بسم الله الرحمن الرحيم
امام جواد(ع) و پیشبرد نهضت شیعه
برخی از ائمه ـ علیهم السلام ـ در شرايطي واقع شدند و كارهايي كردند كه آثار آن در زندگي همه ما مشهود است و نميتوانيم آن را از نظر دور بداريم؛ مانند امام حسین و نهضت عاشورا. نقل شده است که مرحوم آيتالله سيد احمد خوانساري ـ که در مسجد سيد عزيز الله در بازار تهران نماز ميخواندند ـ پیش از اذان و اقامه میگفتند: «السلام عليك يا ابا عبدالله». یکی از اصحاب ایشان میگوید: به ايشان عرض كردم که آیا سلام بر امام حسين ـ علیهالسلام ـ در اينجا وارد شده است؟ ایشان فرمودند: نه. گفتم: پس شما چرا این جمله را قبل از هر نماز میفرمایید؟ ايشان فرمودند: «برای اينكه اين محراب و منبر و اين نماز و اين جمعيت، همگی براي امام حسين ـ علیهالسلام ـ است. اگر او نبود، هيچ چيز نميماند».
اما شرایط زمانی و زندگانی برخی دیگر از ائمه به گونهای نبوده است كه چنین اقدامات و حركاتی انجام دهند؛ ازاینرو، گاهی وضع اجتماعي و مشكلات و مصائب آنها از نظر ما مخفي ميماند. يكي از آنها وجود مقدس امام جواد ـعلیهالسلامـ است. سفر امام رضا ـ علیهالسلام ـ به خراسان با آن شرایط خاص، قدري موقعیت ایشان را برجسته و توجه انسان را به آن حضرت جلب میكند؛ اما دوران امامت امام جواد ـعلیهالسلامـ با مشكلات و مصائبي روبهرو بود كه نه در زمان سيدالشهدا بوده است و نه در زمان امام رضا ـ علیهماالسلام ـ .
عملكرد امام رضا ـ علیهالسلام ـ در دوران ولایتعهدی به گونهای بود که مشروعيت را براي هميشه از بنیعباس گرفت؛ يعني بنيعباس بعد از آن حضرت، ديگر در بين مردم مشروعيت پيدا نكردند؛ بهویژه پس از شهادت ایشان كه شواهد زيادي نزد مردم آن عصر وجود داشت كه مأمون اقدام به این کار کرده است؛ هرچند برخی از بزرگان ما مثل سيدبنطاووس، ترديد کردهاند كه مامون با آن همه اظهار ارادت، امام را به شهادت رسانده باشد.
شرایط سخت دوران امامت امام جواد(ع)
در چنین شرایطی، امامت امام جواد ـ علیهالسلام ـ آغاز ميشود. اولاً ایشان در سنين نوجواني و پیش از بلوغ عادي به امامت رسیدند. تا آن زمان، سابقه نداشت که امامی پیش از بلوغ به امامت برسد. همین مسئله، بهانهای به دست گروهی مغرض داده و برای برخی شبهه ایجاد کرده بود كه مگر میشود امام که وليامر و صاحب شريعت است، نابالغ باشد. از سوی دیگر، مأمون به دلیل قتل امام احساس خطر ميكرد؛ ازاینرو، براي اينكه خود و بنیعباس را حفظ كند، امام جواد ـ علیهالسلام ـ را در كنار خود نگاه داشت و اجازه نمیداد که امام هیچ گونه اقدامی از ناحیه خود داشته باشد. مأمون برای توجیه این اقدام خود، دخترش امالفضل را به عقد امام درآورد تا چنین وانمود کند که من امام را همچون فرزند خود ميدانم.
مأمون پس از اين قضايا، از مرو به بغداد آمد و امام را نزد خود نگاه داشت. بدین ترتیب، امام از دوران خردسالی در دربار مأمون قرار گرفت و هنوز مقبوليت لازم را نزد مردم نداشت.[1] اين مسائل، بهمرور حل شد و امام در جایگاه خود تثبیت شد. پس از آن بود که مشكلات از گوشه و كنار خود را نشان ميداد. جمعيت شیعیان، در گوشه و كنار دنيای اسلام پراكنده بود و امام در چنین شرايطی، آن هم در قصر مأمون باید پاسخگو میبود! در این شرایط، امام چگونه ميتوانست وظايف امامت را انجام دهد؟ با این حال، همین شرایط هم چندان طول نکشید و دستگاه نتوانست امام را تحمل کند و نسبت به حذف فیزیکی آن حضرت اقدام کرد و ایشان را در 25 سالگي به شهادت رساندند.
در این شرایط، نظام شيعه مختل نشد و پرسشها و مكاتبات از بين نرفت. روايات بسیاری از آن حضرت نقل شده است که نوعاً استفتا هستند. ازآنجاکه مردم کمتر میتوانستند به حضور آن حضرت برسند، پرسشها به صورت مكاتبهای و استفتا بود. وضعيت وكلا و نمايندگان حضرت در بلاد مختلف نیز بسیار بیشتر از دوران امام رضا بود.
این شرایط تا زمان امام هادي ـ علیهالسلام ـ ادامه یافت. در دوران امام هادي و امام عسكري ـ علیهماالسلام ـ نیز شرایط همان گونه بود و بنیعباس به دلیل ترس از عدم مشروعيتشان، آن دو بزرگوار را در سامرا در حصر نگاه داشتند. اساساً پس از امام رضا ـ علیهالسلام ـ به دلیل از بین رفتن مشروعیت بنیعباس، شرایط برای امامان بسیار سخت شد. در چنین شرایطی، امام جواد ـ علیهالسلام ـ كاملاً موفق عمل کرده است.
درخشش امام جواد(ع) نزد علمای جهان اسلام
مأمون خودش را اهل فضل ميدانست و مجالس علمی متعددی تشکیل میداد و از علما و فقها برای شرکت در آن دعوت میکرد. حتي در برخی از مجالس، با علماي آن زمان درباره ولايت اميرالمؤمنين ـ علیهالسلام ـ بحث میکرد و همه آنها را محكوم مينمود. وجود مقدس امام جواد ـ علیهالسلام ـ هم در این جلسات حضور داشتند. مأمون بهمنظور شكستن جایگاه امام، همان تجربه مناظره امام رضا ـعلیهالسلامـ با ارباب اديان را تكرار كرد. او وقتي ديد امام خردسالي بيش نيست، به اين فكر افتاد كه آن حضرت را تحقیر کند. ازاينرو به يحيیبناكثم كه بزرگ فقها بود، گفت: «مجلس ما متبرك به كسي از شجره نبوت است. ابنالرضا در مجلس ما هست. از ايشان هم سؤالي بپرسید». او نیز پرسشی مطرح كرد. امام در مقام پاسخ، سؤال را پراكنده و تفريع فروع كرد و به خود يحيیبناكثم برگرداند. امام در آن مجلس که همه فقها و متكلمين طراز اول جهان اسلام حضور داشتند، چنان درخشيد و نشان داد كه امام رضا ـ علیهالسلام ـ نمرده و امامت، در لباس امام رضا باشد یا در قامت امام جواد، همیشه باقی است[2].
چنین مواردی، بارها تكرار شد؛ به گونهای که مأمون وحشت داشت كه امام را رها كند و ایشان را به حال خود واگذارد. امام در ارتباطات خود با افراد مختلف، شرایط خود را بازگو میکرد. شرايط سختی كه بر زمان آن حضرت حاكم بود، يكي از بدترين دوراني است كه بر امامت شيعه گذشته است. با اينكه امام ظاهراً در قصر و داماد خليفه بود و جلال و جبروت ظاهري داشت، اما در واقع، در حصر بود و تمام رفتار و حرکاتش کنترل میشد.
بهرهبرداری از شرایط سخت برای گسترش تشیع
با این حال، دوران امام جواد ـ علیهالسلام ـ يكي از موفقترين دورههای امامت ائمه است؛ به گونهای که با وجود فشارهای سنگین، حركت شيعه نهتنها متوقف نشد، بلكه گسترش یافت و به دست امام هادي ـ علیهالسلام ـ رسيد.
نكتهای که در اینجا قابل استفاده است این است که ما در هر زمان و در هر شرايطی ميتوانيم حرکت شیعه را ادامه دهیم. زندگي ائمه ـ علیهمالسلام ـ در همه شرايط براي ما درسآموز است. ما حق نداريم در هيچ شرايط و وضعيت سختی، در انجام وظيفه باز بمانيم؛ بلکه بايد تشخيص دهيم که در هر شرايطي باید چگونه عمل كنيم كه باعث توقف در عمل نشويم. اين حركت باید ادامه یابد تا صاحب آن ظهور كند و ما در محضر او و در كنار او، انجام وظيفه كنيم. انشاءالله.
[1] . نقل شده است که برخی تشكيك كردند كه امام جواد ـ علیهالسلام ـ فرزند امام رضا باشد؛ ازاینرو در امامت امام رضا ـ علیهالسلام ـ نیز تشكيك كردند و گفتند: امامي كه فرزند نداشته باشد تا مسیر امامت را ادامه دهد، آيا ميتواند امام شود؟
.[2] مناظره و سئوالات متعددي خدمت امام جواد – عليه السلام- مطرح شده است، ولي مقصود حضرت استاد اين سئوال ميباشد كه ابن شعبة الحراني، تحف العقول، ص451 ؛ شيخ مفيد، الارشاد، ج2، ص 282 ؛ طبرسي، الاحتجاج، ج2، ص240-243 و ... نقل كرده اند. «وقتي مأمون از طوس به بغداد آمد، نامه اي براي حضرت جواد - عليه السلام- فرستاد و امام را به بغداد دعوت كرد. البته اين دعوت نيز مثل دعوت امام رضا به طوس، دعوت ظاهري و در واقع سفر اجباري بود. حضرت پذيرفت و بعد از چند روز كه وارد بغداد شد، مأمون او را به كاخ خود دعوت كرد و پيشنهاد تزويج دختر خود امالفضل را به ايشان كرد. امام در برابر پيشنهاد او سكوت كرد. مأمون اين سكوت را نشانه رضايت حضرت شمرد و تصميم گرفت مقدمات اين امر را فراهم سازد. او در نظر داشت مجلس جشني تشكيل دهد، ولي انتشار اين خبر بين بنيعباس انفجاري به وجود آورد: بنيعباس اجتماع كردند و با لحن اعتراض آميزي به مأمون گفتند: اين چه برنامه اي است؟ اكنون كه عليبن موسي از دنيا رفته و خلافت به عباسيان رسيده باز ميخواهي خلافت را به آل علي برگرداني؟! بدان كه ما نخواهيم گذاشت اين كار صورت بگيرد، آيا عداوتهاي چند ساله بين ما را فراموش كردهاي؟! مأمون پرسيد: نظر شما چيست؟ گفتند: اين جوان خردسال است و از علم و دانش بهرهاي ندارد. مأمون گفت: شما اين خاندان را نميشناسيد، كوچك و بزرگ اينها بهره عظيمي از علم و دانش دارند و چنانچه سخن من مورد قبول شما نيست او را بيازماييد و مرد دانشمندي را كه خود قبول داريد بياوريد تا با اين جوان بحث كند و صدق گفتار من روشن گردد. عباسيان از ميان دانشمندان، يحييبن اكثم1 را (به دليل شهرت علمي وي) انتخاب كردند و مأمون جلسهاي براي سنجش ميزان علم و آگاهي امام جواد عليه السلام ترتيب داد. در آن مجلس يحيي رو به مأمون كرد و گفت: اجازه مي دهي سؤالي از اين جوان بنمايم؟ مأمون گفت: از خود او اجازه بگير. يحيي از امام جواد عليه السلام اجازه گرفت. امام فرمود: هر چه ميخواهي بپرس. يحيي گفت: درباره شخصي كه مُحْرِم بوده و در آن حال حيواني را شكار كرده است، چه ميگوييد؟ (يكي از اعمالي كه براي اشخاص در حال احرام، در جريان اعمال حج يا عمره حرام است شكار كردن است. در ميان احكام فقهي، احكام حج، پيچيدگي خاصي دارد، از اين رو افرادي مثل يحييبن اكثم، از ميان مسائل مختلف، احكام حج را مطرح ميكردند تا به پندار خود، امام را در بنبست علمي قرار دهند!) امام جواد عليه السلام فرمود: آيا اين شخص، شكار را در حِلّ (خارج از محدوده حرم) كشته است يا در حرم؟ عالم به حكم حرمت شكار در حال احرام بوده يا جاهل؟ عمدا كشته يا بهخطا؟ آزاد بوده يا برده؟ براي اوّلين بار چنين كاري كرده يا براي چندمين بار؟ شكار او از پرندگان بوده يا غير پرنده؟ از حيوانات كوچك بوده يا بزرگ؟ باز هم از انجام چنين كاري اِبا ندارد يا از كرده خود پشيمان است؟ در شب شكار كرده يا در روز؟ در احرام عمره بوده يا احرام حج؟! يحييبن اكثم از اين همه فروع كه امام براي اين مسئله مطرح نمود، متحير شد و آثار ناتواني در چهرهاش آشكار گرديد و زبانش به لُكنت افتاد، به طوري كه حضّار مجلس ناتواني او را در مقابل آن حضرت نيك دريافتند. در پي آن مأمون به بستگان و افراد خاندان خود نظر انداخت و گفت: آيا اكنون آنچه را كه ح نميپذيرفتيد دانستيد؟!2 آن گاه پس از مذاكراتي كه در مجلس صورت گرفت، مردم پراكنده گشتند و جز نزديكان خليفه، كسي در مجلس نماند. مأمون رو به امام جواد عليه السلام كرد و گفت: قربانت گردم خوب است احكام هر يك از فروعي را كه در مورد كشتن صيد در حال احرام مطرح كرديد، بيان كنيد تا استفاده كنيم. امام جواد عليه السلام فرمود: بلي، اگر شخص مُحرم در حِلّ (خارج از حرم) شكار كند و شكار از پرندگان بزرگ باشد، كفّارهاش يك گوسفند است. اگر در حرم بكشد كفّارهاش دو برابر است. اگر جوجه پرندهاي را در بيرون حرم بكشد كفّارهاش يك برّه است كه تازه از شير گرفته شده باشد. اگر آن را در حرم بكشد هم برّه و هم قيمت آن جوجه را بايد بدهد. اگر شكار از حيوانات وحشي باشد، چنانچه گورخر باشد كفّارهاش يك گاو است. اگر شتر مرغ باشد كفّارهاش يك شتر است. اگر آهو باشد كفّاره آن يك گوسفند است. اگر هر يك از اينها را در حرم بكشد كفّارهاش دو برابر ميشود. اگر شخص مُحرم كاري بكند كه قرباني بر او واجب شود، اگر در احرام حج باشد بايد قرباني را در مني ذبح كند. اگر در احرام عمره باشد بايد آن را در مكه قرباني كند. كفّاره شكار براي عالم و جاهل به حكم، يكسان است؛ ولي در صورت عمد، (علاوه بر وجوب كفّاره) گناه نيز كرده است، اما در صورت خطا، گناه از او برداشته شده است. كفّاره شخص آزاد بهعهده خود اوست و كفّاره برده به عهده صاحب او است. بر صغير كفّاره نيست، ولي بر كبير واجب است. عذاب آخرت از كسي كه از كردهاش پشيمان است برداشته ميشود، اما آن كه پشيمان نيست، كيفر خواهد شد.3 * سؤال امام جواد عليهالسلام از يحييبن اكثم: مأمون گفت: احسنت اي اباجعفر! خدا به تو نيكي كند! حال خوب است شما نيز از يحييبن اكثم سؤالي بكنيد همان طور كه او از شما پرسيد. در اين هنگام امام عليه السلام به يحيي فرمود: بپرسم؟ يحيي گفت: اختيار با شماست فدايت شوم، اگر توانستم پاسخ مي گويم و گرنه از شما بهرهمند ميشوم. حضرت فرمود: به من بگو در مورد مردي كه در بامداد به زني نگاه ميكند و آن نگاه حرام است، و چون روز بالا ميآيد آن زن بر او حلال ميشود، و چون ظهر ميشود باز بر او حرام ميشود، و چون وقت عصر ميرسد بر او حلال ميگردد، و چون آفتاب غروب ميكند بر او حرام ميشود، و چون وقت عشاء ميشود بر او حلال ميگردد، و چون شب به نيمه ميرسد بر او حرام ميشود، و به هنگام طلوع فجر بر وي حلال ميگردد؟ اين چگونه زني است و با چه چيز حلال و حرام ميشود؟ يحيي گفت: نه، به خدا قسم من به پاسخ اين پرسش راه نميبرم، و سبب حرام و حلال شدن آن زن را نميدانم، اگر صلاح ميدانيد از جواب آن، ما را مطلع سازيد. امام فرمود: اين زن، كنيز مردي بوده است. در بامدادان، مرد بيگانهاي به او نگاه ميكند و آن نگاه حرام بود، چون روز بالا ميآيد، كنيز را از صاحبش ميخرد و بر او حلال ميشود، چون ظهر ميشود او را آزاد ميكند و بر او حرام ميگردد، چون عصر فرا ميرسد او را به حباله نكاح خود درميآورد و بر او حلال ميشود، به هنگام مغرب او را ظهار ميكند.4 و بر او حرام ميشود، موقع عشا كفّاره ظهار ميدهد و مجددا بر او حلال ميشود چون نيمي از شب ميگذرد او را طلاق ميدهد و بر او حرام مي شود و هنگام طلوع فجر رجوع ميكند و زن بر او حلال ميگردد».