بسم الله الرحمن الرحيم
جناب صدوق در «امالی» نقل میکند که حضرت امام زينالعابدين ـ علیهالسلام ـ فرمودند: «ما من يوم اشد علي رسول الله من يوم احد، قتل فيه عمه حمزةبنعبدالمطلب اسدالله واسد رسوله؛ وبعده يوم موته، قتل فيه ابن عمه جعفربنابيطالب». ثم قال: « ولا يوم كيوم الحسين صلى الله عليه ازدلف إليه ثلاثون ألف رجل يزعمون أنهم من هذه الأمة ، كل يتقرب إلى الله عز وجل بدمه ، وهو بالله يذكرهم فلا يتعظون حتى قتلوه بغيا وظلما وعدوانا ».[1]
فکر و اندیشه، با قتل و ترور از بین نمیرود
بسیاری از افرادي كه منافع خودشان را در حذف افراد ميبينند و به ترور و كشتن مخالفان خود اقدام میکنند و حتي دست به جنگ ميزنند، گمان میکنند كه با حذف فيزيكي میتوان حرکتهای تاریخی را از بین برد. هرچند در نگاه مادي ممكن است اين گونه به نظر بيايد، اما هيچگاه علم و تحقيق و اندیشه، با حذف فيزيكي افراد از بين نميرود.
برای نمونه، در جریان بابیت و بهائیت در زمان ناصرالدين شاه، اميركبير بسیار محکم وارد عمل شد و سيدعليمحمد باب را دستگیر و اعدام كرد؛ اما هنوز هم ما در کشور خودمان مبتلا به بهاييها هستيم. با کشتن و حذف فيزيكي، فکر و اندیشه پایان نمییابد؛ حتی اگر آن اندیشه، باطل باشد؛ چنانکه با کشتن كسروي، تفكر او از بين نرفت.
بنياميه در جریان عاشورا، همین اشتباه را مرتکب شدند. اگر عاقلانه رفتار میکردند، براي حفظ دنياي خودشان هم نبايد به اين كار دست میزدند. چنانکه معاويه، به دلیل درک سیاسی بالاتری که داشت، به یزید سفارش كرده بود متعرض امام حسين ـ علیهالسلام ـ نشود. حتي خود او در جریان بیعت گرفتن از مردم مدینه برای یزید، هنگامی که با مخالفت آن حضرت مواجه شد، هیچ اقدامی در برابر ایشان انجام نداد؛[2] زیرا از عواقب آن، بهخوبی آگاه بود.
پیشینه تاریخی قیام امام حسین(ع)
قیام سيدالشهدا ـ علیهالسلام ـ فقط در كربلا نبود؛ بلکه از مدينه آغاز شده بود. آن حضرت در مدینه و هنگام بيرون آمدن از آن برای رفتن به مکه، سخنرانيهاي متعددی داشته است. ایشان چهار یا پنج ماه پیش از موسم حج، به مكه رفتند و پیوسته در قالب سخنرانیها و جلسات گفتوگو، انتقادها و دیدگاههای سیاسی خود را به گوش مردم میرساند.
مكه غير از مدينه است. در مدينه، مردم فقط اهل مدینهاند و از سرزمینهای دیگر افراد زیادی به آنجا نمیآیند؛ اما در مكه براي انجام فريضه حج، مردم از همه جای سرزمین اسلامی، جمع میشوند. ازاینرو، امام حسین ـ علیهالسلام ـ از این موقعیت استفاده کردند و تمام مطالب خود را فرمودند. سپس وقتي جميعيت حجاج به نهایت خود رسید، درست در روز عرفه كه حاجیان عمره را انجام میدهند و به مواقف میآیند، حج خود را به عمره تبدیل کردند و مکه را ترک نمودند. اين حرکت کاملاً غيرعادي بود و بسیار جلب توجه کرد.
بنابراین، امام به همراه جمعيت زيادي از مکه خارج شدند. بسیاری از همراهان امام، به گمان اینکه آن حضرت به دلیل انتسابش به پیامبر مورد حمایت مردم عراق قرار میگیرد و به حکومت میرسد، با آن حضرت همراه شدند. برخی نیز به حرکت امام معتقد بودند، اما جرئت و شجاعت مبارزه را نداشتند. ظرفيت انسانها مختلف است. برخی حاضر به دفاع از مکتب هستند، اما بهمحض اینکه به آنها تعرض شود، از بيم كشته شدن، عقب ميكشند. حضرت سيدالشهدا ـعلیهالسلامـ در کلمات خود، به این حقیقت اشاره میفرمایند: «الناس عبيد الدنيا و الدين لعق علي السنتهم»[3].
امام حسین ـ علیهالسلام ـ در مسیر مکه تا کربلا، منزل به منزل حرکت میکردند و در هر منزل یک یا دو روز میماندند. مقتلنویسان تمام اتفاقاتی که در هر منزل روی داده است و نیز سخنان امام را بهدقت گزارش کردهاند.
نفوذ اندیشه امام در دلهای دشمنان
امام در کربلا، هنگامی که مقابل سپاه کوفیان قرار گرفت، سران كوفه، از جمله محمدبناشعث را فراخواندند و به آنان فرمودند: «مگر شما به من نامه ننوشتید و از من نخواستید که به کوفه بيايم؟ حال چرا ميخواهيد مرا بكشيد؟». مردم کوفه که سابقه خیانت به اميرالمؤمنين و امام حسن ـعلیهماالسلامـ را نیز در کارنامه خود داشتند، جرئت و شجاعت برای دفاع از عقیده حق را نداشتند. آنان به دلیل طمع به مادیات، حاضر نشدند جان خود را در دفاع از دين و امام خود فدا کنند.
با این حال، انديشه و تفكر سيدالشهدا ـ علیهالسلام ـ در دلهای مردم و حتي در قلب دشمن نیز نفوذ کرد؛ چنانکه وقتی فجایع عاشورا به يزيد گزارش شد، يكی از اطرافیان او گفت: آنگونهکه گزارش میدهند نيست؛ تو شكست خوردي! من خودم ديدم كه سيدالشهدا ـعلیهالسلامـ فرزند كوچكش علياصغر را بلند كرد و خطاب به مردم گفت: «شما با من جنگ داريد؛ اما اين طفل صغير كه گناه ندارد. او تشنه است؛ خودتان او را بگيريد و آبش دهيد. الا ترونه كيف یتلظي عطشاً؟».[4] من ديدم که همه لشكر تو گريه ميكردند».
همچنین دلیل اینکه عمر سعد به حرمله دستور داد با تير سهشعبه گلوی علیاصغر را نشانه رود، اين بود كه برخی به او گفتند: هر کاری که ميخواهي بكني، زودتر بكن؛ وگرنه سپاهیانت بر تو خواهند شورید.
کوفیان نیز فهمیده بودند که چه کار کردهاند. به همین دلیل پس از واقعه عاشورا، سرهای همه آنان پايين بود. آنان از خود میپرسیدند تحت فرماندهی چه كساني به جنگ با حسین رفتند؟ ثمرةبنجندب، یکی از فرماندهان سپاه کوفه، کسی بود که بر سر قضيه يك درخت، در برابر پیامبر ايستاد. شبثبنربعي نیز پس از رحلت پيامبر، به سجاح، زنی كه ادعاي پيامبري كرد، ایمان آورد و مؤذن او شد و او در مراسم ازدواج مسيلمه و سجاح، اذان گفت؛ اما هنگامی که آن دو شكست خوردند، توبه كرد و برگشت. هنگام شورش مردم در برابر عثمان نیز جزو حملهکنندگان به خانه عثمان بود. بعد با امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ بيعت كرد؛ اما در جنگ صفين به خوارج پیوست. در وقایع كربلا نیز از فرماندهان سپاه کوفه بود. بعدها با مختار بيعت كرد و جزو اصحاب او شد. بعد در برابر او قرار گرفت و با مصعببنزبير بیعت کرد و مختار را كشت.
چنین کسانی فرماندهی سپاه کوفه را بر عهده داشتند. مردم از خود میپرسیدند كه پس از عمری مسلمانی، تحت رهبری چه کسانی به جنگ با امام خود رفتند. سرهایشان از شرم پایین بود و هيچ پاسخی نداشتند.
قاتل سيدالشهدا ـ علیهالسلام ـ نیز هنگام که سر آن حضرت را جلوي ابنزياد گذاشت، در قالب شعری، بر حقانیت آن حضرت اعتراف کرد و گفت:
املأ ركابي فضة وذهباً قتلت خير الناس اماً واباً
ركاب مرا بايد پر از طلا كني؛ چون كسي را كشتهام که بهترین فرد از نظر پدر و مادر بود.
بیتدبیری و بیبصیرتی، مانع رشد اندیشه حسینی
مکتب سيدالشهدا ـ علیهالسلام ـ چنان در میان مردم و حتی دشمنان خود اثر گذاشت که با كشتن او نیز فکر و اندیشهاش از بين نرفت؛ بهگونهایکه پس از شهادتش، با اولین جرقه، آتش خشم توابین را شعلهور ساخت؛ لکن بيتدبيري سران شيعه ـ همانانی که با بیبصرتی خود موجبات كربلا را فراهم كرده بودند ـ این حرکت را بیثمر کرد.
توابین آن روز كه ميتوانستند با كمك به مسلمبنعقيل در برابر ابنزیاد بایستند و از واقعه کربلا پیشگیری کنند، کوتاهی کردند و آنگاه که باید با طرح و برنامهاي حسابشده، هدف سيدالشهدا را تحكيم میبخشیدند و ادامه میدادند، دست به حرکتی کور زدند و در قیامی بیثمر، جان خویش را به مسلخ بردند. شیعه در طول تاريخ به دلیل این گونه بيتدبيريها و بیبصیرتیها بسیار ضربه خورده است. مشكل در خود ماست. مشكل امروز ما وهابيت نيست. وهابيها هرگز نميتوانند به ما صدمه بزنند؛ بلکه خود ما هستیم که به خودمان صدمه میزنیم.
مظلومیت امام حسین(ع)، سرمایه بزرگ شیعه
پيام سيدالشهدا ـ علیهالسلام ـ چنان آشكار و روشن بود كه حتي به دشمن هم رسيد؛ به گونهای که يزيد را مجبور کرد در شام، مجلس عزا برپا کند و زينب كبري به نوحهگری و عزاداری در آن بپردازد. اين خواست خدا و ناموس الهی است. اين قصه رمزي است در تاريخ كه نشان میدهد تفكر با كشتن از بين نميرود. هرچه بيانصافي و نادرستي بیشتر شود، این تفكر قويتر و ماندگارتر خواهد شد. اگر سيدالشهدا ـ علیهالسلام ـ را جوانمرادنه ميكشتند و مسئله آب در میان نبود، اين پيام اين گونه ماندگار نمیشد.
دشمن در ناجوانمردی كار را به جايي رساند که صدای محمدبناشعث، یکی از خبیثان لشکر کوفه و قاتل مسلمبنعقيل، را هم درآورد. سپاه کوفه پس از كشتن امام، به خیمهها یورش بردند و چنان رفتاری با زنان و کودکان کردند كه محمدبناشعث تاب نیاورد و خطاب به عمرسعد فریاد زد: اگر لشكر را از جلوي خيمهها برنگردانی، همين جا خودم تو را ميكشم. چه كردند كه دل کسی همچون محمدبناشعث هم به درد آمد؟
فرهنگ و مکتب سيدالشهدا ـ علیهالسلام ـ و مظلومیت آن حضرت، سرمایه بسیار بزرگی است که با کشتن و ترور از بين نميرود. وهابيها هرچه سرمایهگذاری کنند، حتی يكهزارم اين سرمايه را هم به دست نمیآورند. آنان اگر يك درصد از اين سرمايه را داشتند، دنياي اسلام را گرفته بودند. ما باید از این سرمایه عظیم، بیشترین بهره را ببریم. مظلوميت سیدالشهدا ـ علیهالسلام ـ باعث شده است که ما بدون هیچ گونه هزینهای، مخاطبان زیادی داشته باشیم و بتوانیم سخنان خود را به گوش مردم برسانیم.
غدير را عاشورا نگه داشت. اگر عاشورا نبود، غدير از بین رفته بود. حركت غدير، احياگر است؛ اما حركت عاشورا احياگر غدير است. عاشوراست كه ميتواند نگهدار ما و نگاهبان شيعه باشد. به همین دلیل است که خون امام حسين ـ علیهالسلام ـ ثارالله است و بقاي شيعه را تضمين ميكند. بنابراین تلاش كنيم كه از اين سرمايه، به بهترین وجه بهرهبرداري كنيم.
[1]. شیخ صدوق، امالى، ص547، ح 731/10 ؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج22، ص274.
[2]. معاویه بهمنظور بیعت گرفتن از مردم مدینه برای یزید، به مدينه رفت و در سخنان گفت: «من مايل به موروثی شدند خلافت نبودم؛ اما مسلمانان بسیار فشار آوردند كه ما صالحتر از يزيد كسي را نمیشناسیم؛ او را برای خلافت پس از خودت انتخاب كن. من هم ناچار پذیرفتم». آنگاه از مردم برای یزید بیعت گرفت؛ اما امام حسین ـ علیهالسلام ـ در مقابل او ايستاد و بيعت نكرد. با این حال، نهتنها معاويه به آن حضرت متعرض نشد، بلکه به یزید نیز سفارش کرد که با آن حضرت برای اخذ بیعت درگیر نشود.
[3]. ابن شعبة الحرانی، تحف العقول، ص245؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج44، ص383.
[4]. هنگامی که ماهی به مدت طولانی از آب بيرون باشد، ديگر از جست و خيز میافتد و تنها دهانش را باز و بسته میکند. در این صورت، اگر ماهي به آب برگردانده شود، باز هم زنده ميماند. اما اگر ماهي بیش از اندازه از آب بيرون باشد، حتي نمیتواند دهانش را پشت سر هم باز و بسته کند. عرب به چنین حالتی، «تلظی» میگوید. در این صورت، حتی اگر ماهي به آب برگردانده شود، دیگر زنده نميماند. امام در تعبیر خود، میفرمایند: «الا ترونه کیف یتلظی؟ آیا نمیبینید که او چگونه همچون ماهی تشنه، جان میکند؟».