بسم الله الرحمن الرحيم
گفتگوی صمیمانه چند تن از اساتيد دانشگاه، روحانيون و كشيشان، معلمان كشور آلمان با حضرت آیت الله علوی بروجردی (دامت بركاته)
آقاي دكتر كفت از قسمت پروتستانها و استاد رشته تربيت معلم و نيز آقاي تارمن از قسمت كاتوليكها كه اينان با با همراهي هم اين سفر را برنامهريزي كردند. ايشان خيلي خيلي متشكر هستند و ميگويند كه باعث افتخار بزرگي است كه ما اجازه داريم به اين مكان بياييم و صحبتي با جنابعالي داشته باشيم و تشكر بسيار زيادي دارند
سپس حضرت آیت الله علوی بروجردی فرمودند: من هم بسيار خوشبختام كه در خدمت اساتيد و عزيزاني كه كارهاي فرهنگي مشغول به خدمتند، هستيم. اميدوارم اين ديدار طليعه اميدي باشد براي همه ما كه توجه داشته باشيم، در دنياي امروز اديان الهي، چه اسلام و چه مسيحيت و ... داراي اهداف مشترك و رسالت مشتركي هستند. مسيحيت نيز داراي ارزشهاي بسيار متعالي است كه از طريق كتاب آسماني خودمان به اين ارزشها رسيدهايم و همچنين از طريق رسول گرامي اسلام و ائمه طاهرين(صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين) بر اين ارزشها تكيه كردند. امام باقر و امام صادق (عليهما السلام) بعضي از احاديث و سخنان خود را از حضرت مسيح نقل ميكنند كه عيسي بن مريم اين گونه ميفرمود
امروز در دنيا شاهد هستيم چه در سياست و چه زندگي اجتماعي، اخلاق و فضيلت حاكم نيست، اسلام و مسيحيت در طول تاريخ دعوت به فضائل اخلاقي دارند، بنابراين ما اهداف و مسير مشترك داريم. و نيز ما و شما در طول تاريخ در مقابل افرادي كه به صلح طلبي اقدام ميكردند، مبتلا به افرادي بوديم كه خشونت را ترويج ميكردند؛ و يا مبتلا به كساني بوديم كه مذهب را براي يك اهداف غير مقدسي وسيله قرار ميدادند. در حالي كه ما ميدانيم مسيحيت مبري از اين مسائل است و شما نيز توجه داشته باشيد، اسلام غير از اين خشونتي كه گروههايي نظير طالبان دعوت ميكنند، باشد. انسانها هر مقدار در علوم پيشرفت كنند – كه اين پيشرفت در عصر ما حيرت انگيز است و خيلي بيش از اينها علوم پيشرفت خواهد كرد – اما بايد بدانيم هرچه انسان بيشتر پيش برود، نيازش به اخلاق و فضيلت جويي بيشتر ميشود؛ بنابراين ما ميتوانيم در مسير هدايت و راهنمايي انسان براي آينده روشن و همراه با صلح، دوستي، برابري و عدالت ميان تمام انسانها با هم تلاش كنيم. ما امكان سازگاري با همه مذاهب را داريم و مذهب مسيحيت براي ما خصوصيت و رابطه تنگاتنگ با آنان داشتيم.
اين مكان كتابخانه آيت الله العظمي بروجردي است و من ميخواهم اين يك نمونه از رفتار ايشان و مرجعيت شيعه با ديگر مذاهب را براي شما نقل كنم:
برخي از يهوديهايي كه الان در بروجرد ساكن هستند براي خود من نقل كردند: در بروجرد تعداد زيادي يهودي زندگي ميكردند وآلان نيز زندگي ميكنند، مرحوم آيت الله العظمي بروجردي در آن زمان در بروجرد بودند، محله يهودي نشين شهر بروجرد با قبرستان يهوديها فاصله داشت، در فاصله بين محله يهودي نشين با قبرستان يهوديها، محلات مسلمان نشين واقع شده بود. وقتي يك نفر يهودي فوت ميكرد، در موقع تشيع جنازهاش، بايد از محله مسلمان نشين عبور ميكردند تا به قبرستان برسند، بچه مسلمانها در اثر ناآگاهي و جهل به جنازه يهوديها سنگ ميزدند، مرحوم آيت الله العظمي بروجردي مردم و بچهها را از اين كار نهي كردند، ولي آنان گوش ندادند. آيت الله بروجردي به آنان سفارش كرد وقتي كسي از شما فوت شد به من اطلاع دهيد، لذا خودش به محله يهودي نشين ميآمد و دنبال جنازه اين شخص راه ميافتاد و تا قبرستان تشيع ميكرد. زماني كه آيت الله بروجردي همراه جنازه بود، كسي جرات نميكرد سنگ بزند، و ايشان اين كار را آنقدر ادامه داد تا اين كار بد از ناحيه بچهها ترك شد.
مرحوم آيت الله بروجردي براي عزيزان آلماني آشنا و شناخته شده است، چراكه ايشان مسجد و مركز اسلامي هامبورك را بنا كرد و مرحوم آقاي دكتر محققي از طرف ايشان براي سرپرستي مسلمانان به هامبورك آلمان آمد. در آن زمان تعداد ايرانيهايي كه آنجا بودند به سي يا چهل هزار ميرسيد. و از آيت الله بروجردي خواستند كه مسجدي در هامبورك بسازند و ايشان مقدمات ساخت و مركز اسلامي فراهم كردند و اين مسجد عظيم و زيبا ساخته شد. من از آقاي دكتر محققي شنيدم، آيت الله بروجردي به من سفارش كردند كه در بيمارستانها از مريضها عيادت كن و نيز به زندانها برو و از زندانيها احوالپرسي و آنها هديه بده.
من به ايشان گفتم: آقا زندانيها و مريضها مسيحياند.
ايشان به من فرمود: كسي كه درد ميكشد يا كسي كه گرفتار است مسلمان و مسيحي ندارد، اينان انسان هستند. سپس فرمايش اميرالمومنين را براي من خواندند: اميرالمومنين به مالك اشتر در نامه خود (معروف به عهدنامه) سفارش كرد[1]. فرمود: «فإنهم صنفان إما أخ لك في الدين وإما نظير لك في الخلق»[2] مالك اين كساني كه تو بر اينها حكومت ميكني يا برادر ديني تو هستند كه با تو هم دين و هم كيشاند و يا مثل تو انساناند و در خلقت با هم شريك هستيد. انسان دردمند را بايد رسيدگي شود و مسلمان و مسيحي هم ندارد.
آقاي دكتر كفت در ادامه گفت: اين نظراتي كه شما فرموديد، نظر ما هم هست، بايد در صلح و صفا با هم زندگي كنيم، به خصوص ما آلمانيها بعد از جنگ جهاني دوم اين مطلب را فلسفه اصليمان كرديم كه به نام دين هيچ جنگ و خشونتي نبايد به وجود بيايد. براي ما بسيار دغدغه بزرگي هست، در مورد اختلافي كه بين دنياي غرب و ايران به خاطر موضوع انرژي اتمي هست. و اميد داريم خشونت و جنگي برپا نشود. سوال من اين است كه وقتي از اهداف مشترك صحبت ميكنيم، به نظر شما، ما به عنوان يك مسيحي چه كار ميتوانيم بكنيم كه از اين فاجعه جلوگيري كنيم؟
حضرت آیت الله علوی بروجردی در پاسخ گفت: مشكلاتي كه در هر كشور يا بين كشورها به وجود ميآيد، بايد منشا و اساس اين مشكلات را جستجو و پيدا كرد. شما به تاريخ آلمان و جنگ جهاني دوم كاملا آشنا هستيد، اتفاقي پيش آمد كه امروز شما آن حركت را قبول نداريد، ما تنها از منظر و ديدگاه هيتلر به مردم آلمان نگاه نميكنيم، آلمان يك كشور بسيار بزرگ و داراي تمدن بسيار سابقهدار است. اما از عزيزان اين توقع را داريم، به درد دل و سخن ما هم گوش دهند. شكي نيست ميدانيد، در زمان حكومت شاه حقوق بشر در ايران نقض ميشد، اما از كشورهاي اروپايي فريادي براي نقض حقوق بشر در ايران نميشنيديم، و متاسفانه حكومت سابق ايران مورد تجليل اروپا بود. شما ممكن است از زندانهاي شاه خبر نداشته باشيد، اما ما كه خودمان از نزديك در اين زندانها زنداني بوديم، خبر داشتيم. بعد كه مردم ايران بر اساس ارزشهاي كه داشتند، انقلاب كردند. اولين قدمي كه براي استقبال از مردم برداشتند، تشويق و تجهيز عراق براي جنگ با ايران بود. همه ميدانند ما با صدام نميجنگيديم و نيز همه ميدانند صدام، آدم فاسق و فاسد بود ولي در عين حال كمكهاي فراواني از ناحيه آمريكا و شوروي سابق به او ميشد. متاسفانه بعضي از كشورهاي اروپايي صلاح هاي شيميايي به او دادند و ما هنوز در بيمارستانهاي تهران و ديگر شهرها بيماران شيميايي بسيار داريم. و در حال حاضر بيش از سي هزار تخت در اختيار كساني كه يا شيميايي و يا قطع نخاعي هستند، ميباشد. بنابراين ما هميشه مورد دشمني و آزار بوديم و وظيفه داريم در مقابل اين هجمات، كشور و مردم خود را حفظ كنيم. رهبر معظم انقلاب و بزرگان ما فرمودند و ما هم تصريح ميكنيم: بمب اتم و سلاحهاي شيميايي و تمام وسايل كشتار جمعي كه انسانهاي بي دفاع را به خاك و خون ميكشد، از نظر ما غير مشروع است و هركسي كه از آنها استفاده كند محكوم است و ما به هيچ صورت تاييد نميكنيم.
عزيزان محقق هستند و حتما اين مساله را ملاحظه فرمودند كه در جنگهايي كه در صدر اسلام اتفاق افتاده، پيغمبر اسلام و مسلمانان مهاجم نبوده و هميشه در برابر تهاجمات از خود دفاع ميكردند. پيغمبر اسلام به افراد خود دستور داد: مواظب باشيد به افراد بيدفاع و بچه هاي صدمه نرسد، حتي در فرمايشات خود تاكيد دارند، درخت ميوهدار را قطع نكنيد، آبي كه شهرها و يا محلهها استفاده ميكنند آن را خراب و فاسد نكنيد. شكي نيست، بنابر نظر اسلام و ديگر ارباب مذاهب، چه مسلمان و چه مسيحي، انسانها و مردم در زندگي داراي حقوقي هستند. شكي نيست بايد اين حقوق رعايت شود، ولي ما اين شكايت و اعتراض را داريم كه همه كشورها در مقابل حقوق بشر و مساله انرژي هستهاي يكسان ديده نميشوند، اگر صحبت از خاورميانه بدون سلاحهاي اتمي است نميشود يك كشور را به نام اسرائيل بمب اتمي در اختيار داشته باشد و آن را تقويت كنيد، اما با وجود اينكه همه ميدانند، بازرسان آژانس هم ميدانند و ما فرياد ميزنيم، بمب اتمي نساختيم و در اختيار نداريم، اما در عين حال شديدترين تحريمها در تاريخ دنيا الان شامل حال ايران باشد. لذا ما مشكل در مفاهمه و گفتگو داريم و بايد قدري بيشتر با هم بنشينيم و حرفهاي همديگر را بفهميم.
شما عزيزان به دو نكته توجه داشته باشيد، نكته اول: هرچند آمريكا و اروپا ميگويند: تحريم دارويي و غذايي براي ايران نكرديم، اما بايد بدانيد هم اكنون مردم هم در تحريم غذايي و هم در تحريم دارويي هستند، چراكه بانك مركزي ايران تحريم شده و انتقال پول و پرداخت بهاي خريد دارو و مواد غذايي امكانپذير نيست. به نام تحريم دولت ايران، مردم ما اين گونه آزار و اذيت ميشوند.
مطلب دوم: دانش هستهاي مثل هر دانش ديگري با جنگ از بين نميرود. بلكه بايد علم را با منطق هدايت كرد، لذا ما و دانشمندان و مسئولين كشور وظيفه هدايتگري را داريم كه بيراهه نرويم. و از آقايان تقاضا داريم كه بزرگان و سياستمداران دنيا با منطق در مسير هدايتگري حركت كنند.
يكي ديگر از اساتيد سئوال كرد: ما در آلمان با جواناني مواجه هستيم كه خيلي گرايش به مذهب والدينشان ندارند، آيا اينجا اين پديده اتفاق ميافتد و اگر هست چه روشهاي تربيتي وجود دارد كه ما بتوانيم از رويگرداني جوانان از مذهب والدين خود جلوگيري كنيم؟
حضرت آیت الله علوی بروجردی در پاسخ گفت: اين مساله در ايران هم هست. اين امر در دنيا امروز كه ارتباطات بسيار گستردهاي وجود دارد طبيعي به نظر ميآيد. جوانان ميتوانند از امكانات و وسايل ارتباطات جمعي استفاده كنند، لذا تمام عقايد و مذاهب ديگر به آنها ميرسد و طبعاً جوان كنجكاو است و ميخواهد فضاها و عرصههاي ديگر را هم سير كند و ببيند. ممكن است در آن فضاها مطالبي باشد كه براي آنان جذاب باشد. و از نظر ما، اين حادثه بدي نيست بلكه اتفاق خيلي مبارك است. چراكه در گذشته بچه ها به خاطر تقليد يا تبعيت از پدر و مادر اختيار انتخاب مذهب را نداشتند؛ اما امروز جوانان خودشان ميخواهند تصميم بگيرند. مذهبي كه خودش انتخاب كنند رسوخ بيشتري براي آنها دارد نسبت به مذهبي كه به تبعيت از پدر و مادر خود دارند. هرچند قدري افت و ريزش هم داريم، ولي بعد از مدتي هم اين جوانان به اصل و ريشه خودشان برميگردند.
مطلب ديگر هم كه بايد به آن عنايت بفرماييد، زباني كه ما با آن زبان دعوت به مذهب ميكرديم، قدري بايد تغيير دهيم، نميتوان مانند گذشته ما گوينده و متكلم باشيم و از جوانان و مردم هم بخواهيم پذيرنده سخنان ما باشند. بلكه بايد با منطق و استدلال جوان را قانع كرد. يا از راه محبت وارد شد تا بتوان جوان را جذب كرد. در احاديث است روزي رسول اكرم در مسجد مدينه نشسته بود. متوجه شدند كودكي از بيرون مسجد به ايشان نگاه ميكند، مدتي گذشت بچه رفت و دوباره آمد. چند مرتبه اين كار را تكرا كرد، پيغمبر را نگاه كرد و ميرفت. پيغمبر صدايش كرد و گفت: چرا اين كار را چند مرتبه تكرار كردي؟
بچه گفت: من شما را دوست و از اينكه شما را ميبينم لذت ميبرم، اگر بروم خانه دلم براي شما تنگ ميشود. برخي از اصحاب گفتند: يا رسول الله توجه به سخن بچه نكنيد.
حضرت فرمودند: «هل الدين الا الحب» دين چيزي جز عشق و محبت نيست؟ ما امروز ميتوانيم عشق به خدا و عشق به معنويت را در كودكان خود تزريق و وارد كنيم. قطعا محبت كردن و عشق ورزيدن به جوان، فراتر از منطق تاثير دارد. زيرا برخي افراد در برابر منطق تسليم نميشوند، اما كمتر كسي هست كه در برابر محبت تسليم نشود.
يكي ديگر از اساتيد خطاب به آیت الله علوی بروجردی گفت: داستاني كه از پدربزرگتان نقل كرديد كه وقتي يك جنازه يهودي كه تشيع ميكردند و ايشان با مشايعت كنندگان همراهي ميكردند كه سنگي به جنازه يهودي پرتاب نشود، با نظر برخي از مسئولين جمهوري اسلامي ايران سازگاري ندارد، نظر شما در اين مورد چي هست؟
حضرت آیت الله علوی بروجردی در پاسخ گفت: يهودي مانند مسلمان و مسيحي حق حيات و زندگي دارد. امروز من به عنوان روحاني مسلمان و شيعه به همان حدي كه از يك مسلمان دفاع ميكنم از زندگي يك يهودي هم دفاع ميكنم. اما بايد به يك نكته توجه توجه داشته باشيد، قطعا نظر برخي از مسئولين ما، يهودي كشي نيست بلكه ميگويند: كشوري در تاريخ به نام فلسطين وجود داشت و عدهاي مهاجر به اين كشور آمدند و مردم اين كشور را بيرون ريختند و خودشان ساكن در آنجا شدند و كشوري نژاد پرست تشكيل دادند. در اين كشور فلسطيني اعم از مسلمان و مسيحي در آنجا شهروند درجه دوم تلقي ميشوند. مسئولين ما ميگويند: اين نظام نژاد پرست بايد به هم بريزد و نظام و حكومتي تشكيل شود كه يهودي، مسلمان و مسيحي در كنار هم زندگي كنند. رهبر معظم انقلاب نيز فرمودند: در فلسطين همهپرسي برگزار شود و همه در كنار هم با حقوق برابر و مساوي زندگي كنند. يعني براي فلسطينيها كه مردم اصلي اين سرزمين هستند، به اندازه يهوديهايي كه مهاجرت كردند و به زور وارد اين سرزمين شدند، حقي قائل شوند.
يكي ديگر از اساتيد خطاب به آیت الله علوی بروجردی گفت: به عقيده جنابعالي رابطه دين و سياست چگونه است؟ اين گونه كه از پدربزرگ شما شنيديم ايشان، هميشه روحانيون را از دخالت در سياست نهي ميكردند، آيا اين عقيده درست است؟
ايشان فرمود: آنچه مهم است اينكه ما دين و سياست را چگونه معنا كنيم. سياستي كه به اصطلاح زد و بند باشد، دين از اين سياست جدا و مبرا است. دين ارزشهاي اخلاقي ثابت است، اما سياست مجموعه حركاتي است كه متغير و غير ثابت است. بنابراين، دين با اين سياست رابطه ندارد. ولي آنچه مرحوم آيت الله بروجردي ميفرمود، عبارت از اين بود كه سياست يك امر تخصصي و براي حفظ منافع كشور لازم ميباشد. سياستمدار بايد منافع كشور را حفظ كند و روحاني و دين هم از افرادي كه حافظ منافع كشور هستند، حمايت ميكند. لذا بنابراين معيار ايشان در سياست دخالت ميكردند، و به همين خاطر گاهي از اوقات با شاه نيز اختلاف پيدا ميكردند، به گونهاي كه حتي يك بار شاه را تهديد كردند: من از ايران خارج ميشوم. اما مردم جمع شدند و شاه از مقصود و كار خود دست كشيد. از نظر ما و شرع مقدس اسلام، دين نه به عنوان آقا بالا سر، بلكه به عنوان پدري با محبت است كه بالاي سر فرزندانش ميايستد و به آنها نگاه ميكند و اگر يكي از اين فرزندان خطا كند، او را متوجه عمل و اشتباهش ميكند. دين يك كنترل براي سياستمداران است، چرا كه اگر سياستمدار از حلقه دين و اخلاق بيرون بيافتد، سياستمدار از هر جنايتكاري، جنايتكارتر خواهد شد. ما و شما نيز نميتوان اين كنترل را از سياستمدار برداشت؛ لذا بايد دين نظارتي بر سياست داشته باشد. مرحوم آيت الله بروجردي سياستمداري نميكردند، يعني مثلا براي رياست جمهوري كانديد نميشند، اما كنترل رفتار سياستمداران را ميكردند.
مطلب ديگر اين كه روحانيت شيعه يك حس مسئوليت به مردم خودش دارد، لذا در گرفتاري ها روحانيت شيعه پناه مردم است. در زمان ميرزاي شيرازي مردم پناه به روحانيت آوردند، و ايشان آن فتواي معروف در مورد تنباكو صادر كردند. در جنگهاي ايران و روس مردم پناه به آيت الله سيد محمد مجاهد آوردند و ايشان مردم را همراهي كرد. حتي در انقلاب اسلامي ايران مردم پناه به روحانيت بردند و درخواست كمك و ياري نمودند. بنابراين روحانيت شيعه به ناچار بايد حقوق اين مردم را در نظر بگيرد. به همين جهت مرحوم آيت الله بروجردي وقتي شوروي در زمان استالين آذربايجان را اشغال كرده بود، نخست وزير ايران قوام السلطنه بود، قوام السلطنه سفري به شوروي رفت و با استالين ملاقات كرد. معروف است قوام سر استالين كلاه گذاشت. قوام السلطنه قبل از سفرش با آيت الله بروجردي ملاقات خصوصي داشت، و كسي هم متوجه مباحث مطرح در اين ديدار نشد. سپس به شوروي سفر كرد. استالين در مقابل انگلستان كه امتياز نفت جنوب را از ايران گرفته بود، امتياز نفت شمال را ميخواست.
آقاي قوام السلطنه به استالين گفت: ما امتياز نفت شمال را به شما ميدهيم، در مقابل آذربايجان را از قشون شوروي تخليه كنيد. البته نافذ بودن اين قرداد مشروط به تصويب مجلس ايران شد. در آن زمان مجلس ايران منحل شده بود، پس از بازگشت قوام السلطنه از شوروي نيز با آيت الله بروجردي ملاقات ميكند. پس از اين قرداد شوروي قشون خود را از آذربايجان خارج ميكند. نخست وزير هم اعلام برگزاري انتخابات مجلس ميكند. در اين زمان مرحوم آيت الله بروجردي اعلاميه دادند: به اين مضمون كشوري كه در اشغال بيگانه است، انتخابات در آن معنا ندارد و شما حق برگزاري انتخابات مجلس را نداريد؛ لذا تا زماني كه قشون شوروي كاملا بيرون رفت انتخابات برگزار نشد. سپس بعد از انتخابات و تشكيل مجلس، مجلس ايران، راي به امتياز نفت شمال به شوروي نداد. آيت الله العظمي بروجردي در سياست دخالت ميكرد. شايد كسي هم متوجه نقش ايشان در خارج كردن قواي اشغالگران از آذربايجان نشد؛ اما ايشان نقش بسيار مهمي را ايفا كردند.
يكي ديگر از اساتيد خطاب به آیت الله علوی بروجردی گفت من كشيش هستم و يك سوال كلامي دارم. من خيلي شنيدم خداوند در قرآن ميفرمايد: من براي خودم رحمانيت را تكليف كردم و رحمانيت يكي از صفات ذات و اصلي خداوند هست. و همچنين عدالت يكي از صفات ذات و اصلي خداوند هست. آيا امكان دارد خداوند رحمان و رحيم باشد، ولي عادل نباشد؟
حضرت آیت الله علوی بروجردی در پاسخ گفت: شيعه را عدليه ميگويند. ما معتقديم: خداوند عادل هست. و نيز قائل به حسن و قبح ذاتي هستيم؛ هرچند در اسلام گروهها و فرقي مثل اشاعره هستند كه قائلند خدا عادل نيست، اما معتزله مانند ما قائلند عدل حسنٌ و ظلم قبيحٌ . عدل و عدالت هر كجا باشد، خوب و حسن است و ظلم هر كجا باشد، بد است. حتي ظلم از خدا هم بد است، لذا از خدا صادر نميشود. خداوند عادل است و تمام دستورات و احكام خداوند بر اساس عدالت است، يعني خداوند حكم ظالمانه صادر نميكند. البته جايگاه بحث عدالت كه از عقائد مسلم شيعه ميباشد در علم كلام است.
مطلب دوم: رحمانيت چيزي بالاتر و فراتر از عدالت است، يعني خداوند عادل كه هست هر چيزي را جاي خود ميگذارد، اما اضافه بر اين مطلب، ممكن است فضل و كرم خداوند اقتضا كند، با وجود اينكه اين شخص گناهكار و سزاوار مجازات است؛ اما خداوند او را ببخشد. اما اگر شخصي كار خوبي انجام داد، امكان ندارد خداوند او را مجازات كند. رحمانيت با عدالت به اين صورت قابل جمع است.
يكي ديگر از اساتيد خطاب به آیت الله علوی بروجردی گفت: اكثر ما جزو اساتيد و معلم هستيم، دانشجويان و دانش آموزان خيلي مشتاق و كنجكاو هستند، بدانند و سوال خواهند كرد كه يك آيت الله در روز چه كار ميكند؟
ايشان گفت: البته بنده خودم را ميگويم، من هم مثل شما معلم هستم و تدريس ميكنم و براي آن ساعتها مطالعه ميكنم. و بخشي از وقت من صرف مراجعات مردم ميشود. و بخشي از وقت من صرف پاسخ به سوالاتي كه از دانشگاهها و دانشجويان و مردم ميرسد، ميشود. بنابراين معلمي هستيم كه بيشتر اوقات او صرف كارهاي علمي و اجتماعي است و دائم با مردم سرو كار داريم و با آنها ميجوشيم.
انشالله اميدوارم كه در آينده دوستان باز هم به ايران تشريف بياورند و در فرصتهاي بيشتر با عزيزان باشيم.
در اين لحظه يكي از ميهمانان گفت: چند روزي كه ما در ايران هستيم، مهمان نوازي و روي باز مردم اين سرزمين را خيلي ديديم، ولي اين ساعت با جنابعالي بالاترين تجربه ما در اين سفر بود و براي اين بسيار متشكريم.
ايشان گفت: من هم متشكرم
.[1] وقتي اميرالمومنين عليه السلام) مالك اشتر را به فرمانروايي مصر انتخاب كرد، نامهايي بسيار مهم كه سراسر سفارش بود، به او داد. در بخشي از اين نامه با توجه به اينكه در مصر مسلمانان همراه مسيحيان قبطي زندگي ميكردند حضرت در ضمن سفارشات خود به مالك فرمودند:
.[2]نهج البلاغه (الشيخ محمد عيده)، ج3، خطبه 53، ص82.