؛ ميبوسيد و گريه ميكرد و از این راه ميخواست تقرب پیدا کند.
اين بساط امام حسین ـ علیهالسلام ـ است که ثروت و غنای عظیمی را در اختیار ما گذاشته است. سعی کنیم بهخوبی از آن بهرهبرداري كنيم. ما ميتوانيم در پناه امام حسين ـ علیهالسلام ـ خودمان را حفظ كنيم و هميشه تجلي داشته باشيم.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
[1] . شيخعباسعلي اصفهاني، از نیروهای تند و انقلابيای بود که در زمان شاه، فعالیتهای فرهنگی گسترده و فوقالعادهای داشت. خانههاي تجار و متدينان را ميگرفت و به مراكز فرهنگی تبدیل میکرد. ایشان مرکزی هم با عنوان جامعه تعليمات اسلامي تأسیس کرده بود.